سایر منابع:
سایر خبرها
واهمه صهیونیست ها از موفقیت عملیات والفجر هشت
استراحت پرداختند. اینها که رفتند، یک نفر را تنها دیدیم که از عقب می آمد. به محور ما که رسید، برادران در یک ستون، کاملاً مشخص بودند. بعد دست هایش را به طرف بچه ها (به نشانه علامت یا اظهار تعجب) گرفت و از اول تا آخر گروهان را نگاه کرد. تمام بچه ها را یکی یکی دید؛ حتی شاید هم شمرد. رفت به طرف آن 4 نفر. بعد عراقی های دیگر را صدا زد. آن 4 نفر هم آمدند و سریع از پهلوی ما رد شدند. آنها به سرعت سوار ایفا ...
امام در کربلای5 گفتند حسینی بجنگید/ سید حسن نصرالله از رزمندگان کربلای5 بود
رزمانش با وجود چنین موانعی وارد این عملیات شدند. شب عملیات در منطقه سکوت رادیویی برقرار بود بعضی بچه ها مثل شب عاشورا شوخی می کردند و بعضی در حال نجوا بودند. ساعت 2بامداد بود که فرمان عملیات صادر شد بسم الله الرحمن الرحیم رزمندگان پرتوان اسلام، سربازان امام زمان(عج) یاران خمینی با رمز یا فاطمه الزهرا و یافاطمه الزهرا و یا فاطمه الزهرا به قلب کفر صدامی بزنید. امام گفت حسینی بجنگید ...
خبر شهادت پسرم را در خواب شنیدم/ خدا را شکر به آرزویش رسید
...، خواهران و خانواده های بسیاری از رزمندگان برای خوش آمد گویی به رزمنده شان می آمدند. تا اینکه سربازان سپاه اسلام یکی یکی ساک هایشان را گرفتند و رفتند و ماند یک ساک... صدا زدم پس این ساک لوازم شخصی مال کیست؟ و صدایی را شنیدم که گفت: صاحب این کیف شهید شده، نامش میلانی است صبح که بیدار شدم فهمیدم حمیدرضا شهید شده و به بچه ها گفتم دیگر من و خودتان را آزار ندهید حمیدرضا شهید شده من می دانم ...
دو چشم صدام را در کربلای3 کور کردیم
غش می زد و می گفت چند هسته خرما لای قرآن گذاشته ام. گروه هایی با طرح چنین مسائلی قصد اختلاف و تفرقه میان بچه های جنگ داشتند. شهید ردانی این وضعیت را که مشاهده کرد نگران شد. گفت کسانی که امام زمان را دیده اند بیایند تا زیارتشان کنیم. بعد آنها را پنج کیلومتر در بیابان پیاده برد و تیری کنارشان زد و گفت حواستان باشد اینجا آمده اید نباید جوسازی کنید. حاج آقا ردانی پور با برخورد قاطعش ریشه این کارها را ...
یاد یاران غریب جبهه های غرب
. پس از توقفی یک روزه، خودروهای نظامی برای انتقال بچه ها مهیا شد، با مقصدی معین، سرپل ذهاب و پادگان ابوذر، اینجا شاهد حضور هزاران رزمنده است، ساختمان های چند طبقه به منظور استراحتی مختصر و سپس اعزام به خطوط مقدم. خط مقدم پیش بینی شده برای گروه ما تنگه کورک است، خطی که دلیران ایران زمین بارها دشمن را از این ناحیه مورد هجوم قرار داده و اکنون در انتظار نیروهایی تازه نفس است. توصیف این خط دنیایی از ایثار ...
لقب بلبل خمینی (ره) را رادیو عراق به من داد
روضه خوانی ها و این مجالس جان می گرفت و بچه ها با همین چیزها تشویق می شدند و چقدر این مداحی ها نقش موثری داشت در واقع قبل از انقلاب یکی از عوامل اصلی پیروزی انقلاب هم برپایی هیئت ها بود. لذا دشمن نقشه کشیده تا اینها را به انحراف بکشاند و حالا دست مخفی دشمن در این قضیه پیدا شده و نمی تواند این کار را انجام دهد. همین مسئله تشیع انگلیسی را ببینید! این ها در حال نفر گیری هستند و ...
