سایر منابع:
سایر خبرها
جزئیاتی از جلسه دو ساعته سردار سلیمانی با پوتین
کیلومتر از آن گذشته است- پیشنهاد داد یکی از همین شناسنامه ها را به غلامعلی بدهید. وقتی که من به سن مدرسه رسیدم، شناسنامه محمدجعفر را به من دادند. محمدجعفر، متولد سال 1322 بود، اما من متولد 1327 هستم. در واقع من تا پیش از آنکه به مدرسه بروم، غلامعلی بودم و بعد از آنکه به مدرسه رفتم، محمدجعفر شدم. مادرم هم تا وقتی که در قید حیات بود، مرا غلامعلی صدا می زدند. پیش از پیروزی ...
چشم در چشم با پلنگ ایرانی/ نمی گذارم پسرم محیط بان شود
در پارک ملی کویر در سال 80 رخ داد و می توانم بگویم خاطره بدی بود به این علت که زحمات چندین ساله محیط بانان تلف شد و در اولین صحنه ای که شاهد آن بودم با یک دوربین فیلمبرداری حیات وحش که سازمان به من داده بود تا تعدادی از گونه ها را به تصویر بکشیم دیدم یک بز وحشی در زیر صخره و نیم سایه ای خوابیده است، من گفتم از آن یک فیلم بگیرم، مدام نزدیک و نزدیک تر رفتم تا حدی که نزدیک بود لنز دوربین به آن حیوان ...
سردار اسدی: نبرد آزادسازی جولان قطعی است/ ماجرای دیدار 140دقیقه ای پوتین با سردار سلیمانی
... وقتی که من به سن مدرسه رسیدم، شناسنامه محمدجعفر را به من دادند. محمدجعفر، متولد سال 1322 بود، اما من متولد 1327 هستم. در واقع من تا پیش از آنکه به مدرسه بروم، غلامعلی بودم و بعد از آنکه به مدرسه رفتم، محمدجعفر شدم. مادرم هم تا وقتی که در قید حیات بود، مرا غلامعلی صدا می زدند. ** آیت الله مدنی به ما اجازه استفاده از اسلحه نداد تسنیم: پیش از پیروزی انقلاب و در زمانی که ...
نظری از پشت بلند گو گفت اگر نروید داخل، 5دقیقه دیگر به کوی حمله می کنیم
اتهام کوی دست گیر شدند، متعلق به حوادث بعد از کوی بودند. به طور مثال، محمدی دانشجوی اخراجی دانشگاه تهران بود و به دلیل سنوات آموزشی اخراج شده بود؛ اما مصاحبه می کرد و می گفت: من کارشناس ارشد اقتصاد دانشگاه تهران هستم؛ درصورتی که هنوز لیسانسش را هم نگرفته بود . من زمانی که نمایندۀ مجلس شدم، در زندان به دیدار این ها می رفتم. من، آقای موسوی خویینی، خانم حقیقت جو، خانم کولایی و محسن آرمین یکی از وظایف ...
یادداشت های اعتمادالسلطنه در 23 تیر 1272 خورشیدی: [ناصرالدین] شاه فرمودند که جبرئیل به من نازل شد و حکم ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، انتخاب قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه دوشنبه 23 تیر 1272آمده است: امروز صبح منزل صدراعظم رفتم. نقیب السادات و این سیدهای روضه خوان بدخوان بی سواد شیرازی ...
غلام رضا صنعتگر: من غلام رضا هستم
گشتم تا پیدایش کردم. شش هفت سال پیش. آهنگ هایش (به خصوص امام رضا و ایران) را از رادیو شنیده بودم و از آنجایی که عاشق ریتم های جنوب هستم بسیار لذت می بردم اما نمی دانستم کیست. در اینترنت جستجو کردم و اسمش را فهمیدم و بعد از طریق دوستان شماره اش را پیدا کردم و با هم برای این مصاحبه قرار گذاشتیم. شش سال پیش، وقتی او سی و شش ساله بود و ده آذر امسال که بیاید چهل و دو ساله می شود. آن موقع هنوز ماجرای ...
ترامپ 500 هزار دلار هم بدهد دیگر به خانه اش نمی روم!
