روایت نفس گیر از عملیات نجات 3 کودک در آتش سوزی بزرگ مشهد
سایر منابع:
سایر خبرها
از تماشای سینه زنی بخشو تا بازی در حضور استاد سمندریان/ می خواستم از شکست عشقی فرار کنم، بازیگر ...
رشته خودم فعالیت کنم. بازیگر به دنیا آمدم. حق من نبود راننده آژانس بشوم. حق من نبود بروم در شرکت خصوصی کار کنم و صرفا بخاطر اینکه من نمی خواهم دختر بدی باشم، اخراج بشوم. همه این چیزها را تحمل کردم. دوباره صدا وسیما فراخوان زد؛ مجری کودک می خواست. فوق العاده در کار کودک و ارتباط با بچه ها موفقم. تست دادم و باز هم من را قبول نکردند. مدتی بعد فراخوان جذب بازیگر زدند برای بازیگری. یکی از آقایان از من و ...
خرج کاری از اینجا شروع شد
...: اولین مغازه را من راه انداختم. همین عبارت بهانه ای می شود تا برود سراغ جریان های آن سال ها: ایام جنگ تقریبا همه برای رفتن به منطقه آماده باش بودند و من هم همین طور تا سال 64 در منطقه عملیاتی بودم و سپس برگشتم. قبل از آن هم زیاد کار انجام داده بودم، اما هیچ کدام ثابت نبود. بعد از برگشت از منطقه به فکر کار افتادم. اول راننده ماشین های سنگین شدم، اما سخت و خارج از توان من بود. به دنبال کار خیلی ...
زن جوان؛ شوهرم را با همکاری مرد مورد علاقه ام کشتم
...: صبح یک روز سرد بود که جسد مردی در صندوق عقب خودرو اش پیدا شد. لباس های مقتول مرتب نبود، جوراب هایش تا نیمه در پاهایش بودند و دکمه های پیراهنش به صورت نامنظمی بسته شده بود. در تحقیقات میدانی مشخص شد خانه این مرد که منصور، نام داشت در 300 متری محل رها شدن خودرو، قرار دارد و وی دارای زن و دو دختر بچه است. افسر پرونده چون هیچ سرنخی از قاتلان منصور در دست نبود ...
بنزین، هم گران شد و هم سهمیه ای، باورت می شود؟!
و روان و وجدان من نواخته می شد. همه این دیالوگها شاید چند دقیقه کوتاه طول نکشید و آن مرد با چند نان در دست و سیگاری بر لب از نانوایی دور شد و به طرف بلوار مادر راه افتاد و در تاریکی شب های کاشان به ناگاه گم شد. هنوز لحن گفتن باورت میشه آن مرد توی گوشم هست. سوار ماشینم شدم و به خانه برگشتم، ساعت تقریبا هشت شب بود. طبق عادت همیشگی به محض ورود به منزل تلگرامم را باز کردم، یکی از دوستان ...
اعتراف زن خائن / حمید در انباری بود که شوهر فریبا رسید
صبح یک روز سرد بود که جسد مردی در صندوق عقب خودرو اش پیدا شد. به گزارش پایگاه خبری تحلیلی پایان تیتر، خیلی زود تیمی از کارآگاهان جنایی در صحنه خونین جسد مردی را دیدند که با اصابت ضربات چاقو به قتل رسیده است. لباس های مقتول مرتب نبود، جوراب هایش تا نیمه در پاهایش بودند و [...]
مقابل پرسپولیس خودم را به مصدومیت می زدم
...، من محروم خدادادی بودم. وی ادامه داد: پس از اینکه از پرسپولیس جدا شدم، یک بار هم جلوی این تیم بازی نکردم. هر بار به مربیان بی جهت گفتم مصدوم هستم و بازی نمی کنم. بعد از آن به عثمانلی اسپور آمدم که بتوانم به پرسپولیس برگردم، همه کار ها هم نهایی شده بود؛ اما عرب (مدیرعامل وقت پرسپولیس) مانع شد. وی ادامه داد: کمیته اخلاق به دنبال ضربه زدن به پرسپولیس است. اگر پول کم دارند، من را جریمه کنند تا ...
