دستفروش فداکار: برای نجات رفتم، بساطم را دزدیدند!
سایر منابع:
سایر خبرها
انتظاری: ترس از پرواز باعث نابودی فوتبالم شد
بین پاهای میرزاپور رد شد و به گل تبدیل شد. آن گل واقعا به من چسبید و به نظر خودم همان باعث شد تا انگیزه مان را برای قهرمانی از دست ندهیم و در آخرین بازی هم با گل ابراهیم اسدی قهرمان شویم. سال دومی بود که در پرسپولیس بودم. با ذوب آهن در ورزشگاه تختی بازی داشتیم و یکی از بهترین بازی های خودم را به نمایش گذاشتم. واقعا خوب بودم و با وجود شکست هم بهترین بازیکن زمین شدم. در پایان بازی اما علی ...
سکانسی از یک ناممکن
مرخصی می دهد و باید به خانه مان بروم، تعجب کردم و با اصرار او به خانه رفتم. دامادی که از روز خواستگاری اش خبر نداشت در این میان که آقا رضا لیوان پُر از شربت آلبالو را با مهارت خاصی سر می کشید و به صحبت هایش ادامه می دهد: بی خبر از پشت پرده این مرخصی، آن را فرصت خوبی دانسته و به چند نفر از دوستانم سر زدم و ساعت 7 یا 8 شب بود که به خانه رسیدم، یک دست کت و شلوار و دسته گل زیبا توجهم ...
معرفی کتاب اردوگاه عذاب، نوشته هرتا مولر
گرفته از داستان واقعی زندگی اسکار پاستیور -شاعر و مترجم آلمانی متولد رومانی – است. داستان زندگی اسکار البته حتی فراتر از رمانی است، به خصوص قسمت بعد از آزادی او. چرا که بعد از آزادی و چند سال زیر نظر گرفته شدن توسط سرویس اطلاعات رومانی کمونیستی، او مجبور شد که خبرچین این سرویس شود. داستانی سخت آشنا در کشورهای تحت خودکامگی، که شاعران و نویسندگان را در جبهه ای علیه هم قرار می دهد و به هم ...
فروش موادمخدر با پوز!
دیدن هر تازه وارد به محله شان، به سویش می رود و به بهانه ای سر صحبت را باز می کند. همراه من، خیلی رک و راست می رود سر اصل مطلب و می گوید: برای مادربزرگم تریاک می خواهم، دور و برت چیزی داری؟ او در حالی که آب دهانش را قورت می دهد ما را ورانداز می کند و می گوید: چند گرم می خواهی؟ بسته های من 10 گرمی است و کمتر از آن نمی توانم بدهم.از او می پرسم: همین جا زندگی می کنی؟ گویا او را برق می ...
آنچه آقای وزیر نگفت
مبارزه با کرونا در کلانشهر تهران گفت: گلایه مان از این است که به مقامات ارشد نظام آدرس غلط می دهیم و تصمیمات غلط از آب درمی آید. بنده مدت ها جلوی دوربین نیامده بودم، قهر، دل شکسته و عصبانی بودم. اگر بگویم اولین مقصر این صحنه کیست، می گوییم آمریکای جنایتکار که ناجوانمردانه ترین تحریم ها را علیه ما اعمال می کند. اینکه مردم از فقر و تهیدستی رو به طغیان می روند، باید رئیس جمهور این مملکت به عدم شکل گیری ...
گفتگو با قاتلی که دوست داشت سوپراستار شود
که دیگر دیرشده و منتظر دادگاه و سرنوشتی است که اولیای دم مقتول برایش رقم خواهند زد. در حاشیه جلسه بازجویی فرصتی دست داد تا با او گفت وگو کنیم که در ادامه می خوانید. با مقتول آشنا بودی؟ آن زن هم محلی مان و عمه پدری ام بود. او مامای قدیمی و شکسته بند محله بود و قتل او همه را شوکه کرد. با هم اختلاف داشتید؟ من با او مشکل نداشتم. او از چندی پیش با مادربزرگم ...
ز مثل زن، ن مثل نان/ اینجا بساطی پهن است، ترحم ممنوع!