هفتصد هزار دلار درآمد به دست آمد که به خیریه داده شد. من هم خوشحال بودم که کمک می کنم. یک میلیون از جیبم نداشتم که کمک کنم اما بخشی از وقتم را برای این کار گذاشتم. ولی اگر می دانستم که چنین آدمی است هیچ وقت پایم را در خانه اش نمی گذاشتم. * با خود ترامپ هم برخورد داشتید؟ بله خودش هر روز با ما شام و ناهار می خورد. آن موقع با من رفیق نبود مثل بقیه. * شما را می شناخت ...
امام رئوفی که دوست و دشمن را شیفته خود ساخت/ گزارشی از سیره اخلاقی و رفتاری امام رضا(ع)
برآورده کرد. أحمد بن أبی نصربزنطی می گوید: امام رضا(ع) برای من مرکبی فرستاد. من بر آن سوار شدم و به خدمت ایشان رفتم و تا شب هنگام در خدمت امام رضا(ع) بودم. حضرت(ع) فرمود: با سه شرط این دعوت را می پذیرم: 1-آنکه از خارج منزل چیزی تهیه نکنی. 2-آنچه در منزل موجود است، از ما مضایقه نکنی. 3-به عیال و فرزندان سخت نگیری که از حق آنها برای پذیرایی میهمان کم کنی. وقتی برخاستم ...
توجه امامان معصوم به پوشش خود در منزل
های فاخر و زیبا را در منزل آن حضرت مشاهده نمودند. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! ما در منزل شما وسایل و چیزهایی مشاهده می کنیم که ناخوشایند ماست (وجود این وسایل در منزل شما را، مناسب نمی دانیم.)! حضرت فرمود: اِنّا نتزوِّج النّساءَ فنُعطیهنّ مهورهنَّ فیشترین ما شئنَ لَیس لَنا منه شی ءٌ؛ ما بعد از ازدواج، مهریّه همسران مان را پرداخت می کنیم و آن ها هر چه دوست داشتند، برای خود خریداری می کنند. هیچ یک ...
برادر میترا استاد: قرار بود مسائلی را افشا کنم، اما فعلا دست نگه داشته ام/ نجفی قسم خورد نمیخواسته ...
مادرم رفتم دیدم دو نفر غریبه که یکی دختر نجفی است در محل هستند و گریه می کنند. بعد دیدم مادرم در حمام و خونی است. فکر نمی کردم مادرم مرده باشد هر چه با آقای نجفی تماس می گرفتیم گوشی اش خاموش بود، نجفی شب گذشته در آپارتمان مادرم بود. معمولاً او با مادرم درگیری لفظی و گاهی بدنی داشت.نماینده دادستان گفت: از زهرا نجفی تحقیق به عمل آمد که در تحقیقات گفته است: آقای آقازاده راننده پدرم به منزل ما آمد دو کیف ...
متهمین اصلاً قصد واردات کالا نداشتند
گفتند یک کارت به شما می دهند و مشکلی نیست. وی ادامه داد: ما را به بیرجند بردند و از ما امضا گرفتند بقیه کار را خودشان انجام دادند به ما نمی گفتند قرار است چه اتفاقی بیفتد به ما فقط سه میلیون تومان پول دادند. علی گلی مطلع این پرونده افزود: ما از طریق اطلاعات فهمیدیم آنها چه کاری انجام می ادند و بعد با اطلاعات همکاری کردیم. قاضی موحد در ادامه از مطلع بعدی خواست که در ...
هشتمین جلسه رسیدگی به اتهامات 14 متهم پرونده ارزی برگزار شد/ اخذ آخرین دفاع از چهار نفر متهمان
عنوان مطلع در جایگاه قرار گرفت علی گلی نام داشت وی در بیان توضیحات خود اظهار داشت: من اهل زابل و کارگر ساختمان و روزمزد هستم ما از شرکت هیچ اطلاعی نداریم و نمی دانیم که چه شرکتی به نام ما زده شده است من آقای جواد بارانی را می شناسم در روستا که بودیم به خیلی از دوستان ما گفتند که یک کارت بازرگانی است که در ازای دریافت ان به شما پول می دهند من نیز رفتم که در ادامه ما را بیرجند و یک دفترخانه بردند و ...
