داوطلب کتاب خوان
سایر منابع:
سایر خبرها
قصه باورنکردنی!
بازگشتم تا چنین وانمود کنم که در حال گذراندن خدمت سربازی هستم ولی در واقع هیچ گاه وارد پادگان نشدم و تنها از آن شهر با خانواده ام تماس گرفتم و دوباره به پاتوق دوستان معتادم برگشتم. این بار همه حواسم را جمع کرده بودم تا اشتباهات گذشته را تکرار نکنم و به راحتی گرفتار پلیس نشوم اما خیلی خمار بودم و پولی هم برای خرید مواد مخدر نداشتم. این بود که حدود ساعت 3 بامداد به آرامی وارد یکی از منازلی شدم که پدرم آن ...
زنی که مسئول ترور شهید صیاد شیرازی بود +عکس
منافقین به عراق رفته است. زهره قائمی که از 12 سالگی فعالیت های سیاسی خودش را با عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران آغاز کرد درباره زندگی و چگونگی عضویت در این سازمان می گوید: سال 1343 در خانواده ای متوسط در تهران متولد و سال 49 وارد مدرسه شدم. کلاس چهارم بودم که پدرم به علت بیماری سرطان فوت کرد. وضع مالی مان به نسبت وقتی که پدرم بود، سطحش پایین تر آمده بود، ولی مادرم هیچ وقت نمی گذاشت به ...
فرجام قاتل شهید صیاد شیرازی چه شد؟
از مسئولان دفترهای مریم رجوی* بود. در برخی از منابع آمده است که او از جمله توابین سال 67 بوده اما پس از رهایی از زندان بلافاصله برای پیوستن به گروهک تروریستی منافقین به عراق رفته است. زهره قائمی که از 12 سالگی فعالیت های سیاسی خودش را با عضویت در سازمان منافقین آغاز کرد درباره زندگی و چگونگی عضویت در این سازمان می گوید: سال 1343 در خانواده ای متوسط در تهران متولد و سال 49 وارد مدرسه شدم ...
همخوابی آرش با دختر محله شان لو رفت
کارمندی و پشت میز نشینی علاقه عجیبی داشتم، به همین دلیل از همان روزهای اول دانش آموختگی به دنبال شغلی مناسب بودم و از همه امکانات و روابط برای استخدام در یک سازمان یا اداره استفاده کردم. ورق زدن صفحات نیازمندی های روزنامه کار هر روزه ام بود. به محض این که از استخدام نیرو در یکی از مراکز دولتی یا غیردولتی مطلع می شدم، بلافاصله پوشه حاوی مدارکم را به آن جا ارائه می دادم تا این که بالاخره ...
زن جوان : برای تهیه سرپناه می خواهم کلیه ام را بفروشم / بن بست زندگی یک مادر
های آنها دخترم را هم درگیر کرد. مثلا دخترم نمی توانست دست به تلویزیون بزند یا حتی نمی توانست در خانه بازی کند. یک روز که دخترم در حال درس خواندن بود پدرم به بهانه این که کتاب هایش روی زمین پهن شده و جای زیادی گرفته او را سرکوفت هایش را شروع کرد. دیگر نمی توانستم تحمل کنم. همان چند تکه لباسی که داشتم را برداشتم و از خانه بیرون آمدم. برادر ندارم. به دو خواهرم زنگ زدم اما قبول نکردند به خانه آنها پناه ...
ورزشکاران، شرایط مالی باثبات و بیمه ندارند
...، دانستن علم بدنسازی تخصصی رشته های مختلف ورزشی یک الزام است و در دوره های مربی گری، یکی از آیتم های مهم به حساب می آید. به گزارش ایسنا، مهدی خباز - مربی بدنساز تیم ملی والیبال نوجوانان ایران و مدرس nsca، متولد کرمانشاه است که در زمان جنگ با خانواده اش به اصفهان مهاجرت کرد. گفت وگوی ما را با این مربی بدنساز در ادامه می خوانید: از خودتان بگ ...
قتل وحشتناک یک مرد به دست دخترانش با اره برقی + جزئیات
همین سقف روی سرش را هم ازدست بدهد یا این که بعد از طلاق پدرم برای انتقام جویی صدمه ای به ما بزند و به همین دلیل فقط از ما می خواست تحمل کنیم! اگر جسد پدرم را بعد از قتل مثله کردیم فقط به خاطر این بود که قصد خارج کردن جسد از خانه را داشتیم و نمی دانستیم چطور باید بدون این که همسایه هایمان متوجه شوند این کار را انجام بدهیم. در تمام لحظاتی که با اره مشغول مثله کردن جسد پدرم بودم، تنها چیزی که به من قدرت می داد نفرت بود و مرور لحظاتی که پدرم بیرحمانه با کمربند مرا می زد و توجهی به اشک ها و التماس هایم نمی کرد. در نهایت قبل از آن که موفق شویم جسد را از خانه خارج کنیم دستگیر شدیم. ...
