سایر منابع:
سایر خبرها
نقش کلیدی شهیداحمد کاظمی درعملیات خیبر چه بود؟
بند سنگر بندی کرده بود و با دست خالی دفاع می کرد. سیل بند میانی هم در اختیار مهدی باکری بود. شهید همت هم با لشکر 27 حضرت رسول(ص) از سیل بند شرقی دفاع می کرد. اگر سیل بند غربی سقوط می کرد، سیل بند میانی و شرقی را هم نمی شد نگه داشت. اولین کسی که با او تماس گرفتم، احمد بود. پیغام امام(ره) را دادم. با این که شهید کاظمی در وضع خوبی نبود، گفت: چشم... چشم... حتما به هر قیمتی شده سیل بند را ...
روایتی خواندنی از نحوه شهادت سردار خیبر/دیدار با محبوب در جزیره مجنون +فیلم
دلداری می دادم که نه این جنازه حاج همت نبود. وقتی به قرارگاه رسیدم و متوجه شدم که همه دنبال حاجی می گردند به ناچار و اگر چه خیلی سخت بود اما پذیرفتم که او شهید شده است. شب همان روز بدن پاک حاجی به عقب برگشت و من به قرارگاه فرماندهی که در کنار جاده فتح بود رفتم. گمان می کردم همه مطلع هستند اما وقتی به داخل قرارگاه رسیدم متوجه شدم که هنوز خبر شهادت حاجی پخش نشده است. روز بعد متوجه شدم که ...
علی وار زندگی کرد و حسین وار به شهادت رسید
...، آزادی خرمشهر و کربلای طلائیه در عملیات خیبر. نمی شود این عملیات های بزرگ و سرنوشت ساز را مرور کرد و یاد همت نیفتاد. او چکیده ایمان، خلوص، مظلومیت، شجاعت و ایثار رزمندگان بود. سیدمرتضی آوینی در رثای حاج محمدابراهیم همت گفته بود این سردار فاتح خیبر، قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است. حاج همت، گوهری برای جبهه هایمان بود و پس از شهادتش تلألو این گوهر ناب همچنان بر ما می تابد. نبوغ و ...
بازداشت مرد متجاوز به زنان تنها در شرق تهران
، به صورت غیرقانونی و قاچاق از افغانستان وارد ایران شدم. در طول این مدت بیکار بودم و شب ها در پارک می خوابیدم. چند روز پیش در حال پرسه زنی بودم که دیدم در خانه ای باز است. وارد ساختمان شدم و به طبقه دوم رفتم. پس از ورود به داخل خانه زن جوان را تنها در خانه دیدم. به سمت او حمله ور شده ، گلویش را گرفته و به او گفتم: اگر صدایت در بیاید، تو را خواهم کشت " و سپس به وی تجاوز کردم و از آنجا ...
خواهر جوان قربانی عشق برادرش شد
، جا خوردم. با کنجکاوی پیش افسر پرونده رفتم و گفتم: چرا دستبند زدید به این پسر؟ افسر پرونده گفت: به قتل خواهرش اعتراف کرد. در حالی که بسیار کنجکاو بودم و از طرفی خیالم بابت به دست آوردن خبر آن روز راحت شده بود گفتم چرا کشته؟ مگه نگفته بود خواهرش را خیلی دوست داشته و با هم زندگی می کردند؟ بله به همین خاطر هم او را کشته، چون فکر می کرده اگر خواهرش ازدواج کند و برود او تنها ...
خلبان نخبه ای که فدایی خدمت شد
من فارغ التحصیل شدم و رفتم پایگاه کرمان. یک روز در آغاز درجه ستوان یکی بود و من در اتاقم بودم. در زدند دیدم شهید خواجوی است. خیلی خوشحال شدم و گفتم اینجا چه می کنی؟ گفت: من به کرمان منتقل شدم. گفت خلبان یکم شده و این وقفه سه ساله که بین دوستی و همراهی من و ایشان بود آنجا برطرف شد و آمد در گردان هجومی کرمان با هم، هم پرواز شدیم. او یک رتبه پروازی از من جلوتر بود. خیلی زود در رتبه ستوان یکمی ...