جاده خندق، جاده مرگ
از گردان پیاده امام حسین به فرماندهی پاسدار باقری، ما 4 تن را نیز سوار جیپ ریول کردند و به محل لشگر 14 امام حسین شهرک فرانسوی دارخویین بردند. بعد از آنی که ما را در کوچک ترین واحد نظامی، دسته، به فرماندهی شهید رحیم یخچالی، سازماندهی کردند یک پته به ما دادند که به تدارکات برویم و لباس نظامی و پوتین و فانسخه دریافت کنیم. بعد از آن هم پته ای دیگری دادند و به انبار تسلیحات رفتیم و یک دستگاه کلاشنیکف ...
جزئیات اولین جلسه دادگاه نجفی
در دی 97 انجام شود که به بعد موکل می شود. در ادامه این جلسه زهرا نجفی، دختر محمدعلی نجفی با حضور در جایگاه پس از سوگند یاد کردن توضیحاتی را در مورد ماجرای روز 7 خرداد ارائه کرد. او گفت: روز هفتم خرداد آقای آقازاده (راننده نجفی) به منزل ما آمد و دو کیف دستی به من داد و در یکی از آنان نامه ای از پدرم که شامل سه صفحه بود، مشاهده کردم و به دلیل اینکه پدرم در آن نامه از مردم ایران، فامیل و ...
از کلاهی قاتل تا معتمد مقتول
قاچاقچی مواد مخدر است که سابقه تبهکاری دارد. این دو خلافکار با یک اتومبیل بی ام و ساعتی قبل از خروج معتمد از خانه در حوالی منزل وی گشت می زدند و بعد از خروجش از خانه، وی را با سه گلوله هدف قرار می دهند. ساعتی بعد اتومبیل بی ام و در قسمتی دیگر از شهر توسط همان دو فرد آتش زده می شود و پلیس فقط بقایای سوخته آن را می یابد. معتمد دقایقی بعد به بیمارستان منتقل می شود، اما فقط تا بعدازظهر همان روز زنده می ...
نگاهی به گوشه ای از معجزات و کرامات امام رضا (ع)
صحن مردم فهمیدند و همگی هجوم آوردند تا قطعه ای از لباس این کودک را برای تبرک با خود ببرند. سمت دوستم رفتم و کودک را از او گرفتم و به جایی بردم. سپس از مادرش پرسیدم موضوع چیست و او بعد از 10 دقیقه گریه کردن گفت: قلب بچه ام از کودکی بزرگ شده و شش ماهش است دکتر ها جوابش کرده اند و آورده ایم این جا یا حضرت رضا (ع) خوبش کند، یا جسدش را همین جا دفن کنیم. از مادرش پرسیدم پرونده پزشکی همراهت داری؟ پرونده ...
در دادگاه نجفی چه گذشت؟
او جواب نداد. وی با بیان اینکه بر همین اساس به واحد نجفی رفتم و او دو کیف به من داد، افزود: نجفی از من خواست که کیف ها را به دخترش زهرا بدهم و دقایقی بعد دوباره تماس گرفت و گفت کیف قهوه ای را بیاورید و دوباره کیف را تحویل داد و گفت این را به دخترم بدهید. ساعتی بعد به همراه زهرا نجفی به واحد محمدعلی نجفی در خوردین رفتیم که کسی در را باز نکرد و به همراه پسر میترا استاد وارد واحد شدیم که ...
در هشتمین جلسه دادگاه 14 متهم ارزی چه گذشت؟
گلی نام داشت وی در بیان توضیحات خود اظهار داشت: من اهل زابل و کارگر ساختمان و روزمزد هستم ما از شرکت هیچ اطلاعی نداریم و نمی دانیم که چه شرکتی به نام ما زده شده است من آقای جواد بارانی را می شناسم در روستا که بودیم به خیلی از دوستان ما گفتند که یک کارت بازرگانی است که در ازای دریافت ان به شما پول می دهند من نیز رفتم که در ادامه ما را بیرجند و یک دفترخانه بردند و در انجا چیز هایی را امضا کردم. ...
روایت یکی از فرماندهان دفاع مقدس درباره جدال با دشمن/ از درگیری با گارد شاهنشاهی تا نفوذ در قلب داعش + ...
