روزی که حاج قاسم سه بار تا مرز شهادت پیش رفت
سایر خبرها
روایتی از وضعیت حاج احمد متوسلیان/ آخرین عکس یادگاری حاج احمد
داوود آبادی نویسنده و پژوهشگر جنگ در 2 بهمن سال 98 یعنی چند روز پس از شهادت حاج قاسم خاطره ای را از او روایت می کند و اینگونه خبر از شهادت قطعی چهار اسیر ایرانی می دهد: چند وقتی بود که شدیداً دنبال این بودم تا چند نفر که مطمئن بودم و هستم کامل ترین اطلاعات را از حاج احمد متوسلیان فقط آنها دارند، حضوری ببینم و در این رابطه سوال کنم تا اطمینانم از اطلاعاتی که تا امروز داشتم، کامل شود. حاج قاسم ...
جنگ بلدوزرها و تانک در مهران
روی تخت چوبی و دهانش باز مانده است. با خودم گفتم شهید شده. ناراحت و یک خرده هم دستپاچه شدم. می دانستم شهادت ایشان مشکلات زیادی را برای تشکیلات به دنبال دارد. به سمت ایشان رفتم ببینم چه خبر است. دیدم آقای نجفی خندید و گفت دستپاچه نشو، حاج بابا ایشان خواب است شهید هم نشده. کنارش نشستم چشم باز کرد و زود از جا پرید چشم هایش را مالید. سلام کرد. پرسید: چه خبر است؟ گفتم ...
داستان دوچرخه ای که محمدمهدی را جاودانه کرد
روز 1367/03/29 شاهد پرواز او بود. پیکر پاک و مطهر این شهید سرافراز میهن در زادگاهش به خاک سپرده شد. روایتی از یک فرمانده در کلام نزدیک ترین یاورش همسر شهید درباره او می گوید: صبح روز آخر مشغول کار های خانه بودم که دیدم حاج آقا گوشه ای از اتاق نشسته و مرا نگاه می کند... به من گفت بیا کنارم بنشین. گفتم حاج آقا الآن وقت این حرف ها نیست! اجازه بده تا بچه ها بیدار نشده اند کار های ...
واکنش آیت الله هاشمی به شکست در مقابل احمدی نژاد /پیامی که رهبر انقلاب دادند
حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی در بخشی از گفتگوی تفصیلی با خبرگزاری خبرآنلاین ، گفت: در سال 84 که مرحله دوم انتخابات بود ساعت 10 و نیم شب آقای هاشمی به من زنگ زدند و گفتند از آیت الله خامنه ای پیامی به من رسیده که جشن نگیرید و من به حاج آقا گفتم که جشن را قرار است رقیب ما بگیرد چون ما انتخابات را واگذار کردیم. مرعشی گفت: آقای هاشمی به من گفتند من دارم می خوابم، نتیجه که نهایی ...
دشداشه عجیب فرمانده
در هور و در میان کمین های دشمن قرار داشت! اوایل بامداد بود که بچه ها بیسیم را درست کردند. بعد هم از بچه های قرارگاه خواستند چند لاستیک آتش بزنند تا راه را پیدا کنیم. حدود ساعت سه بامداد بود که به مقر شهید بقایی رسیدیم. حاج علی پس از ساعت ها اضطراب و دلهره، نفس راحتی کشید. برادر محسن خاطره آن بازدید را اینگونه تعریف می کند: با علی به هور رفتم تا منطقه را خودم از نزدیک بررسی کنم ...
توفیقاتی که رهبر انقلاب از خدمت به پدرشان کسب کردند + عکس
امر بعیدی می دانستند که من از قم دست بکشم. خلاصه آن که به مشهد رفتم و خدای متعال توفیقات زیادی به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظیفه خود رفتم، اگر بنده در زندگی توفیقی داشتم، اعتقادم این است که ناشی از همان برّی است که نسبت به پدر، بلکه به پدر و مادرم انجام داده ام. این قضیه را گفتم برای اینکه شما توجه بکنید که مسأله چقدر در پیشگاه پروردگار مهم است. رهبری معظم انقلاب پس از مراجعت از ...
