سایر منابع:
سایر خبرها
بیماری ام اس حریف عشق معلم به آموزش نشد
شروع مهر با شکوه در کنار دانش آموزانم، لحظه ای از یادم نمی رفت. من زندگی را جور دیگری برای بچه های کلاسم تعریف می کردم و حالا چطور کار و زندگی کنار آن ها را کنار بگذارم و بگویم من نمی توانم ادامه دهم؟! بعد از ابتلا به این بیماری، با خودم گفتم اگر بخواهم دوباره شروع به کار کنم باید پرشورتر و فعال تر از قبل به مدرسه بازگردم و همین اتفاق هم افتاد. این معلم باسابقه آموزش و پرورش در پاسخ به ...
مشق عشق در گوش دانش آموزان مدرسه عشایری/لذت معلمی جایگزین ندارد
اینترنت از آموزش محروم بماند. یک خاطره از دوران معلمی وی با اشاره به اینکه تمام سال های معلمی یک خاطره است، گفت: به عنوان مثال در روز دهم اردیبهشت سال 95 وقتی وارد مدرسه شدم، کلاس را بسیار خلوت و تنها با حضور یک دانش آموز دیدم که برای من بسیار جای تعجب داشت. این معلم فعال بیان کرد: دانش آموزم با ناراحتی گفت خانم بچه ها با هم دعوا کرده و الان بیرون از کلاس هستند. ...
هفت مرد جهادگر از یک خانه آمده اند
پدرمان را در خدمت به مردم دیدیم. حالا کمک به دیگران، سبک زندگی همه پسران این پدر شده است. البته در سیل آق قلا همه جوان ها جهادی شده بودند و ما برادرها هم تا شرایط بحرانی تمام نشد، آسوده ننشستیم. در سیل استان گلستان من مسافر بودم چمدان سفر را از یک هفته قبل بسته بودیم. بچه هایم از شادی در پوست خود نمی گنجیدند. خبر سیل که رسید حتی من فرصت نکردم لحظه سال تحویل در خانه ام باشم از محل کار به سرعت به ...
مهم ترین معلم انسان کتاب و دوست خوب است
کنم که اجازه داد همین مسیر تعلیم و تربیت را دنبال کنم. هیچ وقت احساس پشیمانی و ندامت نداشتم و خوش حالم توانستم در این مسیر حرکت کنم. تا سال 70 در مدرسه حسین زاده حاشیه بولوار وحدت خدمت می کند و بعد از آن برای ادامه تحصیل در رشته دبیری ریاضی به سبزوار می رود. آقای پرده شناس می گوید: بعد از برگشت به دبیرستان شاهد معراج رفتم و تا سال 81 در همانجا معلم پرورشی بودم بعد از اینکه با تغییر سمتم موافقت شد و ...
شهیدی که تاریخ ولادت و شهادتش یک روز و یک ساعت بود
...، چه رازی در این مسائل هست؟ پدر با ما چکار کرده؟ پدر پول طلاق را به خانه نمی آورد حاج آقا سال 81 به رحمت خدا رفتند، آن زمان من تقریبا 21 ساله بودم، جوان و دنبال کار بودم و بعد از حاج آقا من در دفتر ایشان مشغول به کار شدم. با منشی حاج آقا، آقای شاهوردی هم دوست بودم، او خیلی آدم خوبی بود و حاجی دست او را گرفته بود و از شهرستان آورده بود و الان خودش سردفتر است. آقای شاهوردی می گوید ...
بوی کافور، عطر بهارنارنج
به گزارش اقتصادآنلاین ، اعتماد نوشت: با رفیقم که عکاس خبرگزاری شینهوا ی چین است قرارمان را فیکس کردیم. تونل اول بزرگراه پردیس را که رد کردیم، به چشم خود دیدم که درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در برگرفته و کنار جاده اطفال شاخ به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سرنهاده اند. این تصویر را به فال نیک گرفتم و به چاک جاده زدیم. مسیر خلوت تر از آن بود که تصورش را می کردم. مه غلیظی تا پایین جاده آمده بود، طوری که وقتی دستت را دراز می کردی می توانستی حجم مِه را لمس کنی. سوا ...
معلم استثنایی باغچه بان / خانه هایی که مدرسه استثنایی شدند
ستمزدها باشیم چون معلمان هم کم زحمت نمی کشند. بنده به عنوان نمونه سختی های زیادی نکشیده ام تا معلم شوم، چهار سال تقریبا 150 کیلومتر را طی می کردم تا به مدرسه نمونه دولتی در اسدآباد برسم و بعد هم به دانشگاه رفتم و به سختی درس خواندم الان هم به دانش آموزانی درس می دهم که شرایط خاصی دارند و زحمات زیادی دارد که گفتم البته گلایه ندارم و ناشکر نیستم اما این همه تبعیض بین مشاغل مختلف خوب نیست ...
