این چه فوتبالی است آقای تاج؟/ پرسپولیس برود برای خودش کاپ بخرد
سایر منابع:
سایر خبرها
نمونه ای از فساد و بی بندوباری منافقین
خانه را شناسایی کردیم و از خانه کناری وارد شدیم. روبروی این خانه بچه ها را مستقر کردیم. این طرف و آن طرف تأمین گذاشتیم. جلوی درب هم خود من بودم و چند نفر دیگر. بنا داشتیم در بزنیم وارد بشویم که اگر آن ها مسلح آمدند بچه ها از بالا عمل کنند. به محض اینکه در زدیم من رفتم دیدم بچه ها پشت در ایستادند. گفتم اگر رگبار ببندند همه بچه ها را از بین می برند. این یکی از شگردهایشان بود. خانه های قدیمی ...
در زندان به دنیا آمده ام، در زندان بزرگ شده ام، در زندان می میرم!
مشکلی داشتی بیا پیش خودم که باهم حرف بزنیم. اکثر مواقع می رفتم جلوی دفترش منتظر می شدم تا بیاید. یک بار گفتم الان پیش خودت می گویی یعنی خدایا می شود من از دست این راحت بشوم و دیگر نبینمش! گفت بله می گویم؛ می گویم آزاد بشود که نبینمش. وقتی می آیی با من حرف بزنی خوشحال می شوم چون سالمی و برای خودت هم بهتر است . عباس می گوید در کنار مشاوره های مداومی که می گرفت، در زندان کار می کرد و در این مدت ...
خداحافظ مرد شوخ طبع کن
.... جلسات هفتگی توفیق که برای سفارش سوژه بود و تصویب طرح جلد و پشت جلد، جذابیت زیادی داشت. خدا رحمت کند، خیلی هایشان الان نیستند. کیومرث صابری فومنی، ابوالقاسم حالت، عمران صلاحی و خیلی های دیگر. سال 50 بود که توفیق تعطیل شد و همه بی خانمان شدیم. بعد از آن من وارد رادیو شدم و دیگر برای برنامه های صبح جمعه با شما، عصر جمعه، عصر پنجشنبه و راه شب شعر می گفتم و مطلب طنز می نوشتم. البته یک دوره هم برای ...
زندگی به وقت پختگی
برایشان تنگ شده. پشیمان شدم که از ایران رفتم آقای علوی، مهندس ساختمان است و سال های سال در فرانسه کار کرده و زمانی که به کهولت سن رسیده به ایران برگشته و خودش زندگی در یکی از مراکز نگهداری سالمندان را انتخاب کرده است. او چند سال بعد از بازگشت به کشور برای اینکه از تنهایی بعد از فوت همسرش بیرون بیاید، تصمیم گرفته راهی مرکز نگهداری سالمندان شود تا در خانه بزرگی که سال ها قبل با سلیقه ...
زنی خندان
دادند در ترشی خانه بازی کنم. بقیه بچه ها این اجازه را نداشتند و من کیف می کردم. یک اپیزود هم درباره رختخواب ها نوشته ام. رختخواب ها روی هم بود، من روی آنها می پریدم و همه را می ریختم و خویش نازنین می گفتند عیب ندارد این نوشین این چیزها را ندیده. اینها را گفتم تا ببینید من از ایران دور نبودم. من هم در ایران بزرگ شدم و هم نشدم. از فعالیت هایتان بگویید، از کی فکر کردید که باید بیایید به مردم و ...
غیورمردانی با سن کم اما روحی بزرگ/ مادران شهدا شاهدان بی ادعا
جبهه چیکار می کنی، می گفت هیچ برای رزمنده ها آب خوردن می برم اما سال ها بعد از شهادت برادر به دیدار هم رزم شهید رفتم برایم تعریف کرد، شجاعت برادرت مثال زدنی بود وقتی حمیدرضا برای شناسایی به خاک عراق نفوذ می کرد، به او می گفتم حمیدجان بیا برگردیم می گفت از چه می ترسی همه ی ما یک روز مرگ را تجربه خواهیم کرد چه مرگی زیباتر از شهادت ... و چه دلیرانه از دل اروند عبور می کرد. شهید حمیدرضا ...
