ورزشکاری که از میان ضربه های حریف، قهرمانانه به دنیای سیاست آمد
سایر خبرها
ناگفته های روزبه حصاری بازیگر دوران جوانی جواد جوادی
از مخاطبان علاقه مند هستند بدانند شما کار خود را از چه سالی آغاز کردید؟ به نظر اینگونه نیست که ره صد ساله را یک شبه طی کرده باشید. از سال 88 به صورت تجربی تئاتر را شروع کردم و بعد از آن آموزشگاه بازیگری رفتم و دوره های بازیگری را گذراندم. البته من قبل از اینکه وارد حیطه بازیگری شوم در موسیقی فعالیت جدی داشتم، اما تمام اشتیاقم این بود ادامه مسیر در عرصه تئاتر، سینما وتلویزیون باشد. ...
خاطره جالب قهرمان اتومبیلرانی جهان از کتک هایی که در مدرسه می خورد
امتحان می کنم اما چیزهایی هستند که شما امتحان می کنید و شکست می خورید. یک لحظه ممکن است من احساس منفی داشته باشم اما ادامه می دهم. قهرمان فرمول یک جهان یادآور شد: من هنوز دیوارهایی مقابل خودم می بینم که به من ضربه می زنند اما وقتی رانندگی می کنم این موانع را نمی بینم. به معنای دقیق کلمه من این اتفاق را در تمام زندگی ام دیده ام و این چیزی است که به من اطمینان می دهد. همیلتون در ...
روایت خاطرات جالب امدادگر هلال احمر/ احیاگر معروف در برنامه خرم شهر
محمدحسین امیدی گوینده جوان و باسابقه رادیوست که برای اولین بار به قاب تلویزیون آمده و سال گذشته به عنوان مجری برتر رادیو شناخته شده است. امیر استکی امدادگر هلال احمر مهمان روز گذشته خرم شهر بود ودرباره خاطرات تلخ و شیرین شغل خود صحبت کرد. استکی درباره خاطره تلخ کودکی خود گفت: یک حادثه دردناک، مسیر ورود من را به هلال احمر و امداد و نجات را هموار کرد. بچه که بودم، یکی از بستگانم ...
اقدام انسان دوستانه قهرمان پارادوومیدانی
: خوشبختانه با لطف خداوند در ورزش عملکرد موفقی داشتم اما آرزوی هر ورزشکاری حضور در پارالمپیک است و امیدوارم روزی بتوانم با ایستادن روی سکو قهرمانی این بازی ها برای کشورم افتخارآفرینی کنم. وی که با سایت جانبازان و معلولین صحبت کرده، اظهار داشت: در طول دوران فعالیتم در عرصه ورزش، سروری و خانواده ام مشوق و حامیان اصلی ام در این مسیر بودند و اگر روزی از دنیای حرفه ای خداحافظی کنم، به طور حتم به عنوان مربی ...
جانفشانی رزمندگان لرستانی در عملیات حاج عمران باعث شکست دشمن شد
گفت که تو این چند روزه چند نفر از بچه ها شهید شدند و روح الله هم شب اول نرسیده به خط شهید شد و گفت تا حالا سعی کردیم که ندانی ولی حالا دیگر فرق می کند خون روح الله به ثمر نشست. و من دیگر حرف ها را نمی شنیدم صدایش انگار کشدار شده بود همه چیز جلوی چشمم سیاه شد، یاد مصطفی میر شاکی افتادم که شهید شده بود و جواد برادرش در خط گردان را هدایت می کرد ولی نمی توانستم حریف احساساتم شوم هر کاری ...
فلاحت زاده: بزرگ ترین اشتباه زندگی ام رفتن به پرسپولیس بود
حضور داشته باشم اما گفتگوی وی نیز فایده ای نداشت و فرد دیگری را جای من آوردند. چه کسی را جای شما آوردند. اسم نبرم بهتر است. مهدی پاشازاده؟ مهدی بازیکن بسیار خوبی است، من برایش احترام زیادی قائل هستم اما من در تمام اردوها بروجرد، ایتالیا، فرانسه بودم و حقم رفتن به جام جهانی بود. حق پاشازاده رفتن به جام جهانی نبود؟ من نمی گویم نبود ...
گپ و گفت خواندنی با محمدکاظم کاظمی؛ کیهان بچه ها مرا با دنیای ادبیات آشنا کرد
که دیگر نمی توانم سه شنبه ها کیهان بچه ها بخرم؛ البته وقتی به افغانستان برمی گشتم دایی ام هر چه مجله داشت به خصوص کیهان بچه ها را به من می داد تا با خودم ببرم و همان ها چند روزی مرا سرگرم می کرد. وقتی برای اقامت همیشگی به ایران آمدم، سنم از خرید و خواندن کیهان بچه ها گذشته بود، اما هیچ وقت خاطره خواندن و لذت کیهان بچه ها را از یاد نمی برم. من داستان نویس نبوده و نیستم و شعر ...
