گپ وگفت خواندنی با رتبه برتر کنکور / با روزی 4 ساعت مطالعه رتبه اول دکتری ...
سایر منابع:
سایر خبرها
خاطره یک مبلغ هجرتی از تبلیغ در ایام کرونایی؛ محرمی که متفاوت تر از هر سال برگزار شد
برخورد مردم در روستا شدم. به دنبال چاره بودم که در روستا چه می شود کرد. در گروه مبلغان عاشورایی که مسئله را طرح کردم متوجه شدم که چند روستای دیگر هم همین مسئله را دارند، با همفکری قرار شد طرحی روی برگه ها آماده شود و در خانه های مردم پخش شود که هر خانه ای که تمایل دارد روضه در خانه اش برگزار شود به مبلغ روستا اطلاع دهد. روضه های خانگی با جمع بچه ها و نوه ها، هر کدام ...
بازیگری که در کودکی عروسک بازی نکرد!/ امیرسلیمانی: خجالت می کشیدم با آقای کشاورز صحبت کنم
وقتی دیدم این نقش چقدر با شخصیت خودم متفاوت است و در روند قصه اثر می گذارد، نقش آذر را انتخاب کردم. به نظر من شخصیت آذر در پدرسالار اصلاً جنبه منفی نداشت و یک دختر مستقل بود. وی درباره خاطراتش از حضور در این مجموعه گفت: در بعضی صحنه ها خجالت می کشیدم با آقای کشاورز رودر رو صحبت کنم؛ در شخصیت خودم نمی دیدم که جلوی بزرگترم اینگونه حرف بزنم. بعد از پخش سریال هم بارها از مردم شنیدم که چرا این ...
مروری بر تاریخ یک روضه 250 ساله در مشهد
. گروه اول قسمت دیگری از شعر را می خوانند و این روال تا پایان آن قصیده ادامه پیدا می کند. در هر روضه حدود 30 دقیقه این ذکرخوانی که از پدرانمان به ما رسیده است، ادامه پیدا می کند. زمانی که من کودک بودم این ذکرخوانی حدود یک ساعت و نیم طول می کشید. کار دیگری هم که در روضه اجدادی ما رسم بود دست به کمر شدن و حلقه زدن بود. چیزی شبیه به سبک جنوبی ها در مجلس امام حسین (ع). به ما گفتند، چون منشی بزرگ شده اصفهان ...
تجربه دوماه عکاسی از درگذشتگان کرونا | نمی شد در خانه نشست
، برای خودم هم عکاسی می کردم و فیلم می گرفتم، و وارد کار شدم. مسئولان آرامستان من را به دیگر همکارانشان معرفی کردند؛ با همه شان دوست بودم، در مراسم غسل دادن شرکت کردم، غسل هم می دادم، هرچند که من بلد نبودم، ولی کمک کردم. رفتم این جریان را از نزدیک دیدم، در دفن حتما بودم، و این وسط فیلم و عکس هم گرفتم؛ و گوشه ای از این داستان را برای شهر خودم ثبت کردم. 48 روز پشت هم به قبرستان رفتم وی ...
شالبافان: شباهت مداحی ام به میرداماد به خاطر علاقه ام به اوست/ ماجرای شعری که هزاران نفر را دعاخوان کرد
.... از چند شب قبلش آماده شده بودم اما وقتی دو سال بعد یعنی 1395 اجرا کردم، خودم بیشتر راضی بودم که دو سال به تجربیات مداحی ام اضافه شده است و پخته تر شده ام. عیار مداح در دیدار مداحان با رهبر انقلاب سنجیده می شود *از حس و حال اجرایتان در حضور رهبر انقلاب بگویید. اجرا در دیدار مداحان با رهبر انقلاب، ریسک پذیر نیست. همه مداحانِ طراز اول نشسته اند، مستمعین همه مداح ...
زوج بهورز بوشهری از سختی های کارشان می گویند
به مناسبت روز بهورز، به سراغ این زوج بهورز جمی رفتیم تا گپ و گفتی با آن ها داشته باشیم. "حسین بادین" اینگونه از خودش می گوید: حدود 25 سال است که با دختر عموی م ازدواج کرده ایم و دارای 3 فرزند هستیم. ابتدا در حراست منطقه نار و کنگان مشغول به کار بودم، ولی شوق خدمت به مردم باعث شد در آزمون جذب بهورز برای خانه بهداشت محل زندگی ام شرکت کنم و پس از قبولی، در سال 79 در خانه بهداشت روستای حسین آباد ...
