سایر منابع:
سایر خبرها
مردی برای تمام فصول/ به یاد اکبر عالمی
) و برنامه هنر هفتم که تلاش می کردم بر بی خوابی غلبه کنم و تا آخر ببینم، دوستان و همکاران دیگر زیاد نوشته اند؛ اما این وسط برنامه سفید از قلم افتاده که با تلاش ستودنی امیرمحمد دهستانی بعد از مدت ها دوباره در قاب کوچک ظاهر شدند. افتخار آن را داشتم که در یکی از قسمت های این برنامه روی همان صندلی بنشینم که ایشان نشسته بود. سال 97 در ایام جشنواره (فیلم فجر یا جهانی) ایشان را در کافه پردیس چارسو ...
تجاوز به پسر نوجوان در دوران قرنطینه همسر کرونایی!
: 25روزی بود که همسرم مبتلا به کرونا شده و در خانه پدر و مادرش قرنطینه شده بود. من در خانه تنها بودم و روز حادثه سوار بر موتور شدم تا به محل کارم بروم. در بین راه چشمم افتاد به نوجوان 15ساله و وسوسه های شیطان سراغم آمد. او را گروگان گرفتم و به انباری خانه ام کشاندم. اما پس از این اتفاق به شدت پشیمان شدم و می دانم کار درستی انجام نداده ام. متهم پس از اقرار به گروگانگیری و اجرای نقشه شوم با قرار قانونی بازداشت شد و تحقیقات از وی ادامه دارد. منبع: فرتاک ...
فرار پسر 10 ساله از خانه به خاطر تلفن همراه | او 18 روز بعد در یک کارگاه پیدا شد
بیشتر از آنکه درس بخواند بازی می کند . من هم عصبانی شدم و گوشی را از او گرفتم. بعد از این اتفاق او ناراحت شد و از خانه بیرون رفت. فکر می کردم خودش برمی گردد اما وقتی چند ساعتی گذشت و از برگشتنش خبری نشد نگران شدم و با پدرش همه جا را گشتیم ولی خبری از بچه ام نبود. حالا هم به کلانتری آمدیم تا کمک بخواهیم. سرهنگ محمد نادر بیگی رئیس پلیس آگاهی استان البرز در تشریح این پرونده گفت: در پی اعلام ...
یک داستان پرانرژی!
...، تاول می زد. دوران مدرسه خیلی برای من خوب بود و واقعا در آن زمان کودکی کردم. مصمم و پرانرژی دوستانم در مدرسه نیز من را با شرایطی که داشتم، پذیرفته بودند و در تمام بازی هایشان من را هم شرکت می دانند، حتی والیبال. البته برای بودن در بازی والیبال راضی نمی شدند که من هم باشم اما من به آن ها گفتم، می توانم. خلاصه آنقدر مصمم و پرانرژی بودم تا والیبال هم بازی کردم و زننده سرویس ها ...
روایت هایی از غم جمعی ناشی از کرونا
مسافرت است، این یعنی غصه عالم. تمام خستگی یک سال به تنم مانده. من در یک شرکت دارویی کار می کنم و زمانی که همه دورکار شده بودند، سر کار می رفتم. تا شب عید سر کار بودم در حالی که هر سال همان موقع آماده سفری می شدم که از قبل برنامه ریزی کرده بودم. بلیت سفر عید امسالم را هم رزرو کرده بودم و قرار بود بروم کیش که به خاطر کرونا به هم خورد. بعدش هم که رفتم سر کار و تا حالا یک روز هم دورکار نبوده ام ...
قتل به خاطر عکس های مادر
مأموران پلیس سال 91 جسد مردی میان سال را در بیابان های اطراف تهران پیدا کردند که طبق نشانه ها این مرد خفه شده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات برای مشخص شدن هویت قربانی آغاز و بعد معلوم شد که نام او فریدون است. خانواده فریدون گفتند در جریان نیستند چه اتفاقی برای او افتاده، اما با طرح شکایتی خواستار رسیدگی به این پرونده شدند. چند ماه بعد مأموران متوجه شدند ماشین مقتول در یک ...