...، محو تماشای او بودم مادر دستم را می کشید و من جامانده بودم بین ما طنابی از دو دست بهم پیوسته مان ممتد شده بود، با صدای مادر به خودم می آمدم اما دوباره غرق در نگاهش می شدم. هر بار که از میدان مرکزی شهر عبور می کردیم از دور چشم می چرخاندم و خیره خیره با نگاه دنبالش می کردم، تمام ذهن کودکانه من پر بود از سوال چرا و چگونه؟ چشمانش در بین پوست کشیده شده و آسیب دیده صورتش نفوذ ...
زنانی که خستگی را خسته کردند/ تحقق یک رؤیا در کوچه معراج+عکس
.... انتهای کوچه، پارچه نوشته ی کج و معوجی بود که نوشته بود کارگاه قالی بافی. احتمال دادیم آنجا باشد که تغییر کاربری داده. در زدیم و پرسیدیم. گفتند نه، چند خانه جلوتر است. بالاخره پیدایش کردیم. روی زنگ اسم های آشنایی دیدم که قبلا در کتاب ها خوانده بودم، سامیه زرگر، اسم خاصی که همه یزدی های می شناسند! کنار زنگ دیگر هم نوشته بود دشتی، این هم باید اسم شهیدی باشد اما کدام شان؟ نمی دانم ...
وزیر بهداشت: من مدت ها جلوی دوربین نیامدم؛ چون هم قهر بودم، هم دل شکسته بودم و هم عصبانی
ایران با همه زحمت ها در طرح تحول سلامت، میزان تخت به ازای هزار نفر جمعیت، یک و شش دهم است. در حالی که فرانسه 7.7 تخت به ازای هزار نفر جمعیت دارد. این کاستی های مادی در اوج تحریم بود. وی اظهار کرد: به عزیزی گفتم که چرا ماسک نزدی و کرونا گرفتی؟ با بغض گفت که وقتی رفتم توی بیمارستان و دیدم پرستار ماسک ندارد، ماسک را برداشتم. اینجا چنین روزهایی را گذراندیم. یک پزشک و پرستار ما آن افتضاحی که ...
نیمی از من متعلق به چیزهایی است که دیگر وجود ندارند!
شعار سال : نانسی ویسون دینان، پاریس ریویو — در سال 1990، جیکوب میسون با بازی های ویدئویی خداحافظی کرد. من مدرسۀ راهنمایی می رفتم و می دانستم اتفاقی برای او افتاده، اما بیش از ده سال طول کشید تا واقعاً با او همدل شوم. من، مثل همۀ بچه های آن سن وسال، بیشتر به خودم توجه داشتم. جیکوب در همان محلۀ ما زندگی می کرد و مادرش با مادرم دوست بود اما من هنوز او را درست نمی شناختم. اتفاقی افتاده بود که او دیگر نمی خواست بازی کند. کنسول نینتندو و بازی هایش را برداشتم، از جمله نسخه های اصلی ماریو و ز ...
دنیا روی سرم خراب شد وقتی قرص های اعتیادآور دخترم را پیدا کردم
جدی ترین، مهم ترین و تلخ ترین اتفاق زندگی ام رخ خواهد داد... رضا 9 سال از من بزرگ تر بود او گاهی وقت ها به منزلمان می آمد من هم داخل اتاق پنهان می شدم مادرم دعوایم می کرد و می گفت برو یک چای برای شوهرت بریز و کنارش بنشین! اما من از چشم های رضا می ترسیدم. اولین بار که رضا دستانم را گرفت احساس گناه کردم و تا یک هفته با او قهر بودم و خودم را در خانه زندانی کردم. دو سال بعد به خانه بخت رفتم ...
خاطره ری شهری از شب کودتای نوژه
افراد زیادی داده اند. به خود من هم پول دادند. عده ای از تهران جمع می شوند می روند همدان و شب در همدان این کار انجام می گیرد و بعد می آیند تهران، جماران و چند جا را بمباران می کنند. پرسیدم کی قرار است این کودتا قرار بگیرد؟ گفت: امشب و شاید گفت فردا شب؛ دقیقاً یادم نیست. من دیدم مسئله خیلی جدی است و بایستی آن را پی گیری کنیم. با اینکه احتمال می دادم او حال عادی نداشته باشد یا سیاستی باشد که ...
