پیدا شدن گمشده پیرمرد در جبهه
سایر خبرها
ناگفته هایی از اخلاق و منش یک شهید مدافع حرم / چرا شهید ابوالقاسمی محبوب مردم دزفول شد؟
راه افتادیم یک خانه قدیمی و فقیرنشین در جنوب شهر بود. حتی کف اتاق فرش هم نداشت. از دیدن حال و روزش حال مان گرفته شد. سیدمجتبی به او گفت: تو مرد ترک باش خودم کمکت می کنم . قصه برای ما همان شب تمام شد اما برای سیدمجتبی تازه شروع شده بود؛ تا ماه ها به خانه اش سر می زد و پیگیرکارهایش بود و با کمک یک پزشک از پول جیبب خودش داروهایش را تهیه می کرد و روند درمانش را انجام می داد. باید دست خلق ...
تکلیف بود و باید می ر فتیم!
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: حال و هوای روز هایی که در آن قرار داریم، یادآور عملیات کربلای 4 در اولین روز های دی ماه 1365 است. در شب سوم دی ماه این سال حدود 30 گردان خط شکن که بسیاری از آن ها غواص بودند، به دل خطوط دشمن زدند و با وجود شکستن خط اول بعثی ها، در تداوم عملیات مجبور به بازگشت شدند. در ساعات اولیه کربلای 4 درگیری تنگاتنگی بین دو طرف رخ داد که در نوع خود کم نظیر بود. بر همین اساس سعی کردیم در گفتگو با احسان پورکیا از نیرو های اطلاعات- عملیات لشکر 25 کربلا، شمه ای از هیجانات و ...
مدرسه با حال و هوای خانه
بنشینم و بیشتر مطالب درسی را بعد از معلم برایش تکرار کنم، بعد از چند دقیقه استراحت هم نوبت انجام تکالیف شب می شود و باید دوباره همه مطالب درسی را برایش تکرار کنم. مادر آرین کلاس اولی که نگران پیشرفت اندک فرزندش در یادگیری نشانه ها و جایگاه آنها در کلمات است، می گوید: در این مدت از سر و ته همه کارهای خانه و شخصی ام زده ام تا آرین بتواند به موقع سر کلاس مجازی حاضر شود، حتی یک بار نوبت ...
یلدای رزمنده ها در جبهه ها مملو از صمیمت و عشق بود
یلدا برای یکدیگر تعارف می کردیم. از شب قبل قرار شده بود بچه ها را برای آشنایی منطقه در شب برای مقدمات عملیات آماده کنیم، من که در طول روز با فرمانده گردان، شهید ساربان نژاد و مسؤل دسته ها شهیدان رضا عزتی و عادل صراف نژاد و شهید محمد مظهری که مسؤل تعاون بود و چند نفر دیگر برای شناسائی منطقه رفته بودیم و کاملأ از نقطه صفر و نقطه قرمز عبور کردیم و تا نقطه رهائی منطقه را رصد کرده بودیم و با ...
در جستجوی چیزی که می تواند اصلاً وجود نداشته باشد/ نگاهی به فیلم سراسر شب
اما در ابتدا آنقدر تاثیرگذار نیست تا دختر را دچار تردید کند. دختر، این بار هم سوار ماشینی، عاشقِ فیلم را ترک می کند اما در تصمیمی یکباره، که بر ما معلوم نیست و حال و هوای بازیگوشانه ای از جنس خاطرات سینمایی را تداعی می کند، از ماشین پیاده شده و شماره اش را روی کاغذی برای خواننده ی جوان می نویسد. این همان پایان خوشی است که شب های روشن با اقتباس از داستانِ داستایوفسکی با ارجاع به قصه ی شیخ صنعان و ...
