بازیگر پیشکسوت: بعد از سرطان باید با کرونا بجنگم
سایر منابع:
سایر خبرها
اینفوگرافی/ غذاهایی که چربی دور شکم را از بین می برند!
، اما همچنان فردی چاق بودم. اگرچه، بعد ها متوجه شدم بین رشد و اضافه وزن هیچ ارتباطی وجود ندارد. پدرم، فرد چاقی بود و زمانی که من 14 سال داشتم، بیش از 200 پوند وزن داشت. من نیز " ژن های چربی " را به ارث برده بودم. سپس، پدرم در سن 52 سالگی، توسط سکته ای شدید دچار مرگ ناگهانی شد. من نیز پسر همان پدر بودم، آیا سرنوشت من هم اینگونه خواهد بود؟ شروع ...
احمد احمدی: پول بازگشت به ایران را نداشتم و مثل گداها از خارجی ها پول قرض گرفتم
اسپانیا برگردم. بارها در مدت چند روز به فدراسیون پیام دادم و زنگ زدم تا برایم بلیت بگیرند که به تهران برگردم اما کسی جواب نداد.به مادرم هم دروغ می گفتم. مانند گداها از چند ورزشکار خارجی پول قرض کردم تا به ایران برگردم. هیچ کس نمی داند بر من چه گذشت. * من ورزشکاری بودم که جزو ستارگان جهانی بودم، تحقیر شدم، باید قایق مجانی می گرفتم و شب در فرودگاه می خوابیدم. به حدی رسیده بودم که به ...
التماس فریبا نادری در ازدواج دوم ! / خودش فاش کرد ! + فیلم
گذشت زمان حس می کردم که او احساس خاصی نسبت به من دارد. مسعود عاشقم شده بود و یک روز آن را بر زبان آورد. من هم در مقابل عاشق شدم یعنی او من را هم عاشق کرد. بعد از دوران عاشقی تصمیم گرفتیم که با هم ازدواج کنیم، شاید خیلی ها فکر کنند من از بیماری او خبر نداشتم که تن به این ازدواج دادم اما این جور نبود؛ من از سال 83 می دانستم که مسعود سرطان دارد، سال 85 که با من ازدواج کرد دکترها می گفتند ...
ترفند طلاق گرفتن یک زن از مرد 46 ساله
گذر می رفتم ، اما مشکلی در زندگی نداشتم و همسرم نیز قناعت می کرد. تا این که دچار دیسک کمر شدم و به پیشنهاد یکی از دوستانم برای اولین بار شیره تریاک مصرف کردم تا دردهایم کمی تسکین یابد ولی با ترغیب و تشویق دوستم به استعمال مواد مخدر حتی در محیط کار ادامه دادم و زمانی به خود آمدم که دیگر جوانی معتاد بودم. با آن که دخترم به سه سالگی رسیده بود اما حالا دیگر نمی توانستم مخارج زندگی و اعتیادم را با درآمد ...
حسینی: مجیدی تماس گرفت و گفت پستت را پاک کن
همکاری با باشگاه وجود نداشته باشد.بعد هم آن پست اینستاگرامی را گذاشتم. وی ادامه داد: بعد از انتشار آن پست در اینستاگرام آقای فرزاد مجیدی تماس گرفتند و گفتند که اگر ممکن است این پست را پاک کن و فردا صحبت می کنیم. امروز منتظر باشگاه استقلال بودم و خودم هم به باشگاه آمدم تا تمدید کنم. دروازه بان استقلال همچنین گفت: 4 ساعت پشت در اتاق ماندم تا قراردادم تمدید شود. گفتم که اینجا خانه ...
دروازه بان استقلال تمدید کرد؟
به گزارش راهبرد معاصر؛ سید حسین حسینی پس از عقد قرارداد دو ساله با باشگاه استقلال در خصوص پست جدایی اش و بازگشت دوباره اش به جمع آبی پوشان گفت: شب گذشته به خاطر صحبت هایی که شده بود ناراحت شدم و پست خداحافظی را گذاشتم بعد از این پست فرزاد مجیدی به من زنگ زد و از من خواست این پست را بردارم و فردا به باشگاه بیایم. امروز به باشگاه آمدم و اگرچه 5 ساعت پشت در ماندم، اما چون استقلال را دوست دارم، تحمل ...