دست خدای مارادونا فیلم می شود/ پائولو سورنتینو سازنده فیلم
...> هرچند جزییاتی از فیلم اعلام نشده اما اسم فیلم می تواند یادآور حرکت دیه گو مارادونا فوتبالیست آرژانتینی باشد که خودش شخصیت فیلم جوانی سورنتینو در سال 2015 بود. سورنتینو همان سال در مصاحبه ای گفته بود مارادونا جانش را نجات داد. وی گفته بود: وقتی 16 ساله بودم پدر و مادرم را در یک حادثه بر اثر سیستم گرمایش خانه ییلاقی مان در کوهستان از دست دادم. همیشه با هم می رفتیم اما من چون می خواستم بازی ...
دکور عصر جدید چگونه ساخته شد؟ /استفاده از چهل ستون به عنوان نماد ایرانی
دو به این برنامه پیوسته است. او درباره جزئیات و چند و چون طراحی دکور این برنامه و اتفاق های غیرمترقبه ای که ممکن است برای یک طراح دکور رخ دهد، با ما گفت و گو کرد. ** کار حرفه ای تان را از چه زمانی شروع کردید؟ - از سال 88 کارم را در تلویزیون شروع کردم. مناظره های ریاست جمهوری دوره قبل، برنامه جام جهانی، اتفاق، ایرانشهر، پنج ستاره، شوکران، برنامه های سال تحویل، برنامه ایران ...
به خاطر عهد با رفقای شهیدش ثابت قدم بود
کیلومتر می رفته و شب به مشهد بر می گشته، حتی به این فکر نمی کرد اگر ماشین پنجر کند، وسط بیابان حتی نمی تواند پیاده شود. وقتی برای تصویربرداری به بیمارستان شریعتی مشهد رفتم، درد و رنج او را موقع دیالیز دیدم. درد و رنجی که فقط یکی از هزاران درد او بود، ولی هیچ وقت به روی خودش نمی آورد... پس از پخش مستند، با او رفیق شدم و هر از گاهی احوال پرسش بودم. وقتی برای پیوند کلیه به تهران آمده بود ...
دست خدا مارادونا فیلم می شود
وقتی 16 ساله بودم پدر و مادرم را در یک حادثه بر اثر نقص سیستم گرمایش خانه ییلاقی مان در کوهستان از دست دادم. همیشه با هم می رفتیم اما من چون می خواستم بازی مارادونا در تیم ناپولی را ببینم در خانه ماندم و زندگی ام نجات یافت. " در تنها واکنش سورنتینو ابراز خرسندی کرده که فیلمی در مورد شخصیت فوتبالی مورد علاقه اش در شهر زادگاه خود یعنی ناپل خواهد ساخت. منبع: ورایتی ...
ساز من و ساز فواد
سازها را ببرند، اتومبیلی از کرمان از سازمان میراث فرهنگی آمد و حدود 50 ساز دف و دایره را که از ایران طی سال ها تحقیق گردآوری کرده بودم به مسئولان دادم. تمام اتومبیل شان پر شد از دف و دایره. ساز من و ساز او که برایم شاخص بودند، در میان دایره های گمنام، غریب و ناآشنا شده بودند! سازها همه رفتند کرمان به جایگاه همیشگی شان؛ یعنی زادگاه فواد. ...
قصاص پایان قتل یک دوست
که متوفی در مغازه خیاطی کار می کرد و 25ساله بود. او مدتی قبل برای کار به تهران آمده و شب ها نیز در محل کارش می خوابید و شب حادثه یکی از دوستان صمیمی اش میهمان او بود. با این اطلاعات دوست وی بازداشت شد اما در بازجویی ها اصرار بر بی گناهی داشت. پسر جوان 7 ماه تمام جنایت را انکار می کرد اما سرانجام راز قتل دوستش را فاش کرد و گفت همه چیز به خاطر یک مموری رخ داد. او گفت: من و مقتول از مدت ها قبل ...
