سایر منابع:
سایر خبرها
مأموریت بی پایان پزشک چوپان
خواهم شد. فقط می دانستم مردم از شرایط بد آب و هوایی به شدت بیمار بودند، خاک و آب و هوای خشک باعث بیماری های پوستی شده بود. لحظه ای مکث می کند ولی آشوب را می توان به راحتی در چهره اش حس کرد. صدایش می لرزد ولی خودش را کنترل می کند. وقتی آنجا رسیدم فقر محض را دیدم. مردم در کپرها و خانه های با حداقل امکانات زندگی می کردم. برای همین در کوتاه ترین زمان ممکن کمپ را برپا کردیم. وقتی می گوید بچه ها و مردم ...
خانم بازیگر: من را به درخت بستند
کارگردانی امیرحسین قهرایی یک ساعت من را به درخت بستند. در این سریال باید مرتب یک چراغ جادوی سنگین را از این طرف به آن طرف می بردم و یک ساعت هم به درخت بسته می شدم. همین لطمه زیادی به کتفم زد. در صحنه تئاتر هم زمین خوردم و مهره های چهار و پنج کمر فرو رفت و منجر به سیاتیک شد و به اجبار چند ماه در خانه خوابیدم که خیلی هم اذیت شدم. بازی در سریال هدیه پر ماجرا هیچ وقت نقش اول و دوم برایم مهم نبوده، بلکه ...
جد بزرگ رایانه ها
معلم و بقال و چقال، اطاعت می کرد که ینی چری ها برای خدمت به شاهان عثمانی جانفشانی می کردند. خلاصه وقتی همه چیز مهیا بود، اگر اوضاع اقتصاد خانواده اجازه می داد، بزرگ ترها به یکی از اطرافیان که در زمینه کامپیوتر تخصص و شناختی داشت، می سپردند که با قیمتی معقول برایشان کامپیوتر بیاورد یا به اصطلاح کامپیوتر جمع کند. و یک روز فراموش نشدنی وقتی بچه ها از مدرسه به خانه برمی گشتند با حالتی غم زده از بدقولی ...
تعبیر امام از یک اقتصاد شکست خورده و پول های نفتی که آمریکا اجازه ورودش به کشور را نمی داد
کنند اینها بنویسند که چه خدمت بزرگی! دیگر از این خدمت بزرگتر نمی شد که اعلیحضرت کردند! چه کردند؟ آنی که او لغو کرد، ایشان اثبات کردند! در لغوش ما جشن باید بگیریم، در اثباتش هم ما باید جشن بگیریم! [خنده حضار] وضع یک مملکتی این طوری است که می گویند خروس می گوید که منِ بیچاره را در عزاخانه سر می بُرند، در عروسی خانه هم سر می بُرند! [خنده حضار] وضع ایران این جور است که آن طرفِ قصه را هیاهو می ...
دختر دانشجو به جای دانشگاه سر از خرابه درآورد!
تحصیل من را می داد تا این که در دانشگاه قبول شدم. خانواده ام در روستا زندگی می کردند برای همین در خوابگاه زندگی می کردم. پدرم به دلیل باورهای سنتی اش اعتقاد داشت دختر باید زود ازدواج کند و سر خانه و زندگی اش برود. بعد از قبولی در دانشگاه پدرم اصرار می کرد با پسر دایی ام ازدواج کنم. خانواده خواستگارم از نظر مالی و اجتماعی وضعیت مناسبی داشتند اما من اصلاً به پسر دایی ام علاقه نداشتم و فقط در حد فامیل ...
کشف کن، تجربه کن، یاد بگیر
آرمان - گروه ادبیات و کتاب: هفته کتاب فرصت مناسبی است برای کتاب گردی. یکی از بهترین جاهایی که می شود رفت باغ کتاب تهران است که از آن به عنوان بزرگ ترین کتابفروشی جهان یاد می کنند. باغ کتاب فرصت بکری است برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان برای آشتی با کتاب و طبعیت و کاراکترهای دوست داشتنی شان از کودکی تا بزرگسالی. به همین مناسبت، کتاب گردی امسال را اختصاص دادیم به گردش یک روزه در باغ کتاب. به ویژه ...
