ماجرای آتش زدن پدر و مادر بزرگ توسط نوجوان 15 ساله
سایر منابع:
سایر خبرها
دختر 17ساله: دوست دارم پدرم زن دوم داشته باشد
های پدرم و گریه های شبانه روزی درس می خواندم و به مدرسه می رفتم. مادرم تصور می کرد احتمال دارد در مدرسه جملات ناشایستی یاد بگیرم یا بین راه رفتار زشتی را تجربه کنم. این بود که اصرار داشت خودش در خانه به من سواد خواندن و نوشتن بیاموزد. از سوی دیگر اگر متوجه شود پدرم با یکی از همکارانش که خانم است درباره موضوعات کاری سخنی بگوید روز بعد به اداره پدرم می رود و او را با سر و صدا و توهین مقابل ...
آخرین وضعیت پرونده اکبر خرمدین/ حکم احتمالی اکبر خرمدین چیست؟
فوت شد. آن روز پدرم برای پیگیری پرونده گم شدن برادرم به دادگاه رفته بود، اما ظهر که برگشت، حسابی عرق کرده بود و حتی نتوانست بگوید که چه جوابی به او داده اند و ناگهان سکته کرد و بعد هم فوت شد. تا این که دایی ام به جرم قتل پسرش دستگیر شد و اعتراف کرد که سال ها قبل برادرم فرامرز را به قتل رسانده است. او ادامه داد: با مرگ پدرم، مادرم، ولی دم به شمار می رود، اما خیلی وقت است که حالش خوب نیست ...
شهیدی که حاج قاسم به همرزمی با او افتخار می کرد
موفقیت آمیزی انجام می دهند. حقوقش را به همرزمان متأهلش می داد برادر شهید سیلاوی بیان می کند: مجید از کودکی فکر اقتصادی داشت و پول هایش را بیهوده خرج نمی کرد. مثلاً پول های توجیبی اش را جمع کرد و برای خودش لباس ورزشی می خرید. او در زمانی هم که نیروی رسمی سپاه بود، ماهانه حدود هزار و پانصد تومان حقوق می گرفت کسی پولی در دستش ندید! مجید وقتی حقوقش را می گرفت بین رزمنده های متأهل تقسیم می کرد ...
بخشش مرد همسرکش بخاطر اربعین / متهم 12 سال کابوس چوبه دار می دید
اولیه منکر نقش داشتن در مرگ همسرش بود اما در ادامه بازجویی ها گفت: چند وقتی می شد که در دام اعتیاد گرفتار شده بودم.از روزی که معتاد شدم اختلافات من و همسرم شروع شد. مدتی قبل تصمیم گرفتم ترک کنم تا اوضاع زندگی ام بهتر شود و حتی نزد پزشک رفتم که قرص هایی برایم تجویز کرد و درحال مصرف آنها بودم. وی ادامه داد: روز حادثه همسرم گفت که سردرد شدیدی دارد. بعد از آن به سمت آشپزخانه رفت تا قرص مسکن ...
فرانک 62 سال در زندان تهران می ماند / عروس خانواده فوتبالیست سرشناس بودم + گفتگو در زندان
آوری و هم می توانی خرج زندگی ات را بگذرانی. من هم قبول کردم و آلوده این کار شدم. فرزند داری؟ یک پسر دارم که الان 18 ساله شده. با مادرم زندگی می کند. مادرم در این سال ها از او خیلی مراقبت کرد. ما خانواده آبروداری بودیم. پدر و مادرم در این سال ها پیر شدند. به خواب شب هم نمی دیدند که یک روز فرزندشان آن هم فرزند دختر به منجلاب خلاف کشیده شود. راستش خودم هم باورم نمی شد. اولین قدم ...
آخرین وضعیت پرونده اکبر خرمدین/ حکم احتمالی اکبر خرمیدن چیست؟
ظهر که برگشت، حسابی عرق کرده بود و حتی نتوانست بگوید که چه جوابی به او داده اند و ناگهان سکته کرد و بعد هم فوت شد. تا این که دایی ام به جرم قتل پسرش دستگیر شد و اعتراف کرد که سال ها قبل برادرم فرامرز را به قتل رسانده است. او ادامه داد: با مرگ پدرم، مادرم، ولی دم به شمار می رود، اما خیلی وقت است که حالش خوب نیست. از طرفی مدتی قبل دختردایی ام پیام داد و به من گفت که پدرش در زندان حالش خوب ...
