سایر منابع:
سایر خبرها
نفیسه روشن و نوستالژی های بامزه اش!+عکس
دوران راهنمایی دارم نه به یاد می آورم چیزی یاد گرفته باشم. فقط یادم می آید که دلم می خواست زودتر بگذرد. ولی دوره دبیرستانم را خیلی خیلی دوست داشتم. به خاطر اینکه تعیین رشته کردیم و می دانستیم که می خوایم چه رشته ای را انتخاب کنیم و دوره پیش دانشگاهی برای من جزو بهترین ها بود. یعنی دوره پیش دانشگاهی برای من برابر با کلاس اول پر از خاطره بود. چون همه در شور و هیجان دانشگاه رفتن بودیم ...
از پرسه در کاباره ها تا جاسوسی برای اعراب!
. موقعی که در اواسط سال 1356 سروکله اش در روزنامه اطلاعات پیدا شد صالح یار، سردبیر وقت روزنامه اطلاعات، چندین بار درباره رعایت موارد اخلاقی به وی تذکر داد و از او خواست که در مواقع مستی به روزنامه نیاید و از آوردن زنان بدنامی که با آن ها دوست است به محل روزنامه خودداری کند! آمدن نوری زاده به روزنامه اطلاعات در اواسط سال 1356 هم از نکات قابل توجه تاریخی است. وی بار ها و بار ها در مصاحبه ...
آن موقع هم از بوی باروت خوشم می آمد
خواست برود سیاهکل، هر کاری کردیم، از من تا سلطان پور، تا دولت آبادی و فتحی به هیچ کدام اجازه نداد حتی یک قدم برداریم. می گفت شما کارتان تئاتر است و بمانید و کارتان را بکنید. شما برای این کار ساخته شده اید و خوب هم ساخته شده اید. ما هم رفتیم کارمان را کردیم. هنوز هم فکر می کنم کار فرهنگی ما را بیشتر به آرمان های مان نزدیک می کند، نسبت به درگیری و تلخ گویی و تلخ شنوی. دستاورد گروه هنر ملی ...
روایت زنانه رانندگی در تهران
10 سال است که رانندگی می کنم و هنوز هرجا می بینم زنی با مردی تصادف کرده، اطرافیان فکر می کنند مقصر راننده، آن خانم است. من در این 10 سال اکثرا تصادفاتم با ماشین هایی بوده که راننده آن مرد بوده و اکثرا هم مقصر راننده آقا بوده، نه من. اما فکر می کنم این تصور که رانندگی زنان بدتر از مردان است، این روزها اصلاح شده است، چون زنان و دختران جوان زیادی این روزها رانندگی می کنند و رانندگی آن ها هم خوب و ...
انقلابی که پیروز شد و رژیمی که به وحشت افتاد ؛ حمایت نظامی ایران از چریک های مبارز شیطان را تکان داد !
خیانت و جنایت بود . دانش آموزان را بر اساس زمان تربیت کنید امام در ادامه سخنان خود به معلمان مدرسه علوی توصیه کردند دانش آموزان را بر اساس حال و آینده این کشور تربیت کنید . رهبر انقلاب گفتند : بچه های ما در هر زمانی موافق آن زمان باید تربیت بشوند ، در روایات هم هست که بچه هاتان را تربیت کنید به غیر آن طوری که خودتان هستید، (2) برای زمان آتیه. برای اینکه اینها در زمان ...