کارم را با یک چرخ خیاطی و دوخت لباس محلی برای زنان روستا آغاز کردم
داستان رخ داد که وقتی در روستا با یک چرخ خیاطی کار می کردم خواهرم که ساکن تهران بود برایم یک چرخ صنعتی با هزینه خودش خرید و خواست که دوباره به تهران برگردیم! حتی یک خانه برای ما کرایه کرده بود ...اینگونه شد که دوباره به تهران برگشتیم. من در یک کارگاه تولیدی لباس مجلسی و خانگی مشغول به کار شدم البته به صورت روز مزدی کار می کردم،آن زمان خرج زندگیم اینقدر بود که فقط با حقوقم کرایه خانه و خرج خورد و ...
فکر می کردم هاگوارتز واقعا وجود دارد
به نظر می رسید. چه کتابی طرز فکر شما را تغییر داد؟ شاعری که طرز فکر مرا تغییر داد آنا انکوئیست بود. زمانی که خواندن آثار این شاعر هلندی که دخترش را در یک تصادف از دست داده بود آغاز کردم بسیار جوان بودم. من نخستین بار نحوه بیان و شرح عزاداری و غم را نه در انجیل یا کتاب کودکان بلکه از شعرها آموختم و این شاعر بود که الهام بخش من برای نوشتن آثار خودم شد. از مطالعه نکردن ...
دعای نادعلی را خواندم و شفا گرفتم !
ابوحمزه را می چشند، لطف بی نهایت خدا را بیشتر و بهتر احساس می کنند که خود، دستشان را گرفته است و هدایتشان کرده است. و ما هم اگر صادق باشیم و حق جو، دست هدایت خدا را بهتر احساس خواهیم کرد. پیش از مسلمان شدن چه دینی داشتید و دغدغه ها و انگیزه های دینی تان در چه حد بود؟ من در خانواده ای پروتستان بزرگ شدم، همیشه دختری خداترس بودم و یادم نمی آید در زندگی ام سرکشی کرده باشم. فرقه ...
روایت عشق به امام حسین (ع) و یارانش
السلام علیک یا اباعبدالله یا قمر بنی هاشم عباس (ع) روز عاشورا ساعت 7 صبح از منزل خارج شدیم و با اینکه به مدت یک سال بود و یا بیشتر به صحرای جعفرآباد شورک نرفته بودم راهی شدم ، قدم زنان رفتم تا به مسجد پدرم رسیدم کمی آنجا نشستم و برای امام حسین (ع) وپدرم ؛ پیر غلام اباعبدالله الحسین (ع) ، گریستم. مدتی گذشت و همچنان در صحرای جعفر آباد شورک حیران و سرگردان بودم تا اینکه خودم را ...
تماس تلفنی حاج آقا آل هاشم شیرین تر از رتبه 1 بود
حضور ایشان برسیم. وی افزود: این تماس تلفنی امام جمعه محبوب شیرین تر از کسب رتبه اولی در کنکور بود. این جوان مرندی در رابطه با کسب رتبه اول کنکور گفت: از تیرماه سال قبل به طور جدی شروع به درس خواندن برای کنکور کردم ولی دو ماه مانده به برگزاری کنکور ارشد، تحت تاثیر شرایط اوج گیری کرونا قرار گرفتم ولی خدا را شاکرم که توانستم بر ناامیدی و شرایط بد غلبه کنم و به آرزویم برسم. ...
بانوی معلم و مبلّغه که روی کرونا را کم کرد + عکس و فیلم
...، کودکیاری و آموزش در مقطع پیش دبستانی را گذراندم. یک روز در سال 1389برای سخنرانی(بحث خانواده) در یک مناسبت مذهبی به یک دبستان دخترانه قرآنی که تازه افتتاح شده بود، دعوت شدم. بیان من و ارتباط کلامی با مخاطبان که والدین دختران دانش آموز بودند در همان جلسه مدیر مدرسه را تحت تأثیر قرار داد و وقتی از تجربه ام برای کلاس داری قرآن مطلع شد از من خواست تا خودم را برای اول مهر و معلم کلاس اول ...
پای حرف های مداحی که به بلبل فاطمیون معروف است
70 نفر ماندند او می گوید: خودم مسئول جذب بودم. اول نزدیک به 70 نفر آماده بودند تا برای آموزش به تهران بروند، اما خانواده هایشان مخالفت کردند و در راه آهن از رفتن بچه هایشان جلوگیری کردند. از 70 نفر در نهایت با خودم، 22 نفر باقی ماندیم. راهی که شدیم در راه آهن ابوحامد من را نگهداشت و گفت که بمانم تا در اینجا نیرو جذب کنم و برادرم به جای من و با مدارک من رفت. فصیحی درباره شیوه جذب ...
