کارگری که از 500 میلیون تومان گذشت
سایر منابع:
سایر خبرها
شیوه آموزش دین در مدارس و محیط های عمومی اشکال دارد
بفهمم این امضا واقعاً مال امام زمان است چه؟ طبیعتاً باید برویم به خدمت خودِ امام زمان (ع) برسیم و ایشان تأیید کند. بعد از اینکه از خیمۀ حضرت آمدیم بیرون می گوید: ایشان واقعاً خود امام زمان (ع) بودند؟ روی پیشانی شان که ننوشته است! بعد باید برویم خدمت رسول خدا و بگوییم که شما ایشان را تأیید بفرمائید. اگر پیش رسول خدا هم برویم، بعدش می گوید: خب آیا ایشان همان رسول خدا هستند؟ گفتم این سوال منطقی هست یا ...
زیبایی های ماه مبارک رمضان در بیان رهبری
.... این هم دعا لازم دارد؟! بله! تا احساس کردید که به بند کفش و یا هر چیز دیگرِ به این کوچکی نیاز دارید، دل را متوجّه خدا کنید و بگویید: پروردگارا! این را هم به من برسان. رساندنش به چه ترتیب است؟ به این ترتیب است که پول در جیبم بگذارم، سرِ کوچه بروم، از مغازه بخرم و بعد هم آن را مورد استفاده قرار دهم. به هرحال، باید از خدا بخواهید. اگر چه به درِ مغازه رفتید، پول دادید و بند کفش خریدید؛ امّا باز هم ...
روح؛ مایه برتری انسان بر حیوانات
مثقال کم و زیاد شده، من یک مقدار پول می دهم به شما ردّ مظالم، که اگر ظلمی بابای من کرده، صدقه مال این. یک پولی دست گردان کردیم و دادیم و بعد هم آمدیم جمکران توسلی و آمدم خانه. تا وارد خانه شدم، چون به احدی نگفتم. از کاشان تا قم یک ساعت راه است. آمدم قم و برگشتم، به احدی نگفتم. مادر من هیچ سواد نداشت. به من گفت: محسن. گفتم: بله. گفت رفته بودی قم؟ گفتم: کی به شما گفت؟ گفت: همین طور، من خواب دیدم، تو ...
کارگر شهرداری موسیان کیف حاوی طلا وجواهرات 500 میلیونی را به صاحبش برگرداند
پول و مقداری پول نقد بوده است. بر اساس این گزارش، کارگر مذکور بعد از تماس با صاحب کیف گمشده که یکی از اهالی شهر شادگان استان خوزستان بود کیف و محتویات آن را به صاحبش باز گرداند. گفته شده آقای رحمتی از پذیرفتن هرگونه وجهی بابت این کار متعهدانه امتناع کرده است.
این پسر بچه تهرانی 60 میلیون به مادرش ضربه زد + فیلم و عکس
قدری داشتم که از صاحب ملک خواستم اجاره کمتری بپردازم و بیشتر برای رهن پول بگذارم. از صاحبخانه وقت گرفتم که دهم به دهم واریز را انجام دهم و نهم که به رفتم برای پرداخت پول صاحبخانه متصدی بانک گفت: شما از 67 میلیون تومان فقط 8 میلیون تومان در حساب تان پول دارید. ناگفته نماند که 3 میلیون آن را خودم برداشت کرده بودم. وقتی اصل موضوع را فهمیدم به هرچیزی فکر می کردم جز اینکه این اتفاق در خانه و ...
راه میانبر آقای عطّار برای پولدار شدن / از بلال فروشی در پارک تا سرپرستی 10 هزار یتیم
صرفا یک خدمت به خودم است. یتیم داری در حل مشکلات زندگیم معجزه کرد یادم می آید یک چک داشتم به مبلغ 20 میلیون تومان که تا چند روز دیگر باید حساب را پر می کردم اما من فقط سه میلیون پول در حساب داشتم و آن را هم باید به حساب کودکان تحت سرپرستی ام واریز می کردم آدمی هم نبودم که به سراغ وام و قرض کردن بروم و این مبلغ در روز مشخص از طریق یک معجزه فراهم شد. هر کس می خواهد ...
حسینی نسب: تیمی که کاندیدای سقوط بود را قهرمان نیم فصل کردیم
زدم که تکلیف مرا مشخص کنند ولی پاسخی دریافت نکردم و در نهایت به دلیل نداشتن محل اسکان و ماندن در هتل با هزینه شخصی که روزانه یک میلیون تومان خرج داشت، تصمیم گرفتم این شهر را ترک کنم. البته این را هم بگویم که فکر می کنم سیزدهم بود آقای رافت را دیدم و از ایشان ماجرا را جویا شدم که گفتند، باشگاه به من اعلام کرده دستیارانت را نمی خواهیم و من هم قبول کردم و گفتم با آنها تسویه کنید ولی بنده خدا خبر نداشت ...