رضا پس از شهادت لبخند زد
احساس کردم. از جا بلند شدم و گفتم: شهید رضا فراتی پدر ندارد! برادر ندارد! سنگرش خالی مانده! اسلحه اش بر زمین افتاده! با این حرف های من قیامتی به پا شد. عده ای از بچه های سپاه یکصدا گفتند: ما سنگرش را پر می کنیم و سلاحش را به دوش می گیریم. دوست داشتم زمان متوقف می شد تا حداقل شبی را کنار پیکر پسرم می ماندم، اما بچه های سپاه آمدند تابوتش را بلند کردند و برای تشییع و تدفین بردند. گفت وگوی ما با مادر شهید ...
معلم کتانی پوش و آموزگار نمدکار
.... با اینکه رشته ام فیزیک بود، از عهده آن برمی آمدم. مجبور بودم در همان محیط کارش آموزش را شروع کنم؛ بین رفت وآمد مشتری ها و سروکله زدن با آن ها. تجربه بدی نبود، به ویژه اینکه او توانست بعد از 2 سال آن درس را با نمره خوب بگذراند. این موفقیت برایم تبلیغ هم شد. او همه جا می گفت معلم خوب با هزینه کم سراغ دارم و شماره و نشانی من را می داد و به این شکل درحالی که هنوز فارغ التحصیل نشده بودم، کلی شاگرد ...
برای معلم هم خانه و همراه همیشه ی روزگارم
ساعاتی را به معلمی می گذراندم و بعد از تمام شدن تحصیلم به عنوان معلم در اختیار در مدرسه تقوا کار می کردم. معنای در اختیار این بود که در زمان مرخصی یا غیبت جای معلم ها به کلاس می رفتم، به کارهای دفتری می رسیدم، موقع امتحانات مراقب بودم و خلاصه همه کاری در مدرسه می کردم. همان سال ها فهمیدم خیلی زود می توانم با بچه ها ارتباط برقرار کنم و کنجکاو حال و روزشان بودم. بچه هایی با مشکلات فراوان دیدم و بدون هیچ ...
بهترین سرمایه گذاری برای آیندگان در آموزش و پرورش صورت می گیرد/ازدحام جمعیت در کلاس از مشکلات جدی مناطق ...
در ذهن بچه ها سعی کنم دانش آموزانی خلاق با ذهنهای جویای علم پرورش بدهم. احساستان را هم بگید وقتی به عنوان معلم نمونه انتخاب شدید؟ مثل همه وقتی به موفقیت می رسند خوشحال شدم؛ البته در ادامه باید بگم که انگیزه ام برای تلاش بیشتر شد. از نظر شما یک معلم نمونه چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟ به نظر من یک معلم نمونه باید از تجربیاتش درس گرفته باشد که بتواند از ...
نذر میلیاردی خیر خراسانی به آسیب دیدگان کرونا
دازه اجاره خانه روز های اولی که به مشهد آمدیم، در محدوده خیابان مطهری خانه ای اجاره کردیم. یادم هست که اجاره خانه ام 4 هزار تومان بود. همسرم معلم بود و آن زمان در مدارس محدوده گلشهر تدریس می کرد. چندباری با مدیر مدرسه آن محدوده صحبت کردم و او از مشکلات بچه های آنجا گفت؛ اینکه بچه های آن منطقه مشکل تغذیه دارند. به مدیر مدرسه گفتم به چند نانوایی محدوده زندگی آن ها بگویید که هر خانواده ای که ب ...
جلالی: از میان شاگردانم دایی و کریمی را زیاد دوست دارم
می رفتند اولین چیزی که می دیدند ترکه هایی بودند که معلم برای تنبیه در حوض گذاشته بود تا خیس بخورند. در بحبوحه انقلاب کمی فضا تغییر کرد و معلم ها سعی کردن به بچه ها نزدیکتر شوند.در همان مدرسه ای که من بودم معلم های گرایش های سیاسی متفاوتی داشتند. بعد از یکی دوسال و از سال 62 تا 68 فضا تغییر کرد و خیلی سخت گیرانه تر از قبل هم شد. یادم هست یک اتاق ورزش داشتیم که یک روز آمدم دیدم یکی از معلم ها دارد ...
3 اپیزود از معلمی/ کاش بتوانم معلم باشم
خبرگزاری فارس گروه آموزش و پرورش: محمد حسن نژاد معلم و کارشناس تعلیم و تربیت یادداشتی را در اختیار این خبرگزاری قرار داده است: هفته بزرگداشت مقام معلم امسال هم با همه فراز و نشیب هایش گذشت اما بعد از 19 سال تدریس امسال فکر کردم کاش معلم نمی شدم و امیدوارم بتوانم معلم باشم. اپیزود اول: سال 73 و در حال سپری کردن مقطع راهنمایی بودم. با اینکه دانش آموزان درس خوانی بودم از معلمان ...