مردانی که اسفندماه خانه تکانی کردند+ تصاویر
جزو اولین لشگرهایی بود که از رود کارون عبور کرد و به جاده اهواز – خرمشهر رسید و در آزادسازی خرمشهر سهم به سزایی داشت. شهید جانباز خرازی دو روز قبل از شهادتش گفت: خودم را برای شهید شدن کاملاً آماده کرده ام. او که روحی متلاطم از عشق خدمت به سربازان اسلام داشت وقتی متوجه شد ماشین غذای رزمندگان خط مقدم در بین راه مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفته است به شدت ناراحت شد و با بیسیم از مسئولین ...
ناگفته هایی از روز های سخت و ملتهب 8سال دفاع مقدس در منطقه فارسان
یکی از بخش های جذاب کتاب یلان فارسون اشاره و بیان کرد: در یکی از عملیات ها با عنوان والفجر 10 که در اسفند سال 1366 رخ داد و آخرین عملیاتی بود که در آن حضور داشتم، اتفاقات عجیبی شکل گرفت، در همین عملیات بود که منطقه حلبچه عراق توسط رژیم بعث بمباران شد، شب قبل از این اتفاق دستور اجرای یک عملیات گسترده در منطقه غرب اعلام شد و طی آن تیپ قمر بنی هاشم (ع) با 3 گردان امام سجاد (ع) گردان یا زهرا (س) و گردان ...
خودکشی پسر شیرازی به خاطر سمیرا / تهدید چه بود؟
محمد جوان شیرازی به خاطر نامزدش سمیرا دست به زد. سمانه او را زمانی ترک کرد که این جوان زیر قولش زد و دوباره شیشه کشید. هنوز چند وقتی از نامزدی ام با "محمد" نگذشته بود که فهمیدم او است، به همین خاطر می خواستم نامزدی ام را با او به هم بزنم. به گزارش رکنا، دو سال پیش "محمد" به خواستگاری ام آمد و با جواب مثبت خانواده ام با هم نامزد کردیم. اما بعد از مدتی متوجه شدم که به شیشه ...
معرفی حاج ابراهیم همت از زبان خودش
لشکر 27 محمد رسول الله پس از شهادت حاج همت این طور از او تعریف میکند: تازه رسیده بودیم دوکوهه، ساعت یک و نیم بعد از نیمه شب بود. جلسه داشتیم،دوستش که همراهش بود، گفت: حاجی هنوز شام نخورده، قبل از اینکه جلسه شروع بشه، اگر غذایی دارین، بیارین تا حاجی بخوره. رفتم دوتا بشقاب باقالی پلو با دوتا قوطی تن ماهی آوردم و گذاشتم جلوی حاجی و دوستش. حاجی همین طور که صحبت می کرد، مشغول غذا خوردن شد ...
نگاهی به زندگی شهید احمد ابویی زاده
همان موقع متوجه شدم که این فرزندم با بقیه فرق می کند. یادم می آید که احمد یکی تجدیدی داشت. تابستان فرا رسیده بود و من به او گفتم: بیا ده روزه برویم مشهد. ولی او در جوابم گفت: نه شما بروید! من در این در روز تجدیدی ام را می دهم بعد هم برای جبهه ثبت نام می کند به طوری که وقتی شما برگشتید من عازم جبهه ام؛ همین طور هم شد، ما که آمدیم او عازم جبهه بود. انتهای پیام/ ...
شعر دفاع مقد س زنده ا ست
. رفتم قرارگاه خاتم الانبیاء(ص). غلامعلی رجایی، مسئول تبلیغات قرارگاه بود. او مرد بسیار شریف و خوبی است و من خاطرات خوبی از او دارم و از نیکانِ زمانِ جنگ است. رفتم پیش او و گفتم که من می توانم یک کنگره شعر جنگ راه بیندازم؛ البته اگر شما کمک کنید. گفت: چه جوری؟ من هم برایش شرح دادم که ما از طرفِ قرارگاهِ خاتم الانبیاء(ص) فراخوانی به سراسر کشور می دهیم. شعرا آثارشان را می فرستند، ما داوری می کنیم و بعد ...