معجزه ای که عباس را زنده نگاه داشت تا شهید شود
خانه نیامد، از همکلاسی اش پرسیدم عباس کو؟ نکند باز شیطنت کرده او را گرفته اند، دوستش گفت ثبت نام کرده و به جبهه رفته. به من که حرفی نزد اما به برادرش گفته بود. رفت و سه ماه بعد خبر شهادتش آمد. روحیه انقلابی عباس از قبل انقلاب خودش را نشان داده بود، راهش را مشخص کرده بود و همین باعث شد تا با چهار برادر و خواهرش فرق های زیادی داشته باشد، انگار مثل دیگر بچه ها نبود، اهل قرآن بود و اکثر ...
نمی توانم ببینم حرم حضرت زینب (س) در خطر است
نمی توانم بنشینم و ببینم که حرم حضرت زینب (س) در خطر است و تکفیری ها قصد تعرض دارند. سکوت کردم. گفت می خواهم با احمد صحبت کنم. پسرم را صدا زدم. علی جان پس از احوال پرسی به او گفت پسرم در نبود من، تو مرد خانه هستی! مواظب مادر و خواهرت باش تا من برگردم. همسر شهید در خصوص چگونگی اطلاع یافتن از شهادت همسر خود گفت: روز ها و ماه ها می گذشت و خبری از علی جان نمی شد. بچه ها بی تابی می کردند. به ...
سرمربی تیم ملی فوتبال ساحلی: قهرمانی با مربی ایرانی دلچسب تر است/ باور رهبرانقلاب بی دلیل نیست
. نقاط ضعف و قوت را بیان و تشریح کنم تا زودتر به نتیجه برسیم. ایرانی بودن شما کمکی هم به بازیکنان می کرد؟ قطعا! حس و حال بچه های تیم را راحت تر می فهمیدم. وقتی با بچه های تیم حرف می زدم چون روانشناسی هم خوانده ام احساس خودم را به آنها می گفتم و احساس ملت را به آنها تزریق می کردم و می گفتم اگر بتوانید نتیجه بگیرید بهترین پاداش برای شما دلخوشی مردم ایران در داخل کشور و سراسر دنیاست ...
تو را می زنم اما گریه نکن
پدرش خوش برخورد و مهربان است و موقعیت اجتماعی خوبی دارد. بالاخره با وجود مخالفت و نارضایتی پدرم، چند روز بعد از خواستگاری عقد کردیم . آنها ساکن شیراز بودند. 1 هفته بعد از عقد با شوهرم به شیراز رفتم. همان اوایل یک روز شوهرم با برادرش دعوایش شد و من می خواستم وساطت کنم؛ اما در کمال ناباوری، شوهرم یک سیلی به من زد. آهی می کشد و می گوید: همان روز از این ازدواج پشیمان شدم. ولی ...
آنچه دانستم نوشتم بهر خود
گروهبان سوم را به من اعطا کردند و در اصفهان ماندگار شدم. پس از پایان سربازی به سیدآباد رفتم و متوجه شدم پدرم به مشهد نقل مکان کرده و در محله آبکوه- سعدآباد ساکن شده است. من نیز به این محل عزیمت کردم. محله سعدآباد به قلعه سعدآباد معروف بود و بهترین آب و هوای مشهد را داشت. جلوی در خانه ما قناتی به نام قنات سعدآباد وجود داشت. آب قنات به حدی بود که کودکان را آب می برد. قنات دیگری در محله وجود داشت ...
برای بازی در فیلم آقای رئیس جمهور تهدید به ترور شدم!
به گزارش سینماپرس ، یوسف مرادیان از آن دست هنرپیشه های خوش رو و طراز اولی بود که بسیاری او ستاره ای آینده سینما پس از ابولفضل پورعرب می دانستند، اما ناگهان پس از حضور در فیلم سینمایی آقای رئیس جمهور به کارگردانی ابولقاسم طالبی در سینما و حتی در مجموعه های تلویزیونی بسیار کمرنگ شد. بازیگری که هر گاه به سینما بازمی گردد خوش می درخشد. پخش تلویزیونی فیلم سیاسی آقای رئیس جمهور حدود 20 سال بعد از تولید ...