پای درس معلمان دهه هفتادی
انگیزه و علاقه به کارش و بچه ها، حالا باعث شده که بعد از 4 سال خیلی صبورتر شود، مطالعه اش بیشتر شود و به انسان ها و به ویژه کودکان، علاقه بیشتری پیدا کند و این یعنی، معلمی به خود او هم درس های جدیدی داده است. درگیری با مشکلات بچه ها انگار دغدغه مشترک همه این معلمان جوان است. زهرا حسین زاده معلم 25 ساله جوان دیگری است که از ابتدای کارش در حاشیه شهر قم و به کودکانی که با مشکلات بسیاری دست ...
داستان معلمی که ماند و آنهایی که بی خودی لبخند زدند و رفتند
وحید میرزایی طنزنویس به مناسبت روز معلم بدون اطاله کلام به بررسی زندگی شخصی معلمی که سال ها عمر خود را وقف شاگردان خود کرد، می پردازیم و فراز و فرود های زندگی او را مرور می کنیم. معلمی که انگار از همان بدو امر معلم بود او از همان دوران نوجوانی عاشق گچ و تخته بود، به شکلی که شب را در مدرسه می ماند و به انتهای کلاس گچ پرتاب می کرد و می گفت: چه خبره اون ته کلاس بچه؟ حال ...
دست بوس آنی هستم که بذر علم و ادب را کاشت
خبرگزاری شبستان -هرمزگان: غلامعباس شمس الدینی ، فرهنگی بازنشسته و پیشکسوت رسانه ای ؛ سال 1356وارد دبستان ابومسلم شدم. آموزگاری بلند قد و مهربان به نام امان الله کاوه آغاز گر تعلیم و تربیتم بود. یادم نمی رود در همان روزهای اولیه املا داشتیم. کلمه آب را گفت و درباره آب صحبت کرد. تنها دانش آموزی بودم که این کلمه را نوشتم. وقتی نگاهی به برگه ها کرد و همه را خالی دید، لبخندی زد و 25 ریال ...
ماجرای دیدار اعتراضی سردار سلیمانی با یک مقام دولتی 20 روز قبل از شهادت
...، می ترسم بی دین شوید. گفتند من نگران هستم. گفتم من چه کار کنم و مدرسه دیگری ندارد. بنا بر این شد که چون خانواده من از نظر معیشتی سختی داشتند، روزها سر کار بنایی بروم و شب ها درس بخوانم. یک سال همین طور درس خواندم. آن زمان کار بنایی هم سخت بود. از صبح ساعت 7 تا 4 بعدازظهر می رفتیم و پشت سر هم در روزهای آفتابی کار می کردیم. تابستان هم بود. ماه رمضانی بود که من خسته به خانه برگشته بودم و نماز را ...
بهار عاشقی معلم در فصل کرونا
به معلم کلایه آمدم برحسب اتفاق در همان مدرسه ای که دوران ابتدایی را گذراندم باید تدریس می کردم، باذوق فراوان به دفتر مدرسه رفتم و تمام خاطرات دوران مدرسه ام را مرور کردم. این معلم تأکید می کند: بعد از یک سال به من گفتند می توانی برای تدریس به بخش منتقل شوی اما ترجیح دادم در کنار دانش آموزان باصفای روستا بمانم، حالا 6 دانش آموز در پایه های مختلف و 2 دانش آموز پیش دبستانی دارم و در یک ...
درس دادن در کوچه های خلوت روستا
اول تعجب می کردند، اما حالا هربار خوشحالی را در چشمان شان می بینم. کلاس های انفرادی بیرون از مدرسه از شنبه تا پنجشنبه برپاهستند تا زمان کوچ برسد. کتاب ها به صفحات آخرشان نزدیک اند و بچه ها دلشوره امتحانات پایان سال را دارند. به درس های آخر رسیدیم، حتی در ریاضی که کمی درس سنگینی است. برای دوره ابتدایی گفتند ارزیابی توصیفی باشد، اما ما همیشه ارزیابی کاغذی هم داریم و از بچه ها امتحان می گیریم ...
نماینده ولی فقیه در سپاه:سپاه در برخی مقاطع گرفتار برخی جریان های سیاسی شد
به راهنمایی بروم، دیدم پدرم خیلی ناراحت است. گفت: این مدرسه هایی که من می بینم، با همان نگاه روستایی خودشان، شما می روید و ما تابحال شما را با نان امام زمان و دینداری بزرگ کردیم، می ترسم بی دین شوید. گفتند من نگران هستم. گفتم من چه کار کنم و مدرسه دیگری ندارد. بنا بر این شد که، چون خانواده من از نظر معیشتی سختی داشتند، روز ها سر کار بنایی بروم و شب ها درس بخوانم. یک سال همین طور درس خواندم. آن ...