جدال مرد ناجی با سرما و مرگ
. موتور را به گوشه پرت کرده و با همان لباس تنم، وارد آب شدم. آب خیلی سرد بود. آن قدر سرد که می خواستم از آب خارج شوم اما به خاطر نجات جان آن بچه تصمیم گرفتم سرما را تحمل کنم و به هر سختی بود، امیرمحمد را از رودخانه بیرون کشیدم. علائم حیاتی اش را بررسی کردم و متوجه شدم هنوز نبض دارد. به او تنفس مصنوعی دادم و بعد به سرعت او را به درمانگاه رساندم. در درمانگاه، پزشکان اقدامات پزشکی روی او انجام دادند ...
برات شهادتش را از امام زمان گرفته بود
.... دلم شور می زد از نگاه مردم متوجه شدم پسرم شهید شد. خمپاره به پشت سر پسرم اصابت کرد. هم سنگرهایش می گفتند دو روز چیزی نخورده بودیم شعبانعلی گفت به بیرون سنگر می روم تا وضوبگیرم و آب برای خوردن شما می آورم. همرزمانش گفتند نرو! دشمن خمپاره زد تانکر آب ریخت خمپاره به پشت سرش اصابت کرد آب در دستانش مانده بود. از شهادتش حرفی زده بود؟ شعبانعلی به مستاجرمان گفته بود خواب امام زمان ...
این دختر جوان خواهر خود را در بشکه اسید حل کرد!
شوهرم داشتم از او جدا شدم و تنها بچه ام نزد او ماند و من هم به خانه مادرم آمدم. او ادامه داد: در این مدت مادرم مدام مرا اذیت می کرد و انتظارات بی جایی از من داشت. از دست کارهای او خسته شده بودم و نمی دانستم چکار کنم. تا اینکه چند وقت قبل در پارک با پسر 19 ساله ای به نام پدرام آشنا شدم. دوستی من و پدرام هر روز بیشتر می شد تا اینکه از ماجرای زندگی شخصی ام برایش گفتم. از طرفی برای او گفتم که ...
قولی که حاج قاسم به مادر یک شهید داد
ثارالله بود. در همین عملیات به اسارت درآمدم و داستان آن 23 نفر پیش آمد. من بزرگترین فرد جمع بودم. اولین دیدار پس از اسارت اولین دیدارم با حاج قاسم پس از بازگشت به ایران در فرودگاه بود. با همراهی شهید سلیمانی به مهمانسرای لشکر رفتیم. چون پیش از اسارت، عضو رسمی سپاه پاسداران بودم بعد از 5 ماه استراحت و مرخصی به واحد مهندسی تیپ دوم صاحب الزمان (عج) پیوستم. نظر راشد یزدی ...
آرزوی ساخت فیلم های شهیدان بروجردی،همت و باقری را دارم
به گزارش تهران پرس، جواد نوروزبیگی تهیه کننده سینما و از رزمندگان دوران دفاع مقدس در ویژه برنامه ستارگان دوکوهه که در حوزه هنری تهران برگزار شد، با بیان خاطره ای از شهید حسن زمانی ، اظهار داشت: من و شهید حسن زمانی، از اولین کسانی بودیم که به پادگان دوکوهه آمدیم، تا گردان را برای عملیات خیبر آماده سازی کنیم. افرادی پشیمان شده، از زندان قصر به جبهه ها آمده بودند که رفتار شهید حسن زمانی در قلب آن ها ...
خاطراتی از تأسیس تیپ حضرت رسول و فتح خرمشهر با حداقل امکانات در سبک مدیریتی شهید همت
، شهید دستواره را به مسئولیت پرسنلی تیپ انتخاب کردند و او از آنان میز و دفتری برای انجام وظایف خود طلب کرد. نصری ادامه داد: شهید همت چند بلوک سیمانی را برداشت و روی هم گذاشت و یک پتوی سربازی بر روی آن کشید و به عنوان میز کار به شهید دستواره تحویل داد. استاد دانشگاه با ذکر خاطره ای دیگر، اظهار کرد: در عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر وقتی رزمندگان تیپ حضرت رسول به فرماندهی حاج احمد متوسلیان و ...