شفر:مشکل استقلال مثل مشکل بایرن مونیخ است/ پیشگو نیستم اما قهرمانی می خواهم
را به بهترین شکل برسانیم. یکی از چالش های بزرگ استقلال در این فصل عملکرد الحاجی گرو و نویمایر است، شرایط امسال به شکلی پیش رفته که طرفداران استقلال از این دو نفر انتظار داشتند جای تیام یا جباروف را پر کنند، ولی کارایی و خروجی 2 بازیکن باعث ناراحتی هواداران استقلال شده است. من تصور می کنم هواداران استقلال فکر می کنند گرو همان تیام است، درحالی که اصلا این گونه نیست. تیام وقتی به ...
عکس حجله عروس و دختر نوجوان غوغایی در دل عباس امینی انداخت
. با توجه به تجربه کارتان در این حوزه برای ساخت هندی و هرمز تا چه میزان با کودکانی که در این شرایط زندگی می کنند صحبت کردید؟ خیلی زیاد. پروسه پژوهش تا فیلمنامه حدود یک سال طول کشید، حتی بعد از انتخاب لوکیشن خانه ای در آن منطقه اجاره کردیم و زندگی آنها را بی واسطه حس کردیم. حدود 8 - 7 ماه در جزیره هرمز زندگی کردیم و زوجی که در کودکی ازدواج کرده و به نوعی سوژه ما در پژوهش بودند را از نزدیک ...
ناگفته هایی از زندگی راوی مقاومت/ شهید خزائی؛ خاری در چشم تروریست ها بود
... به گفته رخشانی؛ شهید خزایی در منطقه زینبیه دمشق خانه ای برای خود اجاره کرده بود که با اوج گرفتن درگیری ها در این منطقه، نان در زینبیه نایاب می شود و به دلیل مسدود بودن مسیرها امکان انتقال نان از نقطه دیگری وجود نداشته و مردم با مشکلات زیادی مواجه می شوند. محسن خزایی که تاب دیدن چنین صحنه هایی را نداشته با استفاده از خودرویی که در آنجا اجاره کرده بود در حالی که خمپاره و گلوله های تانک به ...
آسیاب به نوبت
انقلاب من وارد کار شدم. باباجان گفت تا وقتی من هستم باید کار را به تو یاد بدهم. خیلی اشتباه داشتم. یک مربی برایم گذاشتند. من در خانه ای بزرگ شده بودم که همیشه صحبت از تولید بود. از صبح باباجان پای تلفن خرید و فروش می کرد. ما هم این موضوع در خونمان رفته بود. حاج قاسم: آقا محمد بعضی شب ها که به خانه برمی گشت می گفت من از فردا سر کار نمی روم؛ ولی به او می گفتم که باید بروی. می گفت اشتباهاتم ...
تصویری از تنهایی آدم ها
فضایی بی چیز را مدنظر داشتیم و تنها جایگاه زن در کنار درخت صنوبر را که ماهی بزرگ در پشت آن است رطراحی کردیم و این دایره بزرگ در این نمایش چند مفهوم دارد.موسیقی این نمایش ساخته شده و به صورت پلی بک در سه صحنه پخش می شود که در بخش نخست فضایی فانتزی دارد، بخش دوم همراه با وهم و ترس است و بخش آخر فضایی رویاگونه دارد. نمایشنامه و داستان آن واقعیت زندگی آدم های امروزی است و در صورتی که مخاطبان و ...