آرزوی پدرم بودم
گفتم من هم مریم جعفری هستم. او گفت من تمام آرزوی بابام بودم و بعد3 تا پسر متولد شدم، اما متاسفانه از کودکی بدون اینکه بتوانم جایی را ببینم پا به این دنیا گذاشتم. بچه بودم بابام خیلی غصه می خورد، ولی کم کم که بزرگ شدم توانایی هایم را که دید به من امیدوار شد و کمکم کرد که پیشرفت کنم. نقاشی های خوبی می کشم تعریف از خودم نباشد نقاشی های خوبی می کشم و چند تا ش ...
راز بی آبروی عروس خانم او را به کلانتری مشهد کشاند / با کیوان به خانه مجردی اش رفتم !
گذراندم اما با پیامک های عاشقانه کیوان کمی آرام گرفتم. دو روز بعد دوباره سراغم آمد و با همان وعده های قبلی مرا به خانه مجردی اش کشاند اما این بار با دوستانش پای بساط مشروب نشسته بودند که من به نیت پلید او پی بردم و ساعتی بعد به بهانه ای از آن جا خارج شدم. از آن روز به بعد هم دیگر هیچ گاه سراغم نیامد. یک ماه از این موضوع گذشته بود که به ناچار به خواستگاری رحیم پاسخ مثبت دادم. او از یک سال قبل عاشق ...
لاغرترین زن جهان بخاطر رژیم های غذایی 25 کیلوگرم وزن دارد! عکس
برنامه رژیم غذایی باعث بیماری شدید یک زن شد والریا لویتین valeria levitin زنی است که بخاطر رژیم های سخت دچار بیماری شده و هم اکنون به عنوان لاغرترین زن جهان شناخته می شود! والریا می گوید زمانی که نوجوان بودم وزن مناسبی داشتم اما بسیاری از دوستانم به من می گفتند که چاق هستی و اضافه وزن داری! برای همین تصمیم گرفتم که رژیم غذایی خود را عوض کرده و کمتر غذا بخورم. ...
فرخی یزدی روی من تأثیر گذاشت
دبستان و دبیرستان نرفتم و طبعا این آموزش دوره متوسطه را بعدها به فکرم افتاد که بروم و داوطلب امتحان بدهم و دیپلم گرفتم و رفتم دانشگاه. طبعا کتاب های درسی دبستانی و دبیرستانی هم در اختیار من نبود. درس من در مدرسه طلبگی بود و بیشتر هم در مراحل اولیه در خانه مان پیش پدرم. رفتم که فرخی را کشف کنم یادم است هم بازی ای داشتم که به دبیرستان می رفت، کلاس اول دبیرستان بود، یک بار کتابش، گمان ...
بیوگرافی پویا گنجی
کودکی سر صحنه گذرانده است. وی می گوید: فاطمه گودرزی برای من هم مادر است و هم استاد او همه چیز را به من یاد داد و من از بچگی با بازیگری آشنا شدم در واقع من سر صحنه فیلم برداری بزرگ شدم و بیشتر اوقات با مادر و پدرم سر صحنه بودم. ازدواج پویان گنجی پویان گنجی تابستان 1398 با دریا مرادی دشت، که ایشان نیز بازیگر است ازدواج کرد. دریا مرادی دشت زاده 17 آبان 1368 در تهران است و از ...
مهدی رحمتی رسما از دنیای فوتبال خداحافظی کرد+ بیوگرافی
...، استقلال (عشقم) و سپاهان اصفهان بازی کردم. اولین بار که دعوت شدم تیم ملی، خیلی خوشحال بودم. دقیق یادم است که به چی فکر می کردم. به اینکه مثل احمدرضا عابدزاده شوم. مطمئن بودم موفق می شوم. پدر و مادرم خیلی تشویقم می کردند. مثل کوه پشتم بودند. احساس می کنم آدم خوشبختی ام، چون خانواده خوبی دارم. همسرم که با وجود همه دشواری های زندگی با یک ورزشکار، درکم می کند و پسر های گلم ...