دیداری که سردار سلیمانی اجازه نداد ضبط شود
...> *سردار سلیمانی را که دیدم فقط نگاهش کردم وقتی حاج قاسم آمد اشک از گونه هایم جاری شد، انگار بهت زده شده بودم از شوق، فقط نگاهش می کردم، نگاه به قد و بالای حاجی منو یاد بابام انداخت. آخه من یکساله بودم که بابام شهید شد و هیچ خاطره ای از پدرم ندارم اما حضور بابام رو برای اولین بار بعد از 16 سال انتظار حس کردم. *همه دوست داشتند جای دختر شهید حامد بافنده باشند در بدو ورود ...
ناگفته های تکان دهنده زنی خطرناک که 2 بادیگارد مسلح داشت
می برد و تاکید می کند:"یک زمانی به من می گفتند زنیکه حالا به من می گویند خانم ! خودم قهرمان خودم شدم. " دوران کودکی تان چگونه گذشت؟ دوران کودکی زیاد قشنگی نداشتم، اما آنقدر هم بد نبود که بخواهم ناراحتی داشته باشم. سرکش بودم. در خانه از من می ترسیدند. فقط حرف پدرم را می خواندم، حرف مادرم را گوش نمی کردم. هر کاری می گفت برعکسش را انجام می دادم. چندتا خواهر و برادر ...
خسارت 30 میلیاردی رانش در مراوه تپه مطالعات زمین شناسی آغاز شد
برآوردها حدود 10 میلیارد تومان به خانه ها و ابنیه روستایی و 20 میلیارد تومان هم به تأسیسات روبنایی خسارت وارد شده است. وی بیان کرد: سال گذشته مطالعات زمین شناسی در روستا انجام و پهنه های خطر به دهیاری، بخشداری و فرمانداری اعلام شده بود تا مردم، این محله (سعدآباد) را تخلیه کرده و ساخت و ساز جدید هم در این منطقه انجام نشود. حسینی اضافه کرد: تعیین نقطه جابجایی این منازل در ...
وداع با چاپخانه دار عاشق و دلسوز انقلاب
؛ خیلی خوشم آمد و به امام رضا(ع) عرض کردم اگر این حاج آقا روزی به تبریز آمد، به خانه من بفرستید". از ایشان پرسیدم حتما شما هم ویژگی خاصی دارید که دعایت مستجاب شده" صاحب خانه جواب داد من بچه بودم که پدرم نیمه شب ها برای راز و نیاز بیدار می شد و مرا هم بیدار میکرد و می گفت "من مرثیه امام حسین(ع) را میخوانم، تو هم گوش کن". برخی شب ها پول می داد یا هدیه ای دیگر، تا من هم بیدار باشم. مدتی گذشت و بزرگ ...
شوهرم با افتخار در باره هوسرانی با دخترانی که عاشقش شده اند حرف می زد
به کارمندی و پشت میز نشینی علاقه عجیبی داشتم، به همین دلیل از همان روزهای اول دانش آموختگی به دنبال شغلی مناسب بودم و از همه امکانات و روابط برای استخدام در یک سازمان یا اداره استفاده کردم. ورق زدن صفحات نیازمندی های روزنامه خ کار هر روزه ام بود. به محض این که از استخدام نیرو در یکی از مراکز دولتی یا غیردولتی مطلع می شدم، بلافاصله پوشه حاوی مدارکم را به آن جا ارائه می دادم تا این که ...
راز عاشق شدن نیوشا ضیغمی به این مرد لو رفت + عکس
این که خانه خدا شبیه به هیچ جایی از دنیا نیست من روز اولی که وارد مکه شدم در شوک بودم، مانند یک قیامت واقعی است ولی شما زنده آن را تجربه می کنید، شاید شنیده باشید که در قیامت هیچ کس به فکر کسی نیست و مادر بچه اش را نمی شناسد. همه از کنار هم رد می شوند و هم را نمی بینند وهمه یکسان هستند. خانه خدا واقعا مانند قیامت است همه یکسان لباس می پوشند و هیچ تفاوتی ندارند و همه افراد به خدای واحد فکر می کنند ...