ستارگان دوکوهه در آسمان تهران درخشیدند
پیش برود، من هم شهید می شوم. وی تصریح کرد: خبر به گوش شهید همت رسید؛ بنابراین آمد پشت بی سیم و دلداری ام داد و گفت که ما می آییم و... و من هم گفتم من این جا هستم و شما نگران نباشید و... ، با شهید همت ساده صحبت می کردم و بعد از آن قوت قلب گرفتم. صبح که شد، یک گونی خاکی مقابل در سنگر بود، آن را کنار زدم و دیدم که شهید معصومی صورتش غرق خون است؛ به هرحال وضعیت قله را کاملا روشن گفتم و ...
کدام دروغ می بایست به شهید همت گفته می شد
خیبر اشاره کرد و گفت: در آن زمان به عنوان بیسیم چی در کنار شهید همت بودم و دیدم چهره ایشان به شدت سیاه شده است از ایشان دلیل این ماجرا را پرسیدم که گفت وقتی یک روز در اینجا بمانی موضوع را متوجه خواهی شد. این رزمنده دفاع مقدس ادامه داد: پس از پس از گذشت مدتی ایشان از من خواست به بیرون از سنگر بروم و ببینم که آیا تدارکات، یه بچه ها غذا داده است یا نه. وقتی به بیرون سنگر رفتم متوجه شدم هیچ ...
همت مردانه می خواهد گذشتن از جهان
ددرصد سقط شده است. هر چه اصرار کردم که حالش خوب نیست و باید مداوا شود، افاقه نکرد. مجبور شدم ببرمش حرم. تا نیمه شب آن جا بود. همه اش نگاهم به در بود که کی می آید. آمد. گفت: پاشو برویم. گفتم: حالت؟ گفت: بهترم. رفتیم منزل. با پتو برده بودمش و حالا داشت با پای خودش برمی گشت. گفتم: غذا می خوری؟ گفت: نه. می خواهم بخوام. خوابید. من هم خوابیدم. بعد دیدم صدای گریه می آید. بلند شدم دیدم نشسته سرجایش دارد ...
دستاوردها و نمادهای شاخص مهندسی رزمی در دفاع مقدس
، سپاهی و ارتشی همواره بر قله های ایثارگری و رادمردی می درخشد؛ اما در این میان، از رزمندگان جهاد سازندگی و نقش مهم آن ها در پشتیبانی از جبهه و جنگ، کمتر سخن به میان می آید. جهاد سازندگی یکی از یگان هایی بود که اگر در جبهه های دفاع مقدس نقش ایفا نمی کرد، بدون شک هیچ یک از عملیات ها نمی توانست با موفقیت انجام شود؛ چراکه ساخت سنگرها، خاکریزها، پل ها، جاده ها و... برعهده رزمندگان جهاد ...
در سی وچهارمین سالروز عروج آسمانی شهید مهدی تیموری اسفند بوی شهادتش را می دهد
به خانه ابدی ات سپرده شوی و من امروز، بعد از سی و چهار بهارِ بدون تو، روایت شهادتت را با خاطره ای از عباس پالیزار به جان کاغذ می نشانم.... یک شب قبل از حرکت از قرارگاه کوثر به سمت خط مقدم (شلمچه) و سه راه شهادت، کنار من و مجید و مصطفی خورانی نشسته بود. مجید مرادی خواب دیده بود که همه جا به رنگ سرخ در آمده است. تو هم از خوابی مگو گفتی، آن شب بوسه بر قرآن را بدرقه راهمان کردیم ...
گزارش نشست رونمایی از کتاب سید سقا
سرگذشت و زندگی جذابی داشته باشد. گمان می کردم با یک سری خاطرات عمومی روبرو بشوم ولی بعد که وارد کار شدم با سه شخصت ویژه مواجه شدم که در زندگی سید سقا نقش مهمی داشتند؛ شهید شیخ احمد کافی خراسانی، شهید جاویدالاثر حاج نقی کریمی و مرحوم سید علی اکبر ابوترابی. همیشه وقتی نام شهید کریمی برده می شد، چشمان آقا سید هم خیس می شد. این سه شخصیت هم واقعا بی نظیر هستند و جا دارد که کتاب هایی درباره شان نوشته شود ...