پسر غیرتی، دوست پسر مادرش را در تهران کشت / پدرم زندان بود + عکس
و عکس های شخصی مادرم رو به رو شدم .من که شوکه و غیرتی شده بودم به سراغ جواد رفتم. اما او گفت این ماجرا به من ارتباطی ندارد .به همین خاطر با او درگیر شدم و او را کشتم و جسدش را به بیابان های حاشیه تهران بردم. امین درباره فروش خودرو قربانی به ماموران گفت: چند روز بعد از قتل و برای اینکه بتوانم ماشینی را که قولنامه ای از جواد خریده بودم، بفروشم از رجب کمک گرفتم .من به جای جواد، رجب را ...
زن جوان: روزی که از شوهرم طلاق گرفتم تا خوش گذرانی را تجربه کنم هیچگاه تصور نمی کردم سر از زندان در ...
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، روزی که از شوهرم طلاق گرفتم تا خوشبختی و خوش گذرانی را تجربه کنم، هیچ گاه فکر نمی کردم که بعد از این همه فراز و نشیب های سخت و روزگار سیاه، سر از زندان در بیاورم و با صد ها شاکی رو به رو شوم ... این ها بخشی از اظهارات زن 36 ساله ای است که به اتهام فعالیت در گروه های هکری و تبهکاری تحت تعقیب پلیس قرار داشت. این زن جوان که پس از ورود به ایران ...
حمیدرضا سهیلی می خواهد با رکاب زنی، پیام یکرنگی و دوستی را میان هنرمندان شهر ترویج کند
غلامرضا زوزنی | شهرآرانیوز - حمیدرضا سهیلی، یکی از پیشکسوتان و پژوهشگران تئاتر مشهد، که حق آب و گل بر هنر های نمایشی این شهر دارد بعد از مدت ها دوری از دوستان تئاتری اش تصمیم گرفته به دیدار آن ها برود. دوری ای که به خاطر رعایت شیوه نامه های بهداشتی و کاهش خطر گسترش ویروس کرونا همه را مجبور به خانه نشینی کرده بود. او در اقدامی بدیع با دوچرخه ای که میان ما به دوچرخه 28 شناخته می شود، کوچه و خیابان ...
تجاوز به زن تهرانی از سوی شرخر شهرستانی+عکس
تک نفره دست به سرقت زده است و اهل تهران نیست. مجید در پلیس آگاهی تهران به ماموران گفت: چندی قبل از زندان آزاد شدم و دنبال کار بودم و قصد داشتم دوباره دزدی کنم که یکی از دوستانم به سراغم آمد و پیشنهاد داد که به تازگی در کار شرخر یا نقد کردن چک مشغول شده و پول خوبی به دست می آورد و از من خواست با توجه به اینکه تازگی از زندان آزاد شدم در این کار مشغول نشوم چون اگر دزدی کنم زود دستگیر می ...
قتل هولناک به خاطر عکس های مادر
گرفتم در صندوق عقب ماشین با لباس ها و عکس های شخصی مادرم روبه رو شدم. من که شوکه و غیرتی شده بودم به سراغ فریدون رفتم. اما او گفت این ماجرا به من ارتباطی ندارد. به همین دلیل با فریدون درگیر شدم و او را کشتم و جسدش را به بیابان های حاشیه تهران بردم.به این ترتیب کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده اولیای دم درخواست قصاص کردند ...
مردی که دوست پدرش را کشت بخشیده شد
از ماجرای قتل خبر ندارد. در شاخه دیگری از تحقیقات رامین بار دیگر مورد تحقیق قرار گرفت. او در بازجویی های فنی به قتل اعتراف کرد، گفت: جعفر از دوستان پدرم بود و او را می شناختم. چند روز قبل از حادثه خودروی او را به مبلغ 10 میلیون تومان خریدم و قرار شد که برای انتقال سند به دفتر اسناد برویم. وقتی سوار خودرو شدم و داشبورد را باز کردم عکس مادرم و چند تکه از لباس هایش را دیدم. شوکه ...