اعترافات مادرزن در دادگاه : برای نجات دخترم شوهرش را کشتم
برای انجام کاری از خانه خارج شد اما به یکباره ناهید و اصغر با هم دعوا کردند. دعوای آنها آنقدر بالا گرفت که اصغر گلوی ناهید را گرفت و آنقدر فشار داد تا صورت دخترم سیاه شد چند بار به سمتش رفتم تا دخترم را نجات دهم اما زورم نرسید و از ترس اینکه دخترم خفه شود با سنگ ضربه ای به سر اصغر زدم که همان لحظه او روی زمین افتاد و دیگر نفس نکشید. یک لحظه من و ناهید شوکه شده بودیم و نمی دانستیم که چه باید بکنیم ...
معدنچی: رویانیان فوتبالی نبود و فقط از روی کل کل با قتح الله زاده بازیکن می خرید
مهرزاد معدنچی ستاره سابق پرسپولیس و تیم ملی در مصاحبه ای مفصل از خاطرات جالب از روزهای بازی صحبت کرده است: در این روز ها چه می کنید؟ خب من هم مثل اکثر مردم تا چند وقت قبل قرنطینه بودم ولی الان چند روزی است که کار شروع شده و من هم مشغول بیزینس خودم هستم البته اوضاع جوری است که نمی شود به کرونا بی توجه بود و باید مسائل بهداشتی را رعایت کرد. اوضاع بیزینس چطور است ...
تنها یک قول همسرشهیدم باقی مانده/ماجرای شهادت آقای اصغرِ حاج قاسم
راهشان ببرم. تا می خواستم بخوابم یا بهتر بگویم نزدیک بود از خستگی بی هوش شوم تازه متوجه می شدم یکی از بچه ها تب دارد و حرارت بدنش در حال بالا رفتن است و باید حتماً او را به دکتر ببرم. این فقط یک شب از شب هایی بود که در آن دوران سپری کرد و هر روز ماجرای خاص خودش را داشت و نبودن همسرم سختی ها را بیشتر می کرد. در این مدت هیچ وقت با قضاوت های ناعادلانه و کنایه های غیر منصفانه مثل عاملیت پول برای ...
دفاع اولیایی از قهرمانی استقلال در آسیا
رفتیم و از آنجا یک پرواز داخلی دیگر انجام داده و سپس به محل برگزاری مسابقات می رسیدم. مرحوم سهراب بوقی ویزای هندوستان نداشت و قرار بود هندی ها در فرودگاه این کار را انجام دهند. در این کشور همکاری های لازم انجام نشد و من که عصبانی شده بودم با صدای بلند گفتم چرا برای قهرمان آسیا مشکل ایجاد می کنید؟ این نشان می دهد من به قهرمانی تیمم در این رقابت ها ایمان و اعتقاد داشتم. از این ماجرا خاطره جالبی ...
عاشقانه های سه خواهر پرستار در نبرد با کرونا/ از وصیت نامه در بحران تا تحویل سال در قرنطینه
... *تا 12 شب افطاری نخوردیم وی بیان می کند؛ بسیاری از همکارانم درگیر این ویروس شدند، در اولین شب ماه رمضان در بخش CPR حضور داشتم در حالیکه روزه بودیم چند مورد مریض بدحال داشتیم تا 12 شب هیچ چیزی نخوردیم، چرا که اولویت برای ما انجام کار بیماران است. از مردم فکر نکنند موضوع کرونا تمام شده کمک کنند قابل درمان شاید نباشد، ولی رعایت نکات پیشگیری بسیار مؤثر است. *همسرم ...
سوءتفاهمی که باعث حفظ فرگوسن در یونایتد شد!
با گل می گوید: بسیاری از مردم می گویند که گل من باعث شد تا شغل فرگوسن به عنوان سرمربی منچستریونایتد حفظ شود، اما خودم فکر نمی کنم که گل من باعث چنین چیزی شده باشد. به نظر من حتی اگر ما در آن مسابقه پیروز هم نمی شدیم، احتمالا به او زمان بیشتری داده می شد. اما این باعث خوشحالی من است که توانسته ام در بخشی از روزهای اولیه موفقیت آمیز فرگوسن در منچستریونایتد حضور داشته باشم. مارتین به عنوان ...