برگشتیم خرمشهر سقوط کرده بود، ما در منطقه کوت شیخ خرمشهر مستقر شدیم. بنده از 16 سالگی عضو سپاه شدم، بعد از شهادت برادرم و با فرارسیدن زمان سربازی در دهلران لباس سربازی پوشیدم؛ اما همزمان در مجلس قانونی تصویب شد مبنی بر اینکه سرباز هایی که خانواده شهید هستند لازم نیست خدمت کنند به همین خاطر اجازه سربازی به من داده نشد. در چه عملیات هایی حضور داشتید؟ بنده در عملیات های ...
در دادگاه محمدعلی نجفی چه گذشت؟/راز نامه نجفی به دخترش و توضیحات خبرنگار شاهد پرونده در مورد پرستوها!
داد می زد بابا مامان را کشته، چاقو برداشت که حمله کند، علیرضا و آقازاده سعی می کردند جلوی او را بگیرند. بعد هم او را بیرون بردند. علیرضا با اورژانس تماس گرفت، تکنسین به ما گفت او را صاف بخوابانیم و ماساژ قلبی را شروع کنیم. من به جسد دست زدم، بدنش سرد بود. با این حال علیرضا ماساژ را با کمک تکنسین شروع کرد که یک دفعه خون از سوراخ روی سینه اش بیرون زد، به علیرضا گفتم مرده است. هم زمان آمبولانس هم رسید ...
رازگشایی از قتل ناتمام ماند
کردن کیف نامه ای در آن بود که پدرش به او گفته بود به فلان آدرس مراجعه کنید. ما به همراه دختر او به آدرس رفتیم، چند بار در زدیم در را کسی باز نکرد بعد از آن با کلیدی که داشتم وارد ساختمان شدیم، در حمام با جسد میترا استاد مواجه شدیم که بعد از آن با 110 تماس گرفتیم. جسد میترا در وان حمام در ادامه از مهیار پسر مقتوله سؤال شد، او گفت برای گرفتن پول آژانس به منزل مادرم رفتم دیدم د ...
سال 88 از مدیران دولت احمدی نژاد بودم، ولی به محسن رضایی رأی دادم
، یک آبرویی دارم به خصوص مرحوم ابوی ما آبرویی دارد. فکر کنم مردم به من لطف کنند. گفت: اگر شانس دارید بروید، ولی یک قول به من بدهید. گفتم چه قولی؟ گفت: دانشگاه امام صادق را رها نکنید. من هم قبول کردم، از آن زمان تاکنون حتی زمانی که مجلس بودم دوشنبه ها بعد از ظهر ساعت 7-5 برای تدریس می رفتم. *چه سالی ازدواج کردید؟ من سال 1369 ازدواج کردم. *چطور آشنا شدید؟ ...
عدم حضور اولیای دم میترا استاد/ جزئیات ماجرای کیف قهوه ای
و نامه را در داخل کیف گذاشت و به من داد تا به دخترش زهرا برسانم. در این لحظه بودم که دیدم مچ پا و لباس آقای نجفی خونی است، گفتم چه شده؟ گفت درگیر شدیم گفتم خانم استاد کجاست گفت بیرون رفته است. به او گفتم اگر نیاز هست بمانم چون اگر خانم استاد بیاید دوباره درگیر می شوید گفت تا او بیاد من از خانه بیرون می روم. راننده نجفی تصریح کرد: کیف و نامه را برای دختر آقای نجفی بردند و وقتی نامه را ...
جزئیات ماجرای کیف قهوه ای
داد و گفت دارم نامه ای می نویسم، داخل ماشین منتشر باش تا صدایت کنم. آقازاده افزود: حدود یک ربع بعد زنگ زد و وقتی بالا رفتم کیف قهوه ای را به ایشان دادم و نامه را در داخل کیف گذاشت و به من داد تا به دخترش زهرا برسانم. در این لحظه بودم که دیدم مچ پا و لباس آقای نجفی خونی است، گفتم چه شده؟ گفت درگیر شدیم گفتم خانم استاد کجاست گفت بیرون رفته است. به او گفتم اگر نیاز هست بمانم چون اگر خانم استاد ...