بانوی همدانی جاده پیما/از کودکی با رویای رانندگی قد کشیدم
. متاسفانه زمانی که دختر بچه ای 2 ساله بودم مادرم را از دست دادم. پس این اتفاق تلخ بیشتر عاشق پدرم شدم و به عنوان تنها جان پناه بعد از خدا، عاشقانه دوستش داشتم. هر رفتار و علاقه ی او برای من یک الگو بود. پدرم جز اولین رانندگان ماشین های سنگین در همدان و اولین کسانی که گواهی نامه ی پایه ی یک داشتند بود دیدن و زندگی کردن با او از کودکی مرا یک راننده بار آورد. عصر همدان: از چه زمانی وارد این ...
عملیات متفاوتی در جنگ که تنها یک عکس از آن ثبت شد!
عملیات انار است که به مناسبت شب یلدا یادی کردیم از این عملیات و رزمندگانی که ساده و صمیمی جان خود را در راه خدا کف دست گرفتند و با دشمن مبارزه کردند. محسن کریمی از بسیجیان شهر قزوین است که ماجرای این عکس را روایت می کند: بچه ها در منطقه معمولاً سراغ خوراکی هایی که خوردنش دنگ و فنگ داشت و بایستی پوست می کَندی و کثیف کاری هم می شد، نمی رفتند. سال 1365 و قبل از عملیات کربلای چهار بود، در ...
کشتی به روایت خانواده کشتی گیر موحدیان
برادر ها به تشویق پدر وارد این مسیر می شود. سال های زیادی را در سالن های مختلف در منطقه 6 کشتی می گیرد و بعد خودش مربی می شود. او حالا سال هاست که دغدغه کشتی کشتی گیران جوان این منطقه را دارد، مدرک مربی گری اش را هم گرفته است و به آن ها آموزش می دهد. کشتی گیر بعدی خانواده موحدیان علی است که به واسطه برادر پا جا پای او می گذارد. محمد، اما به قول خودشان می شود نسخه به روز شده محسن و علی. کلی مدال ...
مملکت ما با همین یکی یه دونه ها سرفراز می ماند
. ما خانواده ای پرجمعیت بودیم. من 11 فرزند داشتم که آسایش و تأمین هزینه های خانواده آرزوی بزرگی برای کوچک ترین عضو خانه ام شد. از این رو از همان کودکی برای کار، از جا های گوناگونی سر درآورد. هر کاری که از عهده اش برمی آمد، انجام می داد. من بچه ها را به سختی بزرگ کردم. خودم هم سرکار می رفتم. پدر او سه سال قبل از شهادتش به رحمت خدا رفت. شعبان هم شب ها سرکار و روز ها در منزل بود. او برای ما خیلی زحمت ...
بوفون: هنوز حسرت آن شب را می خورم
...> من با توجه به تجربه ای که داشتم نباید چنین اشتباهی مرتکب می شدم و انگار آن شب جوگیر شده بودم. انگار به اندازه کافی دیدار برگشت را جدی نگرفته بودیم. ما در مسابقه رفت با دو گل در منچستر پیروز شدیم بودیم و حریف نیز تیمی با دو بازیکن باتجربه و 9 بازیکن جوان بود و انگار ما تصور می کردیم کار راحتی در پیش داریم. ...
قصه مادری ام برای محمد با جدایی و انتظار پیوند خورده بود
یک هفته بعد از شهادت محمد صادق، پدرش به منطقه رفت و از آنجا خبر آورد که پسرمان شهید شده است. دوستانش می گفتند وقتی محمد صادق مجروح شد، اوضاع منطقه به قدری وخیم بود که مجبور شدیم او را نیمه جان در میان نیزار ها بگذاریم و به عقب برگردیم. دو سال پیش هم یکی از همرزمانش که شاهد شهادتش بود برای مان تعریف کرد که بعثی ها سر پسرم را بریده بودند. من تا آن لحظه از نحوه شهادت پسرم خبر نداشتم. فقط می دانستم که شهید شده، اما اینکه با چه کیفیتی شهید شده است، خبر نداشتم ...