مشکل صفوی و همت شخصی نبود/ صیاد شیرازی از بسیجی ها بسیجی تر بود
... * این روایتی که شما الان درباره فن خطابه و توجیه شهید همت به آن اشاره کردید، بدیع و جدید است. اما این توانایی همت در توجیه نیروها واقعا عجیب و غریب است. من در فرازهایی از دو کتاب وقتی حجم صحبت های شهید همت را می دیدم، می گفتم مگر می شود یک آدم در طول روز این همه جلسه و هرکدام هم با این همه حجم از صحبت و سخنرانی، داشته باشد؟ من بودم می گفتم آقا هرکس می خواهد برود، برود! حواله مان به روز ...
بدحجاب ، فاسق و گناهکار هم بچه های ما هستند
. اما ما در این جهت قصور داریم. یعنی از مردم فاصله می گیریم. مردم نباید ما را جدا از خودشان ببینند. چه برسد به اینکه از ناحیه ما ظلم ببینند . او به جماران گفته است: پدر نسبت به همه فرزندان تکفل دارد؛ چه آن که خلف باشد چه ناخلف باشد. بچه ناخلف که با پدر دعوا کرده و از خانه قهر کرده و بیرون رفته و به پدر هم بدگویی کرده وقتی مریض شود و به بیمارستان احتیاج پیدا کند، پدر بالا سر او نمی رود ...
نوآوری جوان ها پیروز میدان اقتصاد است
تجربه نکرده است. متولد دهه 50 هستم و دهه ما زیر پوست جنگ را حس کرد. نفر سی ام کنکور در سال 1369 بودم و در دانشگاه صنعتی شریف و بعد هم فوق لیسانس رفتم و دوم شدم. ترم اول کارشناسی ارشد بودم که پدرم شهید شد و بعد از آن مجبور شدم درس را رها کنم و به نفت رفتم. * بیست و دو ساله بودید که تیمسار ستاری شهید شد؟ بیش تر بچه های شهدا آن زمان کوچک بودند ولی من پدرم را درک کردم و گاهی او ...
عزل رضاشاه در شهریور سیاه / مهدی تدینی
در ایران برای ارسال به شوروی مونتاژ کنند. سی هزار سرباز و مهندس آمریکایی در دالان ایران فعال شدند و در طول چهار سال و نیم 646 کشتی در خلیج فارس پهلو گرفت و حدود پنج میلیون تن تدارکات از ایران به شوروی منتقل شد. این معادل 25 درصد کل تدارکاتی است که برای نجات شوروی به این کشور داده شد. این پنج سال با رنج های فراوان بر ایران گذشت. از همه دردناک تر این بود که ایران چاره ای جز تسلیم شدن در ...
بررسی ابعاد شخصیتی آیت الله حاج میرزا علی احمدی میانجی در گفت و گو با شخصیت های سیاسی و حوزوی
عبا به خانه ما آمده بود و وقتی ایشان متوجّه شد که آقای شریعتمدار می آید، به من گفت چرا این کار را کرده ای؟ چرا من بی عبا پیش علما بنشینم؟ گفتم خب برای تان عبا می آورم؛ زود رفتم یک عبا آوردم. خیلی مقیّد بود که آداب و رسوم را رعایت کند و در مقابل بزرگان حرمت را نگه دارد. اهل مطالعه و اهل دقّت بود و مارا تشویق می کرد. من با یک نفر دیگر کتاب الکشّاف الموضوعی للقرآن الکریم را در پنج جلد در ...
اظهارات عجیب کار چاق کن آلبانیایی منافقین که نعش کشی هم می کند/ اینجا بزرگترین گورستان نوچه های مسعود ...