حنجره ای که وقف خدا شد
که مداح به دنبال لقمه حلال بره. اگر خدا نکرده کفران کنه؟ کفران انواع و اقسام داره. توصیه به جوونایی که میخوان مداح بشن؟ اول یه شغل، درآمد و کسب حلال داشته باشن بعد به مداحی بپردازن. توی مداحی ممکنه مادیاتی هم باشه. ولی اگه مداح درآمد داشته باشه این خوندن معنوی رو پای مادیات نمی ذاره. مداح صاحب نامی در پاسخ دعوت یکی از شهرستانا گفته بود فلان مبلغ رو می ...
کارگری که از 500 میلیون تومان گذشت
...، دیگر وسوسه نمی شود و روی تصمیم درست و صحیحش پافشاری می کند. هیچ وقت چنین فکری به سراغم نیامد که پول ها را برای خودم بردارم. گفتم میلیاردی هم که باشد، مال صاحبش است. حتی فرزندانم هم چنین درخواستی نداشتند. پدر و مادری که عملشان درست باشد، فرزندانشان هم همان راه را می روند. ارزش پول ها و جواهرات 500 میلیون تومان بود کارگر زحمتکش شهرداری موسیان به نحوه پیداکردن صاحب کیف طلا ...
اعتراف عروس خائن به مشارکت در قتل همراه با مرد همسایه
او با دروغ من را مجاب به پذیرش جرم قتل کرده و هیچ کاری هم برای من انجام نداده تصمیم گرفتم واقعیت را به دادگاه بگویم. در ادامه سیما به جایگاه رفت و با رد حرف های سهراب گفت: قبول دارم با سهراب در قتل شوهرم همکاری کردم اما وقتی همسرم را بیرون بردیم او سعید را با چاقو کشت. من در قتل نقشی نداشتم و فقط در انداختن شوهرم به گودال به او کمک کردم. پس از اظهارات متهمان قضات برای صدور حکم وارد شور شدند. انتهای پیام ...
صاحب این خانه تویی همشهری مهربانم!
یادتان باشد شما همسایه من هستید و این خانه تا زمانی که در آن ساکن هستید، متعلق به خود شماست. مثل دو همسایه خوب و صمیمی با هم زندگی می کنیم، من هیچ دخالتی در زندگی شما نمی کنم و شما نیز همین طور تمیز و مرتب که خانه را تحویل گرفته اید مثل خانه خودتان باید از آن مراقبت کنید. اگر از همان اول همه چیز را شرط کنیم و اخلاقاً به آن پاییند باشیم و در عین حال یک قرار داد قانونی و درست ببندیم، بعداً کمتر دچار مشکل می شویم ...
گفتگو با شاهدان قتل عام سبلان تهران! / قاتل تبر و شمشیر داشت!+ عکس ها
کشیدم و فرزندم را بزرگ کردم.تحصیل کرده بود و برایش مغازه خریدم.آن وقت یک از خدا بی خبر به خاطر چهار تا گلدان او را از پای در آورد.من بیست دقیقه قبل با مسعود تلفنی حرف زدم.با هم شوخی کردیم و خندیدیم.یکدفعه تماس گرفتند و گفتند که مسعود تصادف کرده است.باورم نمی شد پسرم که همین چند دقیقه پیش صدای خنده هایش در گوشی تلفن پیچید ناخوش باشد.چه برسد به اینکه به مرگش فکر کنم.اما ضربه های کاری آن دوره گرد پسرم ...
آرزوی سفر مشهد یک کودک در جشن رمضان برآورده شد
بخوانی؟ من به او گفتم هنوز زود است، اما بعد از پایان برنامه تهیه کننده با من تماس گرفت و گفت که مهمان فلان روز ما شما هستید. این خواننده یادآور شد: بعد از آن تماس از خدا خواستم که بتوانم یک شعر بنویسم و یک کار جدید به برنامه تقدیم کنم. تا اینکه شعر و ملودی قطعه ممنونم آماده و کار در دو ساعت تولید و در برنامه اجرا شد. محضرنیا در جشن رمضان 1400 سه قطعه را اجرا و به دنبال انجام ...
مردی که پدر 10400 یتیم است و معدن خوبی هایش تمام نمی شود
گفت باید پول را بپردازی، گفتم پول ندارم گفت برو کمیته سوادکوه و از آنها کمک بگیر. من خجالت می کشیدم به همین دلیل چندبار تا جلوی کمیته رفتم و برگشتم. تا اینکه بالاخره داخل شدم، به رئیس کمیته سوادکوه گقتم من این پول را قرض میخواهم و برمیگردانم، او گفت پسرجان ما اینجا هستیم برای کمک به شما. آنجا تحت تاثیر این کار قرار گرفتم و از خدا خواستم به قدری به من مال بدهد که این کار کمیته را خودم انجام دهم. ...