روایتی از 40 سال معلمی
را با مطالعه سپری می کنم. این معلم بازنشسته در مورد دوران دبستان خود بیان می کند: من سال اول و دوم ابتدایی در شاهرخت شهرستان قائن تحصیل کردم و بعد در دبستان حکیم نزاری بیرجند درس خواندن را ادامه دادم. دبستان ما کارگاه آهنگری و درودگری هم داشت که دانش آوزان حرفه عملی یاد بگیرند، از وسط مدرسه ما آب رد می شد و زمانی که تعلیمات دینی داشتیم، وضو می گرفتیم و قرآن می خواندیم. زمانی که ما ...
شغل مورد علاقه مهران مدیری چه بود؟
کتاب می خواندم یک صندلی جلوی خودم گذاشته بودم و به بچه ها می گفتم کیف های خود را روی آن بگذارند و من آن پشت کتاب می خواندم. یکی از معلم ها متوجه شد و گفت: چکار می کنی؟ گفتم کار فرهنگی می کنم و کتاب می خوانم قبول نکرد و من را بیرون کرد. من دو تا سیب زمینی خریدم و جلوی درب ورودی می خوردم که معلم صدایم کرد بیا سرکلاس اما من گفتم که سیب زمینی یخ می کنه.مدیری درباره کاهش وزن 20 کیلویی شریفی نیا سوال کرد ...
موفقیت در گرو باور به خدا
. دوران دبیرستان نیز به ورزش تنیس روی میز رو آوردم و آن زمان هم در سطح استان رتبه آوردم. شرکت در مسابقات ورزشی تا زمان دانشجویی من ادامه داشت. طوری که به مدت 3 سال در مسابقات ورزشی دانشجویان سراسری کشور شرکت کردم و توانستم مقام های اول، دوم و سوم را در سه سال متوالی به دست آورم. دانش آموز درس خوانی بودم و همیشه معدل بالایی در درس می گرفتم. به همین دلیل همه برای ادامه تحصیل من روی پزشکی حساب می ...
حسین زارع؛ از سبزی فروشی در تبریز تا سرآشپزی در گوگل
خوب بود و بیشتر علاقه ام ورزش بود. در فوتبال ایرانی خیلی خوب پیش رفتم. در تیم جوانان بازی کردم و حتی شانس داشتم که از ترکیه به آلمان بروم و در گروه اول بازی کنم که گفتم نه، می خواهم بروم آمریکا . وقتی در ایران بودید، سال های نوجوانی تان را چه طور گذراندید؟ به جز ورزش و درس خواندن، علاقه مندی دیگری هم داشتید؟ حسین زارع: موقعی که در دبیرستان بودم، بابام هم وضعش خوب بود. اما من ...
معلمی از گچ های رنگارنگ تا تدریس آنلاین
با اینکه سال ها خاک گچ تخته در سر و صورتش و حلقومش نشسته و با عشق الفبا را به دانش آموزانش تعلیم داده و حالا با این که بازنشسته شده است اما هنوز هم سر کلاس درس حاضر می شود و تدریس می کند؛ یک امر طبیعی به چشم می آمده اما وقتی یک کلمه آنلاین را نادرست آیلاند تلفظ کرده، عده ای نامهربان آن را به شوخی گرفتند که البته همین امر باعث شد وزیر آموزش و پرورش از وی دلجویی کند. اما در سویی دیگر ...
حجت الاسلام ریش تراشیده!
...: “یک سال من حالم مناسب نبود و نمی توانستم در هر دو مدرسه کار کنم. به نیکان گفتم نمی آیم. شب حاج آقا زنگ زد. سلام کردم. گفت: فلانی! اگر توی کوچه می رفتی، می دیدی من گوشه ی کوچه افتاده ام، چه کار می کردی؟ گفتم: حاج آقا خدا نکند. گفت: نه کار است، اتفاق است. حالم به هم خورده، افتادم گوشه ی کوچه، چه کار می کردی؟ گفتم: وظیفه ام بود شما را بگیرم. گفت: حالا هم همین جور است. من رفتم ...
قاسم پور: مهاجرانی نگذاشت در اروپا بازی کنم
می کردیم. تمام هزینه ما برای فوتبال بازی کردن خریدن یک توپ پلاستیکی بود. استعداد شما چه زمانی کشف شد؟ در آبادان همه علاقه به تیم داری داشتند و مثل الان نبود که فراری باشند، یک نفر بود که کبابی داشت و تیمی به اسم جاوید تشکیل داده بود، من هم رفتم و برای آنها بازی کردم. در تمام این سال ها از استقلال و پرسپولیس پیشنهاد داشتید اما به آن پاسخ منفی دادید، چرا؟ ...