کرونا و یک خواب خوب!
طوبا ویسه: در فکر بودم و نگران. با خودم می گفتم چگونه ممکن است کرونا ورزش کاران قوی را هم از پا بیندازد. مبتلا شدن وریا غفوری ، کاپیتان تیم استقلال و دیگر بازیکنان فوتبال ذهنم را خراب کرده بود. دور و اطرافم آدم های مختلفی را دیدم که بیمار شدند. بعضی سبک گرفتند مثل بابا. مایک اتاق را به بابا اختصاص دادیم. غذا، آب و سوپش را در اتاقش می خورد و تا دو هفته از اتاقش بیرون نیامد. فقط برای ...
هم قهر بودم هم دلشکسته و هم عصبانی/ نمی شود مردم خسته را در خانه نگه داشت
به گزارش ندای اصفهان، سعید نمکی وزیر بهداشت در نشست اضطراری ستاد مبارزه به کرونا در کلانشهر تهران اظهار داشت: گلایه مان از این است که به مقامات ارشد نظام آدرس غلط می دهیم و تصمیمات غلط از آب درمی آید. وی ادامه داد: بیشترین زیان را ما در بخش سلامت داده ایم و هیچ بخشی به اندازه ما اذیت نشد. همه از کانون های کرونا فرار کردند امام بچه های ما دل به کانون عفونت دادند. بیمارستان ...
ناگفته های دستفروش نجات گر کلینیک سینا اطهر از شب حادثه
...> چه شد که برای کار، تهران را انتخاب کردید؟ تا سیکل درس خواندم. در روستا کار نبود. از سال 85 به تهران آمدم و کارگری می کردم اما مدتی بیکار بودم و از شش ماه پیش دست فروشی می کنم. شب حادثه کجا بودید و چه شد که تصمیم گرفتید به داخل ساختمان بروید؟ شب حادثه آتش گرفتن کلینیک سینا، 500 متر آن طرف تر بساط کرده بودم که ناگهان صدای انفجار شنیدم و دود غلیظی دیدم. به سمت ...
تقدیر از داوطلبی با ارزش های هلالی
[شهروند] عنایت آزغ دستفروش است؛ دست تقدیر او را از رامهرمز خوزستان به تهران می کشاند تا فرشته نجات 11زن و کودک در حادثه غمبار کلینیک سینا شود. بعد از آتش سوزی و انفجار کلینیک پزشکی سینا که منجر به کشته شدن 19نفر از کادر درمانی و بیماران شد، اسمش بر سر زبان ها افتاد؛ صحبت از جوانی بود که در این حادثه، قهرمانانه وارد عمل شد؛ نه آتش نشان بود و نه امدادگر اورژانس یا هلال احمر. اما مثل همه خدمت گزاران ...
جوان فداکار چراغی در شب سیاهکاری مفسدان
پایگاه خبری آوای رودکوف- ولی الله شجاع پوریان: در آموزه های دین مبین اسلام بر اهمیت فداکاری واز خودگذشتگی برای کمک به هم نوعان به ویژه نجات انسان ها تاکید بسیار شده است؛آیه معروف 32 از سوره مائده نجات یک انسان را صرف از نظر عقیده اش برابر نجات همه انسان ها می داند و می فرماید اگر کسی یک نفر را نجات دهد و زنده کند،انگار همه مردم را زنده کرده است. امام صادق علیه السلام مصادیق نجات انسان ها را یاری ...
آخرین مأموریت امدادگر جوان
.... فریاد بلندی که گفت مواظب سنگ باش اما همه چیز در عرض یک هزارم ثانیه رخ داد؛ آن قدر سریع که اصلا نفهمیدیم چه شد. سنگ بزرگی به کمر محمدمهدی خورد و حدودا دو متری او را با خود برد. هیچ کاری از دست کسی بر نیامد. محمدمهدی جان سپرد؛ امدادگری که من مثل او را ندیده بودم. محمدمهدی دقایقی پیش از حادثه حرفی زده بود که هنوز هم دوستان و همکارانش با به یادآوردن این حرف ها شوکه می شوند: در راه بودیم ...
چی شد چادری شدم!