اقتباس از مکتوبات دفاع مقدس در تولید آثار سینمایی مغفول مانده است
مختلف از همرزمان و اعضای خانواده همت، دیدی جامع از تمامی ابعاد شخصیتی وی ارائه دهد. در بخشی از این کتاب می خوانیم: ... نهم مهر 1361، شب عملیات مسلم ابن عقیل(ع) در سنگر دیدگاه ایستاده بودم. حاج همت و دیگر برادران هم حضور داشتند. بی سیم کار می کرد. اوضاع شلوغ بود و گردان ها از نقطه رهایی عبور کرده بودند. حاج همت ساکت و آرام به آسمان خیره شده بود و اشک می ریخت. کمتر کسی به ایشان توجه داشت ...
همایش ستارگان دوکوهه پاسداشت شهید همت ، سی و هفت سال گذشت
به خاک سپرده شد. به عنوان بیسیم چی در کنار شهید همت بودم در این مراسم که به بهانه پاسداشت یاد و خاطره شهید حاج محمد ابراهیم همت و شهدای لشکر 27 حضرت محمد رسول الله(ص) برگزار شد؛ محسن جلیلی بیسیم چی شهید همت در عملیات خیبر به ذکر خاطره ای از این شهید والامقام پرداخت. وی در ادامه به عملیات خیبر اشاره کرد و گفت: در آن زمان به عنوان بیسیم چی در کنار شهید همت بودم و ...
داستان فرمانده ای که بدنش میزبان بیش از 30 ترکش بعثی بود + تصاویر
از همرزمان شهید در مورد نحوه شهادت وی می گوید: در ساعت 10 صبح، به طرف خط مقدم حرکت کردیم و چند ساعت بعد به سنگر حاج حسین رسیدیم که نیمه شب به خط آمده بود. من به اتفاق مسئول مهندسی منطقه و چند تن دیگر از برادران، در کنار ایشان به صحبت در مورد وضعیت منطقه مشغول شدیم و شهید خرازی از اوضاع منطقه سؤال می کرد و دستورات لازم را برای جلوگیری از نفوذ دشمن به بچه ها می داد. یکی از برادران خبر داد که ماشین ...
سر و جانم فدای حضرت رقیه(س)
. نشستیم و شروع به خوردن صبحانه کردیم که سر صحبت ها باز شد و گفتند: بین این بیست و یک شهیدی که آورده اند، آقا مصطفی هم هست . گفتم: صدایتان را بیاورید پایین که مادرش متوجه نشود . صبحانه را که خوردیم دست جمعی از خانه زدیم بیرون و رفتیم مقر بسیج تا شهدا را ببینیم. اولین شهیدی که آوردند، مصطفای من بود. روی صورتش را قبلا باز کرده بودند، چشمم که به جمالش افتاد، داشت می خندید. درست مثل همان خنده ای که وقتی اجازه دادم به جبهه برود، روی لبش بود. به فدای حضرت رقیه(س). وداع آخر حاج حبیب الله حاجی میری با فرزند شهیدش مصطفی گزارش از حیدر ولی زاده انتهای پیام/ ...
در تولید آثار ارزشی، هنرمند در درجه دوم و همیشه مدیر نفر اول است/باید در زمینه موسیقی و سرود آسیب شناسی ...
به گزارش سینماپرس ، حسین صیامی پژوهشگر، شاعر و مجری طرح چندین پروژه موسیقایی مرتبط با سرود و آثار حماسی و انقلابی کشورمان با اشاره به انتشار آلبوم سرود تا قله که چندی پیش توسط دفتر موسیقی و سرود سازمان صدا و سیما پیش روی مخاطبان قرار گرفت در گفتگو با مهر با اشاره به نام این اثر موسیقایی که با اشعار او و تعدادی دیگر از شاعران، منتشر شده بیان کرد: هر جریان و حرکتی، مقصد نهایی دارد و درک مسیر رسیدن ...