غلامحسین میدانچی کهن حروفچین صنعت چاپ
سایر منابع:
سایر خبرها
روایت نخستین روزنامه و چاپخانه اردبیل
حیدر محمدیان اردی در گفت و گو با ایسنا اظهار کرد: با وجودی که 100 سال از ورود نخستین ماشین چاپ به کشور می گذشت، چاپخانه در اردبیل دایر شد، اما اردبیل از پیشروان صنعت چاپ ایران بوده و در حقیقت این کهن شهر تاریخی جزو 10 شهر نخست صاحب چاپخانه بعد از تبریز، تهران، ارومیه، اصفهان، شیراز، رشت و انزلی است. وی ادامه داد: چاپخانه احمدیه تقریباً تا سال 1300 شمسی دایر بود و خدمات ارزشمندی به حوزه ...
شاعری که دوچرخه اش را فروخت تا به زیارت امام رضا برود
فراهم کند، اما من دوچرخه خود را فروختم و به مشهد مشرف شدم. این مداح اهل بیت(ع) گفت: به قدری وابسته به زیارت شده بودم که پول جمع می کردم و از 15 سالگی سالی یک یا دو مرتبه به مشهد مشرف می شدم. تا اینکه به هیأت ها و جلسات راه پیدا کردم. خدا رحمت کند مرحوم حاج محمود اکبرزاده را که از 17 سالگی در من ذوقی دید که به هیأت منتقل شد و به دیگران معرفی شد و به مجالس رفتم. امروز قریب 55 یا 57 سال ...
رفتار زشت پدرم مرا از خانه فراری داد
صبح روز بعد، از بس گشنه بودم، حالم بد شد. حالت تهوع و سرگیجه داشتم. مردم با پلیس تماس گرفتند. ماموران کلانتری آمدند و مرا به بیمارستان انتقال دادند. فکر می کردند چیزی خورده ام و مسموم شده ام. با تزریق یک سرم و آمپول حالم بهتر شد. آدرس مادرم را هم می ترسیدم بدهم. نمی خواستم زندگی او خراب شود؛ اما انگار چاره ای نبود. شماره تلفن خانه اش را دادم. مادرم و شوهرش آمدند. مادرم گریه می کرد. ناپدری ام هم ...
خاطره های جذاب نوه عزت اله انتظامی به بهانه زادروزش
برایمان از اولین تصاویر و خاطراتی که در ذهن گلنوش انتظامی از پدربزرگش ثبت شده، بگویید؟ من تصاویر پررنگی از زنده یاد عزت الله انتظامی در ذهنم دارم، چون پدربزرگ من آدم خاطره سازی بود. خیلی دوست داشت که در ذهن ما برخی از تاریخ ها ثبت شود. این جزء رسوم خانوادگی ما بود که پدربزرگم باید من و پنج سال بعد هم من و هم برادرم را به مدرسه می رساند و به ما دشت اول مهر می داد. در طول همه سال های تحصیلی ما ...
دلم می خواهد با هواپیمای جنگی پرواز کنم
پروازها بیشتر را در شمال کشور و تهران بوده است. در تمام پروازها، پدرت در کنارت حضور دارد؟ نه همیشه، ولی اکثر اوقات پدرم را در کنار خودم دارم. هدف سیده زهرا نوری چیست؟ پرواز با فانتوم. آرزو دارم یک روز با هواپیمای جنگی پرواز کنم. پس به طور کلی به خلبانی علاقه مند هستی. بله، همین طور است اما برای رسیدن به این هدف باید در دانشگاه های هوایی تحصیل کنم ...