بی دقتی ها و غفلت ها و عدم اعتماد به دستورالعملهای دین از دست می دهیم وگرنه وعده های زیبای خدا در همین دنیا هم برای بنده های پاک و راستینش بهشت می سازد، بهشتی که دیگران همه جا آن را جستجو می کنند اما بوی آن را نیز استشمام نمی کنند من نماز شب خوندن هامو مدیونم زهرام ایمانم رو مدیون زهرام حتی با اینکه قبل از او چادری بودم عشق به چادرم رو مدیون زهرام ...
سارقی در صندوق عقب
نفر سرقت کرده و در همان سرقت نیز سرش کلاه رفته است، چراکه همدستش همه طلاهای طعمه شان را بالا کشیده و چیزی به او نداده است. این نقشه چطور به ذهنتان رسید؟ نقشه را دوستم فریبرز کشید. من دستفروش بودم و با پرایدم مسافرکشی هم می کردم. فریبرز اما مغازه داشت که به خاطر کرونا ورشکست و ناچار شد مغازه اش را جمع کند. او چند وقت قبل به سراغم آمد و گفت بیا برویم سرقت. می گفت نقشه خوبی برای سرقت ...
یادداشت های ناصرالدین شاه، سه شنبه 18 تیر 1268؛ حقیقتا مردکه یک بهشت شدادی ساخته است و روی حضرت موسی ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سه شنبه، امروز که دهم ذی قعهد است باید از این جا یک ساعت بعدازظهر برویم به باغ و پارک و قصر وادستون که مال فردیناند روچیل است، لیکن باید اول برویم به پارک و قصر آلفرد روچیل آن جا ناهار بخوریم، بعد از ناهار برویم به وادستون که شب را در وادستون فردیناند روچیل بخوابیم. خلاصه از خواب برخاسته، رخت پوشیده، هوا اگرچه ابر بود اما نمی بارید. کالسکه حاضر کرده بودند، رفتم. من و لرد و راولینسون نشستیم در کالسکه. عزیزالسلطان [ملیجک دوم]، مجدالدوله، میرزا محمدخان، اکبرخان هم در ...
جنبش های مجازی
متحده آمریکا، پیشنهاد یک مادربزرگ آمریکایی در اینترنت برای اعتراض به این موضوع، بدل شد به بزرگ ترین تجمع اعتراضی زنان و از بزرگ ترین تجمع اعتراضی مردم آمریکا تا آن زمان. زنان و مردان بسیاری، نه تنها در آمریکا بلکه در کشورهای اروپایی نیز دست به اعتراض زدند.اما این همه ماجرا نیست. از همان سال های ابتدایی گسترش شبکه های مجازی، بسیاری با دید منفی به آن می نگریستند. آن ها معتقد بودند بیش از آنکه این ...
ماجرای کودتای 18 تیر 59 با" شعار نجات قیام ایران بزرگ" چه بود؟
...، به منزل نعمتی رفتم. به من گفت: مأموریت تو بمباران بیت امام و تلویزیون است و ما می توانیم تا 5 میلیون نفر را بکشیم و اگر هم لازم شد در یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس یا روی ناو آمریکا در خلیج فارس فرود بیاییم. من به او گفتم شما با مردم مخالفید یا با حکومت که این همه کشت و کشتار می خواهید بکنید؟ گفت: ما با حکومت مخالفیم ولی هرکس هم که بخواهد مانع کار ما بشود چاره ای نداریم جز اینکه همه را بکشیم ...
در حال و هوای عشق
پذیر بودم. اعتماد به نفس نداشتم. الان فکر می کنم که ای کاش در زمان سفر می کردم و به ژولی آن موقع می گفتم با اضطراب و احساس ناامنی خودش را ویران نکند! به او می گفتم بیشتر هوای خودش را داشته باشد. پیش از طلوع فیلم رمانتیکی بود. من در زندگی شخصی ام چنین تجربه حسی و رؤیاگونه ای نداشتم. گاهی جادوی عشق که به فیلم رخنه می کند، همه چیز رؤیایی و دست یافتنی می شود اما در زندگی که واقعیت بر آن حاکم است ...