قرار عاشقانه دختر ایرانی در دوبی / فیلم های ناجورم دست عبدالناصر بود!
سایر منابع:
سایر خبرها
سرگذشت تلخ دختر جوان مشهدی/میلاد مرا معتاد کرد تا سوء استفاده کند
...: از کودکی ام چیزی به خاطر نمی آورم جز کتک کاری های پدرم! او به موادمخدر صنعتی اعتیاد داشت و به بهانه های واهی من، مادر و خواهرم را مورد ضرب و جرح قرار می داد و... به گزارش رکنا دختر جوان با بیان این مطلب به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: هفت ساله بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و مسئولیت نگهداری از من و خواهر کوچک ترم به مادرم سپرده شد. ما ناچار به منزل ...
پایان 4 ماه زندگی مخفیانه قاتل ناپدری
ملاقات کند از سوی مأموران پلیس شهرستان بهارستان در غرب استان تهران دستگیر شد. سیامک که چاره ای جز اعتراف نداشت درباره انگیزه خود از این جنایت گفت: پدر و مادرم دو سال قبل از هم جدا شدند. مدتی بعد از اطرافیان و همسایه ها شنیدم که مادرم با مردی که 10 سال از خودش جوان تر است ارتباط پنهانی داشته و همین موضوع عامل جدایی او از پدرم بوده است. به همین خاطر از مادرم ناراحت شدم و به شهری که پدرم در ...
دروغگویی دختر نوجوانِ عاشق پای او را به کلانتری باز کرد
که ارتباط تلفنی من و متین آغاز شد. هرچه بیشتر با او صحبت می کردم به همان اندازه علاقه ام به متین زیادتر می شد. او مدام از زیبایی های من سخن می گفت و من هم خام چرب زبانی هایش می شدم و در رویاهایم او را ناجی خودم می پنداشتم تا مرا از زندگی در یک خانواده آشفته نجات دهد، چراکه پدرم مردی معتاد بود و همواره پای بساطش می نشست. مادرم نیز کارگر منازل مردم بود و من باید به عنوان فرزند ...
خاطرات مسلمانی که در میان یهودیان بزرگ شد
دو سال در شمال غربی اوهایو مستقر شد. پدرم نیز که با مادرم و برادرهایش و به دنبال تحصیل بهتر در سال 1967 به تولدو وارد شد، یک سال بعد با مادرم ازدواج کرد. از نظر قومی آن ها با خانواده های مسلمان و سوری ارتباط داشتند که آن ها نیز فرزندان مهاجران بودند، عرب ها با آغوش باز از والدین من استقبال کردند و سریع آنها را در اجتماع خود قرار دادند. آنها به ساختن مسجد زیبای شهر کمک کردند و ...
سرباز حاج قاسم افتخار رییس آباد شد
. پدرم و دوستش آقای جعفری همدیگر را بعد از مدتی بی خبری دیده بودند. این موضوع گذشت تا اینکه بعد از سفر فرصتی فراهم شد که در آن دوست پدرم مرا دید، بعدها تعریف کردند که بعد از همان دیدار او گفته بود این دختر، عروس من است. آن سال ما 19 ساله بودم. آقای جعفری اهل روستای رییس آباد آمل بود که دو پسر داشت به نام های میلاد و هادی. آقا هادی متولد سال 65 بود و در رشته مهندسی گرایش جوش در دانشگاه کرمان تحصیل کرده ...
وسوسه های آزاده در خانه مجردی قتل را رقم زد
خانه مدارک و ساعت مچی سرقت شده از خانه مرد گمشده پیدا شد و این یعنی آزاده هم با ماجرای سرقت از خانه این مرد و هم با ماجرای ناپدیدشدن او در ارتباط است. بازجویی از دختر جوان آغاز شد و او گفت: چند ماه قبل با پسری جوان به نام مهران آشنا شدم. او مغازه نانوایی مرد ناپدیدشده را اجاره کرده بود اما ظاهرا با وی دچار اختلاف شده و مدتی بعد قرارداد اجاره فسخ و مهران مجبور به تخلیه مغازه شده بود. او ...
مردی از جنس بلور 16 تیر 1399 ساعت: 18:4
همان معدل خوب من را سریع پذیرفتند. باوجودی اینکه من از یک مدرسه معمولی به آنجا رفته بودم ولی زمانی که معلم های دبیرستان البرز علاقه و تسلط مرا دیدند، از من خواستند، صبح ها زودتر به مدرسه بروم و با بقیه بچه ها تمرین کنم و من باکمال میل قبول کردم. به یاد می آورم صبح های خیلی زود بیدارمی شدم، برای سماور، آتش روشن می کردم و چای را برای مادرم دم می کردم و بعد به مدرسه می رفتم و بچه ...