خاطرات سفر حج یک زن کرمانی از سال 1309 ق / 1892 میلادی
خدا نصیب کافر نکند. کاش گردن من شکسته بود، نیامده بودیم. میان بیابان، غریب بی کس، نه آب نه آبادی، خدا پدر حاجی اسماعیل اصفهانی حمله دار را بیامرزد، زودی توی دامنة کوه چادر زدند و سه نفر غسال آوردند. بنده کاری که هرگز نکرده بودم، رفتم نشستم تا اینکه غسل دادم. کفن کردند. هر ساعت می گفتند زود باشید که عرب حرامی می آید ما را می کشد، چون توی دامنة کوه بودیم. در هر حال بعد از غسل آوردیم پایین کوه، نزدیک چادر حاجی ها شتری کشتند. نعش پیچیدند در پوست شتر. ما آمدیم توی چادر. نه جرأت گریه، می گویند برای اهل حاج خوش آینده نیست. تا صبح آهسته آهسته گریه کردیم. خدا به فریاد دل من بیچارة فلک زده برسد. ...
مایه علمی حوزه در مقابل ورود آن به سیاست و مباحث روز کم شده است/ مدرک گرایی و جذب ادارات شدن آفت حوزه ...
: همبستر نشوید. آمد در کوچه دید که همه با او قهر هستند و کسی با او حرف نمی زند و قرآن در سوره توبه می گوید: زمین به این بزرگی برای ایشان شده بود تنگ و مانند زندان. تا پس از پنجاه روز غم و غصه و شیون، آدم شدند و توبه شان قبول شد. قهر کنید. دولت بگوید ما به این ها امکانات نمی دهیم. این ممکلت قیام کرد و خون داد و جان داد به خاطر اسلام. رسا مباحث متنوعی از بحث تحول در حوزه تا علوم ...
ناگفته های اختلاس سه هزار میلیاردی
گروگان مجاهدین و چریک های فدایی خلق بودم. چرا این اتفاق افتاد؟ برای اینکه دادستانی انقلاب آمل و نور یکی از افراد این گروهک را دستگیر کرده بود. آن زمان مجاهدین خلق هنوز فعالیت های شان علنی بود و غیرقانونی نشده بودند. من هم تازه فرماندار نور شده بودم. شاید روز اول یا دوم حضورم در دفتر فرمانداری نور بود که اینها آمدند و من را در فرمانداری حبس کردند. نمی گذاشتند از فرمانداری برم ...
رفتار واخلاق امام جواد چگونه بود؟
از هر کجای راه دوست داری، بگذر! مأمون که از منطق قوی و صراحت لهجه کودک تعجب کرده بود، گفت: تو کیستی؟ کودک با افتخار تمام گفت: من، محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام هستم. مأمون پرسید: چقدر از علوم و دانش مطلع هستی؟ امام جواد علیه السلام فرمود: علوم و گزارش های آسمانی از من بپرس! مأمون با او خدا حافظی کرده و رفت. او، یک باز شکاری داشت که در ...
اظهارات خواندنی جوان اروپایی که شیعه شد
راه منصرف شوم و عزم بازگشت به کشورم را کنم؛ به همین دلیل به سراغ مدیر مدرسه رفتم و به او گفتم که "دیگر نمی توانم در ایران بمانم"، اما او با حالتی نرم و زبانی شیرین گفت: اگر قصد رفتن داری، من فردا برای تو یک بلیط تهیه می کنم؛ اما قبل از آن یک اردوی نیم روزه به یکی از مکان های متبرک شهر داریم، پیشنهاد می کنم قبل از رفتن در این اردو همراه ما باش من نیز قبول کردم و فردای آن روز راهی این اردوی سرنوشت ...
من آقازاده پولدار بودم بعد از انقلاب شدم جزو آقازاده های ورشکسته!
...!! چه برسد که من رئیس جمهور شوم! واقعاً هم هنوز، اتفاقی نیفتاده بود. فکر می کنم در همان روزها بود که کم کم زمزمه هایی در باره کاندیداتوری مرحوم شهید بهشتی و مرحوم صادق خلخالی برای ریاست جمهوری مطرح بود، ولی این مصاحبه مرحوم طالقانی باعث شد که این امر کمرنگ شود. نظر ایشان هم این بود که شأن روحانیت اجلّ از این است که مقامات اجرایی را بپذیرد!شان روحانیت، بیشتر نظارتی ارشادی است. ...