واقعی بودن خیانت ها در فیلمنامه "گاندو" مرا شوکه کرده بود
توانم تأثیرگذار باشم و چقدر می توانم به پدر و مادر این بچه ها کمک کنم به خاطر همین این نقش را قبول کردم. بازیگر سینما و تلویزیون که اخیراً پدرش را به دلیل ابتلا به کرونا از دست داده است در این باره افزود: در دوران فوت پدرم حال بدی داشتم، بعد از فوت پدرم بزرگ شدم و یک سارای دیگر شدم. آدم با غم از دست دادن عزیزانش پیر می شود. زمانی که پدرم در بیمارستان بستری بود فقط به من نگاه می کرد و با من ...
پسر نوجوان سارق پس انداز پدرش بود
...، به سراغ گوشی اش رفتم و ابتدا اقدام به خرید اینترنتی یک گوشی گران قیمت کردم و با استفاده از گوشی پدرم، پیامک رمز دوم را هم وارد کردم و وقتی پیامک کسر مبلغ به گوشی اش فرستاده شد، آن را پاک کردم تا هیچ سرنخی از خودم به جا نگذارم. بعد از آن هم مخفیانه از آن گوشی استفاده می کردم تا اینکه پدرم متوجه سرقت از حسابش شد و با شکایت او، لو رفتم. سرهنگ حشمت سلیمانی، رئیس پلیس فتای استان فارس با بیان ...
لاکچری بازی با پول های بادآورده
پسر خوب و بامعرفتی بود به دوستی با او ادامه دادم. او هرگز به پول و ثروت پدرم چشم نداشت و برای همین تصمیم گرفتم با وی ازدواج کنم. خانواده ات موافق بودند؟ پدرم چندان مشکلی نداشت، اما مادرم با این قضیه مشکل داشت. می گفت خانواده امیرحسین در سطح ما نیستند. برای راضی کردن مادرم نقشه کشیدم تا اجازه دهد امیرحسین برای خواستگاری جلو بیاید. نقشه ات چه بود؟ سرقت؟ بله. ولی ...
نوجوان 17ساله: وقتی مست بودیم مزاحم دختران می شدیم
این ها بخشی از اظهارات نوجوان 17ساله ای است که به همراه چند خلافکار حرفه ای و سابقه دار توسط نیروهای گشت دستگیر شدند. این نوجوان که هیچ گونه سابقه خلافکاری و اوباش گری نداشت، پس از پاسخ به سوالات افسر پرونده درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: پدر ومادرم حدود یک سال قبل از یکدیگر جدا شدند چرا که از سال ها قبل مدام با هم دعوا می کردند و درگیر بودند. پدرم به مواد ...
پسر موبایل قاپ آرزو داشت رونالدو شود
داشت اما درآمدش بسیار کم بود و تنها می توانست هزینه اجاره بهای منزل و خورد و خوراک مان را تامین کند. اعتیاد داری؟ بله پدرم معتاد بود و در شش سالگی مجبورم کرد که سیگاری(حشیش) استعمال کنم و از 11 سالگی هم مصرف مواد مخدر صنعتی را آغاز کردم. در دوران کودکی با چه کسانی زندگی می کردی؟ تا شش سالگی با پدر و مادرم زندگی می کردم. بعد از آن مادرم به دلیل اختلافاتی که با پدرم داشت خانه را ...
مهاجر افغانستانی به تجاوز و قتل نوجوانی در اروپا متهم شد
به گزارش ایران پژواک، شبکه اسکای نیوز اطلاع داد که یک مرد افغانستانی که درخواست پناهندگی بریتانیا را مطرح کرده بود، به اتهام و مشارکت در تجاوز و قتل دختر 13 ساله در اتریش دستگیر شد. بر اساس اطلاعات پلیس این نوجوان با مواد ممنوعه مسموم شده، مورد تجاوز گروهی قرارگرفته و خفه شده است. طبق گزارش های اولیه تمامی متهمین، مهاجرینی از کشورهای آسیایی هستند. جسد دختر در فرشی پیچیده شده و در تاریخ ...
قاتل: گریه های مادرم من را از قصاص نجات داد
پسر جوانی که در یکی از پارک های تهران دوستش را به خاطر متلک پرانی به قتل رسانده است، با جلب رضایت اولیای دم از جنبه عمومی جرم محاکمه شد. او گفت: مادرم با گریه هایش پای چوبه دار رضایت اولیای دم را گرفت و مرا از مرگ نجات داد. به گزارش جوان، 26 آذر سال 93 مأموران پلیس تهران با اعلام گزارش مرگ مشکوک پسر نوجوانی به یکی از بیمارستان ها شهر رفتند. بررسی های اولیه حکایت از آن داشت فرامرز 18 ساله در ...
