بخشنده تر از خورشید
سایر منابع:
سایر خبرها
شغل پدرم را عاشقانه ادامه می دهم/ تعلیم و تربیت جبهه امروز برای مقابله با دشمن است
شهادت رسیده است من یک نوزاد دو ماهه و برادرم یک کودک سه ساله بود؛ نتوانستیم از حضور پدر بهره مند شویم اما طبق روایت خانواده نیز پدرم فوق العاده مرد خوش اخلاق بوده و همیشه لبخند بر لب داشته است. 13سال است که در حوزه فرهنگی خدمت می کنم وی افزود: پدرم اردیبهشت ماه سال 61 در جریان آزادسازی خرمشهر و در عملیات بیت المقدس به شهادت رسیده است و زمانی که شهید شد هشت سال سابقه خدمت فرهنگی داشت ...
خرمشهر که آزاد شد پیکر حمید هم به خانه برگشت
... با آغاز جنگ حمید و برادر دیگرم محمد به جبهه رفتند. وقتی هر دو تصمیم گرفتند اعزام شوند، مادرم گفت هر دوی شما می خواهید بروید؟! خب اگر هر دوی شما شهید شدید، چه کنم؟ اما بچه ها رضایت مادرمان را جلب کردند و مادر آن ها را با رضایت قلبی بدرقه کرد. حمید و محمد قصد تأهل هم داشتند، اما جبهه را مقدم دانستند. خوب به یاد دارم مادرم دو اتاق از اتاق های خانه را برای آن ها آماده کرده بود و وسایل هر کدام را ...
زندگی نامه شهید حسن احمدی + تصاویر
دفاع از وطن تشویق می کرد. فرشته از آن روز های پدر می گوید: پدرم، چون هم زمان با شوهرم در جبهه بود، به من سفارش می کرد که صبر داشته باشد. از آن جا که بچه های کوچک داشتم، می گفت که باید برای آن ها، هم پدر باشی و هم مادر. مبادا موقع مشکلات گله ای داشته باشی! صبور باش و زینبی عمل کن. و عاقبت، حسن در دوازدهم اسفند 1388 به دلیل عارضه شیمیایی، در بیمارستان ساسان تهران، به شهادت رسید و در بوستان بهشت فاطمه سارو به خاک سپرده شد. انتهای پیام/ ...
چرا معلمم به جبهه رفت؟
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس ، حسین قدمی فرزند شهید معلم علیرضا قدمی که در عملیات مرصاد به شهادت رسیده است در نوشته ای به مناسبت روز معلم به چرایی حضور پدرش در جبهه اشاره کرد و به این سوال ذهنی خودش پاسخ داد که چرا پدرم رفت. در ادامه نوشته این فرزند شهید را می خوانید. به نام خدا من متولد 1366 و پدرم متولد 1333، و شهادتشون 1367 بوده، دقیق بخوام عرض کنم تجربه ...
من راه حاج قاسم، آقا تختی و شهید طیب را پیش گرفته ام
خیر شدید گفت: همیشه پدر و مادرم پیش من درباره پوریای ولی، آقای تختی و شهید طیب صحبت می کردند. 7 ساله بودم که کار میکردم، یک روز مادرم با پدرم درددل میکرد و میگفت که ای کاش محمد راه آقای تختی را برود. از همان جا این فکر در ذهن من شکل گرفت. خیریه را با 10 نفر شروع کردیم. جرقه کارهای خیر و یتیم نوازی توسط برادر و پدرم خورده شد و خانه خود را وقف این کار کردیم. به نظرم همه اینها از لطف خداست، خدا ...
مادر شهید رجبی آسمانی شد
.... به عنوان ارتش در جبهه حضور یافت. ششم اسفند 1362، با سمت راننده در شرق بصره عراق بر اثر اصابت گلوله توپ شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. فرازی از وصیت شهید پدر و مادر عزیزم! می خواهم که اصلاً برای من اشک نریزید. مادر! مادرهای شهدا را واقعاً ببین؛ این صبر و استقامت را. برای رفتن به جبهه، کسی مرا مجبور نکرده و من عاشقانه به عشق الله رفتم و از شما می خواهم که شیرت را برای من حلال کنی که من با خیال راحت به پیش الله بروم. مادر! چه خوش است شربت شیرین شهادت. مادرم! این را بدان، این درجه نصیب هر کسی نمی شود و افتخار کن که نصیب من شد. ...