کافی برای اینکه هر دفعه ماشین بگیرند و چیزی بخرند ندارند. بعد از سوارشدنشان به آرامی راه افتادم و سر صحبت را با آن ها باز کردم. اول کمی شوخی در مورد بچه دار شدن و شوهرداری کردم که حسابی با اخم و غیظ جواب دادند. بعد به آنان گفتم چرا به کشور خودتان بر نمی گردید؟ آنجا خانواده و اقوام شما منتظرتان نیستند؟ یکی از پیرزن ها که شاید 65 ساله بود با طمانینه لبخندی زد و گفت به زودی رژیم سرنگون است ...
زنی که مسافرکش حرفه ای است
من زد و رفت. عصبانی شدم و تا سر جمهوری دنبالش رفتم و چهارراه گلشن را بستم. چراغ راهنمایی سبز شده بود اما ماشین ها نمی توانستند حرکت کنند چون من راه را بند آورده بودم. همه بوق می زدند و عصبانی به من اعتراض می کردند. راننده ماشینش را دوباره به من زد، بیشتر عصبانی شدم و از ماشین بیرون رفتم و یقه اش را گرفتم. مردم آمدند و ما را جدا کردند و از من حمایت کردند. راننده برایم خط و نشان کشید و در نهایت رفت ...
امروز هر طایفه قشقایی چند گروه موسیقی دارد
به گزارش خبرنگار ایلنا، با توجه به تنوع بالای گونه های موسیقی ایرانی اعم از موسیقی دستگاهی، نواحی و بخش های مختلف آنها، پاسداری از این هنر پرمخاطب و حفظ آداب و رسوم موسیقی محور و پرقدمت مناطق مختلف کار بسیار سختی است که تا امروز با تعصب و تلاش برخی افراد از نسل های گذشته تا حدودی میسر شده است. طی سال ها و دهه های گذشته برخی از موسیقی دانان ایرانی به تحقیق و پژوهش درباره موسیقی منطقه خود و دیگر مناطق کشور پرداخته اند. پروین بهمنی، بانوی موسیقی دان ایرانی که ا ...
پاسخ من در قبال آقای حسنی سکوت است/ هویت و شخصیت خودم را مدیون همین ویلچر هستم/ دلیلی برای ردصلاحیت خودم ...
...> کاش اگر اینقدر ریز شدید همه را می گفتید. من اخیرا مصاحبه دیگری داشتم که در آن گفتم: بله رژیم صهیونیستی را غاصب می دانیم ولی ما در تمام ورزش ها هرجا این مساله اتفاق می افتد همه جا صحبت مساله بیماری را مطرح می کنیم استراتژی های نظام را امثال بنده تعیین نمی کنند و البته ما قبولش داریم. ولی معتقدم در شیوه اجرا باید تغییر داشته باشیم. در میادین بین المللی این دیگر جوک است که تا در تابلو ایران با ...
خاطراتی از شهید مشهور ارتش/ جمله زیر میز شهید نامجوی چه بود؟
جواب اعتراض من، که گفتم خسته ایم، گفت: مگر نمی بینی که خانواده اش کنار جاده ایستاده اند؟ بلافاصله ایستادیم. در آنجا تنها مخصوص فنی، من بودم،اما با بی میلی به طرف اتومبیلی رفتم. در این موقع، صدای نامجو را که کمی عقبتر از من بود، می شنیدم. او این آیه را می خواند: تعانو علی البر و التقوی. خلاصه دست به کار شدم و حدود ساعت 1:30 نیمه شب بود که ماشین آنها درست شد. مرد آن خانواده مقداری شیرینی برای تشکر ...
آیت الله علوی بروجردی: اگر هر تفکری را در داخل حوزه خفه کنیم هیچ وقت کمال پیدا نمی کنیم/ عده ای در حوزه ...