ناگفته های فروتن از خصوصی هایش
افشین یداللهی درسم را تا مقطع دکتری ادامه دادم و خوشحالم که این کار را انجام دادم چون این شروع دوباره خیلی برایم هیجان انگیز بود و دیدم که اتفاقا امکان ادامه اش خیلی آسان است. محمد رضا فروتن: نه اصلا، برعکس شیرین هم بود و در وجودم آن را احساس می کردم. می خواستم کیفیت و سطح زندگی ام را بالا تر ببرم و وقتی دوباره و در یک مقطع بالاتر وارد دانشگاه شدم، درس ها و کلاس ها خیلی برایم دوست ...
شهید زنده ای که در سردخانه زنده شد
؟ تمام توانم را به کار گرفتم تا توانستم یک انگشت پام را تکان دهم و این خانم پرستار دید و فریاد زد: دکتر بدو بیا این زنده است...، که ای کاش نمی دید، برگشتم به این دنیایی که نباید برمی گشتم. دوباره به بیمارستان منتقل شدم و که به خودم آمدم دیدم تمامی سرداران لشکر آمدن به عیادتم، بعد از اینکه حالم بهتر شد من را به بیمارستان شریعتی منتقل کردند، در یکی از این روز ها که در بیمارستان بستری بودم ...
صحیفه سجادیه مغفول مانده است
مطالعه نکرد. خدا مرحوم دکتر بهشتی را بیامرزد که می گفت بعد از هر 5 هزار صفحه ای که می خوانید 1 صفحه بنویسید. از سال 58 که من خدمت ایشان رسیدم این گفته در گوشم مانده است. بنابراین نمی شود بدون مطالعه نوشت. وی ادامه داد: عمده وقت من به مطالعه می گذرد و از هر 20 ساعتی که مطالعه می کنم شاید 4 ساعت بنویسم. تمام پشتوانه ما خواندن است، به خصوص که ناگزیریم کتاب های منابع را بخوانیم. من در کارهای ...
ببخشید که دردم گرفت!
اشک توی چشمانم جمع شده بود، هیچ چیز نگفتم. بعد از بردن چایی، اوستا گفت بروم برایش سیگار بخرم. مغازه ما بالای پله ها بود و من با دست بریده و ناف و پای سوخته نتوانستم تعادلم را حفظ کنم و از چهارده تا پله قِل خوردم پایین. در همین حین که داشتم کوبیده می شدم روی پله ها و به سمت پایین می آمدم، با خودم گفتم اگر گریه کنم یا داد بزنم، از دستم ناراحت می شوند و به همین خاطر وقتی به پله اول رسیدم، در همان حالت ...
بانوی جهادگر فعال در مقابله با کرونا: کادر درمانی به شدت خسته و فرسوده شده، مردم رعایت پروتکل ها را جدی ...
اشتباه نکنم ساعت پنج و نیم صبح بود که بخش جراحی زنان، یعنی همان بخشی که مادر شهید بستری بود، کد99 اعلام کرد. (زمانی کد 99 اعلام میشود که شخص بیمار علائم حیاتی اش در مرز خطرناکی است به این معنا که به احتمال 99درصد فوت میکند و فقط یک درصد امکان بازگشت او به حیات دنیا وجود دارد). کنجکاوی ام باعث شد از محل شیفت خودم که یک طبقه پایین تر بود به سرعت بالا بروم تا ببینم که چه خبر است. وقتی وارد ...
عکس ها زمان را درون قاب جاودانه می کنند
...، اما به دلیل نبوداین رشته در دوران دبیرستان تصمیم به ادامه تحصیل در رشته گرافیک شدم که قبل از تحصیل در این رشته به عکاسی مشغول بودم، اما رشته گرافیک برای من باعث شد تا با دغدغه بیشتری عکاسی را دنبال کنم از همان اوایل به عکاسی تاتر وفادار بودم و چند سالی مشغول عکاسی تئاتر و بعد برای تجربه فضای جدید به عکاسی مستند گرایش پیدا کردم. این جوان موفق در رابطه با دنیای هنر و عکاسی گفت: عکاسی ...
ما از ابتدا برای رزیدنت شدن تربیت می شویم 16 شهریور 1399 ساعت: 10:6
می گویم، اگر از من بپرسید از درس خواندن در دانشگاه شهید بهشتی پشیمان هستم یا نه، پاسخ خواهم داد که خیر؛ واقعا پشیمان نیستم چون بالاخره من ساکن رشت هستم. اگر در گیلان می ماندم، جو رقابتی که در این دانشگاه وجود دارد را نمی توانستم تجربه کنم. بالاخره ما رتبه های برتر کنکور را اینجا دیدیم. خود من از رتبه 163 کشور شروع کرده ام و کم کم تلاش کردم و در رقابتی که وجود دارد، خودم را به رتبه 8 کشور رساندم و ...