کار،کارِ انگلیساس!
ارتشی که چماق به دست ها روی سقف و گل گیرهایش ایستاده بودند، می گفتند: زنده باد شاه! مرگ بر مصدق! منِ دوازده ساله تا آن روز چنین هیاهو و آشفتگی ندیده بودم،کمی ترسیدم و آمدم خانه. همه توی اتاقی که مثل زیرزمین بود، دور رادیو جمع شده بودند؛ پدرم و دوست صمیمی اش دکتر محمدتقی قجه وند روی صندلی و مادر و خواهرهایم روی زمین. همه بهت زده، نگران و گوش سپرده به رادیو (صص 68 و69). در برخی فصل های کتاب وقتی ...
پیام شهیدان را به گوش جهانیان برسانید/ ایستاده ایم تا اسلام پیروز شود
تنها خداست که می توان از او یاری خواست و اوست که مستضعفان را وارثان زمین می داند. امام خمینی این اسطوره تقوا و حسین زمان را یاری کنید. یاری او یاری اسلام و قرآن است و تنها دین در نزد خدا همان اسلام است. اگر این جنگ بیست سال طول بکشد باز هم می ایستیم. ایستاده ایم تا اسلام پیروز شود. هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید و امام این سخن را زیبا فرمود تا دست پلید شیطان بزرگ را از این کشور کوتاه ...
هیچ وقت دعای کمیل و نماز جمعه را ترک نکنید
باشی و بعد از شهادت من لباس مشکی به تن نکنی و عزاداری ننمائی بلکه مانند جشن عروسی شاد باشی. ای مادر این مقدار پول و چیز دیگری که من دارم برایم به مدت 6 ماه روزه و به مدت یک سال نماز بخوانید. ای برادران عزیز نگذارید سلاح برادرتان به زمین بی افتد یعنی به جبهه بروید. همچنین ای مادر گرامی ام امیدوارم که برادر کوچکم را خوب تربیت کنی تا بتواند فرد مفیدی برای این جامعه باشد و بر ...
نام حضرت فاطمه همواره بر لبان فرمانده گردان یازهرا جاری بود
فرمانده گردان یا زهرا (س) لشکر امام حسین (ع) ارادت ویژه ای به مادر سادات داشت و در مداحی هایش نام ایشان را زمزمه می کرد. شهید تورجی زاده ارادت قلبی ویژه ای به امام زمان (عج) داشت و هر هفته برای خواندن نماز امام زمان (عج) از دارخوین تا جمکران می رفت. ارادت شهید به اهل بیت (ع) در تمام طول زندگی شان جاری و ساری بود و تأثیر عمیقی بر رفتار و منش شان داشت. ...
اعتراف پدر به قتل هولناک پسر
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه همشهری، پدر به همه گفته بود که پسرش به دوبی مهاجرت کرده است اما ماجرا کمی عجیب و مرموز بود؛ چرا که هیچ کس از این سفر خبر نداشت تا اینکه بعد از گذشت 9 ماه مشخص شد که پدر در اقدامی هولناک پسرش را کشته و در تمام این مدت داستان سرایی می کرده است. صبح 22 مرداد پارسال، مأموران جمع آوری پسماند شهرداری بخشی از جسد مردی را در سطل زباله ای حوالی خزانه کشف ...