روایتی خواندنی از دوستی استاد شهریار، نیما و صادق هدایت
با حسن خان همکار بود و می گفت: وقتی اداره خلوت می شود، حسن خان سه تارش را از زیر عبار درمی آورد و سازی می زند که نگو و نپرس... من ندیده و نشنیده عاشق این آدم شدم. گفتم او را پیش من بیاورد. روزی جوانی را به خانه ما آورد و گفت: این حسن خان است. از احوالش جویا شدم، گفت: پسر کمال السلطنه است. یکدفعه گوشم صدا کرد. رفتم کاغذ پدرم را آوردم و به او نشان دادم. گفت: بله این نامه به عنوان پدر من ...
ماجرای درخواست دیه برای جوان برادرکش
در این هنگام قاضی به متهم گفت: مگر آدم برادرش را به خاطر پول می کشد؟ مگر این پول چقدر بود؟ متهم گفت: مبلغ پول 800 هزار تومان بود. من به خاطر پول برادرم را نکشتم، به خاطر اعتیادش با او درگیر شدم. من آدم فقیری بودم، پول زیاد و اموالی نداشتم. من پولم را در خانه مخفی کرده بودم، اما برادرم متوجه شده بود پول کجاست و بدون اینکه به من بگوید، آن را برداشته بود. وقتی به خانه رفتم، دیدم پول نیست. به او گفتم ...
قتل برادر معتاد در تهران پارس
به گزارش صبحانه ، سیدگی به این پرونده است دو سال قبل به دنبال وقوع درگیری خانوادگی در خانه ای در شرق تهران آغاز شد. مرد میانسالی هراسان با پلیس تماس گرفت و از جدال خونین میان دو پسرش خبرداد . ماموران پلیس وقتی به خانه این مرد رفتند با جسد خونین پسر 27 ساله به نام پیمان روبرو شدند. برادر کشی در تهران شواهد نشان می داد پیمان قربانی دعوا با برادر کوچکش به نام پرهام شده است. پلیس به ردیابی ...
(تصاویر) حدیث قربانی جدید فرزندکشی؛ مادر مقتول: دختر من قربانی هوسرانی پدرش شد
داستانی که از سر گذرانده، از سال 95 شروع می کند: دی ماه سال 95 بود که شوهر من به همراه یک دختر متواری شد. آن ها از چندی پیش با هم در رابطه بودند و بالاخره برای اینکه بتوانند با هم باشند فرار کردند. البته با پیگیری های خانواده ها هر 2 نفر پیدا شدند و رابطه شان هم قطع شد. حتی بعد از این ماجرا آن قدر شوهرم در شرایط بد اجتماعی قرار گرفت که از کارش هم اخراج شد. آن روز ها برای اینکه بتواند دوباره سر کارش ...
دام مرگبار سهیلا و 5 پسر جوان برای پیرمرد ثروتمند
پیرمرد گمشده، شماره تلفن دختری را دیدند که بارها با این مرد تماس گرفته بود، بنابراین دختر جوان به نام سهیلا دستگیر شد. سهیلا در بازجویی ها راز هولناکی را فاش کرد و گفت: من از مدتی پیش با این پیرمرد به نام محسن در ارتباط بودم. درواقع از طریق یکی از دوستانم با حامد آشنا شدم. حامد به من گفت که اگر با محسن رفت وآمد کنم، می توانم پول خوبی از طریق او به جیب بزنم، برای همین با او آشنا شدم. در همان زمان با ...
گفت وگو با نامادری سنگدل که دختر 10 ساله همسرش را به طرز وحشتناکی کشت
رابطه داشتی؟ نه! از زمانی که با او آشنا شدم تا وقتی ازدواج کردیم چند ماه بیشتر طول نکشید و فقط در همین چند ماه با هم رابطه داشتیم، قبل از آن با محمد آشنا نبودم! چه شد که تصمیم گرفتی عسل دختر همسرت را نزد خودت نگه داری؟ چون همسر سابق محمد او را انداخت و طلاق گرفت. من هم که خودم یک دختر به نام هستی داشتم! محمد هم حضانت دخترش را گرفت به همین خاطر عسل و هستی کنار هم ...