اعتراف یک دختر 14 ساله به قتل مادرش
خانه مان رفتم. شامگاه پنجشنبه داخل اتاقم در حال چت با یکی از دوستانم بودم که مادرم به اتاقم آمد و دوباره به من گیر داد که با هم درگیر شدیم و دقایقی بعد هم به اتاقش رفت و خوابید. من آن شب استرس داشتم و خوب نخوابیدم و صبح هم قبل از ساعت 5 صبح از خواب بیدار شدم و از طریق گوشی ام وارد فضای مجازی شدم تا سرگرم شوم که مادرم وارد اتاقم شد و وقتی گوشی را دستم دید دوباره با من درگیر شد که چرا این موقع صبح ...
تغییر جنسیت "محمدرضا فروتن" تکذیب شد
داده است. از خانواده تا تجدید در یک خانواده شش نفری با چهارخواهر به دنیا آمدم که همشان بعد از مرگ مادرم، برایم مادری کردند. دوران نوجوانی ام، خیلی بازیگوش و شیطان بودم و اصلاً اهل درس و کتاب و مدرسه نبودم طوری که خاطرم هست در همان سال اول دبیرستانم تجدید آوردم. اولین تجربه تا کلاس بازیگری سال 1371 در 24 سالگی به واسطه یکی از دوستانم بنام اکبر اصفهانی که ...
لمس کتاب غیردرسی برای کودکان پلان دیگر یک رویا نیست
زیادی نداشت اما علاقه من به مطالعه را تا حدود زیادی پوشش می داد. اما متاسفانه کتابخانه روستایمان به علت فعالیت کم و تعداد کم اعضا، پس از چند سال تعطیل و در گذر زمان تبدیل به یک ساختمان متروکه شد. جرقه احداث کتابخانه در روستا این کنشگر فعال در حوزه کتابخوانی و ترویج آن در استان سیستان و بلوچستان اضافه کرد: من که علاقه مند به ادامه تحصیل بودم، راهی دانشگاه شدم تا تحصیلات خودم را در ...
300 طلبه مشغول به تحصیل در مدرسه علمیه امام محمدباقر (ع) مشهد
خانواده ام خیلی مذهبی بودند یا خودم آدم خیلی مقید و پایبندی بودم، بیشتر عاشق ورزش بودم و نجات غریق، فارغ از همه این ماجرا ها از سر اتفاق با یکی از روحانیان آشنا شدم و این آشنایی روز به روز بیشتر شد. هرچه زمان بیشتری می گذشت، بیشتر شیفته زندگی ساده و بی آلایش او شدم. آرامش خاصی در کلام و رفتارش بود که آدم را جذب می کرد. تقریبا می شود گفت شخصیت این روحانی من را متحول کرد. خودم را مقید کردم نماز جماعت ...
در ایام کرونا هم پرورش استعدادها ادامه دارد/ بجای مربی پاره وقت، مربی همیشگی شدم
دادند بخواند من بودم. خیلی استرس داشتم و بلند شدم با دفتر خالی سلانه سلانه راه رفتم و در جلو کلاس ایستادم، شروع به خواندن کردم یعنی از حفظ چیزهایی را خواندم و تمام شد، تشویق شدم و موقعی که معلم خواست دفترم را امضا کند صفحه دفترم خالی بود، معلم متوجه شد من چیزی ننوشته ام و همه را از حفظ خواندم و خیلی برای معلمم جالب بود. تعریف و تشویق ها، حس و هیجان های نوجوانی باعث شد که به خودم بگویم می توانم و ...
روایتی عجیب از طلبه ی غسالی که روز تولد فرزندش، کودک دو ساله ی کرونایی را غسل داد
... آن روز هم از بعد از نماز، کارشان را شروع کرده بودند و فقط مانده بود آن جنازه ی آخری تا به دور از چشم سایر اعضای گروه، غسلش را انجام دهم. لباس محافظ پوشیدم، ماسکم را زدم و آماده شدم برای ورود به غسالخانه. بچه ها خسته بودند. حاج امیرحسین از من خواست کمک کنم، نفر آخر را کفن کند تا بعدش برویم سراغ کاری که برایش آمده بودم. کار کفن جنازه ی آخر که تمام شد رفتیم سراغ ...
بختیار: قول می دهم به تیم ملی برگردم
دادم به تیم ملی بگردم، من وقتی 21 سالم بود برزیل بودم و در جام جهانی حضور داشتم . بعد از آن یک سری اتفاقات افتاد که من دور شدم و هرچقدر هم خوب بازی میکردم به چشم نمی آمد. ولی من الان در بهترین شرایط و پختگی هستم.با توجه به انگیزه و شورو شوقی که در خودم می بینم حتما با پشتکاری که دارم خدا کمک کند برمیگردم و حتما امسال باید سال خوبی را پشت سر بگذرانم. ...