مورد عجیب ارتشی که فقط در ساعت اداری می جنگید!
...> **: مدرسه را تا کلاس چندم خواندی؟ عطوی: من از سیکل وارد حوزه شدم، دیپلمم را بعدا گرفتم. **: باید برای نبودت حوزه را راضی می کردی؟ عطوی: در اصل که نمی شد راضی کنم، اساتید یا معاونینی که اوکی بودند با ما، آنها را راضی می کردیم، به خاطر این، من خیلی به حوزه های علمیه رفتم. از این شهر می رفتم به آن شهرستان تا غیبت هایم به چشم نیاید. چون بعد از یکی دو سال می گفتند آقا ...
سه خاطره از امدادگر کجایی؟
پریدم و در آنجا کِز کردم. اسلحه نداشتم. نمی دانستم چه کار کنم. عراقی ها نزدیک بودند. بعد از چند روز، صدای تیر کلاشینکف را تشخیص می دادم. نیروهای خودمان، ژ 3 داشتند و عراقی ها کلاش. به عراقی ها نزدیک تر بودم. اگر در همان نهر می ماندم به احتمال زیاد اسیر می شدم. اگر هم از نهر بیرون می رفتم وسیله ای برای دفاع از خودم نداشتم. دلم نمی خواست اسیر بشوم؛ برای من مرگ بهتر از اسارت بود. خودم را ...
قسمت 6/ نقشه ی عملی کودتای وطنی!/ طرح ریزی برای انهدام مخازن نفت و بنزین ایستگاه راه آهن
، غذایی حاضر نبود، دستور دادم مقداری نان و پنیر و یک استکان چای برایم بیاورند. همان طور که پشت فرمان اتومبیل نشسته بودم، نان و پنیر را خوردم و مجددا به راه افتادم. نزدیک ساعت سه ونیم بعد از نیمه شب گلدسته های مرقد مطهر حضرت معصومه و گنبد آن غرق در نور بود و جلال و شکوه خاصی داشت از دور نمایان شد. مامورین پاسگاه دروازه در خواب بودند و من آزادانه وارد شهر شدم. شهر مذهبی قم در سکوت و آرامش ...
قاتل: صداهایی به من گفتند پدرت را بکش
دستگیر کردند. مادر خانواده که شاهد جنایت بود در تحقیقات گفت: پسرم از مدت ها قبل از اختلالات روانی رنج می برد و بیماری روحی داشت. روز حادثه هر 3نفر در خواب ظهرگاهی بودیم که ناگهان با شنیدن سر و صدا از خواب پریدم و با صحنه هولناکی مواجه شدم. پسرم با چکشی خونین بالای سر پدرش بود. او چند ضربه به سر او زده بود و من که وحشت کرده بودم، فورا موبایلم را برداشتم و از خانه بیرون رفتم و به پلیس ...
اشک ها و لبخندهای یک امدادگر در بحبوحه جنگ/ دوی ماراتن برای فرار از اسارت!
مجروح را پانسمان کردم و او را به همراه یک امدادگر به عقب فرستادم. خودم به همراه نیرو ها جلو رفتم. ناگهان متوجه شدم تنها هستم و هیچ کدام از نیرو ها اطرافم نیستند. برای اینکه در تیررس عراقی ها نباشم داخل یک نهر آب پریدم و در آنجا کِز کردم. اسلحه نداشتم. نمی دانستم چه کار کنم. عراقی ها نزدیک بودند. بعد از چند روز، صدای تیر کلاشینکف را تشخیص می دادم. نیرو های خودمان، ژ 3 داشتند و عراقی ها ...