کرونا پدر و مادرم را کشت و من با شلیک پلیس دستگیر شدم
ترک کردم تا ازدواج کنم اما لحظه ای که نتیجه آزمایش اعتیاد را گرفتم بلافاصله سراغ دوستانم رفتم و دوباره پای بساط مواد مخدر نشستم. با این که ازدواج کرده بودم و مسئولیت خانواده بر دوشم بود ولی به دلیل عوارض ناشی از خماری هیچ کاری نمی توانستم انجام بدهم و برای تامین مخارج اعتیادم دست به سرقت زدم. از آن روز به بعد هر چیزی را که ارزش مادی داشت ، می ربودم و به مالخران می فروختم. خانواده ام از ...
نسخه کرونایی مرد تهرانی برای دختر جوان
چند روز قبل به مأموران پلیس تهران خبر رسید راننده عبوری پیکر نیمه جان دختر جوانی را در بیابان های اطراف تهران پیدا کرده و برای درمان به بیمارستان منتقل کرده است. بررسی های مأموران پلیس حکایت از آن داشت دختر جوان که به شدت زخمی شده و در آستانه مرگ قرار دارد کارمند شرکتی در یکی از خیابان های مرکزی تهران است که روز حادثه پس از خارج شدن از محل کارش سوار برخودروی عبوری شده و ساعتی بعد این اتفاق ...
ماجرای زنی که چند مرد را اجیر خودش کرده بود
خوابیدم تا اینکه دقایقی بعد متوجه صدایی از بیرون ساختمان شدم. این بار بیدار شدم و از پنجره به بیرون نگاه کردم که چشمانم به شبحی شبیه انسان افتاد که روی دیوار حرکت می کرد و ناگهان غیبش زد. فکر کردم در خواب و بیداری قرار دارم و چشمانم اشتباهی دیده است. دوباره به اتاق خواب رفتم و خوابیدم که لحظاتی بعد صدای باز شدن در خانه ام را شنیدم و به سرعت به داخل پذیرایی آمدم. داخل پذیرایی با ...
جزییات هولناک نقشه یک زن برای کشتن شوهرش با مرد غریبه
خانه پدری ام به نام فریدون آشنا شدم. او به من ابراز علاقه کرد و من که همیشه با همسرم اختلاف داشتم و باوجود داشتن دختری هفت ساله می خواستم از او جدا شوم، با مهرداد درددل کردم. بعد از مدتی فریدون نقشه قتل شوهرم را کشید و او را کشت. من و فریدون جسد شوهرم را به گودالی انداختیم و فرار کردیم. بعد از آن من ادعا کردم شوهرم قصد داشت به ترکیه برود و ناپدید شده است. به دنبال اظهارات زن جوان فریدون ...
جنایت وحشتناک در جنوب تهران / قتل برادر معلول با ضربات چاقو
داشتم به دام اعتیاد افتادم و معتاد شدم؛ اما بعد از چند سال به کمپ ترک اعتیاد رفتم و مواد را ترک کردم. البته آنجا به خاطر درگیری دچار نقص عضو شدم و دیگر توان کارکردن نداشتم. چون زن و فرزند داشتم، تاکسی خریده بودم و با هر زحمتی که بود کار می کردم تا مخارج زندگی مان را تأمین کنم. متهم درباره جزئیات درگیری خونین با برادرش گفت: خانه پدری ام در منطقه جنوبی شهر بود و پشت خانه تبدیل به خانه تیمی ...
متهم: برای نجات فرزندم برادرم را کشتم
دار هم رابطه داشت. متهم ادامه داد: راننده تاکسی بودم که به خاطر مشکلات خانوادگی گرفتار اعتیاد شدم. چند بار به کمپ رفتم تا اعتیادم را ترک کنم، اما در آنجا به خاطر درگیری دچار نقص عضو شدم. پس از این مثل قبل توان کار کردن نداشتم و بیشتر در خانه استراحت می کردم. مرد میانسال در خصوص درگیری با برادرش در روز حادثه گفت: خانه پدرم در منطقه ای بود که در آنجا مردان و زنان فاسدی رفت و آمد داشتند ...