شفر: مشکل استقلال مثل مشکل بایرن مونیخ است
به ما اضافه شدند. بنابراین رفته رفته باید به جمع ما اضافه شده و آماده شوند. در این بین شایعات و اگر اما زیاد است، ولی ما می خواهیم تیمی جدید بسازیم. هنگامی که بازی های لیگ قهرمانان آسیا از سر گرفته شد، مجبور بودم بازیکنانی را به زمین بفرستم که یا کمتر بازی کرده بودند یا تجربه چنین مسابقاتی را نداشتند. ما آرام آرام جلو رفتیم و شرایطمان از سه ماه پیش بهتر شده بود. هواداران هم باید ما را درک کنند و ...
به خاطر چند مشت دلار قاتلان پدران تان را تطهیر می کنید؟
میلیون نفر تقلیل پیدا کرده است، یعنی قریب به 10 میلیون قربانی روی دست کشوری که اعلام بی طرفی کرده بود! بی بی سی فارسی به سراغ تاریخ رفته تا این قتل عام دردناک را که پژوهش ها نشان می دهد در اثر اشغال ایران به دست انگلیسی ها رخ داد، روایت کند، اما فکر می کنید سربازان ملکه، دلیل فوت بیش از 40 درصد از ایرانیان را چه دانسته است؟ جواب خنده دار است: آنفلوآنزای اسپانیایی آن هم منتقل شده از سربازان ...
گفتگو با احمد زیدآبادی درباره زندگی نامه خواندنی و پرفروش اش
خلاصه باشد. همچنین سعی کردم مسائل مختلف و پراکنده را طوری به هم وصل کنم و در عین حال بین کمدی و تراژدی در حرکت باشد؛ نه آن قدر سیاه که کسی متأثر شود که فکر کند زندگی چقدر تیره و تار و پرمشقت است. هر وقت به این مرز نزدیک شد فضا را به سمت کمدی پیش بردم که خنده ای بر لب مخاطب بیاید. هر وقت هم که جنبه خندانندگی اش بالا رفته به سمت تراژدی سوق پیدا کرده است؛ درواقع خواستم بگویم زندگی توالی میان ...
بابا حسن برای خودش پیتزا می خرید اما...
، همیشه صدای خنده و شوخی مان در خانه بلند بود. حالا هم که شهید شده، هنوز پیش ماست و ما با او شادیم. همه از اتفاقی که افتاده، غمگینیم؛ اما روزهایمان را با شادی می گذرانیم. دوست نداریم غمبرک بزنیم و غصه بخوریم؛ چون همه مان حضور پدر را کنار خودمان حس می کنیم . پدر عادت داشت هرسال، لحظۀ سال تحویل را در حرم امام رضا علیه السلام باشیم 5 اوجب واجبات شهید از نماز ...
داغ بر داغ زلزله
را به آغوش گرفت. رنج دوری و دلتنگی که یک سال بر سینه دو خواهر سنگینی می کرد، آرام گرفت. شب بیست ویکم آبان96 در خلوت دو خواهر رازهای سربسته ای رد و بدل شد؛ از همیشه صمیمی تر، آنقدر که همه حرف های ناگفته دل، به زبان آمد. نارین از موقعی که رفته بود سیستان و بلوچستان تنها همدمش همان همسایه بمی بود. وقتی هم می آمد خانه مهتاب با خود خاطرات خدیجه خانم را می آورد. خدیجه خانم، زن مسنی بود. او ...
چنین بود تکلیف خنیاگران ناسازگار
از روی دانستگی و نبوغ شان انتخاب نمی شوند. چند روزپیش داستانی درخشان از هاشم ادریس- نویسنده عرب زبان- خواندم که شاید اگر قواعد دریافت نوبل را بلد بود بالای دست مارکز می ایستاد، اما من حتی اسمش را هم نشنیده بودم. باید ماه ها تلاش کنم تا قصه ویرانگرش را از ذهنم بیرون بریزم. دنیا پر از داستان گوهای تلف شده است خواهر. ...