روستای بورکی
پنهانی که سرشناسان دشت خشت در منزل غلام شاه دهقانی در محله ی پائینی بورکی داشتند غلام شاه قول داد تابا طرحی غلوسوزو را از پا دربیاورد.غلام شاه مردی رک و روراست بود .چون بی پروا سخن می گفت شهره ی دشت خشت بود و شخصیت های سرشناس او را دوست داشتند. غلام شاه قاصدی به منزل غلو سوزو که در یکی از روستاهای منطقه زندگی می کرد فرستاد و از او برای ناهار دعوت کرد. غلو سوزو اسب زین کرد و(تفنگ زار) ش را ...
آخرین جمله ای که میترا قبل از مرگ گفت/ نجفی با شلوارک همسرش را کشت/ عقد میترا استاد با فردی در وزارت ...
حرم حضرت معصومه (ع) رفتم و یک کیف دستی که اسلحه نیز در آن بود به همراه داشتم که خواستم به خادم آنجا تحویل دهم که مرا شناخت و گفت که می توانی آن را با خود داخل ببری؛ اما با این حال آن را تحویل دادم و وارد حرم شدم که یکی دو نفری مرا شناختند و خواستند با من عکس بگیرند. یک عکس نیز از آنجا از من گرفته شد که در فضای مجازی پخش شد. آخرین تماس نجفی قبل از دستگیری با تلفن همراه یک راننده تاکسی بود بعد از این محمد علی نجفی به آگاهی شاپور می رود و با تلفن همراه راننده به دخترش زنگ می زند و می گوید که می خواهد خود را معرفی کند و بعد تلفن را قطع می کند. ...
درختان حرف های ما را می فهمند!
رفتم و خیالم آسوده بود که دیگر دستان مادرم برای تنبیه به من نمی رسد. البته مهارتم در بالا رفتن از این درخت موجب شد تا در سنین نوجوانی مسئولیت چیدن میوه های نارنج و سپس آب گرفتن آن ها نیز بر عهده من قرار بگیرد. آن زمان نمی دانستم باید از این درخت تشکر یا نوازشش کنم! و، اما ادامه ماجرا... با درختان حرف بزنیم با قبول شدن در دانشگاه به شهر دیگری رفتم و پس از خاتمه دانشگاه در همان ...
کارگزاران گزینه های انتخاباتی خود را روی میز گذاشت؛ چرا مرعشی عقب نشینی کرد؟
برخی دیگر آن را تأیید کردند. شاید سخن تند اخیر روحانی ناظر به انتقادهایی باشد که اصلاح طلبان بعد از مدتی که دولت را چندان کارآمد ندیدند نسبت به روحانی و تیمش وارد کردند و روحانی از این انتقادها دلخور است. تمام این گزاره ها نشان می دهد که جهانگیری شانس بالایی دارد که از سوی جبهه اصلاحات به عنوان نامزد ریاست جمهوری معرفی شود. از سوی دیگر زمزمه هایی به گوش می رسید که او بنا دارد در انتخابات مجلس شورای ...
کدخدایی: بیشترین مساله شورای نگهبان در انتخابات الکترونیک، امنیت آرا است
.... در بخش دیگری مجری پرسید: در بحث انتخابات سال 88 اخیراً فردی که ادعای تقلب داشت در دادگاه حاضر شد و از شما خواست به عنوان شاهد در دادگاه حاضر شوید و شما نپذیرفتید. دلیل چیست؟ کدخدایی گفت: از این به بعد، از اینجا که بیرون رفتم ادعای عجیب و غریب می کنم و می گویم کره مریخ 10 درجه شمالی منحرف شده و شاهدم آقای مهدی قلی است. در مورد ادعای عجیب و غریب نباید خیلی به آن توجه کرد ...
ماجرای دست نوشته های نجفی در صحنه جنایت، ارتباط میترا استاد با مردان اجنبی و ارتباط یک خبرنگار با مقتول ...
مقتوله لباس های خود را درآورد و وارد حمام شد و من هم اسلحه سازمانی را برداشتم و با یک بالشت به سمت او رفتم تا او اسلحه را نبیند، اما او هنوز وارد وان نشده بود که اسلحه را به او نشان دادم، اما در این لحظه یک تیر از بالشت عبور کرد و سپس چند تیر دیگر هم شلیک شد. شهریاری خاطرنشان کرد: متهم گفت که بعد از شلیک و قتل میترا به سر مزار پدرم در قم رفتم و می خواستم که خودکشی کنم و در ادامه به حرم ...