روایت چله ، شبی که آغاز پیروزی روشنایی خوانده می شود و باور های عامیانه بسیاری درباره اش است
آرمان اورنگ | شهرآرانیوز؛ ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه به ماه آغاز زمستان که می رسد، می نویسد: آن را خورماه گویند. نخستین روز از آن خرم روز است و این روز و این ماه، هردو، به نام خدای تعالی نامیده می شود. چله، یلدا یا به تعبیر ابوریحان، شب مانده به خرم روز، شب آغاز زمستان است، اولین فرصت از فراغت کشاورز و دامدار. همین شب، شروع چله بزرگ است، طولانی ترین شب سال که انگار اوج جنگ شب و روز است و ...
پس از یلدا
کاشان نیوز-محمد ثابت ایمان: سال 92 بود. میان خستگی غریبی از راه های رفته دست و پا می زدم. مشکل در رستم مداری فرهنگی ما بود. همان سهراب کشان عادی وطن. و من آن را از حفظ بودم. به قول سهراب خودمان : “و مثل آب تمام قصه ی سهراب و نوشدارو را، روانم ! غم نان سرکشی می کرد. همیشه رستمی روی غیرت الست تو، با همین غم، پا می گذاشت. ای علمداران بلوای الست ...
روایت بازکردن پای کودکان به دنیای مدلینگ و آسیب های دست کاری دنیای کودکی
.... او صفحات کودکان معروف یا همان شاخ های اینستا را چند دور خوب نگاه کرده است تا با الگوگیری از آنان، راه و مسیر مشهور شدن کودکش را پیدا کند. کودک مهسا حالا یک صفحه با 2 هزار دنبال کننده در اینستاگرام دارد. مسیری که مادر این کودک برای شهرت فرزندش تا اینجا طی کرده، البته چندان ساده نبوده است؛ تمام این مدت با هزینه خودم سینا را به آتلیه می بردم تا عکس آتلیه ای برای مجله بگیرند. بعد عکس ...
مزار سردار سلیمانی در شب یلدا +عکس
یک تیبا هم همراهشان بود که آن ها هم بالا نیامدند. البته راننده هم پایین منتظر ماند و حاج قاسم تنها وارد منزل شد. به قدری صمیمی که گویی سال ها با هم رفت و آمد نزدیک داشته ایم. یک ساعتی دیدارشان طول کشید و با تک تک پسر ها و داماد ها دست دادند. همسرم پرسید چرا با خانواده تشریف نیاوردید؟ و از سردار خواهش کرد یک بار با آن ها بیاید. حاج قاسم گفت راستش همسر من خیلی جایی نمی رود، اما یک دختر ...
شنیدن صدای پای آب کنار موشک های ایرانی!
شب و روزشان را گذاشته اند تا ما امنیت داشته باشیم. این کتابِ شش صدصفحه ای، فقط دو سال از شب و روزهایی را روایت می کند که این کودک نوپا در حال جان گرفتن بود؛ همان دو سال پراضطراب. خط مقدم، روایت مردانی است که کمر همت بسته و آسایش خود را فدای امنیت و پیشرفت ایران زمین کردند. تمام جذابیت کتاب در این است که کشورهایی مانند لیبی حتی دوست نداشتند ما کار با موشک را یاد بگیریم که نکند خودمان به ...
حال ناخوش دستفروشان پایتخت
براثر کرونا از دست داده، نه شغل ثابتی داشته و نه پس اندازی که زندگی شان را سرپا نگه دارد. خودش مانده و دو بچه و ماهی یک میلیون و 500 هزار تومان اجاره و 10 میلیون تومان پول دوا و درمانی که روی دستش مانده! تنها راه پیش رویش این بوده که دو کیسه مشکی زباله بزرگ بردارد و شال و کلاه هایی را که مادرش می بافد بیاورد، اینجا...هر کدام را 70 هزار تومان قیمت گذاشته! هرکلافی برای خودم 20-30 هزار ...