قاتل سپهر کوچولو: صدایی گفت او را بکش!
آبرومند و زندگی خوبی هم دارند من هم تا زمانی که معتاد نشده بودم زندگی خوبی داشتم و در محل کارم با من خیلی خوش رفتاری می شد و همکارانم دوستم داشتند اما از زمانی که معتاد شدم همه چیز عوض شد . متهم گفت: خانه، زندگی و اموال داشتم و ارتباطم با خانواده ام خیلی خوب بود، وقتی معتاد شدم هرچه داشتم فروختم. اعتیادم به شیشه به قدری شدید بود که حتی کفش هایم را فروختم و مواد خریدم و استفاده کردم. از وقتی ...
روایت موسوی تبریزی از اسدالله لاجوردی
. بزرگترین آدم های منافقین هم، همان جا دستگیر یا کشته شدند. مثلا موسی خیابانی که رئیس و فرمانده کل آنها بود همان روز کشته شد. خانم رجوی - همان اشرف ربیعی- آنجا بود و کشته شد. یک بچه سه ساله هم داشت که آقای لاجوردی تحویل داد به پدر آقای رجوی. دیگران هم بودند. فرمانده خانه های تیمی هم که در زعفرانیه تهران بود، همه از بین رفتند. این اتحاد و جمع شدن ها خیلی اثر گذاشت. اگرچه مثلا گاهی اطلاعات، فوری خدمت ...
فقر واقعی، روزنامه برگشتی و تبدیل کتابفروشی به فلافل فروشی است
. اکبری ادامه داد: یک، دو یا ده ساعت برای ترویج کتابخوانی در رسانه ملی کم است. اگر می خواهید آگاهی و دانش را به مردم منتقل کنید، باید کتابخوانی را ترویج کنید. آگاه بودن با کتاب خواندن ایجاد می شود. مرجان شیر محمدی نیز بیان کرد: فرهنگ کتابخوانی باید از مدرسه ها شروع شود. از این فرصت استفاده می کنم و از آموزش و پرورش می خواهم یک ساعت را به کتابخوانی بچه ها اختصاص بدهند. در زمان ما ...
پیگیری شهید آوینی برای پخش سریال دائی جان ناپلئون از تلویزیون بعداز انقلاب
اطلاعاتش درباره این جانور زیبا اما خطرناک، بیش از آن چیز هایی است که فیلم مستند ارائه می کند. گاهی به این همه دانش عمومی تقوایی درباره همه چیز حسودیم می شود. از تاریخ و جغرافیا و گونه های گیاهی و جانوری گرفته تا دیگر مسائل سرزمین مان. این همه دانش، بیانگر عمق عشق و علاقه او به ایران زمین است. پس سکوت می کنم تا او هم فیلم را ببیند و هم درباره مار ها حرف بزند. دلم نمی آید بیش از این با طرح موضوع فیلم و سینما و ساختن یا نساختن، اعصاب او را خرد کنم. *احمد طالبی نژاد ...
عشق به قرآن مرا به اوج رساند/ پدر برای موفقیت من مرارت های بسیار متحمل شد
سال بود، 10-12 سال بود و وقتی گفتند ایشان حافظ کل قرآن بودند همه تعجب کرده بودند. تلاوت ما از خودشان خیلی بهتر بود یعنی استاد مدرسه که تلاوت کرد خیلی زیبا تلاوت کرد ولی بچه های ما چیزی ازشون کم نداشتند از آنها بهتر هم می خواندند. سبک های روز می خواندند منشابی، عبدالباسط استاد اسماعیل و این ها انتظار نداشتند که ما با این سبک ها آشنا باشیم. در کیفیت بالای تلاوت یکی از پارامترهای مهم رعایت قواعد و نکات تجویدی است. دریافت ...