اعتراف ناموسی قاتل فن پیج بهنوش بختیاری / عکس زنم در موبایل فردین بود + عکس و فیلم
را بهم ریختم و سپس مینو از خانه اش در یکی از برج های منطقه چیتگر خارج شد و من نیز بعد از 10 دقیقه از خانه خارج شدم و به سمت لابی ساختمان رفتم و در آنجا پیگیر مینو شدم که آنها گفتند اطلاعی از او ندارند و این برای این بود که اگر فردین پیگیر ماجرا شود از درگیری ما اطمینان پیدا کند. بهنام ادامه داد: ساعت 4 صبح بود که فردین تماس گرفتم و ادعا کردم با همسر موقتم درگیر شدم و می خواهم او را ...
نعمتی: امیدوارم سرباز خوبی برای پرسپولیس و هوادارانش باشم
به گزارش ایرنا، علی نعمتی پس از پیوستن به پرسپولیس در جمع خبرنگاران اظهار داشت: خدا را شاکرم که این اتفاق خوب افتاد. از نیم فصل لیگ گذشته پیگیر حضورم در پرسپولیس بودم و بعد از پایان لیگ نیز تلاشم را برای آمدن به این تیم انجام دادم. وی افزود: از مسوولان پدیده تشکر می کنم که کمک کردند تا این اتفاق رخ دهد و به پرسپولیس بیایم. خدا را شاکرم که به پرسپولیس آمدم. از کادر فنی هم به خاطر ...
نسخه وزیر پیشین برای کم آبی ایران
سفری به جزیره کیش داشتم. در هتل محل سکونتم، آب از سقف، چکه می کرد و لوله ها، پوسیده بود. دلیل را که پرسیدم گفتند قبل از انقلاب، چند آب شیرین کن از رژیم صهیونیستی آورده بودند اما دستگاه ها، حالا خراب شده و کسی هم بلد نیست تعمیرشان کند. گفتند آب شور دریا را به آب منطقه وصل کردیم ولی شوری آب، باعث پوسیدگی لوله ها شده است. بنده در دوران جنگ تحمیلی هم در توانیر بودم. مسائل مربوط به آب و برق هم به عهده ...
چه کسی رویای بچه های آشور را آشفت؟/ رازهای جزیره خالی از سکنه
. پازل ها را کنار هم می گذاشتم که موضوع شرح یک عکس پیش آمد. آن فیلم را طی سه چهار ماه تا جشنواره سینماحقیقت همان سال ساختم. برای رویای بچه های آشور اما عجله نداشتم. از سال 96 تا همین هفته پیش که کارهای نهایی آن را انجام دادم حدود 4، 5 سال درگیر این فیلم بودم. هر سال هم با اتفاق جدید و آدم های تازه درباره این سوژه مواجه می شدم. * یعنی این زمانی طولانی خودخواسته بود؟ بالاخره باید ...
جزئیات باور نکردنی درگیری دسته جمعی دختران در یک پارک در فسا
موضوع بحث داشتیم. وقتی که سرسختی و مخالفت مادرم را دیدم قضیه را ظاهرا خاتمه دادم اما رفتار مادرم که مرا درک نمی کرد برایم قابل قبول نبود. مدتی بعد در محله با دختری هم سن و سال خودم به اسم سارا آشنا شدم و برای پر شدن اوقاتم با او ارتباط گرفتم. کم کم با هم صمیمی شدیم. سارا قید و بندی به خانواده نداشت؛ به نظرم رفتار و برخوردش با دیگران نشان از اعتماد به نفس زیادش داشت. تنهایی ام پر شده بود ...
قسمت 7/ ترتیب مقدمات کودتا در اصفهان، 26 مرداد 1332
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ پاسبان ایستگاه عوارضی دروازه اصفهان آهسته و آرام، با قیافه ی خسته و گرفته پیش می آمد و من در این فکر بودم که اگر مرا شناخت چه کنم؟ چون جای گریز یا تهدید و تطمیع نبود در یک لحظه ی کوتاه چندین فکر مختلف به مغزم راه یافت. غرق در افکار گوناگون و در صدد اتخاذ تصمیم بودم که صدای بمِ پاسبان مرا به خود آورد وقتی متوجه او شدم رویش را تا مقابل صورت من در کنار شیشه در اتومبیل خم کرد و مدتی در قیافه ی من خیره شد و زیر لب پرسید: از تهران می آیید؟ گفتم: بله بعد دو قدمی به عقب برداش ...