روایت قصه زندگی بانوی ورزشکار در مثل ماه
. هفته آینده قرار است به انگلیس بروم و در یک دوره آموزشی شرکت کنم. خسروی عنوان کرد: پدرم فقط 32 سال داشت که به خاطر تصادف از دنیا رفت و نتوانست موفقیت هایم را ببیند. تک فرزندم و کسی را جز مادرم ندارم. او یک تنه مرا به این نقطه رسانده است. از نظر مالی ضعیفیم؛ اما با پیشرفتم در فوتبال همه کار برای مادرم می کنم. این فوتبالیست گفت: از گذشته خودم خجالت نمی کشم؛ ما در روز های بد سرمان ...
سی وسومین سالگرد سردار "شهید دوامی" در ساری برگزار می شود
سر گذاشت. او فرزند نهم خانواده بود، در اوایل انقلاب برادر بزرگ ایشان (سعید) با شرکت در برنامه های انقلاب راه ورود محمود به فعالیت های فرهنگی و انقلابی را باز کرد. در سال 59 همزمان با شروع جنگ تحمیلی محمود که 13 ساله بود به جبهه رفت و در 22 بهمن سال 64 در عملیات والفجر 8 در شهر فاو به شهادت رسید.
خاطرات شنیدنی از کمک های استاد شهید مطهری(ره) به محرومین
خانه و دست به قتل و کشتار بزنند، چند تا پاکت به من دادند و گفتند: آقای مدنی، شما آن مأموریت هایی را که داشتی، برو. پول ها را به من دادند که به مستضعفین بدهم و گفتند: برو اینها را بده که یک موقع در مضیقه نباشند . * احترام به پدر و مادر مجتبی مطهری، فرزند شهید مرتضی مطهری می گوید: خاطرم می آید که زمانی پدرم فرمود: گه گاه که به اسرار وجودی خود و کارهایم می اندیشم، احساس ...
کاش هزاران جان داشتم و در راه اسلام فدا می کردم
رپر شده این استان می پردازیم: رحمان لوچ در اول اردیبهشت سال 1347 در شهرستان ملکان چشم به جهان گشود و با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه های حق علیه باطل شد و پس از مجاهدت های بسیار، در تاریخ 12 بهمن سال 1365 در شلمچه به شهادت رسید. فرازی از وصیت نامه شهید رحمان لوچ با سلام بر حضرت بقیةالله و نائبش روح الله، نور چشم مسلمانان عالم و با سلام به خدمت پدر و مادر بزرگوارم، ...
"بچه مهندس" با تراژدی و تلخ تمام می شود یا حال خوب؟ / مردم دوست دارند مرضیه و جواد را سر سفره عقد ببینند
هم دوباره این اتفاق افتاد و بسیار خوشحال شدم که حال پدر و مادرم خوب شد. از طرفی دیگر پدرم هم نقش پدر خودم را در سریال بازی کرده که این هم برایم خوشحال کننده بود. در آسانسور بازی می کنم * کار جدیدی هم دارید که مشغول به کار باشید؟ من به خاطر "بچه مهندس" مجبور شدم چند کار را رد کنم، چون نمی شود هماهنگ کرد. اما در سریال "آسانسور" ایفای نقش می کنم؛ سریالی که با بازیگران میهمان و زمان 20 ...
کنکوری با طعم خون/ گفتند اگر داعش حمله کرد بانوان را بکشید + تصاویر
حاج قاسم به او می گفت تو فاتح خیبری! فاطمه علی دختری از دیار نبل که در ایام محاصره تنها 14 سال داشته است، در گفتگو با فارس از سختی ها، مشکلات و حتی مجاهدت های رزمندگان اسلام برایمان می گوید که در ادامه می خوانید: فاطمه علی که در اوایل محاصره نبل 14 سال داشت دوران نوجوانی من با محاصره شهرم از سوی داعش و جبهه النصره سپری شد. خانواده 7 نفره ما در خیابان پست نبل ساکن ...
بوسه بر پلاک شهدای تفحص شده رسم علیرضا بود
30 بهمن 1399 مصادف با اولین پنج شنبه ماه رجب و لیلة الرغائب بود که خبر رسید علیرضا گل محمدی فرمانده قرارگاه عملیاتی کمیته جست وجوی مفقودین در محور غرب کشور که طی 25 سال پیکر هزاران شهید دوران دفاع مقدس را از دل خاک های تفتیده مناطق عملیاتی بیرون کشیده بود، اجر مجاهدت هایش را گرفته و بر اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی زرباطیه عراق به همراه بسیجی مخلص و تلاشگر شهید محمود قاسمی به شهادت رسیده است. ...