سگ های خانگی از کدام کار انسان ها متنفرند؟
مقررات زندگی را قابل پیش بینی تر خواهد کرد و کم تر دچار گیجی و بلاتکلیفی خواهند شد و استرس و نگرانی کم تری خواهند داشت. اگر مقرراتی نباشد سگ شما نمی داند که چه وقتی مناسب بازی کردن او با شماست. یا نمی داند که آیا بعد از حمام کردن باید روی مبل بنشیند یا خیر و البته نه گفتن شما برای سگ ها زیاد ملاک نیست. سگ ها باید چهارچوب ها را بشناسند و بفهمند که چه زمانی باید چه کاری انجام دهند و وقتی ...
هاروکی موراکامی کیست؟
به گزارش مشرق ، هاروکی موراکامی 70 ساله است. هر روز، ساعت 4 صبح بیدار می شود، پنج، شش ساعت می نویسد و سپس 9 کیلومتر می دود. تنها یکی از رمان هایش، در اولین سال انتشار، 3.5 میلیون نسخه فروش رفته است. خودش خبر ندارد چرا این همه مردم دوستش دارند اما می داند محبوبیتش بی ربط به عجیب بودن اتفاقات قصه هایش نیست: ماهی هایی که از آسمان می بارند و گربه هایی که در خیابان گم می شوند. می گوید در رمان نوشتن ...
ماجرای یک نفوذی در سپاه دهه 60
...> زریباف با همکاری در اداره شنود اطلاعات سپاه و لو دادن خانه های تیمی عملیات کنندگان سطح پایین سازمان، قصد فریب نیروهای اطلاعاتی را داشت. وی از این فرصت استفاده کرده بود و لو رفتن محل دقیق اختفای ابوالحسن بنی صدر و مسعود رجوی را نیز در تهران به سازمان اطلاع داده بود. به گفته شاهدان عینی تیم عملیاتی ضد منافقین، خانه به خانه رئیس جمهور مخلوع و همراه منافقش را تحت تعقیب داشت و آنها فقط ساعتی قبل از ...
دلقک های غمگین اثری منطبق با فضای پویای نمایشی
، نمایش دلقک های غمگین به کارگردانی مانلی حسین پور آبان و آذر ماه سال جاری در سالن شماره 1 خانه نمایش مهرگان روی صحنه است. در این نمایش هنرمندانی چون سروش طاهری، آرش تبریزی، حامد نظامی، مانلی حسین پور، میلاد محمد زاده، صبا نجار پور، امیر حسن بیک، علیرضا صادق پور ایفای نقش می کنند. حمیدرضا کاظمی پور - منتقد سینما و تئاتر فراهنگ** 9053 ارتباط با سردبیر newsroom@irna.ir تماس بی واسطه با مسئولین ...
داستان های شاهنامه / نقشه زیرکانه رستم برای آزادکردن بیژن از زندان افراسیاب
گیو گشود و گفت: سواران از هر طرف می فرستم تا از بیژن آگهی یابند و اگر خبری نشد شکیبا باش تا همینکه ماه فروردین رسید و باغ از گل شاد گشت و زمین چادر سبز پوشید جام گیتی نمای را خواهم خواست که همۀ هفت کشور در آن نمودار است, در آن می نگرم و به جایگاه بیژن پی می برم و ترا از آن می آگاهانم. گیو با دل شاد از بارگاه بیرون آمد و به اطراف کس فرستاد. همۀ شهر ارمان و توران را گشتند و نشانی از بیژن ...
فراری شدن دختر نوجوان از خانه به دلیل آزار پسر عمو
با گرفتن چند سکه طلا به خانه بخت رفته بودند. همه فکرم آن بود که روزی بزرگ شوم و مانند آن ها سکه طلا بگیرم و در زندگی خوشبخت شوم. تازه آن موقع مجبور نبودم از صبح تا غروب سر زمین کشاورزی کار کنم. در حاشیه شهر کرمانشاه با پدربزرگ و مادربزرگمان در یک خانه زندگی می کردیم. بعد از ازدواج خواهرانم تنها مانده بودم. پدر و مادرم از صبح تا غروب روی زمین کار می کردند و مادربزرگ تنها مونس و همدمم بود ...