یادداشت حاتمی کیا در سوگ اکبر عالمی/ بعد از جنگ، تنها او مرا تشویق به تحصیل کرد/ او ایمانی می داد که ...
یلم سوپر 8 را که 15 متر طول داشت ظاهر کردم. باوری که استاد به ما می داد از جنس سحر بود. او ایمانی می داد که فراتر از تکنیک بود. از سال 60 تا 67 که جنگ بود و ما همیشه دسترنج فیلمبرداری هایمان از جنگ را به دست ایشان ظاهر می کردیم. چه لذتی داشت در میان سروصدای دستگاههای لابراتوار صداو سیما، صدای فریاد استاد را می شنیدیم. آن صدا به من می گفت که وارد لابراتوار نشدیم، وارد کلاس درس شدیم و باید آداب شاگردی را بجا آوریم. چقدر دلم برای آن صدا در لابرا ...
درخواست قصاص خواهری برای برادرش / او مادر خانواده را کشته است
خانه تنها بودیم، سر این موضوع با مادرم درگیر شدم و به او گفتم حق نداشت بدون اجازه من چنین کاری را انجام دهد مادرم گفت چون معتادی، دوست ندارم پولی به دستت برسد. این جواب او موجب عصبانیتم شد به یکباره مادرم را هل دادم که سرش به دیوار راه پله خورد و افتاد. بی توجه به این اتفاق به اتاقم رفتم و چند ساعتی خوابیدم اما وقتی بیدار شدم، دیدم مادرم همانجا افتاده و نفس نمی کشد. همان موقع از ترسم تصمیم گرفتم مرگ ...
تازه مسلمان کانادایی: از حقایق قرآن شگفت زده شده بودم
. بنده میثم هستم. حدودا 13, 14 سال پیش در سال 2006 یا 2007 به دین اسلام مشرف شدم. صاحب دو فرزند هستم. همسرم نیز با تصمیم خود مسلمان شده است. من به صورت داوطلبانه در دانشگاه مجازی قرآن و عترت تدریس میکنم وهمچنین مشغول به فعالیت های تحقیقاتی هستم. همچنین بنده مدیر یک پیش حوزه به نام ذکات علم هستم. بر اساس تقویم قمری، سی و چهار سال دارم و در یک خانواده مسیحی به دنیا آمدم. .بسیار خوب. ...
شجریان: هیچ کس هرگز نتوانست چیزی به من ببندد
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از انتخاب، در پاییز سال 1381 وقتی محمدرضا شجریان برای اجرای کنسرت در آمریکا به سر می برد، یکی از نشریات ایرانیان مقیم این کشور با ایشان گفت وگوی مفصلی انجام داد، شجریان در این گفت وگو به طور مفصل از زندگی حرفه ای اش سخن گفت. نشریه بشیر زاگرس در ویژه نامه نوروز 1382 این مصاحبه خواندنی را بازنشر کرد که در پی می خوانید: در دوازده سالگی همه مرا در مشهد می شناختند شاید بتوانم بگویم که از سن پنج – شش سالگی شروع کردم و در دوازده سالگی همه مرا در شهر مشهد می شناختند، چون پدرم هم در این زمینه استاد بودند. گوشه های ایرانی را هم رفته رفته از این طرف و آن طرف می شنیدم و آشنا می شدم. در اصل فراگیری گوشه های موسیقی ایرانی را از آن زمان شروع کردم و در هجده سالگی که دیپلم گرفتم و معلم شدم و به خارج شهر رفتم، از همان زمان تعلیمات آواز را به طور جدی شروع کردم. قبل ...
زندگی را از کودکان یاد می گیریم/از سرطان زشت تر روند اداری ماست
. من هر روز آن کارها را انجام می دادم. چند ماه بعد متوجه شدم که توده از بین رفته است. بعد از آن من مدام در تلاطم بیماری های عجیب گرفتار بودم سال 94 کل بدن من فلج شد. من از سال 80 فعالیتم را در زمینه برآورده کردن آرزوها انجام می دادم اما با خدا قهر کرده بودم. تا اینکه فلج شدم اما باز هم با درد و کمک پدرم می رفتم که پای کار باشم. اولین آرزویی که برآورده کردیم، آرزوی پسری بود که ...