ایمانِ شیخ محمد در تمامی جبهه ها جنگیده بود
برای تبلیغ اما ایشان اصلاً نپذیرفتند و برای مجاهدت سخت ترین را انتخاب کردند. همسرم همواره با آسودگی خاطر به جنگ می رفت. با اینکه خیلی به من و بچه ها وابسته شده بود. حتی مرتبه آخری که می خواست برود، من برایش نامه فرستادم و در روز آخر به دستش رسیده بود. نامه را نخوانده بود و به همرزمانش گفته بود من خیلی سعی کرده ام که از خانواده دلم کنده شود. می ترسم این نامه دلبستگی مرا دوباره بر قرار کند برای ...
خاک پایشان روی سر و صورتم
کردستان . شب راه افتادیم و پاسداری هم مسؤول مان بود . نیمه های شب متوجه شدیم ازاردبیل سر درآورده ایم . همان پاسدار گفت: هنوز زود است بروید منطقه، مدتی درس تان را بخوانید بعد ! پیش خدا رفته بود دی ماه سال 1364 با سیزده نفر از هم حجره ای ها از حوزه ملا ابراهیم اردبیل خودمان را به تبریز رساندیم. از بین شان شهید طهماسب اسدی و شهید عادل دهقان ، مختار قربانی ، هاشم عشایری و ...
راز استغفار معصومان
پوشش برای پیامبر(ص) قلمداد شده است؛ زیرا پیروزی یادشده می توانست سبب دفع شر کافران و تأمین امنیت پیامبر(ص) شود.10 امام رضا(ع) در روایتی می فرماید: در نظر مشرکان عرب، هیچ کس گناهکارتر از رسول خدا و گناهش عظیم تر از او نبود؛ برای اینکه آنها 360 بت داشتند و پیامبر(ص) همة آنها را از خدایی انداخت و مردم را به توحید و اخلاص فراخواند. این در نظر آنها بسیار سنگین و عظیم بود [و گفتند ...
زندگی با طعم آرزو پشت حصارهای دور و دراز...
متوجه می شوم که همه آن ها افغانی هستند و برای مغازه ها کرایه می پردازند و وقتی دلیل آن را جویا می شوم، می گویند: این مهمان شهر خودگردان است و هزینه های آن از طریق خود پناهنده ها تامین می شود. نکته جالب در این بازارچه نسبتا خلوت این است که در آن کلوپی برای بازی کامپیوتری بچه ها قرار دارد، اما ظاهرا "رکود" در این بازارچه دوردست نیز موج می زند، چراکه اکثر مغازه دارها در وسط بازارچه روی صندلی ...
روایت موسوی تبریزی از اسدالله لاجوردی
آشنایی شما با آقای لاجوردی از چه زمانی آغاز شد؟ من از زمانی که ایشان دادستان تهران شد با او به صورت حضوری آشنا شدم، قبل از آن، من حاکم شرع دادگاه های آذربایجان شرقی و غربی بودم. البته پیش از آن اسم لاجوردی را شنیده بودم؛ از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب بودند، از اعضای مؤتلفه اسلامی و آدم مبارزی بود. اما به طورکلی من در این حد او را می شناختم و هنوز ایشان را ملاقات نکرده بودم. اولین بار سال 59 به واسطه پرونده سعادتی با او ملاقات کردم. در آن زمان آیت الله بهشتی رئیس قوه قضائیه و مرحوم قدوسی دادستان کل انقلاب بودند، هر دو این بزرگواران از من خواستند که پرونده سعادتی را بر عهده بگیرم. از تیر 58 تا اوایل سال 59 قاضی دادگاه های انقلاب در آذربایجان غربی و شرقی بودم. از طرف امام این سمت برعهده من گذاشته شد. اواخر سال 58 نامزد نمایندگی مجلس از تبریز شدم و به تهران آمدم. البته امام به من دستور داد که تبریز را رها نکنم و حکم داد که من در