طلاق عاطفی چگونه شکل می گیرد
ها به هم شباهت دارد؛/دلایل طلاق عاطفی این مشکل می تواند در رابطه یک زوج جوان که سن ازدواج آن ها 2تا 3 سال است رخ دهد یا می تواند در یک خانواده ای که چند بچه کوچک و بزرگ دارند سندرم اشیانه باشد یا حتی در خانواده ای که بچه های شان به حدی رسیده اند که هرکدام به دنبال زندگی خود رفته اند رخ دهد که به اصطلاح به این مرحله سندرم آشیانه خالی نیز گفته می شود. بیشترین میزان طلاق عاطفیاما بیشترین میزان طلاق ...
یادی از مرتضی احمدی، هنرمند رادیو و تلویزیون، که در یلدای 93 درگذشت
بعدتر فوتبال. بعد از بازیگری تئاتر، پدرش او را از خانه بیرون کرد. به راه آهن رفت. به دلیل خواندن پیش پرده ای که کارکنان راه آهن را به اعتصاب واداشت دادگاهی و بعدتر محکوم به تبعید و اخراج شد. یک بار هم به دلیل خواندن یکی از همین پیش پرده هایش از اعضای حزب دموکرات ایران کتک خورد. بعد از کودتای 28 مرداد به اهواز رفت و پس از بازگشت به تهران باز به فعالیت های هنری اش ادامه داد. سال 49 به دعوت ...
یلدای خونین کرمانشاه
ی شب یلدا دانه کرده بود، اما رنگ انار با خونش آمیخته بود. مادربزرگ دیگر نفس نمی کشید وحشت زده چندین بار صدایش زدم، اما جوابی نشنیدم همه خانه آوار زده بود و نمی شد کسی را پیدا کرد. از آوارِ خانه بیرون رفتم، از پله های کوچه یخچالی به سمت میدان وزیری دویدم انگار قیامت به پا شده بود زن و مرد و کودک مجروح بودند، آن هایی که سالم مانده بودند هم چشمشان اشک بار بود و با آه و گریه جنا ...
اتفاق هولناک: سگ ها پسر بچه تبریزی را لت و پار کردند + عکس های دلخراش
دوستانش در شهرک زینبیه تهران در حال بازی فوتبال بود و پسر بچه در پست دروازبان تیم شان ایستاده بود که شوت یکی از بازیکنان که از کنار دروازه عبور کرد به یک سگ بدون صاحب خورد. طاها با توجه به اینکه سگ ها همیشه در شهرک محل زندگی شان رها هستند و کاری به کسی ندارند خیلی عادی به سمت توپی که کنار سگ افتاده بود رفت و وقتی توپ را برداشت سگ آزاد به سمت پسرکوچولو حمله کرد. طاها از ترس پا ...
خاطرات وکیل/ ثریا را کشتم چون خونش حلال بود!
عت سه بعد از ظهر بود که مردی غریبه وارد محل شد و با گوشی تلفن همراهش صحبت می کرد:در وبازکن داخل کوچه هستم که بلافاصله در خانه ی ما باز شد.همون موقع متوجه شدم که ثریا در نبود پدرم،زمانی که من و درنا مدرسه هستیم مردان غریبه را به خانه می آورد و.. صبر کردم تا چند دقیقه بگذرد و بعد با احتیاط وارد خانه شدم. قبلا گوشه ای از پرده اتاق خواب را سوراخ کرده بودم تا از داخل حیاط بتوانم اتاق خواب ر ...