کوری چشم به خاطر خرید یک پاکت سیگار
عصبانی کرد، اما من درگیری را شروع نکردم و عربده کشی نکردم. متهم خودش به من حمله کرد و به زور می خواست مرا از مغازه اش بیرون کند. قبول دارم مشروب خورده بودم و در حال عادی نبودم به همین خاطر وقتی متهم به طرفم حمله ور شد برای دفاع از خودم مجبور شدم با چوب به شیشه مغازه بزنم و در حالی که قصد فرار داشتم، او با همان چوب به صورتم ضربه زد و این حادثه رقم خورد. حالا با از دست دادن یک چشم آن هم در سن جوانی ...
قصاص؛ مجازات قتل در حالت مستی
، بیرون آوردم و یک ضربه به گردن جمشید زدم. اصلا یادم نمی آید چطور این ضربه را وارد کردم. من همان موقع از ترس با موتور فرار کردم. چند ساعت بعد دوستانم با من تماس گرفتند و گفتند جمشید در بیمارستان فوت شده است. آن زمان تازه اثر مستی از بین رفته بود و آن موقع متوجه شدم چه اتفاقی افتاده و چه کاری کرده ام. متهم همچنین گفت: من اصلا مقتول را نمی شناختم و هیچ گونه دشمنی با او نداشتم. باور کنید زمان حادثه ...
آموخته های یک فرمانده از دفاع مقدس
...، هیچ چیز نبودم؛ یعنی محصّلی بودم که گاه گاهی مبارزات جسته و گریخته ای داشتم. در واقع من در رکاب روحانیونی که به خانه مان رفت و آمد داشتند، دین و اسلام را تا حدی شناخته بودم. واقعیتش این است که پدرم قصاب و دامدار بود. نهایت تحصیلات مان دیپلم بود و قصابی هم بلد بودم. در واقع این ها آموخته های من تا سن 19 سالگی بود و از همان سن وارد مجموعه انقلاب و سپاه و مبارزه با شاه شدم؛ شهریور سال 59 وارد جنگ و سال 68 خارج شدم. انتهای پیام/ ...
بهرامی: جوکوویچ گفت من می خواهم 5 حرکت از تو را کپی کنم
جمع کن تو بودم. خودم یادم نبود که با او بازی کردم و فدرر این خاطره را به یاد من آورد و عکسمان را برایم فرستاد. از رابطه تان با جوکوویچ بگوید ... سه چهار سال پیش داشتم با بوریس بکر، مربی جوکوویچ، صحبت می کردم. جوکوویچ آمد و گفت منصور! من دیروز 2 ساعت بازی های تو را نگاه کردم و از خنده روده بر شدم، امیدوارم از من دلخور نشوی؛ اما می خواهم 5 حرکت تو را کپی کنم. من نیز گفتم تو ...
بازیگر معروف شب های برره به سرطان مبتلا شد
و دو سه روزی است که حال هاشم پور بهتر شده است. این بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون عنوان کرد: بعد از تزریق واکسن عوارضی نداشتم. اما به دلیل بیماری سرطان خون مقاومت بدنم پایین است به همین دلیل یک طرف صورتم درد خیلی زیاد و غیرقابل تحملی گرفت و خوشبختانه برطرف شد. 2 سال پیش سر سریال دو قلوها به طور اتفاقی متوجه این موضوع شدم. صبح قبل از رفتن سر فیلمبرداری از خواب بیدار شدم و دیدم ...
حاج اکبر بازوبند: نیازی نیست هیأت های چندصدنفره برگزار شود/ آقا فرمودند غزل هایی که در آن سازندگی باشد ...