برق طلاهای زن همسایه چشمم را کور کرد
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، ساعت 4:30 دقیقه روز 5 اردیبهشت خبر قتل زنی جوان در خانه اش واقع در خیابان نواب به پلیس اعلام شد. خواهرزاده مقتول که ماجرای قتل خاله اش را به پلیس گزارش کرده بود، گفت: وقتی خاله ام به تلفن هایم جواب نداد به خانه اش رفتم، اما هر چه درزدم بازنکرد. می خواستم برگردم که متوجه صدای گریه پسر خاله کوچکم شدم، دیگر مطمئن بودم اتفاقی برای خاله ام افتاده است. به ...
شهادت برادر، سیدناصر را دگرگون کرد+ عکس
جا بمانی. پدرم هم آن طرف را جواب کرد. **: خواهر سومتان چه کرد؟ همسر شهید سیدناصر سجادی: او هم با یکی دیگر از پسرعموهایم ازدواج کرد. پدرم از سیدناصر خیلی شیربها گرفت. من متولد سال 1366 هستم و 15 ساله بودم که ازدواج کردم. **: با توجه به این که آقاسیدناصر کسب و کار خوبی در ایران داشتند، چرا شما را به ایران نیاوردند؟ همسر شهید سیدناصر سجادی: من خودم قبول ...
اولین گفت وگو با امام زمان قلابی در اصفهان / مخالف انتخابات بودم! + فیلم
اسب شدم و در شهر اصفهان می تاختم و شعار می دادم. شعار های تند بر علیه حکومت می دادم و با نیرو های پلیس هم درگیر شدم. بیشتربخوانید امام زمان قلابی در اصفهان دستگیر شد/ مدعی امامت چگونه مجازات می شود؟ امام زمان قلابی با شعار ضد حکومتی قصد اخلال در انتخابات داشت مرد شیاد اصفهانی در ادامه گفت: شعار های ضد حکومتی می دادم و داشتم به سمت دروازه قرآن می رفتم. آنجا ...
یاد مسعود با کرونا آمد
خیلی کم دیدم. دانشگاه و کار و ازدواج، دیدار های تصادفی مان را به همان دست تکان دادن های از دور محدود کرد. از دوستان مشترک می شنیدم که سخت در تلاش است برای قبول شدن در رشته پزشکی. بعد ها شنیدم که در یکی از شهر های غربی کشور پرستاری می خواند و یک شب هم که به خانه پدرم آمده بودم و کوچه را چراغانی دیدم، فهمیدم که ازدواج کرده است. یاد مسعود با کرونا آمد، وقتی که برادرم با 40 درصد درگیری ریه ...
احمد بن موسی(ع) به دست مبارک خویش، قرآن کریم را نوشته است
را فرا گرفت تا اینکه به کرمان برای معالجه انتقال یافتم. در این شهر بعد از اینکه پزشکان مرا جواب کردند، گفتند؛ امکان دارد در تهران معالجه شوم. پایم دیگر حرکت نمی کرد، دردم به قدری بود که نمی توانستم به تهران بروم. از طرفی از معالجه خود ناامید بودم. زیرا پزشکان گفته بودند بر اثر صدمات وارده به رگ کمر و نخاع امکان دارد دیگر نتوانم فعالیت بدنی داشته باشم. شب را با دعای کمیل و توسل به امامان آغاز کردم ...
حاتمی کیا برای آژانس شیشه ای من را نمی پذیرفت!/ دیوار نکشیدم
دوباره به دفتر ایشان رفتم و درباره نقش و چیزی که مد نظر خودم و او بود توضیح دادم و قرارداد بستیم. کیانیان مطرح کرد: فیلم سینمایی کیمیا به جشنواره فیلم فجر رفت و من برای نقش دوم کاندیدا شدم و زمانیکه شب به خانه برگشتم همسرم گفت چند پیام تلفنی دارم. وقتی پیام ها را چک کردم متوجه شدم پیامی از طرف ناصر تقوایی شدم مبنی بر اینکه فیلم را دیده و از نقش من خوشش آمده است که با شنیدن این پیام بسیار ...