روزی که سیاوش بیدکانی، سرانجام محمدرضا شجریان شد
بعد معلم شدم. بعد از این که به عنوان معلم به استخدام دولت درآمدم به روستایی به نام رادکان در بخش چناران که در شانزده – هفده فرسخی مشهد قرار داشت منتقل شدم. سال اول را با دوستی گذراندم که بیش ترین حرف هایش با من و یا بیش ترین حرف های من با او بحث و اظهار نظر درباره موسیقی بود. در آن سال، که اولین سال دوری ما از مشهد و از خانواده بود، رادیو تنها انیس و مونس ما به شمار می رفت و به همین دلیل بیش تر وقت ...
اعزامی از شهر ری ؛ خاطرات امدادگر نوجوان جنگ/ از خدا خواستم زنده بمانم تا کتاب بنویسم
ن عملیات کربلای یک و آزادسازی قله های قلاویزان در 17 تیر 1365 اتفاق افتاد. تیر به کمر من اصابت کرد و از داخل شکم رد شد و روده هایم پاره شد؛ البته پایم نیز زخم برداشت اما خیلی شدید نبود. بعد از چندماه کار درمانی، با یک بهبودی نسبی دوباره به منطقه آمدم و در عملیات تکمیلی کربلای پنج شرکت کردم و دوباره مجروح شدم. دفاع پرس: کتاب اعزامی از شهرری را که نگاه می کنیم یک کتاب قطور است که نشان می ...
وقتی همسر شهید شدم خودم را برای شهادت بابا هم آماده کردم + عکس
سال بعد از آغاز زندگی مان امیرعلی به دنیا آمد. در دوران بارداری ایشان به مدت 10 روز به مأموریت رفته بود. بعد از چند روز دلتنگی وقتی با محمدحسین تماس گرفتم نتوانستم از بغض زیاد حرف بزنم. ایشان که حال من را فهمید پیام داد که خانمم در تمام شرایط سخت پیشت نبودم مأموریت بودم، انشاءالله جبران کنم و الان هم به یاد این حرفشان می گویم انشاءالله آخرت دستگیرم می شود. امیرعلی چهار ماهه بود که پدرش به شهادت ...
در سوگِ یاران | روایت روضه 2 شهید در محله 17 شهریور مشهد
خانواده سوءاستفاده می شود و آن را نپذیرفتم. در سال 75 من جوان 26 ساله ای بودم که دوستانم با رانت و لابی برای فروش محصولات نفتی شرکتی زدند. مسئول خرید و فروش تسلیحات در زمان جنگ از من خواست نفر هفتم شرکت باشم، ولی نپذیرفتم. نخواستم از آبروی شهدا هزینه کنم. حاج رضا این رسم را از پدر یادگار دارد: وقتی برادر دوممان شهید شد وضع اقتصادی خیلی خوب نبود؛ یک خانه صدمتری داشتیم در دریادل. مسئولان ...
سوزنبانی ریل سینمای دفاع مقدس را از مسیر خارج کرد تا حذف شود/ریل سینماهای دیگر پابرجا ماند اما ریل دفاع ...
وارد شوم. تا جایی که با مرحوم آقای دکتر کاووسی آشنا شدم. ایشان در حال ساخت فیلم خانه کنار دریا بود. آنجا پاتوق خیلی از روشنفکران و موج نویی های سینما بود. من هم در حین کار مشغول فیلمنامه نوشتن شدم؛ خیلی نوشتم اما رد می شد. تا اینکه آقای شباویز مشغول ساخت فیلم همای سعادت با همکاری هندی ها بود. به او گفتند جوانی هست که دوست دارد وارد کار سینما بشود. برای همین من را به عنوان دستیار کارگردان ...