سفرنامه ی ناصرالدین شاه به خراسان، شنبه 15 تیر 1246؛ دویست وپنجاه نفر از فوج زرندی هرزگی کرده، رفته اند ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ دیشب زاغی بله شده بود، صبح رفتم حمام بعد رخت پوشیده سوار شدم به درشکه، از دروازه ی ارک بیرون رفته، از دم باغ خوبی گذشته، راندیم برای باغ خلج. والده ی شاه صبح توسط اشرک را کرده بود، او هم سوار بود. آیی برای خلعت بهای خودش با کسان الله یارخان دره جزی هرزگی کرده بود، اسب کشیده بود. به هاشم و میرشکار گفتم ایستادند او را صد چوب زدند. خلاصه، یک فرسنگ و نیم راه است از شهر الی باغ ...
ابراز تاسف از ساخته نشدن مستندی درباره شهدای مدافع حرم و حاج قاسم /سینمای مستند را ویران کردند
است که طی 8 سال گذشته در دولت تدبیر و امید رخ داد. برجی سپس با بیان اینکه در این سال ها ما حتی اندک مستندهای متعهد به مردم یا نظام ندیدیم اظهار داشت: متأسفانه مدیران سینمایی به جای آنکه مستندهای استراتژیک و... تولید کنند دست به ساخت مستندهایی زدند که برخی چهره های برجسته کشور مانند شهید آوینی در آن تخریب شدند و بنده شخصاً در جریان هستم که حال خانواده این شهید بزرگوار بعد از تماشای این ...
روایت محاصره تا آزادسازی دو شهر شیعه نشین سوریه
الزهرا شد. دوباره همدیگر را دیدیم. تشکر کرد و گفت: خیلی کار زیبایی کردید! من مدیون بچه های گیلان ام. پیشانی حاج قاسم را بوسیدم و گفتم: حاجی، ما را بیشتر از این شرمنده نکنید. من و نیروهایم، افتخارمون اینه که سرباز شماییم و در رکاب حضرت آقا می جنگیم. علی ، یکی از محافظ های سردار سلیمانی، گفت: حاج محمد، سردار، قلبا شما را دوست داره. به من گفته هر روز یادم بیار برای سلامت بچه های گیلان ...
شهیدی که در قبر اذان گفت
خواند و به آب داخل لیوان دمید پارچه سبزی را از جیب پیراهنش درآورد و با آب لیوان خیس کرد و نم آن را بر لبان من کشید و درآخر زمزمه کرد به حق دختر سه ساله ی حسین... روز بعد در عالم رویا خودم را در صحنه ی کربلا دیدم دختربچه ای سمتم آمد و من قمقمه ام را به او دادم او آن را گرفت و فقط لب های خشکش را تر کرد و دوباره به سوی خیمه ها رفت اما سواری دختر بچه را با سیلی زد هرچه تقلا کردم به کمکش بروم ...
اوج حساسیت لیگ برتر در گرمای سیرجان
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما استان مرکزی،در ادامه رقابت های لیگ برتر فوتبال و در هفته بیست و ششم شاگردان منصوریان به مصاف یاران امیر قلعه نویی می روند. نماینده لیگ برتری استان که با 37 امتیاز در خانه چهارم جدول قرار دارد از ساعت 20 و بیست دقیقه امشب سه شنبه 15 تیر ماه، در ورزشگاه شهید حاج قاسم سلیمانی سیرجان ، به مصاف تیم 35 امتیازی و رده هفتمی گل گهر می رود. دیدار رفت دو تیم در 26 دی ماه سال گذشته با تساوی بدون گل در اراک به پایان رسید. ...
ربودن دختر جوان از داخل تاکسی
.... شیوه آدم ربایی چگونه بود؟ ما چون کارهای مالی کارخانه حجت را انجام می دادیم مدارکی به دست آوردیم که نشان می داد 70 میلیارد تومان فرار مالیاتی دارد. می خواستیم این مدارک را به حجت نشان دهیم و نصف این پول را از او اخاذی کنیم. به همین خاطر نقشه کشیدیم و ظهر روز 24 خرداد سه نفر از اعضای باند با حکم جلب جعلی راهی دفتر حجت شدند. آنها خودشان را مأمور معرفی کردند و حجت را سوار خودروی 207 ...