صیغه محرمیت همان عقد موقت است؟
میگیرند اما وکیل شما... قاضی درست حدس زده بود. وکیل امیر تا دیوان عالی کشور پرونده را ادامه داد و در نهایت رای بر رد ادعای امیر و استحقاق فرزانه به مهریه صادر شد. با ابلاغ رای دیوان، فرزانه و پدرش با جعبه ای شیرینی مرا هم کام خود کردند. چند روز بعد از این اتفاق، پدرم زنگ زد و گفت: پسریکی از دوستانم وکیل است و از من خواسته برای صلح و آشتی در پرونده ای جلسه ای داشته باشیم ...
زن میانسال شوهر خائن خود را در بشکه قیر سوزاند!
اجرا گذاشته ام، اما فحاشی کرد و به اتاق خودش رفت. همین موضوع باعث شد کینه او را به دل بگیرم و دست به این جنایت بزنم. وی در حالی که اشک می ریخت گفت: باور کنید من آن زمان در شرایط روحی بدی قرار داشتم و حالا پشیمان هستم. من در زندان توبه کرده ام و امیدوارم خداوند هم مرا ببخشد. در ادامه دو دختر مقتول که با شنیدن حر ف های مادرشان به گریه افتاده بودند به قضات گفتند که خواهان بخشش مادرشان ...
شب عملیات؛ خوراک لوبیا و هندوانه به جای کباب و مرغ!
اسارت همراه سایر آزادگان به آغوش میهن اسلامی بازمی گردد. آخرین روزی که در تهران بودم پنجشنبه پنجم خرداد سال 67 بود، بعد از چند روز مرخصی که در بین خانواده بودم قرار بود بار دیگر با گردان کمیل به منطقه بازگردم. مهم ترین فردی که باید با او خداحافظی می کردم مادرم بود؛ برایم مهم بود که چه حسی دارد و چه واکنشی موقع خداحافظی نشان خواهد داد. رضایت مادرم برایم خیلی مهم بود. برای همین به عنوان اولین ...
حکایت دستفروشی که تولیدکننده موفقی شد
...> دوستانی که بال موفقیت شدند حاج ناصر می گوید بعد از شاگردی در صنوف مختلف، وارد هنرستان شدم و در رشته برق ادامه تحصیل دادم. سال یازدهم هنرستان بودم که با چشمانم انقلاب پرشکوه جمهوری اسلامی را دیدم، با تحول بزرگی که در کشور اتفاق افتاد من هم دچار تحولی تازه شدم. تصمیم به درآمدزایی مستقل برای خودم گرفتم و تخصصم را از برق به سیم پیچی در مغازه کوچکی که اجاره کردم، تغییر دادم. اتفاق خوبی بود، در ...
ناکامی زن چادری در ترور محمدرضا + عکس
قراری های بیشتر و بهانه های دو دختر خردسال که پدر از دست داده اند و بی تابی های پسری که حتی پدر را به یاد ندارد... آشنایی و ازدواج شهید از اقوام پدرم بود، زمانی که به خواستگاری من آمد، من آن زمان 18 ساله بودم و همسرم 20 ساله. تازه وارد سپاه شده و با برادرم هم در سپاه همکار بود. در ابتدا با برادرم صحبت کرده بود، برادرم هم آمد منزل و با ما صحبت کرد. ما گفتیم اگر جوان پاک و باایمانی ...
علی انصاریان: حالم را با مادرم خوب می کنم
؟ خیلی وابسته ام. 30 تا 35 سالگی تصمیم داشتم ازدواج کنم، اما دو سال کامل درگیر بیماری پدرم بودم. خدا را شکر در آن دوره نوکری پدرم را کردم. او درگیر سرطان شد و روز های سختی را سپری کردیم. بعد از فوت بابا، دو سه سالی طول کشید تا توانستم خودم را جمع و جور کنم. موهایم بعد از فوت بابا سفید شد. تصمیم گرفتم حالم را با مادرم خوب کنم. ازدواج برای من سخت است، چون نمی دانم آن خانم با مادرم چگونه رفتار ...
نخست وزیر سابق پاکستان: هرگز جای خود را با زن دیگری در جهان تغییر نمی دهم
پاکستان و یکی از رهبران اصلی مخالف این کشور، روز پنجشنبه، ششم دی ماه 1386 در شهر راولپندی بر اثر اصابت گلوله که در پی آن انفجاری انتحاری نیز صورت گرفت، جان به جان آفرین تسلیم کرد. از بی نظیر بوتو یک پسر و دو دختر به جای مانده است. بی نظیر بوتو در این کتاب در زمینه های مختلف سخن گفته است. ناآرامی های سیاسی، ناملایمات و لحظات غم انگیز زندگی و در عین حال پیروزی ها و اوقات خوش آن، مبارزات ...