آمد در خانه او که حاج آقا من را ببخش. من توبه کردم. تو را اذیت کردم. گفت: چی شده؟ تو روضه می خواستی که من هم برایت خواندم. حتی با او شوخی کرد که پول روضه ام را هم ندادی. مرد گفت: آن شب که رفتم خانه مست بودم. خواب دیدم که مرده ام و آنجا وقتی حساب اعمال من را رسیدند داشتند مرا به جهنم برای عذاب بردند که دیدم یک نفر دوان دوان یک نفر آمد و گفت صبر کنید. گفتند فرستاده ای از جانب آقا امام حسین ...
مصاحبه جالب با بازیکن و بازیگر طنز سینما
بازی کردم. بعد دیسک کمرم عود کرد. فصل 88-89 رفتم ابومسلم که خیلی نامنظم بود. با وجود داشتن این همه هوادار و اینکه مشهد شهر فوق العاده ای هست اما با آن مدیریت، سامانی نداشت و با اعصاب خراب به تهران برگشتم. عید 89 بود که از مدیر باشگاه خواستم که 40 درصد قراردادم را ببخشم و به تهران بیایم. بعد از آن دیگر از لیگ برتر پیشنهاد خوبی نداشتم، یکی دو تا پیشنهاد از لیگ یک هم داشتم اما مغرور بودم و ...
آیت الله علوی بروجردی : عده ای در حوزه می خواهند همه مثل خودشان فکر کنند
.... حتی با او شوخی کرد که پول روضه ام را هم ندادی. مرد گفت: آن شب که رفتم خانه مست بودم. خواب دیدم که مرده ام و آنجا وقتی حساب اعمال من را رسیدند داشتند مرا به جهنم برای عذاب بردند که دیدم یک نفر دوان دوان یک نفر آمد و گفت صبر کنید. گفتند فرستاده ای از جانب آقا امام حسین دارد می آید. تا فرستاده رسید آمد و گفت این را نمی شود به جهنم ببرید. این منبر روضه امام حسین(ص) شده و نمی توان او را ...
توکلی: دیوان سالاری ناکارآمد میراث پهلوی برای انقلاب بود
ساعت می رفت که به پزشک دسترسی پیدا کند از آن جا ما در هر خانه ای که رفتیم اول همه آن ده اطراف برای دیدن من می آمدند. وی در ادامه شرح داد: خانه های ده هیچ وسیله برق و آب لوله کشی نداشتند و یک ده معمولی بود. پذیرایی شان به وسیله موادی بود که در خانه تهیه می کردند مثل شیر، سرشیر و نیمرو... یک شب به خانه ای رفتیم که آنجا شیرینی برای ما آوردند، یکی برداشتم دیدم سفت است به خانمم گفتم چیه؟ گفت ...
غیاثی: نجات مجتبی را هیچ گاه فراموش نمی کنم
به آن دوران نیز همانند کسب عناوین متعدد قهرمانی می بالد. در زیر گفت و گوی خبرنگار ایرنا با این پیشکسوت دوومیدانی و همچنین آتش نشان سابق را می خوانید. آقای غیاثی چه اتفاقی افتاد که به فکر کارکردن در آتش نشانی افتادید؟ برای ورزش کردن به باشگاه آتش نشانی می رفتم و کم کم با آتش نشانان رفاقتم بیشتر شد و پس از یک سال با کمک رییس وقت سازمان آتش نشانی که همزمان رییس اداره ...
شوخی - جدی های شوخی - جدی های فرمانده لشکر 25 کربلا در دفاع مقدس در نقل خاطرات تلخ و شیرین دفاع مقدس
: در ابتدای سال 64 امام، آیت الله خامنه ای در مقام رئیس جمهور و آقای هاشمی رفسنجانی به این نتیجه رسیده بودند که جنگ را با دو عملیات تمام کنیم. آقای هاشمی این پیام را آورد. ما در منطقه نشستیم، بررسی کردیم که چه باید بکنیم. دشمن با حدود 15 هزار نفر بر، سنگین ترین وسایل و امکانات توپخانه و چهار نوع شیمیایی؛ یعنی خردل، تاول زا، گاز اعصاب و سیانور بود. اگر یک پیف پاف سیانور در همین جا خالی شود، همه می ...