زندگی به وقت زلزله یکسال کانکس نشینی به امید خانه دار شدن سرما مردم را می لرزاند
روزها که جنگ تازه تمام شد و خودش این خانه را می ساخت فکر می کرد محکم ترین خانه دنیا را می سازد که دیگر توپ هم تکانش نمی دهد، حالا اما خنده اش گرفته بود... نوه بزرگش با اینکه پدرش را از دست داده و گوشه گیر شده بود بعد از چند ماه توانست به جریان زندگی برگردد و با دوستانی که برایش باقی مانده بود سر رشته بازگوشی کودکانه اش را گرفت؛ طفلک نوه اش که حالا مثل پدرش کودکانه هایش زیرآوار مانده است. ...
ادبیات داستانی نباید تعلیمی باشد
یکصد سال گذشته معرفی کرده بود، آن را یک شاهکار نامید. پیش از این نیز، ساندرز با داستان بلند یک حکومت کوتاه و رعب آور (ترجمه فرشاد رضایی، نشر ققنوس) که از آن به عنوان مزرعه حیوانات قرن بیست ویکم یاد شده بود و توماس پینچن نویسنده بزرگ آمریکایی و خالق رنگین کمان جاذبه و برنده کتاب ملی آمریکا، آن را برازنده، تاریک، اصیل و خنده دار توصیف کرده بود، شهرتش عالمگیر شده بود. جورج ساندرز متولد 1958 در تگزاس ...
رازهایی که برخی از کشورهای جهان آن ها را پنهان می کنند!
حتی خودشان از بیان آن ها خجالت زده می شوند! البته به نظر می آید که این حقایق برای آن ها سخت است وگرنه خواهید دید که در بعضی از موارد ممکن است برای شما خنده دار هم باشند. برای این که حقایقی درباره ی کشورهای جهان را بازگو کنیم، در ادامه با ما در الی گشت همراه باشید. آلمان مطالب مرتبط: بازدید از عجیب ترین مکان های یونان داستان عجیب ایستگاه متروی شبح دار مادرید! 7 مورد از عجیب ترین ...
شور زندگی در قاب کرمانشاه
حسن حسن زاده | خبرنگار عکاسان در لحظه ها و روزهای نخست زلزله کرمانشاه گوشه هایی از غم و اندوه مردم زلزله زده را قاب گرفتند. قاب هایی از آوار اندوه پدران و مادران داغدیده، وحشت کودکان بی پناه مانده و البته روزهای بعد و بعدتر خنده های امید بخش دخترکان روستایی که آوار خانه های پشت سر را به دست فراموشی می سپردند. روایتی که اول بار از قاب دوربین عکاسان در قاب ذهن مردم نقش بست تا قلب ها را به هم نزدیک ...
پزشک ها گاهی به بهشت نمی روند
عینک است و بعدتر می فهمیم که این رفتار پزشک مسبوق به سابقه است. خنده زمانی به اوج می رسد که موقعیت طبقاتی پزشک به او اجازه می دهد که کماکان به اهمال گری خود ادامه دهد. شرایط نمایش زمانی جذاب می شود که بطن نمایش از چندین داستان در هم تنیده شکل گرفته است. داستان هایی که عموماً در پس زمینه داستان حضور دارند و حتی بر صحنه نیز رخ نمی دهند. این داستان ها گره های رابطه ای میان سه شخصیت حاضر روی ...
در سیاست خوب عمل نکردیم
یکی از خانه های تیمی درجه دو منافقین گرفته شد. آقای حسین جنتی شباهتی هم با مسعود رجوی داشت؛ هر دو پسربچه هایی در حدود سنی سه تا چهار ساله داشتند. بچه ها را تحویل پدربزرگ هایشان یعنی پدر آقای رجوی و آیت الله جنتی دادیم . سرنوشت پسر آقای حسین جنتی چه شد؟ پسرش بزرگ شد و متأسفانه او هم در قم در جریان حمله به بیت آیت الله منتظری به پشت بام منزل ایشان رفته بود و همراه با بقیه شعار ...