مشغول طنز شدم تا این روزها را فراموش کنم
به گزارش ایسنا، امین فقیری درباره حال و هوای این روزهای خود در قرنطینه خانگی اظهار کرد: من قبلا به خاطر پادرد بیشتر در خانه بودم. اما از زمانی که حالت دستوری برای خانه ماندن وجود دارد - دستور از طرف خود پدیده کرونا - آدم احساس زور می کند و انگار در زندان است. ولی خب قبل از این پدیده هم در خانه بودم، اما به این شکل به من فشار نمی آمد، حالا به خاطر کرونا بیشتر به من فشار می آید، البته خدا را شکر از ...
و قسم به قلم، سلامتی نعمت بود
. شب آخر صفحه بندی روزنامه سال و نود و هشت. با بچه های تحریریه خداحافظی کردیم و آمدم خانه. خیلی خسته بودم. بعد از شام خوابیدم. فردایش همسرم زودتر زده بود بیرون. صبحانه روی اُپن بود. خوردم. مزه؟؟ هیچ مطلقا نمی فهمیدم. ادکلنم را برداشتم و بو کردم. مطلقا چیزی نمی فهمیدم. یک پاکت سیگار توی در یخچال داشتم. یک نخش را برداشتم و رفتم توی تراس. آتش کردم. کام گرفتم. اصلا و ابدا خبری نبود. جسته و گریخته ...
یک عمر جهاد برای ویروس زدایی از جهان
قیام پیوستم. بعد از آن هم جنگ شروع شد و با عضویت در بسیج به جبهه رفتم. سال 1359 وقتی به جبهه اعزام شدم فقط 15 سال سن داشتم. در دورانی که اوج جنایات کومله ها بود به سردشت و سقز رفتم و در عملیات های پاکسازی کردستان شرکت کردم. در جنوب هم، در عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر بودم. از سال 61 تا 63 به سپاه قدس گیلان پیوستم و به سنندج رفتم. مأموریت ما برگزاری جنگ های نامنظم علیه کومله ها و دموکرات ها بود ...
برای مدال آسیا برنامه دارم
که به رکوردهای جهانی نزدیک شده بودم از ناحیه کمر دچار آسیب دیدگی دیدم و مجبور به ترک اردو شدم. چند ماه بعد تصادف شدیدی کردم و طبق اظهارات پزشک معالجم، تنها به دلیل قوی بودن بدنم، توانستم جان سالم به در ببرم. بعد از 7 سال مجددا به وزنه برداری بازگشتم و دوباره از نقطه صفر شروع کردم با تلاش تمرینات زیادی را انجام دادم و با پشتکار به تیم ملی بزرگسالان راه پیدا کردم. زارعی اضافه کرد ...
عذاب وجدان کرونایی
پایان دوره سربازی وارد بازار کارشدند و یکی بعد از دیگری به خانه بخت رفتند آن ها هیچ گاه مسیری را که من و پدرش در زندگی انتخاب کرده بودیم انتخاب نکردند در این سال ها بارها سعی کردم که اعتیادم را ترک کنم اما بعد از مدتی دوباره مصرف مواد مخدر را آغاز می کردم بعد از مرگ همسرم من به منزل پسرکوچکم آمدم و به همراه عروس و دو نوه ام زندگی ام را می گذرانم عروسم که زن خوب و قانعی است با روی خوش از من پذیرایی می ...
حامد عسکری: من عاشق کرونا بودم
؟ بابایم می گفت: تویوتا کرونا... و فقط خدا می داند چند بار من به فرشته های روی شانه ام توی گوشه و کنایه گفتم که من بزرگ شدم کرونا می خواهم... جایی حوالی چهل سالگی از روزنامه زدم بیرون. شب آخر صفحه بندی روزنامه سال و نود و هشت. با بچه های تحریریه خداحافظی کردیم و آمدم خانه. خیلی خسته بودم. بعد از شام خوابیدم. فردایش همسرم زودتر زده بود بیرون. صبحانه روی اُپن بود. خوردم. مزه؟؟ هیچ ...
معلم یزدی، درخانه ماندن شاگردانش را به بازی و ورزش تبدیل کرد+ فیلم
... با توجه به علاقه شدیدی که در بچگی به ورزش و بازی کردن داشتم و بعد از فعالیت حرفه ای که در رشته های شنا، هندبال، فوتبال، تنیس روی میز و فوتسال داشتم رشته تربیت بدنی را در دانشگاه انتخاب کردم. ترم سوم کارشناسی بودم که به پیشنهاد معلم ورزش دوره متوسطه خودم به عنوان معلم ورزش وارد همان مدرسه محل تحصیل خودم شدم. بعدها هم موفق شدم در کنار آموزش، ادامه تحصیل دهم. با تشکر از خبرگزاری فارس که این ...