این دختران را "داداش ابراهیم" چادری کرد
.... بعد از آنکه از سفر برگشتم عکس شهید ابراهیم هادی را به من نشان دادند و گفتند ابراهیم را می شناسی؟ که متوجه شدم همان عکسی است که من در شلمچه دیده بودم. من خواهر شهید ابراهیم هادی را نمی شناختم و حتی کتاب این شهید را نیز نخوانده بودم اما شهید را در خواب می دیدم و باعث شد بیشتر با شهید ابراهیم ارتباط بگیرم. پس از آن محجبه شدم اما این بار حجاب من با هدف بود و در مسیری قرار گرفتم که با ...
صحبت های نامادری بی رحم که دختر 10 ساله همسرش را به طرز هولناکی کشت
.... با محمد (همسر فعلی) از قبل رابطه داشتی؟ نه! از زمانی که با او آشنا شدم تا وقتی ازدواج کردیم چند ماه بیشتر طول نکشید و فقط در همین چند ماه با هم رابطه داشتیم، قبل از آن با محمد آشنا نبودم! چه شد که تصمیم گرفتی عسل دختر همسرت را نزد خودت نگه داری؟ چون همسر سابق محمد او را انداخت و طلاق گرفت. من هم که خودم یک دختر به نام هستی داشتم! محمد هم حضانت دخترش ...
سیروس در مکتب شاهین
را می زد؛ ولی گرسنگی و تنگدستی که عشق سرش نمی شد. سیروس مجبور شد فوتبال را کنار بگذارد و سراغ کار برود؛ به این امید که پدر پیرش دیگر مجبور نباشد سختی بکشد. خودش می گفت: به خودم گفتم این نامردیه سیروس که تو بخوای ورزش کنی، فوتبال بازی کنی، بری تیم ملی، این پیرمرد کار کنه بده به تو . قبل از ادامه داستان غیرفوتبالی سیروس، او ورودش به فوتبال را این طور شرح می دهد: خیلی جوان بودم که پدر و مادرم از هم ...
انتشار تصاویر خصوصی دختر جوان مشهدی توسط مرد شیطان صفت
گناه و معصیت دور شود. پسر جوان از من خواهش کرد بیشتر نصیحتش کنم و من با خرسندی از این مسئله که توانسته ام فردی را تغییر بدهم چند کتاب به او معرفی کردم و رابطه ما در مدت کوتاهی از تماس های تلفنی و ارسال پیامک به ارتباط اینترنتی کشیده شد. دختر جوان گفت: پسر حیله گر با زبانی چرب و نرم کم کم مرا وابسته خودش کرد و نمی دانم چگونه اسیر احساساتم شدم و عقلم را زیر پا گذاشتم. من برای آن که اثبات کنم عاشق ...
زن تهرانی شوهرش را وحشیانه کشت+عکس
است ولی چند روز بعد برای گمراه کردن پلیس با کلانتری تماس گرفتم. این زن در حالی که اشک می ریخت گفت :باور کنید من آن زمان در شرایط روحی بدی قرار داشتم که دست به این کار زدم و حالا پشیمان هستم. من در زندان توبه کرده ام و حالا نماز می خوانم و می خواهم به خاطر توبه ام 60 روز روزه بگیرم. سپس دو دختر قربانی در حالی که اشک میریختند از قضات خواستند تا حکم آزادی مادرشان را صادر کند ...
محرم نژاد: تبانی در کار نبود؛ مقابل استقلال فقط اشتباه کردم
متاسفانه یکی از همبازی هایم زنگ زد و آنها از همه چیز باخبر شدند و به جای من بازیکن آفریقایی گرفتند. بعد به اتریش رفتم و یک فصل در لیگ این کشور برای 2 تیم بازی کردم اما کسی که مرا به اتریش برده بود پولم را نداد و به ایران برگشتم و به عقاب ملحق شدم. در آن فصل با رضا احدی نتایج خوبی نگرفتیم و ناصر ابراهیمی جای او را گرفت. در پایان فصل ابراهیمی به شموشک رفت و مرا همراه خودش برد. در شموشک خیلی خوب بودم تا ...