تحول آینده سیاسی هاشمی و اصلاح طلبان از انتخابات 1384
انتخابات بود، ساعت 10 و نیم شب آقای هاشمی به من زنگ زدند و گفتند از آیت الله خامنه ای پیامی به من رسیده که جشن نگیرید و من به حاج آقا گفتم که جشن را قرار است رقیب ما بگیرد، چون ما انتخابات را واگذار کردیم. آقای هاشمی به من گفتند من دارم می خوابم، نتیجه که نهایی شد من را بیدار نکنید و فردا صبح به من بگویید و ایشان واقعا ساعت 10 و نیم شب خوابیدند و من شش صبح از آقای کرباسچی و آقای محمد هاشمی ...
این زن ناجی نوزاد فروشی است
کاهش آسیب بانوان در یکی از پاتوق ها دختر جوان مصرف کننده ته خطی را پیدا کردند که ماه های آخر بارداری را سپری می کرد و حضورش در پاتوق برای خودش و بچه اش خطرناک بود. به هر طریقی بود همکاران راضی اش کردند تا به مرکز بیاید و یک وعده غذای گرم بخورد و دوش بگیرد، آمد، اما نماند و دوباره رفت. مدتی بعد خودم در سرکشی پاتوق ها دوباره دیدمش، شکمش بزرگ شده بود. گفتم بیا برویم مرکز ما، همان جا بمان ...
سرقت های سریالی پس از قطعی برق
مهدی به همراه 6 نفر از دوستانمان نقشه گروگانگیری را کشیدیم. قرار شد 3 نفر در نقش مأمور وارد دفتر شوند و یک نفر هم پشت فرمان ماشین منتظر گروگان و بچه های دیگر بماند. روز حادثه 3 عضو باند وارد دفتر مرد کارخانه دار شدند و با نشان دادن حکم جلب قلابی، وی را با خود به بیرون از شرکت برده و سوار ماشین کردند. پس از آن چند ساعتی در سطح شهر او را چرخاندند. همدستانم به او گفتند که مدارکی به دست آورده اند که ...
درهای بسته خانه حاج آقا علی
استفاده بهینه تری از چنین جاذبه های گردشگری داشت. دراین میان یکی از مهم ترین جاذبه های گردشگری کرمان در روستای قاسم آباد در نزدیکی شهر رفسنجان قرار گرفته است؛ خانه تاریخی حاج آقا علی یادگاری از عصر قاجار به حساب می آید که با معماری ویژه خود تحسین هر بیننده ای را برمی انگیزد. اما نکته اینجاست که با وجود اینکه مدت هاست مرمت آن به پایان رسیده است، همچنان بلااستفاده مانده و درهای ...
شهدا شهید نشدند که ما برایشان گریه کنیم
خاطر وضعیت دست ایشان و حجم زیاد کارها به ایشان گفتم شما برو خانه! بچه های ایشان در خانه های شهید کلانتری که حداکثر 15 کیلومتر با ما فاصله داشت مستقر بودند، اما ایشان باز هم قبول نکرد و توی قرارگاه ماند. ایشان این طور با صلابت و مصمم بود. شبی هم که عزم رفتن به عملیات را کرد و من هرچه اصرار کردم که نرود، قبول نکرد. 35 سال گذشته است اما من اشک ایشان را هنوز بخاطر دارم وقتی برای رضایت اصرار کرد. صبح ...
یک نکته درباره سریال جدید سیما
را شروع کردم. قاسم جعفری در کار مدل عجیبی دارد و من همه شرایط را پذیرفتم. او می خواهد از همان اول صبح شما را ببیند و مثلاً می گفت نویسنده باید هفت صبح در دفتر کار باشد. نگارش این سریال با زمان ازدواج من همزمان بود و من یک بازه زمانی فشرده در حال کار بودم و حتی در آن زمان فقط یک روز مرخصی گرفتم تا خانه پیدا کرده و اجاره کنم و یک روز هم برای عروسی اجازه و مرخصی گرفتم. شب عروسی از کار ...