نقشه سیاه برای دختران جوان / پسر ایرانی خود را آمریکایی جا زد!
برملا و مشخص شد که او با این ترفند دختران دیگری را نیز فریب داده است. او گفت: چون به خوبی زبان انگلیسی می دانستم موهایم را رنگ می کردم و به سمینارها و همایش ها می رفتم و وانمود می کردم آمریکایی هستم و در سفارتخانه ها نفوذ دارم و می توانم کارهای مربوط به مهاجرت و اقامت انجام دهم. اغلب به دلیل اینکه موهایم بور بود به من اعتماد می کردند و در ادامه با آنها طرح دوستی می ریختم. متهم ادامه داد ...
“رضا کیانیان اعتراف کرد!
فقط یکی شان بزرگ میشود. منظورش علی بود . پیانو ی هایده هم رسید به علی که رفت و درس خواند و شد آهنگ ساز. که باعث افتخار من است. دوستان خوبی داشتم و دارم که همه شان را دوست دارم و پشتوانه من هستند. برای همه همه همه ارزوی تندرستی می کنم. و شما را هم دوست دارم❤️این دو کلیپ را برای تبلیغ نمایش حرفه ای که به کانادا بردیم سفارش دادم بسازند. بعد از کرونا می خواهم دوباره روی صحنه ببرمش. اون جا می بینمتون ...
جنایت به خاطر عشق به زن شوهردار
هم مانند شوهرش قربانی کرد. متهم در ادامه اظهاراتش گفت: من سال ها مستأجر خانه پدری شیوا بودم و آنجا با او آشنا شدم. او به من ابراز علاقه کرد. این زن همیشه از بدرفتاری های شوهرش گلایه داشت. شیوا آن قدر به من اصرار کرد که خام حرف هایش شدم. او از من خواسته بود شوهرش را بکشیم، جسد را در رودخانه بیندازیم و رویش سنگ بریزیم؛ اما به این درخواست جواب رد دادم و به شیوا گفتم دلم نمی آید دست به چنین ...
محبوبه عزیزی: برای اجرا دو مانع خانواده و پارتی بازی ممکن است وجود داشته باشد
مجری و همچنین به عنوان نری تور که نریشن می خواندم. در شبکه های مختلف و ژانرهای مختلف من نریشن خواندم. بعد از برنامه نیم رخ که حدود دو سالی آنتن داشتیم، وارد سیمای خانواده و گروه اجتماعی شبکه یک شدم و مدتی را آنجا خدمت کردم. با فوت ناگهانی پدرم یکی دو سالی خیلی کم کار انجام دادم. چون ضربه سنگینی به روحیه ما وارد شد. بعد که به سکون و تعدیل رسیدیم من پرقدرت کارم را ادامه دادم. اولین قدم برای مجری ...
روش مدافع حرم برای دل کَندن از دنیا
گرفتم و گفتم که دلتنگت بودم، اما شرایط طوری نبود که به دیدنت بیایم. موقع بازگشت برای فرمانده مان کار فوری پیش آمد و قرار بود 15 دقیقه منتظر آمدن فرمانده باشیم. من هم در این موقعیت، فرصت را غنیمت شمردم و به دیدن مختار رفتم. از دیدن همدیگر خیلی خوشحال شدیم. یک ربع تا 20 دقیقه مسیر را رفتم و فقط توانستم دو دقیقه مختار را ببینم و این آخرین دیدار ما بود. بعد که برگشتم، مختار پیام داد خیلی از آمدنت خوشحال ...