دادگاه های تبریز هم حضور داشته باشم و قضاوت را ادامه دهم. بالاخره با حکم امام، من هفته ای یک روز از حضور در مجلس کم می کردم و از سه روز که باید در مجلس حضور می یافتم دو روز در مجلس بودم و یک روز به تبریز می رفتم. آقای رفسنجانی (رئیس مجلس) هم در جریان بودند و این یک روز را برای من غیبت تلقی نمی کردند. پرونده سعادتی از اوایل سال 58 برای کشور مشکل ایجاد کرده بود؛ او در حین ردوبدل کردن پرونده سرلشکر مقربی به کاردار سفارت روسیه دستگیر شده بود. سعادتی آن زمان در دادستانی انقلاب تهران کار می کرد و او از آن زمان در زندان مانده بود و این مسئله منجر به برخی تظاهرات و اعتراضات در کشور از سوی اعضای منافقین شده بود. در آن زمان برخی از قضات ضعیف بودند و برخی هم شاید ملاحظاتی داشتند. دو پرونده سعادتی و سینمارکس آبادان که پرونده های پیچیده ای بودند هنوز حل نشده بود و دست قوه قضائیه باقی مانده بود. پرونده برای بررسی به من داده شد به دلیل اینکه آن زمان نماینده مجلس هم بودم هر دو را به آقای قدوسی ارجاع دادم؛ درخواست کردم که پرونده توسط شخص دیگری بررسی شود چون از نظر من نماینده بودن و هم زمان قاضی بودن مشکل ساز بود. من گفتم که باید حکم امام باشد. امام حکم دادند، حتی در این مورد خاص آقایان شورای نگهبان، قانون اساسی را تفسیر کردند و گفتند اگر من برای این کار، حقوقی و درآمدی دریافت نکنم و استخدام رسمی نباشم، اشکالی ندارد. در وهله اول آن پرو ...
فیلمسازی درباره مهاجرین افغانستانی، ادامه سال های کار جهادی است
شکل گرفت. من احساس کردم باید حرف این بچه ها جایی گفته بشود. اولین اسمی که به ذهنم رسید اکابر بود. من دانش آموزی را وارد داستان کردم که دوست داشت وارد دنیای بزرگ ها بشود، عکس هنرپیشه و فوتبالیستهای خارجی را به در و دیوار می زد و بعد بر سر اتفاقی وارد مدرسه افغانستانی ها می شد. از اینجا داستان یک خطی شکل گرفت و آرام هرچه جلوتر می رفتیم فیلمنامه بیشتر شکل می گرفت اما خط اصلی آن همان مدرسه بود. ...
حسینعلی می دانم که اینجایی، ما را از چشم انتظاری نجات بده
سرلوحه کار خود قرار دهیم. بالویی ضمن اینکه از جوانان امروز کشورمان خواست تا راه شهدا را ادامه دهند، افزود: حسین علی به ما وصیت کرد که نماز جمعه را ترک نکنید، با مردم باشید، با افراد بد راه نروید و با آدم های خوب باشید و تاکید داشت که وحدت را حفظ کنید. پدر شهید حسینعلی بالویی با اشاره به هجمه های دشمنان غربی که امروز بر علیه جوانان ما وجود دارد، تاکیدکرد: جوانان ما تنها باید مراقب افکار شوم ...
امانت خدا را صحیح و سالم تحویلش دادم
...> به نظر شما چطور شد که پیکر پسرتان بعد از این همه مدت سالم مانده بود؟ هنگام خاکسپاری، حاج حسین، همان دوست دوران جنگ پسرم گفت اگر اجازه بدهید من، محمدرضا را داخل قبر بگذارم. هم مدرسه ای و بچه محل بودیم. در جبهه پنج سال همسنگر بودیم و من او را سر مرز تحویل گرفتم. بعد رو به من گفت اگر گفتی چرا پیکر محمدرضا سالم آمده؟ گفتم از بس که بچه خوب و باخدایی بود. گفت بگذار من برایت بگویم: در پنج سالی ...