چراغ های رابطه تاریک اند
...> تصمیم دیگری که باید گرفت بد نیست همان ها که فقط از بلندای استیج با مردم حرف زدند، همان ها که فقط وقت انتخابات از زیر باد کولر بیرون آمدند، همان ها که از روی سان روف ماشین به مردم پیاده نگاه کردند بیایند و یک سری به مردم بزنند، شاید در یک ماه آینده، یک هفته آینده یا حتی یک ساعت آینده تصمیم دیگری گرفتند. راستی، درست نمی دانم امروز برای بار دوم بود که برق رفت یا بار سوم، حتی نمی دانم برای وصل برق چقدر باید صبر کنم، عصبانی شدم و توی دلم خیلی چیزها گفتم، هرچند انگار برای کسی مهم نبود! مرتضی درخشان - روزنامه نگار / روزنامه جام جم ...
پشت پرده شلیک به پزشک سرشناس تهرانی چه بود؟
دیوان عالی کشور تحت رسیدگی موشکافانه قرار گرفت و در حالی که حکم قصاص جمشید تایید شده بود حکم متهمان ردیف دوم و سوم شکسته شد و آنها در شعبه هم عرض بار دیگر از خود دفاع کردند . در ابتدای جلسه که در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد سعید گفت :جمشید از من خواسته بود تا در این ماجرا به او کمک کنهم.من همراه جمشید به خانه دکتر باستانی رفتم و وقتی او فریاد کشیدن دزد دزد ترسیدم و ...
کدام شهید قائم مقام حاج همت بود؟
. بغلم کرد و گفت: آره مجتبی یکی از قدیمی ترین رفقامان هم بالاخره رفت، ولی ما هنوز زنده ایم. بعد سرش را و دست هایش به آسمان بلند کرد و فریادی کشید که 50 متر آن طرف تر هم اگر صدای گلوله نبود به وضوح شنیده می شد. خدایا خسته شدم پس چرا مرا نمی بری؟ گفتم: رضا این حرف ها چیه ؟ این همه بچه ها رفتند، مگر ما دنبال چیز دیگری بودیم؟ شهادت ممقانی هم داغش کم نیست و تو حالا داری به این داغ نمک می زنی ...
این که شهید بابک نوری را فقط به خوش تیپ بودن بشناسند، ناراحت کننده است
، نپذیرفته است . من در انزلی ساکن هستم و شهید، زاده و ساکن رشت. قبل از این فقط اسم شهید را شنیده و عکسش را دیده بودم و می دانستم مدافع حرم بوده و به شهادت رسیده است. وقتی به ملاقات پدر ایشان رفتم، کمی با هم صحبت کردیم و به سؤالات ایشان جواب دادم. یک هفته بعد با من تماس گرفتند و موافقت خود را اعلام کردند و این طور شد که من زندگینامه شهید را نوشتم. * در نگارش این کتاب با چه سختی ها و ...
شوخی جالب شهید محمدرضا دستواره با آیت الله خامنه ای
مناسبت های مختلف از مقابل مدرسه دسته های تظاهرات راه می انداختند و در خیابان شوش و کوچه پس کوچه های اطراف آن علیه رژیم پهلوی شعار می دادند. گاهی نیز شیشه ی مغازه مشروب فروشی را می شکستند. سید سال ها بعد در سخنرانی های خود از روز 22 بهمن 1357 این طور یاد می کند: ...یادم هست روز 22 بهمن هر جا مردم به کمک نیاز داشتند تا پادگان ها و مراکز امنیتی را تسخیر کنند سریع با بچه ها به آنجا می رفتیم. آن روز ...
پایان شیرین همدستی خانم دهیار با جهادی ها/ وقتی رفقای حاج عبدالله والی 400 زوج ناامید را به خانه بخت ...
منطقه زندگی کردیم و همراه آنها با سختی ها و محرومیت ها کنار آمدیم. البته فقط ما نبودیم. اساتید بزرگواری مانند حاج آقا مهدوی ، اسماعیلی و لواسانی هم هرکدام در مقطعی با خانواده به بشاگرد آمدند و چند سال در آنجا مستقر شدند و به فعالیت پرداختند و حضور ارزشمندشان هنوز هم در این منطقه ادامه دارد. گروهی از طلبه های حوزه علمیه برادران بشاگرد وقتی نسل بچه های حاج عبدالله والی، همه کاره ...