داستان زندگی لبوفروش
، مرد بی چک و چونه ده تا تراول صدی شمرد و داد دست اصغر آقا، چشم های اصغر آقا برقی زد و گفت: آقا اینکه... مرد نگذاشت حرفش تمام شود، با نگاهی از روی بزرگی و مهربانی گفت:برو خونه و خوش باش، حلالت باشه، فقط قبلش کمک کن بی زحمت اینا رو تو ماشین بذار...فرصت ندادم اصغر آقا چیزی بگه کمک کردم، وسایل و جمع کردن،همان طور که مشغول بودم، به ساعتم نگاه کردم و رو به اصغز آقا گفتم: دیدی اصغر آقا گفتم خدا بزرگه، حالا به سینمایی مون هم می رسیم. نویسنده : @mahor.n67 حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید: ...
آرزویی که بعد از شهادت برآورده شد
شهید محسن قطاسلو آرزویی داشت که حتی در وصیت نامه اش هم به آن اشاره کرد. آرزویی که بعد از شهادتش برآورده شد. او آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری را داشت. خبرگزاری فارس گروه حماس ه و مقاومت زهرا بختیاری: هر طور شده باید جزو کلاه سبزها می شد. اصلا به خاطر همین تصمیم گرفت به ارتش برود. از سال 88، همان سال های اول ورودش دوره های سختی را پشت سر گذاشت. آموزش هایی طاقت فرسا که اگر کسی وسط آن جا ...
درخواست طلاق از شوهر رشوه گیر
دوستانه دیدم و بعد از مدتی آشنایی روزبه گفت که عاشق من شده و از من خواستگاری کرد. من هم به او علاقه داشتم. از همان ابتدا او را یک مرد با اخلاق تصور می کردم و یکی از دلایلی که خیلی زود تصمیم به ازدواج با او گرفتم نیز همین بود. من به این مسائل خیلی اهمیت می دهم و متنفرم از افرادی که سمت کارهای خلاف و غیرقانونی می روند حتی اگر به ثروت زیادی برسند. از آنجایی که تصور می کردم روزبه مرد بااخلاقی است، قبول ...
سیری بر زندگی شهید رحیم تابا
داشت و با حضور آنان در روستای وله ژیر روستا را ترک می کرد یک بار به او گفتم: پسرم چرا تا آنھا پا به روستا می گذارند تو این جا را ترک می کنی، تاکنون که برخوردی با آنھا نداشتی، آنھا کاری به کار تو ندارند، پس چرا می روی؟ جواب داد: پدر جان من به شدت از آنھا متنفرم و نمی توانم حضورشان را تحمل کنم با آنھا خواھم جنگید. ھمان سال عضو بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و بعد از سه سال آمد و گفت: ...
صاحب نوای دل نشین دعای سحر را بشناسید
تو آن فضا حاکم بود و گمان می کردم راهی ازآنجا تا ملکوت بازشده است. وقت خواندن، ناخودآگاه به گریه افتادم و بارها ضبط دعا به تعویق افتاد. موقع خواندن دعا، بااینکه بنا بود تولیدی باشد و بعد ها پخش شود، اما من حس می کردم تمام مخاطبان بیدارند و صدای مرا می شنوند. موسوی قهار، دستگاه های آوازی را هم می شناخت و عقیده داشت هرکس که وارد حوزه مداحی و مناجات خوانی می شود، لازم است که بشناسد. او اغلب ...
مادری که برای شهادت فرزندش سجده شکر کرد/ شهیدی که در روز تولد هزاران مهمان دارد
به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ، شب گذشته مادر شهید مسلم فراهانی مهمان ششمین قسمت از برنامه دعوت بود؛ او در ابتدای برنامه ماجرای ازدواج خود را تعریف کرد و اظهار داشت: اولین بار همسرم که بچه محله ما بود سال 1343 به خواستگاری ام آمد؛ ما همسایه بودیم؛ مهریه من 2500 تومان بود؛ سه بار مهریه خود را از او گرفتم و چون در زمان انقلاب بودیم برای اعتصاب بازاریان، و کرایه های عقب افتاده آن ها، مخارج ...
ماجرای عاشقی دو سالمند
مهم نارضایتی پسر حاج آقاست که این روزها کمتر شده ولی هنوز به طور کامل برطرف نشده است. به همین دلیل هردو می خواهند تا نامشان محفوظ بماند که مصاحبه موجب دلخوری او نشود. آقاداماد تعریف می کند: بعد از این که متوجه شدم همسر ایشان هم به رحمت خدا رفته و به خانه فرزندانش در رفت وآمد است، یکی دو هفته در خانه سالمندان با هم ملاقات کردیم تا یک روز به حاج خانم گفتم اگر مایل است می توانم سایه سرش باشم! هردو ...