مجید با شهادتش آرزوی مادرمان را برآورده کرد
برایمان بازگو کنید. زندگی با برادرم سراسر خاطره است، اما می خواهم از روز های خدمتش و همراهی با دوستانش برایتان روایت کنم. یکی از همکارانش می گفت اولین روز هایی که سر کار آمده بود با بچه ها دور هم نشسته بودیم و می گفتیم و می خندیدیم. میان همه این شوخی ها مجید رو به من و دوست دیگرم کرد و گفت من از همه شما زودتر شهید می شوم. یکی دیگر از همکارانش می گفت مجید این سال های اخیر خیلی عوض شده بود ...
تا وقتی هستم، هستم!
همیشه با بچه ها رابطه ای صمیمی داشتم. همیشه دوست داشتم وقتم در اختیار بچه ها باشد. بعد که درگیر کار اداری شدم، بچه ها می دیدندکه من درگیر مسوولیت و... شدم و انتقاد می کردند که چرا وقت کمتری برایشان می گذارم. آن زمان هایی که با مربیان دیگر به روستاها می رفتیم و وقتمان را با بچه ها می گذراندیم، موقع برگشتن، آنها گریه می کردند و مشتاق بودند که بمانیم و نرویم، خیلی برایم سخت بود اما خوشحال هم بودم که این ...
روایت تلخ و شیرین بانویی که زمین پدری را آباد و کارآفرین شد+عکس
که روزی پسرم را با خودش برد... *تجربیات دوران کشاورزی خانم میری ادامه می دهد؛ البته در این راه سختی هایی هم وجود دارد، یکی اینکه شخصی با عنوان واسطه به زمین ما می آمد و گل گاوزبان را به صورت نسیه خرید می کرد بتدریج به او اطمینان گرفتیم ولی بار آخری که آمد حجم بالایی از گل که ارزش میلیونی داشت را گرفت با خود برد و هنوز هم اثری از او نیست. طبق تجربیاتی که در این کار ...
آچار فرانسه
می خواهد. یکی مشکل مالی دارد و می آید مشکلش را مطرح می کند و من هم آن را با بچه های مسجد در میان می گذارم و.... البته من خودم این همکاری ها و همدلی ها را دوست دارم و از آن لذت می برم و هر کاری از دستم بربیاید انجام می دهم. مردم؛ بزرگ ترین سرمایه در آخر آقای کریمی از استعداد های شهرک شهید رجایی و شهید باهنر و بچه های حاشیه شهر می گوید. دلش می خواهد برنامه بزرگی از سوی شهرداری یا ...
چند خودروی خاطره انگیز بازار ایران +تصاویر
گذاشت که سرانجام در بیست و پنجمین روز از اردیبهشت 15 سال پیش به توقف خط تولیدش منتهی شد. در این پرونده سعی کرده ایم در کنار یاد کردن از این خودروی معروف، از چند نمونه خودروی خاطره ساز دیگر هم یاد کنیم. خودرو هایی که قطعا با یکی یا همه آن ها خاطره داریم. پیکان؛ همسفر صبور شهر و جاده اوایل دهه 40 بین شرکت ایران ناسیونال و گروه صنعتی روتس انگلیس که در حال ورشکستگی بود، قرارداد ...
خاطرات ضرغامی از پهلوان کرمانشاهی که نماینده مجلس بود
وزارت ارشاد بودم.کوچک و بزرگ که می رسیدند به او احترام می کردند و نیم نگاهی هم به من و استاندار می انداختند! از این تبعیض اصلاً ناراحت نمی شدم، کیف می کردم. ما را در یه رستوران مردمی، مهمان کرد. غذای خودش را که ویژه بود روی یک سینی بزرگ که مثل جهیزیه های قدیم روی سر گذاشته بودند، برایش آوردند. پی نوشت مرحوم ططری در سال 88 گرفتار گرد و غبار فتنه شد و نتوانست به سلامت از آن عبور کند ...
ای که دستت می رسد، کاری بکن
دوران اعتصاب و انقلاب بود، به بچه ها در خانه درس می دادم، مطرح کرد: در اوایل انقلاب، با حضور در جهادسازندگی به روستاها می رفتم و فعالیتم در کمیته بهداشت بود و همراه پزشکان به مردم خدمت رسانی می کردم و بعد از آن نیز فعالیت های داوطلبانه ای با بهزیستی داشتم و بعد از آن نیز با کمیته امداد آشنا شدم. وی با اشاره به اینکه با زندگی برخی شهدا آشنا شدم، از شهید خضریان نام برد و در این راستا ...
ویرا: آن توپ وارد دروازه سپاهان نشد!