زنان، نیمه پنهان حماسه ها/ امروز همه ما باید راوی دفاع مقدس باشیم
از رودسر به هویزه اعزام شد . وی که از خاطراتش می گوید و اظهار می کند: جنگ به خودی خود نعمت بود اما اگر قدردان نباشیم و جنگ رو حس نکنیم نقمت خواهد شد . خادم الفقرا بیان می کند: در اهواز در یکی از بیمارستان ها بودم که یک جوان 15 ساله را آوردند که من فکر کردم تمام تن این بچه خال است اما پس از کمی دقت متوجه شدم این جوان دچار یک ترکش خمپاره شده است که دیگر به اندازه یه عدس تنش جای ...
نوجوانی که 6 ماه با شهیدهمت زندگی کرد
به جبهه برسانم. داستان اعزام به جبهه سردار علی ثابت هم شنیدنی است... می گوید: کلاس دوم راهنمایی در مدرسه موسوی واقع در خیابان 17 شهریور تهران درس می خواندم. با ابروهای پرپشت و عینکی بزرگ که تمام صورتم را گرفته بود. ریش و سبیل هم نداشتم به قول معروف بچه بودم. یادم هست که یک شب تصمیم گرفتم به هر قیمتی شده به جبهه بروم. صبح زود به قصد رفتن از مدرسه از خانه خارج شدم و خودم را به راه آهن ...
آخرین نفری که حاج همت را بوسید، کیست؟ +عکس
...، مهمات را تهیه کردم و دوباره پیش بچه ها برگشتم. سه نفری که در چاله بودند گفتند "احمدی حلال کن ما گفتیم دیگر برنمی گردی". از بین 10 نفر، من زنده ماندم و یکی دیگر از رزمندگان نیز به شدت مجروح شد. کمکش کردم و آرام آرام به عقب برگشتیم. هنگامی که به خاکریز رسیدیم، گردان عقب نشینی کرده بود و کسی نبود. چند کیلومتر آن طرف تر جاده ای بود. خود را تا کنار جاده رساندیم و سوار یک ماشین تانکر آب ...
دیدار با فرزانگان در جهاددانشگاهی کردستان
. مجردی عنوان کرد: بعد از دوره آموزشی در سپاه منطقه هفت تمام بسیجیان شرکت کننده در دوره آموزشی تقسیم شدیم و من به عنوان تخریب چی انتخاب شدم که در همان پادگان دوره های تخصصی تخریب و زراعت مین را در سه مرحله کاشت، داشت و برداشت فرا گرفتم و بعد از آن در پادگان ابوذر دوره های تخصصی تله های انفجاری و ... را به ما آموزش دادند. وی بیان کرد: بعد از آن به دلیل داشتن مدرک دیپلم من به ...
نگاهی به زندگی معلم جانباز مازندرانی و گله هایی از نبود دادرسی
...، با دست خالی که جز کلاش چیزی نداشتیم چگونه می توانستیم در مقابل دشمن تا دندان مسلح بایستیم. وقتی در شط علی روی آکاسیو بودیم، بعد از یک ماه می خواستیم به حمام برویم و دو رزمنده دیگر به جای من و یکی دیگر از هم رزمانم ایستادند، همان شب نیروهای عراقی خمپاره زدند و آن دو نفر به شهادت رسیدند. نشسته- نفر اول از سمت راست علی ابراهیمی بر روی آکاسیوی که دو هم رزم ابراهیمی به شهادت ...
خالِصی، شهیدی خالص و بی ریا/ صبحانه ای که خورده نشد
مجتمع آموزشی رزمندگان، داخل سرزمینهای گرفته شده در خاک عراق و موقعیت جندالله، نزدیک منطقۀ عملیاتی گردرشت و ... بودیم و مدتی هم در موقعیتی نزدیک شهر سقّز، در استان کردستان. جایی که یک گاوداری نوساز بود و حالا شده بوده، محل استقرار، در سرمای وحشتناک 22 درجه زیر صفر که شب تا صبح، مشعلهای شوفاژ زیر تانکرهای آب می سوخت و بازهم می خواست یخ بزند. فرماندۀ گردان، سردار سلطانی بود که گذشت ایام ، تنها چهرۀ ...
روایتی از دوران اسارت؛ روزهای الرشید
جنگ که شد، همه با هم همراه شدند تا یک وجب از این خاک به دست دشمن سپرده نشود. شانه به شانه جنگیدند. اگرچه اغلب در پشت جبهه ها بودند اما بعضی از آنها جنگ را از نزدیک تر و زاویه ای دیگر لمس کردند. به گزارش جماران، یکی از آنها دکتر فاطمه ناهیدی است که رفته بود تا مرهم بر زخم برادران رزمنده اش گذارد اما اسیر شد و حالا در گفت وگو با شرق از آن سال ها روایت می کند: اگر می خواهید، در ...