داستان پدر و مادری که فرزند خود را به خانواده دیگری دادند/ با سرنوشت من بازی کردند
و در مغازه خیاطی کار می کردم یکی از همکاران به من گفت آقایی از شما خوشش آمده و به مغازه می آید تو را ببینید ابتدا از این خوش ام نیامد و گفتم این دیگر کیست مجید هشت سال به پای من ایستاد تا بالاخره جواب مثبت را از من و پدرم گرفت. مجید در بخش دیگر بیان کرد: بزرگترین دغدغه و غم زندگی من این بود که چرا من را به خانواده دیگری دادند هرگز این اتفاق را تایید نمی کنم همه کسانی که این اتفاق مشابه ...
در همه مواقع امام را دعا کنید
درخواست می شود لباس سیاه به تن نپوشند و گریه و زارعی نکنند. به دوستان خویشان توصیه می شود که همچون شهداء را ه حسین ابن علی (ع) و یارانش را ادامه دهند و امام را فراموش نکنند و در همه مواقع امام را دعا کنند. از پدر و مادر عزیزم می خواهم در صورت به شهادت رسیدنم یک جلد قرآن مجید بر سرم بگذارید مادرم موقع نماز هر وقت سر بر سجده گذاشتید به پروردگار بفرما که ما آرزوی شهادت فرزندمان را ...
فرشتگان روزه اولی و تجربه شیرین آدم بزرگ شدن / روزه کله گنجشکی در روزهای گرم و بلند
: پدرم گفته در این ماه با روزه داری باید تشنگی را تحمل کنیم چون امام حسین(ع) هم تشنه شهید شده است. زهرا محمدی دختر روزه دار دیگری است که امسال به سن تکلیف رسیده است، او می گوید: روزه داری حس متفاوتی است که در زندگی تجربه کرده ام و در لحظه لحظه ی آن حضور و لطف خدا را در کنار خود احساس می کنم؛ من روزه گرفتن را از پدر و مادرم یاد گرفته ام. وی ادامه می دهد: خدا را سپاسگزارم که این ...
روایتی از قانون تابعیت فرزندان ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی | روز های سخت مریم
دلیل اینکه پدرم افغانستانی و مادرم ایرانی بود، مجبور بودم به مدرسه پول بدهم. زمانی که کلاس پنجم آزمون ورود به مدرسه تیزهوشان برگزار می شد، من هم رفتم که برای آزمون تیزهوشان ثبت نام کنم که گفتند، چون افغانستانی هستی نمی توانی شرکت کنی. مریم عباسی حالا یک خواستگار افغانستانی دارد. خانم عباسی که تجربه ازدواج مادرش با یک مرد خارجی را در خاطر دارد، می گوید: مادر من وقتی با یک مرد افغانستانی ...
واژه عمو فردوس را فرزندان شهید به من هدیه کردند
استفاده از اقلیم، جغرافیای محیط و مشاهده گری در طبیعت. در دل طبیعت بچه ها را به مشاهده دعوت می کردم. در آن کلبۀ محقر روستایی کتاب می خواندم، مطالعه می کردم و حتی گاهی با سبزی های کوهستان و آذوقه ای که مادرم به من می داد، غذا درست می کردم و بچه ها را به صرف ناهار دعوت می کردم. پالند به من اعتبار و یک ویژگی بخشید که به یاد بیاورم، همۀ ما از حیات طیبه هستیم و از آنجا و عالم بقا و جایی که گفته شد: الَستُ ...