رازگشایی دختر از جنایت مادر بعد از فوت زن زندانی
از جمع آوری آن ها مشخص شد جسد متعلق به آرش است. پلیس خط تلفن آرش را بررسی کرد و متوجه شد این جوان با دختری به نام کیانا ارتباط داشت. با شناسایی کیانا و بازداشت او مشخص شد این دختر و مادرش در قتل آرش دست داشتند. کیانا به مأموران گفت: در دوردور های شبانه با مقتول آشنا شدم و بعد از آن با هم دوست شدیم. از آنجا که او پسر یکی از ثروتمندان شهر بود، با مادرم نقشه کشیدیم او را گروگان بگیریم و در ازای ...
در گرمخانه زنان تهران چه می گذرد؟
. مادرم را در بچگی از دست داده بودم. پدرم مرا معتاد کرد و پس از اینکه فوت کرد در کمپ خوابیدم و ترک کردم. پدرم از وقتی بچه بودم تریاک می کشید و بعد به شیشه معتاد شد و یکسره به من می گفت دود بگیر . در میان اعضای خانواده ام تنها من به اعتیاد روی آوردم و هیچ یک از اعضای خانواده ام معتاد نیستند. من تنها فردی بودم که از پدرم نگهداری می کردم و به همین دلیل به اعتیاد کشیده شدم. مریم، ترک اعتیاد ...
مشکلی در برف های آینده پایتخت نخواهید داشت
نبود البته اتفاق نادری نیز رخ داد و آن این بود که برف درست در ساعت پیک ترافیک صبحگاهی بارید به طوری که من ساعت 7:15 متوجه بارش آرام برف شدم، اما در عرض نیم ساعت برف به شدت بر روی زمین نشست. رییس شورای شهر تهران در مورد آمادگی شهرداری های مناطق نیز ادامه داد: آنها اعلام کردند که مانده بودند که از شب قبل شن پاشی کنند یا نه و نمی توانیم بگوییم که شهرداری غافلگیر شده، اما می توانست عملکرد ...
هوشیاری بازپرس سارق حرفه ای را گرفتار کرد
به سرقت می زدیم که دوربین نداشت و از قبل هم محل را تحت نظر می گرفتیم و از طرفی هم من روزی که به سرقت می رفتم ریش و سبیلم را با تیغ می زدم و بعد چند روزی به سرقت نمی رفتیم و در این چند روز ریش می گذاشتم تا شناسایی نشوم. اما آخر به دام افتادی و اعتراف کردی؟ بله هوشیاری و زیرکی قاضی بود که دست مرا رو کرد. من به همسرم گفته بودم که پیک موتوری کار می کنم و وقتی هم دستگیر شدم او فکر کرد ...
قاتل: زندگی ام مثل سریال زیر تیغ است!
خودرویم شده و دنبال او راه افتادم تا این که ساعت 7 شب به خانه اش رسیدم. در زده و وارد شدم. 15 دقیقه با هم حرف زدیم و از او خواستم به این درگیری و دعوا با شوهرش پایان دهد و به خاطر بچه ها دیگر حرف طلاق را پیش نکشد و عشق قدیمی اش را هم فراموش کند. او مدام فریاد می زد و دعوایمان بالا گرفت. می ترسیدم همسایه ها متوجه شوند و صدایش را بشنوند و بفهمند او می خواهد طلاق بگیرد. دست راستم را روی دهانش گرفتم تا ...
بازگشت زندگی به خانه های پدری
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز خراسان جنوبی، چنان محو تماشای چهره اش شده بودیم که برخورد آینه های ماشین به دیوارهای کاهگلی ما را به خودمان آورد. نمای کلی اش همه کاهگل بود و آجرهای قدیمی و سنتی. از کوچه های باریکی گذشتیم که بوی کاهگل دیوار و سقف خانه هایش، تاریخی از گذشته را پیش روی مان ورق می زد. پس از گذر از چندین کوچه به خانه ای رسیدیم که مقصدمان بود، "سرای کوشه". ...