آشپزخانه غذایت را هم بدهم. گفتم: حاجی! غذا از گلویم پایین نمی رود. آن پیرمرد گفت: چند لحظه بیا کارت دارم. - خلاصه به هر ترتیبی بود رفتیم. وقتی وارد آشپزخانه شدم نگو آن پیرمرد می خواست چیزی را به من بفهماند. گرمای آنجا نشست روی صورتم. دیدم بیشتر از 20دیگ روشن است و آشپزها مدام عرق گیرهای شان را از شدت گرما می چلانند و مدام آب می خورند. همان وسط آشپزخانه وا رفتم و گفتم: بیچاره من که به خاطر ...
محسن نریمیسا آزاده نوجوان دفاع مقدس: کاری کردیم عراقی ها از خودشان کتک بخورند!
. در سوم اسفند همان سال عملیات خیبر بود که در هشتم اسفند ماه اسیر شدم. البته رفتن به جبهه برای من آسان نبود. من را راه نمی دادند. با اینکه در دوره آموزشی شرکت کرده بودم، اما باز هم از سپاه بیرونم کردند. ساکن خوزستان شهرستان امیدیه بودم. تقریباً کل شهر خانواده ام را می شناختند. یک برادرم هم که الان روحانی است. یک سال و هشت ماه قبل از اعزامم به جبهه اسیر شده بود. البته بچه شیطانی بودم، به گونه ای که ...
عوارض یبوست+ درمان خانگی
با انگشت انجام می شود. اگر علائم بالا بیش از 3 ماه طول کشید و درمان هایی مثل مصرف فیبر رفع نشد، باید برای پیدا کردن علت اصلی اقدام کرد زیرا این شرایط نشان دهنده یبوست مزمن است و نه تنها دلایل جدی تری دارد بلکه خود میتواند منجر به بیماری های زیادی می شود. علت چیست؟ یبوست زمانی که مدفوع به آرامی در روده حرکت می کند یا به قدر کافی آب در روده جذب نمی کند اتفاق می افتد ...
سفرنامه ی ناصرالدین شاه به خراسان، چهارشنبه 30 مرداد 1246؛ ده کلاته خیج جزء بسطام است، ده معتبری است
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ امروز باید رفت به کَرمَه و قلعه نو. چهار فرسنگ راه است. صبح برخاسته رفتم حمام. حرم پیش از ما سوار شد. دو ساعت از دسته [شش] رفته سوار کالسکه شده راندم. قدری راه رفته بودم. حرم جلو بود، ایستادیم. مقابل ده کلاته خیج، راه پست و بلند بود، سوار اسب شدم. رو به جنوب می رفتیم. ده کلاته خیج جزء بسطام است، ده معتبری است. دویست سیصد ...
الهامی: قرار بود دی بیاسی سرمربی تراکتور شود نه من
به گزارش مدال و به نقل از ورزش سه، البته این موفقیت ها آسان برای این مربی به دست نیامد. او نزدیک به 18 سال دستیار مربیانی چون فیروز کریمی – ناصر حجازی فقید – اصغر شرفی – صمد مرفاوی – یحیی گل محمدی و ... بود و به یاد داریم در اولین دوره حضور در نساجی که سال ها پیش و در لیگ یک بود چند هفته ای بیشتر دوام نیاورد. روزنامه خبر ورزشی به بهانه این موفقیت ها مصاحبه ای با ساکت الهامی انجام داده ...
عالیشاه: ارقامی درباره ام گفتند که با عقل جور در نمی آمد
درباره جدایی سه بازیکن تاثیرگذار این تیم گفت: خیلی مهم است که استخوان بندی اصلی تیم حفظ شود اما فوتبال است و یک روز یک نفر می آید و روز بعد می رود. پرسپولیس عین یک قطار در حال حرکت است که ممکن است در مسیری که می رود خیلی ها به آن سنگ بزنند و خیلی از بازیکنان نیز در این مسیر از آن پیاده شوند. حتی در مورد کادر و مدیریت هم این قضیه صادق است اما مهمتر این است که هدفی که تیم دارد دنبال کند. همین جا یک ...