جسارت جامعه پزشکی در دفاع مقدس مثال زدنی ست/پیشگیری از بیماریهای واگیردار از حماسه های گروه بهداشت در ...
.... وی با اشاره به اینکه شجاعتی که رزمندگان داشتند در پزشکان هم دیده می شد، گفت: من در عملیات کربلای 1 شاهد صحنه هایی بودم که همین الان هم به اینکه چطور یک امدادگر که در حوزه ی پزشکی سر رشته نداشت و فقط یک دوره ی یک ماهه را سپری کرده بود اقداماتی را انجام می داد که بعدها که دانشجوی پزشکی شد متوجه این موضوع مهم شد. عضو شورای مرکزی بسیج جامعه پزشکی با اشاره به خاطراتی از ...
گفتگو با دو رزمنده دیروز و فعال اقتصادی امروز
دنیا در مورد عمرانی به بحث و گفت وگو می کنیم. چند درصد پرسنل از خانواده های رزمندگان هستند؟ سردار فرشباف: رقم دقیق بستگی به پروژه هایی دارد که شرکت قبول کرده است اما 70 درصد پرسنل به طور میانگین از خانواده های این عزیزان هستند. سرمایه اولیه این شرکت چقدر است؟ سردار جلاییان: تمام سرمایه این شرکت از طرف خود اعضای هیات مدیره آن تامین شده است. ما ...
شکست حصر آبادان به روایت دایره المعارف مصور جنگ
از انقلاب با رهبران انقلاب مرتبط بودند. آن ها آموزش هایشان را حتی دوران انقلاب هم تعطیل نکردند. هم راهی این لشکر برای پیروزی در عملیات بسیار مهم بود. 1500 جهادی هم شبانه روز کار کردند و 100 کیلومتر جاده ساختند و 120 کیلومتر خاک ریز. همچنین سرپناه برای گروه های پزشکی و اورژانس برای رزمندگان. به رزمنده ها هم آب رساندند و ماشین های در راه مانده را تعمیر کردند. حتی وقتی عملیات تمام شده بود ...
تا ابد به آن مردان بی ادعا بدهکاریم
دیگر این رزمندگان پدرشان حضور دارد که آنها را در آغوش بگیرد؟و آخرالامر این پیرمرد پاکباخته انقلاب که هستی خود را در راه انقلاب و جنگ گذاشته بود،سالها پس از جنگ در گوشه ای از شهر و دور ازچشم هر وقایع نگاری شمع وجودش غریبانه خاموش شد. تا ابد به پدر بسیجی بدهکارم که وقتی تنها پسرش به به جبهه آمد خودش نیز مسولیت ترابری گردان را بعهده داشت وهمیشه پشت سر پسرش در حرکت بود که نظارگر پسر رشیدش باشد ...
از خربزه گرگاب تا انار شهرضا در جبهه ها
.... در آن زمان ما چندین روز در سخت ترین شرایط جنگیده بودیم و دشمن بخشی از مجنون را اشغال کرده بود و آنقدر به رزمندگان فشار می آورد که قصد داشتیم مابقی جزایر را تخلیه کنیم. اما وقتی خبر رسید امام دستور به حفظ جزایر داده اند، بچه ها چنان نیرویی گرفتند که احساس می کردی کیلومترشمارشان از نو تجدید شده و دفاع سرسختانه ای را به نمایش گذاشتند. تا آنجا که جزایر مجنون حفظ شدند و دشمن از بازپس گیری آنها ...
قطع نخاعی که با صدای دسته عزاداری شفا گرفت
رزمنده گردان عمار درباره خصوصیت عطوفت همرزمش، بیان کرد: یکی از نیروها به اسم عطا بحیرایی همیشه با اسماعیل بود. هر کجا می رفتند با هم بودند. روزی که عطا به گردان آمد به دلیل معلولیتش کمی دو دل بودند که قبولش کنند یا نه! ولی اسماعیل مسئولیتش را بر عهده گرفت. ردیف اول از سمت چپ: نفر دوم: شهید عطا بحیرایی - نفر سوم: جانباز اسماعیل معروفی اسماعیل همیشه تند تند راه می رفت ولی بخاطر ...
اینجا معراج است؛ آغازی برای عزیمت
شاید الان بیاید. هر که زنگ در خانه را می زد، می گفتم بچه ام پشت در است... بعد از 26 سال جنازه اش را آوردند. بعد از 26 سال گفتند که 26 سال قبل شهید شده بود. بعد از اینکه جنازه اش را دیدم، باور کردم که دیگر نمی آید... شش تابوت معراج، تابوت شهدای گمنام است؛ مردانی که بدون پلاک و اوراق شناسایی بودند. مردانی که در آن هشت سال هویت داشتند و حالا... تعدادشان هم کم نیست. هر چند وقت یک بار، با آمدن ...