بچه پولداری که به دنیا پشت پا زد و شهید شد
بازسازی کردیم. در مقر کوثر استراحت چندروزه به بچه ها دادند و آماده سازی شدند. همان زمان شهید شاه حسینی با سردار فضلی برای توجیه عملیات پیش محسن رضایی می روند. محسن رضایی می گوید در تداوم عملیات باید به فاو بروید که گویا شهید شاه حسینی به طرح عملیات ایراد می گیرد، ولی چون محسن رضایی می گوید تکلیف است و باید انجام بدهید، ایشان هم می پذیرد و وارد عمل می شود. خلاصه ایشان آمد و گفت بچه ها را سریع آماده کنید ...
مهسا: خودروهای لاکچری مردان هوسران را می دزدیدم
میلاد خواست از یک سوپر مارکت برای او آب میوه و سیگار بخرد که میلاد در همین زمان کوتاه به دختر جوان اعتماد کرد و برای خرید از خودرو اش پیاده شد. سرقت خودرو میلاد وارد یک سوپر مارکت شد و پس از دقایقی وقتی از مغازه خارج شد در برابر صحنه عجیبی قرار گرفت، اثری از خودرو و زن جوان نبود و تازه متوجه شد در دام دزد فریبکاری افتاده است. گزارش به پلیس میلاد با پلیس تماس گرفت و ...
شهادت در کورین رودماهی
ساده و مهربان و کاری بود؛ کسی نبود که کمک بخواهد و او دریغ کند. با رفتار و اخلاق خوبش همه را جذب خود می کرد و دل پدر و مادر را راضی... هر چه بود و هر آنچه درباره اش می گویند خوبی است. در اوج جوانی وارد خدمت مقدس سربازی شد و در یکی از حساس ترین مناطق ایران مشغول به خدمت شد، چیزی به انتهای خدمتش باقی نمانده، اذن مرخصی را از فرمانده دریافت می کند، آماده برگشت به خانه می شود که خبر درگیری با اشرار او ...
افسانه دو برادر - نسخه دی بوئرها؛ ممکن بود به دنیا نیاییم!
مسئله به شدت روی روحیه پدر و مادر ما تاثیر گذاشت زیرا اگر او فوت نمی شد شاید حتی ما به دنیا نمی آمدیم و پدر و مادریم علاقه ای به بچه جدید پیدا نمی کردند. - شما با استعدادیابی کرایف وارد آژاکس شدید؟ داستان کاملا این گونه نبود. زمانی که 12 ساله بودیم یان ون دروین ما را استعدادیابی کرد. در ابتدا قرار نبود با آژاکس قرارداد ببندیم زیرا آن ها حاضر نبودند هزینه سفر ما را تقبل کنند و ...
معرفی کتاب: روزگار رفته – آخرین سرخ ها – نوشته سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ
داشتند -یعنی نبود ترس و حق انتخاب- تا آن آزادی که نسل های بعد به آن رسیدند، فاصله بسیار زیاد بود و بعد از اندک مدتی، ما با تینیجرهای روسی روبرو شدیم که تی شرت لنین و چه گوارا به تن داشتند و در بارهای به سبک غربی، جوانی می کردند و در عین حال برای احیای نوستالژی به کافه های به سبک شوروی می رفتند و آهنگ ها انقلابی آن دوران را گوش می کردند و همه اینها را با ناسیونالیسم قدیمی روسی، ترکیب می کردند. ...
امروز تفکر من، تفکر دیگری است
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) بیست ویکمین عصر کتاب و مراسم بزرگداشت قاسمعلی فراست، با حضور جمع زیادی از اهالی شعر، ادب و قلم، مانند مهدی حجوانی، محسن مومنی شریف، محمد سلمانی، سید عباس سجادی، اسماعیل امینی، محمدمهدی رسولی، و همسر و دختر قاسمعلی فراست همراه بود، با سخنرانی نیکنام حسینی پور ، مدیرعامل موسسه خانه کتاب آغاز شد و در ادامه مجید قیصری، محمد حنیف، سهیل محمودی و مهدی قزلی درباره ...