مدافع حرمی که خیلی ازدواجی بود!
به عنوان تکاور بسیجی اعزام شد. وقتی می گوییم تکاور، یعنی این کهه همه طور آموزش را گذرانده و دوره های فوق العاده سخت، جنگ های شهری و جنگ های تن به تن را گذرانده. انواع سلاح ها را آموزش دیده بود. خودش روحیه خیلی شوخی داشت. مثلا یک بار که برای آموزش به فیروزکوه رفته بود، آمد خانه و گفت که من را از آموزش، اخراج کرده اند! گفتم چرا؟ گفت یک سرهنگ ارتش آمد و نارنجک را به دست ما داد و گفت تا سی ثانیه ...
مدافع حرمی که خیلی ازدواجی بود! + عکس
به آموزشگاه رفت و برای بدنسازی ثبت نام کرد. چون خیلی اهل ورزش بود. اصلا عاشق ورزش بود. شاید باورتان نشود اگر هیچ کاری نمی توانست بکند؛ ورزشش را ترک نمی کرد. حتی اگر مجبور بود در خانه بماند، همین جا طناب می زد و از ورزش دور نمی شد. در دقیقه 120 تا طناب می زد و تبحر خاصی داشت. **: همسایه پایینی هم که ندارید و خیالتان از بابت سر و صدای طناب زدن هم راحت بود... مادر شهید: بله، شکر ...
خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی، 13 تیر 1377: توضیحات سفیر کره جنوبی درمورد سه علت بحران اقتصادی این کشور ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : خاطرات روزنوشت مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در سال 1377، هرشب در انتخاب منتشر می شود. پیشتر، خاطرات ایشان از سال 58 تا 76 در سرویس تاریخ انتخاب به صورت روزانه پوشش داده شده است. دیروز حاج قاسم صفریان، دایی زاده، از نوق تلفنی اطلاع داد، برادر بزرگش، حاج علی آقا به زیارت کربلا رفته و در حرم سامرا مفقود شده. چند روز است از او خبری نیست ...
مسئولیت فوق العاده سرّی علی هاشمی
نامه و خاطرات سردار فاتح هور ، شهید سرلشکر علی هاشمی می پردازد. خبرگزاری میزان در سلسله برش هایی، به بازخوانی این کتاب می پردازد. *** قرارگاه نصرت محسن رضایی و احمد غلام پور علی هر روز در جلسه ای روند کار را توضیح می داد. من هم خواسته هایم را می گفتم و او می رفت و فردا باز جلسه ای دیگر. در این جلسه ها به خوبی احساس می کردم علی با چه ذوق و شوق و حرارتی کار می کند. ...
مادران شهدای دزفول از شهیدشان چه می گویند؟
بزرگتر و هدفی والاتر؛ جوانانی که در اوج روزهای جذابیت و شادابی روحی خود پای روی تمام خوشی های زودگذرشان گذاشتند، و روز به روز با خود تمرین کردند تا بتوانند ذره ذره از دلبستگی های زندگی شان را کم کنند و اسلحه در دست گرفتند و با شجاعت و صلابت مقابل رژیم بعث عراق ایستادند. آنچنان زنده و پویا از خاطرات عزیزش روایت می کند که گویی این ماجراها چند روز پیش برایش اتفاق افتاده، مادرشهیدفخرالدین در ...
روز قلم در آینه اساطیر؛ تهمورث، کاتبان و نویسندگان را ارج نهاد
بدی ها پاک و دست دیوها را از همه جا کوتاه کند. او با افسونی نیرومند سالار دیوان را پست و ناتوان کرد و فرمانبردار ساخت و لقب دیوبند گرفت. تهمورث اهریمن را با افسون اسیر کرد و 30 سال، سوار بر اهریمن دور زمین را می گشت. وقتی دیوان این وضعیت اهریمن را دیدند دیگر به دستوراتش گوش ندادند. دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند تاج و تخت پادشاهی را از تهمورث بگیرند. وقتی طهمورث از نقشه آن ها باخبر شد، به ...