؟ او گفت از مدیرعامل مس کرمان شماره من را گرفته است. قرارداد خیلی سخت نبود و ما با هم برای شروع کار به توافق رسیدیم. *آیا برای تیم ملی ایران با شما صحبتی نشد؟ -صادقانه نه، اما یکی از کسانی که قرار بود سرمربی تیم ملی ایران شود در همان هتلی حضور داشت که من آنجا استقرار داشتم. حقیقتش خاطرم نمی آید کدام سرمربی بود، البته با هم برخوردی نداشتیم چون ظاهرا کار به صورت مخفیانه انجام ...
خاطرات بامزه از شب های قدر
قدر شب دعاست. خیلی به در خانه خدا بکوبیم. باز می شود. چند خاطره شب قدری محض استقبال با لبخند از این شب عزیز: ده یازده ساله بودم. خدا رحمت کند پدرم را، در شب های قدر در مسجد صاحب الزمان صد رکعت نماز قضا به جماعت می خواند. من پسر آقا بودم. مکبر نمازهای شب قدر می شدم. یکی اینکه نماز لازم نبود بخونم اون هم صد رکعت. اون هم برای من که اصل نمازش واجب نبود چه رسد به قضای آن. دیگر اینکه خیلی تند می ...
55 سال طبابت با بیش از30 هزار جراحی مغز و اعصاب
... سپید: فقط شما پزشک شدید؟ بله. بقیه تحصیلات دانشگاهی نداشتند. برادر کوچک من درس حوزوی خواند و معمم شد. او جزو کسانی بود که با امام خمینی(ره) رابطه نزدیکی داشتند. سپید: چه شد که تصمیم گرفتید پزشک شوید؟ قبلاً گفتم که پدرم داروخانه داشتند بنابراین با پزشکان شهر آشنا بودند. من از زمانی که به دبستان می رفتم تصمیم داشتم پزشک شوم. تقریباً تخصصم را نیز حدس می زدم چون من رشته ...
زن جوان: برای فرار از خشونت همسرم به قتل اعتراف کردم
اما مطمئنم که دست به قتل نزده است. در حالی که تحقیقات در این رابطه ادامه داشت، هنوز 12 ساعت از دستگیری سمیرا نگذشته بود که او ادعای بیگناهی کرد و مدعی شد که به خاطر تنبیه همسرش چنین ادعایی را مطرح کرده است . با این حال بازپرس مرادی دستور تحقیقات در رابطه با بررسی اظهارات متناقض زن جوان را صادر کرد. چرا چنین ادعایی را مطرح کردی؟ از دست شوهر دومم خسته شده ...
خاطرات وحشتناک گلزن دربی از بازی در پرسپولیس
به گزارش" ورزش سه" در سال های اخیر چند مصاحبه باردیگر نام بهنام طاهرزاده را مطرح کرده است. یکی دو مصاحبه خودش که یکی از آن ها با برنامه نود بود و یکی دو مصاحبه هم از بهروز رهبری فر که مثل همیشه حرف های تند و انتقادآمیزی بودند. با این وجود حتی در روزهایی که خیلی چیزها در اینترنت قابل دسترسی است کمترین اطلاعاتی از این بازیکن وجود دارد و تنها تصاویر و اخبار دوران بازی اش مربوط به گلی است ...
آخرش یک هیچ بزرگ گرفتم!
دلخور هم هستم که در ادامه برایتان می گویم. لازم به ذکر هم هست و باید یادآوری کنم که برای من و هم سن و سال هایم که متولد نیمه های دهه 50 هستیم، دست کم تا دوران دبیرستان، بچه ها به دو دسته مشخص تقسیم می شدند. یعنی چاره و انتخاب دیگری نداشتیم؛ یا بچه مثبت و خوب بودیم یا منفی و شر. غیر از موارد خیلی خیلی خیلی نادر که گاهی خاکستری می شدند، این تقسیم بندی غیرقابل کتمان و خدشه بود! فضای مجازی و ...
راه رفتن روی لبه ی تیغ
از ابتدا تأکید بر استفاده از ماسک و گریم داشته، دلیل اصلی اعتصاب آن بچه ها بوده است. البته می شود حدس زد که آنان به واسطۀ اتفاقی که در بند دختران افتاده بوده، اعتماد نداشته اند که در زمانی که در غذاخوری، حیاط و خواب گاه حضور دارند، صورت های شان در فیلم نهایی حتماً ناشناس خواهد ماند؛ چه این کار تنها در تدوین نهایی انجام می شود. این اتفاق با نامه ای که بچه های معترض می نویسند ادامه می یابد و مربی ...