روایت هنرمند عروسک گردان از عواقب ماکلموس موشک باران شهرها
می خورد و با مزه می شد. با شروع شدن کار یکدفعه آژیر کشیدند و وضعیت قرمز شد. همگی بیرون دویدیم و به آسمان خیره شدیم. کمی بعد صدای انفجار مهیبی شنیدیم. انگار همان نزدیکی ها را زده بودند. با نگرانی به هم نگاه می کردیم و منتظر بودیم خبری بشنویم. خدا خدا می کردیم که کسی آسیبی ندیده باشد تا اینکه وضعیت سفید شد و به داخل محل فیلمبرداری برگشتیم. خواستیم کار را شروع کنیم که خبر آوردند منطقه ...
شریک قتل های زنجیره ایی !
چقدر افسوس می خورد که حق را به دوستش می داد و نمی توانست در این زمینه به او دلداری بدهد. ناگهان با صدای مرد گاریچی که او را به کناری می خواند به خود آمد. حتی مرد گاریچی نیز ماسک زده بود، گاری اش پر از تخمه و پسته و آجیل شب یلدا بود،انگار دوباره همه ی آنها جاندار شده و زبان باز کرده بودند: ما نمی خواهیم شریک قتل های زنجیره ای شما شویم. لطفا از ما فاصله بگیرید. گوشی اش را از جیبش خارج کرد ...
علی خوش لفظ حتی دردش را هم پنهان می کرد
عملیات کربلای 5 جلساتی با بچه های اطلاعات و عملیات برگزار کردیم تا راه ها را برایمان بگویند. نیروهای اطلاعات عملیات ضمن ارائه اطلاعات، در شب عملیات هم بین گردان ها تقسیم شدند و در کنار فرماندهان گردان ها حضور داشتند. یادم می آید در کربلای 5 خوش لفظ به گردان 154 حضرت علی اکبر معرفی شده بود که سردار حاج سالار آبنوش فرمانده اش بودند. ما جلوتر رفته بودیم .آنها با این گردان می خواستند به کمک ما بیایند ...
رزم بچه محل فردوسی در شکست حصر آبادان
نیز تجربه می کند. او در این باره می گوید: روز های آخر اسفند سال 1360 در حال تمام شدن بود، چند روزی به تحویل سال 1361 مانده بود، به همراه تعدادی از بچه ها سفره هفت سینی تهیه کرده و منتظر تحویل سال 1361 بودیم، نیمه های شب بود که گلوله باران دشمن به مواضع ما شروع شد، برای مقابله با دشمن حرکت کردیم و بعد از یکی دوساعت درگیری، دوباره به سنگر بازگشتیم تا تحویل سال نو را جشن بگیریم، اما دشمن دست بردار نبود ...
رفتن به سرقت با قمه سامورایی
نزدیکی به خاطر دختری درگیر شدیم. آن ها تعدادی از بچه های ما را کتک زدند تا اینکه شب حادثه هم تعدادی از دوستانمان دوباره با آن ها مشاجره کرده بودند. آن شب ما مست بودیم و تصمیم گرفتیم برویم پارک حال آن ها را بگیریم. وقتی نزدیک مرد سیگار فروش رسیدیم چند پسر جوان کنار او بودند که فکر کردیم همان طرف های دعوا هستند و با آن ها درگیر شدیم. در آخر به خاطر مستی سیگار های مرد سیگار فروش را هم سرقت کردیم. همیشه قمه همراه دارید؟ همیشه برای دفاع از خودمان قمه داریم. ...
نامه میرزایی نیکو به آیت الله محمود امجد
(آیت الله) خمینی دیگری می گفت (آیت الله) خویی؛ برای ما امام شد راه بلد؛ نقطه ی عطف؛ اما من همان بچه مسجدی بودم و هستم که پی اخلاقم؛ پی استاد؛ امروز فقط زار می زنم بر حرمت حریمی که شکسته است؛ انگار روز های انتظار است؛ نمی دانم؛ فقط می دانم جهانی، جهانی نمی شود تا “من” بشکند و “ما” یکی شویم؛ “این من، منِ شیطان است” و ابلیس قسم یاد کرده است به انقراض نسل انسانیت! به نابودی اخلاق! تفأل به لسان ...