نگین زندی فوتبالیست زن ایرانی گرانترین بازیکن کافا
از فوتبال 2 سال هندبال کار می کردم. دوستم کلاس فوتسال می رفت. به او گفتم فوتبال را خیلی دوست دارم، یک روز من را هم یواشکی برد سر کلاس! چرا یواشکی؟! من هر سه چهار ماه یک بار یک رشته عوض می کردم. پدرم می گفت باید یک ورزش را ادامه بدهی. نمی خواستم پدرم بداند که من دوباره رشته ورزشی ام را عوض کرده ام. ولی بعد از اینکه سمت فوتبال رفتم، ماندگار شدم. 12 سالگی رفتم فوتسال، 2 هفته ...
قاچاقچی قاتل محاکمه می شود
شریعتی که رسیدیم از من خواست او را پیاده کنم. همان موقع ماشین را متوقف کردم و مینا از ماشین پیاده شد و رفت و دیگر از او خبری نداشتم تا اینکه چند روز بعد متوجه شدم مینا با شلیک گلوله کشته شده و جسد سوخته شده او هم کشف شده است. او در خصوص فرارش بعد از حادثه گفت: از آنجایی که من زندانی بودم و با مقتول اختلاف حساب داشتم فکر می کردم مظنون به قتل شوم به همین خاطر فرار کردم و از ترس سه ماه فراری بودم ...
نوعروس: من انسانی هستم که با روحیات پسرانه در کالبد یک زن
، اسباب بازی دیگری را انتخاب کن. ببین این عروسک های موطلایی چقدرزیبا هستند. پدرم به اجبار برایم عروسک می خرید اما من چشمم به دنبال همان ماشین پلیس بود !وقتی وارد مدرسه شدم، مشکلاتم بیشتر شد و نمی توانستم با همسن و سالانم ارتباط درستی برقرار کنم . دوستان زیادی نداشتم ،گاهی با دختران مدرسه درگیر می شدم و آن ها را کتک می زدم! اولیای مدرسه نیز والدینم را می خواستند و آن ها مرا شماتت می ...
شعر با زندگی ام عجین شده است
بسیار قرار می گرفت. مجموعه اشعار مستقل خود را با عنوان خودت را به بادها بسپار در سال 1397 به چاپ رساندم وغزلیات دیگرم به صورت مشترک در مجموعه های هم آوای من باش ، نگین سخن ، آثار برگزیده معاصر و شاعران معاصر منتشر شد. مدتی بعد نیز در فرهنگسراهای منطقه 5 به آموزش شعر و شاعری به علاقه مندان پرداختم تا به امروز که مدیر روابط عمومی فرهنگسرای فردوس هستم. حرفه و پیشه ای که با شعر پیوند زده ام تا ...
رهایی از قصاص در یک قدمی مرگ
زیر مشت و لگد خودش گرفت. اخلاق ورفتارش هر روز بدتر می شد تا سرانجام با نوشیدنی مسموم او را بیهوش و بعد خفه اش کردم وجسد را میان علوفه ها انداختم. بعداز دستگیری؟ می دانستم دیر یا زود ماجرا لو می رود وقتی کارفرمایم جسد را یافت من به عنوان مظنون بازداشت شدم و بعداعتراف کردم و راهی زندان شدم. سال های زندان چطور گذشت؟ سخت بود. دوراز دختر 8 ساله ام، بزرگ شدن و مدرسه ...
حمله کوسه، کودک 10 ساله را روانه بیمارستان کرد
.... این کوسه قبل از آنکه جکسون بخواهد واکنش نشان داده و فرار کند دندان خود را در پای او فرو کرد. جکسون در حالی که فریاد می کشید از پدرش کمک خواست. جکسون در گفتگو با ABC استرالیا در این باره گفت: من با پدرم در حال شنا بودم که این حیوان را دیدم. یک کوسه به من نزدیک شد و به من حمله کرد. من غرق خون شده بودم. در آن لحظه من فکر می کردم خواهم مرد، چون واقعا ترسیده بودم. جکسون با کمک پزشکانی ...