از وقتی که به یاد دارم، عاشق پزشکی بوده ام
زود خواندن و نوشتن را یاد گرفتم و همیشه مورد تشویق معلم کلاس اولم بودم. باوجوداینکه بچه شیطان و بازیگوشی بودم ولی خیلی درس را دوست داشتم و همیشه با عشق و ولع درس می خواندم. وقتی از مدرسه به خانه می رسیدم، باوجوداینکه راه طولانی و خسته کننده بود، ولی به محض اینکه می رسیدم حتی کفش هایم را در نمی آوردم، روی فرش ورودی ایوان خانه دمر می افتادم و مشق هایم را می نوشتم. بعد که کارهای مدرسه تمام می شد ...
مشکی رنگ عشقه رضا صادقی درشیراز با هوای بندر
استقبال مواجه است؟فقط می توانم بگویم امیدوارم. کدام روز هفته را بیشتر از روزهای دیگر دوست دارید؟پنج شنبه / پنج شنبه مشکی است؟ آره. جمعه هم مشکی است؟آره ولی رو به سفیدی است. دوست دارید قدری از محله تان بگویید؟من بچه محله شیر اول کمربندی بندرعباس هستم محله کمربندی بافت قدیمی دارد هیچ وقت روزهای خوش آنجا را فراموش نمی کنم. کلا شهر خوبی دارم با مردمی که دل و روح بزرگی ...
از هوس بازی درلاین تا نقشه کثیف قتل شوهر
مردی در شبکه اجتماعی لاین آشنا شدم و ارتباطمان روزبه روز بیشتر می شد به طوری که برای دیدن او چند بار به مشهد رفتم. من اوایل به او گفته بودم مجرد هستم و از شوهرم و بچه هایم حرفی نزده بودم. اما زمانی که علاقه بین ما بیشتر شد، تصمیم گرفتم ماجرای زندگی ام ر ا برایش تعریف کنم. او زمانی که متوجه شد متاهل هستم خواست از شوهرم جدا شوم، اما می دانستم شوهرم حاضر به جدایی نیست، به همین دلیل نقشه قتل او را طراحی ...
عابدی که اجابت دعایش3سال طول کشید
کجاست ؟ تا هرگاه خواستم به زیارت تو آیم . عابد گفت : منزل من آن سوی دریا است ، تو نمی توانی به آنجا بیائی . ابراهیم پرسید: پس تو چگونه از آب رد می شوی ؟ عابد گفت : من به خواست خدا روی آب می روم و غرق نمی شوم . ابراهیم گفت : شاید همان خدا به من نیز لطف داشته باشد و آب را برای من نیز رام کند، برخیز تا امشب با هم در منزل تو باشیم . عابد برخاست و همراه ابراهیم ، حرکت ...
آقای همساده در خندوانه
ذخیره می کنیم! افشاریان در ادامه از کودکی و روز اول مهر در مقطع اول ابتدایی تعریف کرد و گفت: همان روز که به پدرم گفتم من هم می خواهم به مدرسه بروم، او من را به پدر بچه همسایه واگذار کرد و گفت که با آن ها برو! وی همینطور از خاطرات و شادی های آن زمان یاد کرد و افزود: اوج خلاقیت ما مسابقه پرتاب آب دهان بود و کسی که رکورد می زد، تا وقتی که رکوردش شکسته شود قهرمان محله می شد! ...
هنرمندان پاکستانی با کتاب های مصور به جنگ افراطی گری می روند
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از سایت دیپلمات ، پاکستان کشوری است که هم چنان صحنه خشونت های افراطی گرایانه و تروریسم است و هرچند مردم این کشور مطالب زیادی درباره این پدیده شوم می خوانند اما اراده کمی برای جلوگیری از آن به چشم می خورد؛ از همین رو گروهی از هنرمندان پاکستانی مشتمل بر قاهر آفتاب ، مصطفی حسنین و یحیی احسان پس از تحقیقات میدانی به این نتیجه رسیده اند که تولید کتاب هایی ...