گفت و گوی بانی فیلم با پنج کارگردان عرصه فیلم کوتاه؛ پدیده هایی با رگه های خلاقیت
زمستان به دنیا نیاورد. یعنی همه بچه ها به دلیل جلوگیری از مرگ احتمالی در بهار و تابستان متولد شوند. در حالی که مرگ و زندگی دست کسی است که فارغ از این قراردادها عمل می کند. پسر بچه داستان به علت اینکه در آن منطقه بچه ها در سن پایین ازدواج می کنند از زندگی زناشویی آگاهی ندارد و نمی تواند تنظیم کند که بچه اش در برف به دنیا نیاید. پس در زمستان، زن او در شرایط بد آب و هوایی فارغ می شود و این در حالی ...
زلال معرفت -3 سئوالات مسابقه پیام کوتاه جدیدترین برنامه درس هایی از قرآن استاد قرائتی
طرف می خواند. حفظ قرآن از این طرف هم مشکل است چه برسد از آن طرف. بعد فهمیدیم ایشان یک آدم تیزهوشی است و 25 سال کار کرده است. گفتم: 25 سال از عمرت را گذاشتی و قرآن را از این طرف حفظ کردی؟ گفت: جایزه من چیست؟ گفتم: دیوانه خانه و شلاق! تو را باید هم شلاق زد و هم دیوانه خانه فرستاد، تو عقل نداری. اگر پیغمبرها نباشد ما این رقمی می رویم. با دست خودشان بت می تراشیدند و مقابلش گریه می کردند. 5 ...
رشد اخلاقی جامعه در گرو پیروی از پیامبران
...> حالا ایشان سیزده ساله است و من از قبل با ایشان قرار نگذاشته بودم. ده ساله هم باشد می فهمد. این قصه ای که گفتم چه بود؟ به درد امروز می خورد. امروز خیلی از مسئولین ما آمار می دهند، حالا اینکه خوب است. زمان شاه یک کسی رفت آمار بدهد، گفت: ما، از مشهد تا بیرجند آسفالت کردیم. بعد می گفت: وبالعکس آسفالت که بالعکس ندارد. هرجا را آسفالت کردی عکسش هم همان است. بالعکس برای ماشین است که برود و برگردد. آسفالت ...
دشت سرخ از دشت مشهد
زمین های بزرگ تری دارند، بعد از چیدن گل ها شاید به پاک کردن آن ها نرسند. اسما می گوید: من دستم خیلی تند نیست، ولی آن هایی هم که دستشان تند است، روزی 4، 3 کیلو بیشتر نمی توانند پاک کنند. او بیشتر اوقاتش را در خانه است؛ با این حال اطلاعاتی از کشت زعفران دارد و ادامه می دهد: بعضی از کشاورزان روستای ما -چهچه- حاضر می شوند گل هایشان را بفروشند، چون حجم محصولشان آن قدر زیاد است که حتی کارگر برای پاک کردن ...
ارزش انسان، به اندازه مفید بودن برای جامعه(خوان حکمت)
چرا مردم ندارند که هموم داشته باشد؛ دوم اهتمام بورزد که این بار را از دوش مردم بردارد ، خوابش نمی برد که یک عده اختلاسی یا نجومی اند، خوابش نمی برد که یک عده احتکاری اند، خوابش نمی برد که یک عده ای در اثر فقر با دست خالی می روند، او اهتمام می ورزد که تمام کوشش را بکند که هر کس خانه می رود با دست پر برود، پیش زن و بچه اش خجالت نکشد؛ این اهتمام،کفاره برخی گناهان است ،این حرف بوسیدنی نیست؟ هر گناهی را ...
گفت وگو با واهه آرمن به مناسبت انتشار یک مجموعه شعر در آینده نزدیک
وجوه اجتماعی کارهایم بی تردید ریشه در اندیشه های اجتماعی و فرهنگی و به طور کلی، جهان بینی من دارد که آن هم متاثر از عوامل تاثیرگذار جهان و به خصوص محیط پیرامون ماست. در عین حال، فراموش نکنیم که جهان بینی هر شاعری، نه تنها من، می تواند آن قدر پیچیده و نامأنوس باشد که گاهی درک و دریافت آن به سادگی امکان پذیر نباشد، زیرا هر شاعری متفاوت از انسان های دیگر و حتی شاعرانِ دیگر است. نمی گویم بهتر است یا بدتر، فقط می گویم متفاوت است و جهان بینی اش با دیگران فرق می کند. ...