بهار میهمانی ها در جوار خورشید
را هم مدام جابه جا می کند. به سراغ این خانواده می روم. پدر خانواده می گوید: ما ساکن خیابان امام رضا(ع) مشهد حدفاصل میدان بسیج و میدان 15 خرداد هستیم. قربان آقا بشوم که ما را به عنوان مجاور و همسایه خودش قبول کرد. حسین، پسرم هشت ساله است او را با خودم به حرم آوردم تا خاطره خوبی از ماه مبارک رمضان در حرم امام هشتم(ع) برایش باقی بماند. راستش من هم از پدرم تقلید کردم. آن خدابیامرز، من و ...
ماجرای شیشلیک های خوشمزه بازی دراز چه بود؟
. گفت: من حدس می زنم شهید شده و باید جنازه اش را بیاورم. از ما التماس که بگذارید خودمان برویم. گفت: نه باید خودم بروم. بعد با آقای کرمعلی رفتند و جنازه را نتوانستند پیدا کنند. پدرش خیلی ناراحت بود. یک شب پیش ما خوابید. صبح که بیدار شد، گفت: من پسرم را پیدا کردم. دیشب خواب پسرم را دیدم که به من گفت آن صخره ای که شما آمدید، شما آن طرفش بودید و من آن طرف دیگرش بودم. بعد راهی شد و رفت دقیقاً همان جایی ...
دانشگاه پشت پرده کرونا
در آن قبول شده ندیده که حتی پایش را هم به شهری که دانشگاهش آنجاست نگذاشته. باورت می شود؟ حتی برای ثبت نام گفتند مدارکت را با پست ارسال کن؟ من در یک شهر کوچک زندگی می کنم. با خودم گفتم حسابی درس بخوانم تا به تهران بیایم و از امکانات دانشگاه و کتابخانه اش استفاده کنم حالا، حال و روز ما را ببین! روزها حسرت می خورم که آنچه را از دست داده ام دیگر برنمی گردد و همه اینها افسرده ام کرده است ...
حکایت 18 سال رنج/بانویی که یک تنه در برابر محرومیت ها ایستاده است
وافر کارم را انجام می دادم، بعد از آن به تبعیت از همسرم که به استان اردبیل انتقال یافتم در آنجا هم با پشتکار مشغول به فعالیت بودم تا امروز که در روستای سئین شهرستان سرعین مشغول به خدمت هستم. در مجموع ارائه بهترین شکل از خدمات به کسانی که واقعاً نیازمند این خدمات هستند، اولویت کاری و شغلی من بوده و است. توصیه شما به تمام کسانی که ذوق فعالیت در شغل بهورزی دارند به عنوان فردی که صاحب نام این ...
همدستی زن جوان با مرد غریبه برای شوهرکشی
به گزارش ایمنا ، روزنامه شرق نوشت: یک سال قبل مردی سالخورده به پلیس مراجعه کرد و گفت پسرش گم شده است. این مرد گفت: عروسم روناک به من خبر داد پسرم آرش چند روزی است به خانه نیامده است. او گفت آرش قرار بود به مسافرت برود و 20 میلیون تومان هم پول همراهش بود. ما خبری از سرنوشت پسرم نداریم و او با همسرش و من هم تماسی نگرفته است. مأموران با توجه به شکایت این مرد تحقیقات گسترده ای را آغاز ...
سنگ اندازی ها فیلمسازان را از ساخت فیلم در ژانر وحشت پشیمان می کند
نمی شود و همه فقط به دنبال اکران خوب و فروش بالا هستند. من به دنبال سرمایه گذار یا حمایت مالی نبودم و خودم فیلم را ساخته بودم، اما وقتی برای حمایت از اکران به وزارت ارشاد رفتم، یکی از مدیران گفت ما بنا نداریم به این موضوعات بپردازیم و وارد این ژانرها شویم. گفتم پس چرا با پروانه ساخت این فیلم موافقت کردید؟ گفت من پروانه ساخت ندادم، همان کسی که پروانه ساخت داده باید پاسخگو باشد. در وزارت ارشاد مدیران ...
سایه درختان آقا صفی اله برسر همسایه ها
.... من براساس عادت، همیشه ظرف آبی پشت ماشین دارم و جایی اگر ببینم گل یا گیاهی نیاز به آبیاری دارد، پیاده می شوم و آن گیاه را آبیاری می کنم. با این کار هم گیاه را از تشنگی نجات می دهم هم روح خودم لطیف می شود. گاهی شده برای خرید گل وگیاه می رفتم و قیچی باغبانی هم همراه داشتم که در مسیر گیاهی را دیدم که نیاز به اصلاح و هرس دارد، همان وقت از ماشین پیاده شدم و با این گمان که باغچه خودم است، گیاه را ...