سینما گرانی که جبهه بودند
مدیریت جنگ را به اربابان و مشوقان غربی و شرقی صدام در این تجاوز بسپارند. یک ملت چه قدر باید تنها و مظلوم باشد که صدای دشمنش را از حلقوم نویسندگان و شاعران و ... سرزمین خود بشنود! آری چنین بود، و چنین شد که رسول بر این خیانت ها و بی غیرتی ها شورید و بچه با معرفت پشت خط با همان دوربین و کفش کتانی عازم جبهه شد. حالا بچه پشت خط تهران تبریز، در جبهه جنوب، پشت خط دفاعی دوش به دوش رزمندگان ایستاده بود و با ...
شکست حصر آبادان؛ طلیعه آزادسازی خونین شهر
شهر آبادان، بندر چوئبده به مرکزی برای پشتیبانی رزمندگان و رساندن آذوقه و مهمات در جهت شکست حصرآبادان تبدیل شد. با تصرف جاده های ارتباطی آبادان به اهواز و آبادان به بندر ماهشهر و به محاصره درآمدن کامل آبادان، تأمین مهمات، انتقال مجروحان و خروج مردمی که هر ساعت و دقیقه زیر توپ های خمسه خمسه و خمپاره های رژیم بعثی، مجروح و یا مجبور به ترک خانه و کاشانه خود می شدند با مشکل روبه رو و غیرممکن شد و برخی ...
اهل افغانستان یا ایران؛آن روز مسئله این نبود
از این کارم پشیمان نشده ام. جنگ و کلام امام خمینی کبیر؛ راهِ خدمت به اسلام را برای همگان باز کرد. امروز هم اگر احساس کنم می توانم خدمتی انجام بدهم آماده جانفشانی برای اسلام و انقلاب اسلامی هستم. گفت و گویم با آقا موسی تمام می شود و باید از او خداحافظی کنم .آخرین جمله اش اما مرا به فکر فرو می برد آن جا که می گوید: خوب است برخی مسئولان محلی گاهی به دیدار برو بچه های رزمنده بروند. منبع: ویژه نامه سند برادری/ روزنامه خراسان R30313/P30313 ----------------------------------------------------------- ...
خاطره ای از گریه شهید خرازی در جبهه
اول وارد عملیات والفجر 8 شدیم و به صورت شبانه روزی در منطقه بودیم که الحمدلله به فضل الهی، عنایت خاص امام زمان(عج)، رشادت، شجاعت و مردانگی که رزمندگان به خرج دادند به مرحله ای رسیدیم که رو در رویی زیاد ما با دشمن باعث شد تا شخص صدام حسین پشت بی سیم بیاید و به ماهر عبدالرشید، فرمانده رژیم بعث بگوید من فاو را نمی خواهم، فقط نیروهایم را از دست ایرانی ها خلاص کنید . در روز دوم عملیات والفجر ...
راویان؛ چشم و گوش جنگ
بقیه پنهان مانده؟ یادم هست صبح روز اول عملیات قادر مرحله سوم، برای احمد کاظمی خبر آوردند که 2 هزار نفر از بچه ها در ارتفاعات از کنترل خارج شدند، اینقدر این خبر برایش سنگین بود که ساعت 10 صبح دندان هایش کلید شد و تب و لرز کرد، هرچی پتو و کت داشتیم پیچیدیم دورش تا لرزش گرفته شود. از این مسائل زیاد دیدیم. در زمان جنگ شما همراه این فرماندهان بودید، حالا اسم شان روی اتوبان هاست و ...
ناگفته های حضور زنان در دفاع مقدس باید رونمایی شود/ ضعف عمل رسانه ملی در معرفی چهره زنان رزمنده
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس ، بچه های شهرهای مرزی به سر و صداهای "هر از گاهی" عادت دارند، اینگونه سر و صداها با زندگی شان گره خورده است. اما سر و صدای جنگ چیز دیگری است... آبادان، شهر قشنگ من، شهر آرزوهاست، شهر مهربانی هاست، شهر مقاومت و ایثار است، هنوز وقتی چشمانم را می بندم؛ شهریور سال 59 بوی شط مشامم را پُر می کند، گاهی لب شط نشسته و گاهی در دلش قاییق سواری می کنم.. برای زن ...