مادر شهید گرانقدر مشهدی آسمانی شد و به فرزند شهیدش پیوست
وضعیت تاهل: مجرد مزار شهید: چناربن فرازی از وصیت نامه شهید ارسلان مشهدی: به نام خدایی که از اویم و برای اویم و بازگشت به سوی اوست. ای پدر و مادرم بدانید آگاهانه در این راه قرار دارم..وصیت من به شما ملت ایران اول حفظ حجاب که بزرگترین سنگر زن به شمار می رود.دوم اهمیت دادن به امورات واجب خصوصا نماز و نیکی کردن به پدر و مادر و سوم کوشش در جهت تربیت فرزند و چهارم کمک به مستضعفان است. انتهای پیام/ ...
استان کرمان داغدار چهار نفر از والدین شهدای خود شد
اصغر خلیلی بلبلویی درمرداد1346 ، در شهر ماهان از توابع شهرستان کرمان چشم به جهان گشود. پدرش حسین، کشاورز بود و مادرش بی بی جان نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هشتم مرداد 1362 ، در مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی مدتها در منطقه بر جا ماند و سال 1365 پس از تفحص، در گلزار شهدا ی روستای کوهپایه تابعه شهرستان زادگاهش به خاک سپرده ...
دیدار رئیس بنیاد برخوار و فرماندار با پدر شهید سید رحیم حسینی
دیگر شما به جبهه نروید و من که زن و بچه ندارم برای این فریضه الهی میروم، جهت آموزش باشوق فراوان به پادگان آموزشی نجف آباد اعزام وسپس راهی جنگ با صدامیان می شود و همیشه می خواست در خط مقدم جبهه باشد. وی در ادامه بیان کرد: سید رحیم مدت 122 روز درجبهه بود و از خود شجاعت و فعالیت فراوانی نشان داد و در تمام کارهای جبهه شرکت داشت تا این که در تاریخ 1365/10/29در عملیات کربلای 5 شرکت نمود و بر اثر ...
زندگینامه شهید الیاس سوری
بچه های خالص نگذارید و کاری نکنید که منافقین سوء استفاده نمایند. رزمندگان را یاری کنید و ای برادر اسلحه بر زمین افتاده مرا بردار و تیرش را به طرف دشمن خالی نما. مادر عزیزم مبادا مرگ من تحمل تو را از بین ببرد و صدای گریه و ناله تو به گوش نامحرم برسد مادر جان با استقامت و صبرتان به زمان درس عبرت بدهید زیرا قربانی کردن در راه خدا گریه و شیون ندارد. پدرم مرا ببخش که نتوانستم جبران زحماتت را بکنم مبادا به عنوان اینکه شهید داده اید از دولت انتظار کمک داشته باشید چون هما نطوری که فروختن گوشت قربانی حرام است انتظار ازحد از دولت هم صحیح. انتهای پیام ...
لحظات تلخ و احساسی از دست دادن فرزند و مادر
پیدایش نمیکردم، بالاخره روی تخت سنگی پیدایش کردم، در همان برخورد اول ضربه مغزی و آسمانی شده بود بالاخره بعد از گذشت مدت زمان کوتاهی به سرعت بچه های خواهرم را به هلال احمر فرستاده بودند تا زمان را از دست ندهند ، آنجا بود که متوجه شدم مادرم را هم از دست داده ام ، من دو برادر 13-14 ساله در خانه داشتم که منتظر مادرم بودند و خواهر و شوهر خواهرم هم در کما رفتند. حالا همه غم ها به دوش من ...
نگاهی به زندگی نامه شهید اسماعیل محسنی معلم کلایی
سیر کند و هم به زنش کبوتر که باردار بود، برسد؛ تا این که اسماعیل سال 1337 درحالی که کسی به علت ضعف شدید مادر امید به زنده بودنش نداشت، با جثّه ای نحیف و لاغر چشم به جهان گشود. پس از تولد فرزند، خوشی از زندگی عیسی و کبوتر رخت بربست. در مدت زمان اندکی متوجه شدند اسماعیل بیمار است. پدر و مادر مجبور بودند هفته ای دو بار او را به شهر نزد دکتر ببرند و چون آن زمان در روستا ها ماشین نبود، مسیر ...