عباس حسین نژاد: امید ، کرونا را شکست می دهد
حالی که بتوانی فیلم ببینی یا کتاب بخوانی نیست. من تنها چیزی که با خودم برده بودم، قرآن بود. اگر چیزی می خواندم، قرآن بود و مطالعه مطالبی در فضای مجازی. ولی دوستانی که در اتاق ما بودند، کتاب هم می خواندند ولی من نه. اما بعد که در 14 روز قرنطینه خانگی بودم و به کتاب های خودم دسترسی داشتم، پس از سال ها شروع کردم به خواندن کتاب فصوص الحکم چند نفر از دوستان تاکید می کردند که در این دوران یادداشت های ...
خاطرات جالب نخستین دختر المپیکی ایران
جمیله سروری با اشاره به آغاز فعالیت خود در رشته ژیمناستیک گفت: من از دوران کودکی توسط پدرم با این رشته آشنا شدم. البته نمی دانم پدرم مهارت های ژیمناستیک را از کجا آموخته بود، اما دوست داشت یک ورزشکار حرفه ای در این رشته باشم لذا تا 6 سالگی در خانه تمریناتم را انجام دادم و وقتی که آموزش ابتدایی را یاد گرفتم، پدرم من را به یک باشگاه که در محدوده پارک شهر بود معرفی کرد. در این باشگاه گروه سنی مشخص ...
ملی پوش دوومیدانی: رییس فدراسیون گفت پیر شدم و باید بروم
رشته های مختلف را امتحان کردم. اول راهنمایی هم والیبال بازی می کردم و نیز در آمادگی جسمانی بودم. در سوم راهنمایی معلم مدرسه به من گفت که استعداد دارم و بهتر است در دو و میدانی فعالیت خود را ادامه دهم. با ورود به این رشته توانستم در مسابقات منطقه ای، استانی و کشوری در دوی 100 متر با مانع مقام آورم. با توجه به اینکه در صد متر مانع تمرین می کردم اما پرش از ارتفاع را بیشتر دوست داشتم. 2 بازیکن داشتیم ...
می خواست مدافع حرم شود، شهید مدافع امنیت شد
: هادی رفت کلانتری. گفت: هادی باز رفت کلانتری؟ گفتم: بله رفت، اما گوشی هادی دست من است. پدرش گفت چرا گوشی پسرم را گرفتی؟ می خواهم زنگ بزنم حالش را جویا شوم. بعد از اینکه پدرش تماس را قطع کرد، خودم خیلی ناراحت شدم. گفتم: چرا من قبول کردم هادی بدون تلفن همراهش برود؟ حدود ساعت یک بعد از ظهر بود که عموی من که ایشان هم جانباز 50 درصد هستند با خانواده اش به خانه ما آمد. همان جا شک کردم. عمو رو به ...
دارنده 4 طلای پارالمپیک: قهرمانی در آتلانتا را فراموش نمی کنم
آمریکا رفتم اما در میانه مسابقه باران شدیدی گرفت و قرار بود بعد از باران، ادامه مسابقه برگزار شود اما ورزشکار آمریکایی که یک سیاه پوست بود من را بغل کرد و تبریک گفت؛ متعجب بودم او اعلام کرد با رکوردی که ثبت کردید ما باید برای مدال نقره تلاش کنیم. نیاز به حضور شما در دور دوم نیست و از اکنون مدال طلا به شما می رسد. دوست داشتم در خدمت ورزش باشم کارشناسی مدیریت خواندم اما پس از ...
کارآفرینان اصفهان| بانوی کارآفرینی که از تنور، نان خانواده بیرون می آورد
داد و می دوخت؛ او هرکاری کرد تا چراغ خانه شان روشن باشد. همسرش در زمین های یکی از آشنایان کار می کرد، اما از زمانی که با نسا ازدواج کرده بود بیمار بود، درست نمی داند بیماری اش چه بود چرا که آن زمان پزشک روستا آنجا حضور نداشت و وقتی که آمد همسرش را به خاک سپرده بودند، خودش می گوید به گمانم سکته کرده بود. نسا و چهار فرزندش پنج سال پس از مرگ پدرشان به شهر آمدند، در یکی از شهرهای ...
نخستین نشست از سلسله نشست های "کتاب آنلاین" در مسجد مقدس جمکران برگزار شد
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم ، سلسله نشست های کتاب آنلاین به همت اداره کل کتابخانه های عمومی استان قم و مشارکت انتشارات مسجد مقدس جمکران در این مسجد مقدس برگزار شد. فاطمه دولتی نویسنده کتاب شب چهلم در این نشست اظهار داشت: محتوای این کتاب درباره ملاقات های نورانی با امام زمان(عج) است. وی افزود: از دوران بچگی به نویسندگی علاقه داشتم و با توجه به اینکه در شهرستان کوچکی بودم ...