مقاله ای که جهانی شد
مربوط به تولید و واردات را از سازمان غذا و دارو دریافت می کند. آنچه در پی می آید گفتگو خبرنگار حیات با فیروزه نژادکی است: فیروزه نژادکی گفت: پدرم سال 1362 در سومار کرمانشاه به شهادت رسید، در ارتش استوار یکم بودند و به عنوان پزشکیار در جبهه حضور داشتند. زمانی که پدرم به شهادت رسید 6 ساله بودم، متاسفانه تصویر و خاطره ی مبهم و کوتاهی از او به یادگار دارم. هرموقع دست پدرم را می گرفتم احساس ...
بانوی افغانستانی به کدام وصیت همسرش عمل نکرد؟!
حدوداً بعد از یک سال (ما که کوچک بودیم) مادرم دیگر نتوانستند آنجا را تحمل کنند. بعد از یک سال تصمیم گرفتند بیایند ایران. **: فقط مادرتان آمدند ایران؟ همسر شهید: پدربزرگ و مادربزرگ پدری ام و یکی از عموهایم. **: الان مادرتان کجا هستند؟ همسر شهید: مادرم الان قم هستند. مادرم با ما به ایران آمدند. **: در آن حادثه فقط پدرتان آسیب دیدند؟ ...
به من می گفتند سلطان تکنیک
و با عبدالله موحد بسیار رفیق بود. وقتی او را می دید، خیلی تحویل می گرفت و من هم نوجوان بودم و می خواستم بدانم او چه کار کرده که برای برادرم این قدر عزیز است. خنده اش می گیرد و ادامه می دهد: فهمیدم عبدالله موحد قهرمان کشتی است و من که آن زمان 15 16 سال داشتم تصمیم گرفتم قهرمان جهان شوم و دنبال کشتی رفتم تا رکورد آقای موحد را بزنم اما روزگار با من بد تا کرد. مربی که نداشتم اولش یواشکی و ...
نتیجه همون قبلی!!!
مامانم را اوردم فوری نشست تو وسط خیابان دستش را اورد جلو گفت بریم خونه اینجا پلیس هست. وقتی مادرم را دید با گریه انگار دنیا را بهش دادن. منم از اونا تشکر کردم امدیم پیش دکتر و ازش پرسید کجا بودی؟ انگار کسی باهاش حرف میزنه. سه تا دکتر بودن. گفتندبرید. کار شما تمام شد. بعداز شاید 17یا 19 روز میشد رفتم بنیاد شهرستان خودمون گفتم چه شد کمیسیون؟ گفتن چند دقیقه صبر کن. بعد گفت در اینجا نوشته نتیجه کمیسیون همون قبلی انگار دنیا روسرم خراب شد. چی بگم ...
کمال عزیز ما...
نیز کشتی می گرفت. او در مصاحبه ای در مورد کودکی اش این گونه گفته است: در سال 1297 در مشهد به دنیا آمدم. پدرم هم کارگر بود. از اول عمرم در کوچه ارگ روبه روی باغ ملی بودم. پدرم در این محله، خانه کوچکی داشت که بعد از فوتش فروختیم و به خانه دیگری نقل مکان کردیم و من هنوز در همان جا سکونت دارم. تحصیلات دانشگاهی ندارم. خاطرم هست، ابتدا در محله سرشور به مکتب آ شیخ موسی نامی رفتم و به رسم ...
ضرورت پشتیبانی نهادهای حمایتی از جوانان با استعداد در مناطق محروم
آن نقشی مهم داشته است. این جوان موفق که متولد سال 81 است با تشریح وضعیت خانوادگی خود می گوید: در دوران کودکی مانند همه بچه ها به بازی و ورزش به ویژه فوتبال علاقه داشتم. از همان ابتدا درس هم علاقمند بودم و وقتی به کلاس ششم رسیدم خانواده ام که همگی در زمینه درس و تحصیل موفق بودند مرا تشویق کردند که در آزمون مدرسه نمونه دولتی شرکت کنم. قبولی در مدرسه نمونه دولتی من را بیشتر با فضای درس ...
آتش مرگبار در کمین هادی و مجاهد بود
خسارتی بگیریم. چون هیچ کس جوابی به ما نمی دهد. این کارخانه نباید به وضعیت ما رسیدگی کند؟ شکایت مان به جایی نرسید یک پسر سیزده ساله و یک دختر هشت ساله از او به یادگار مانده. مجاهد مقصودی یکی دیگر از دو کارگر فوت شده ناشی از سوختگی بود. برادر مجاهد، با زخمی که دوباره دهن باز می کند از روز حادثه می گوید. مجاهد چهل و سه سال داشت. با زن و بچه اش در ایذه زندگی می کرد. پدر و مادرم را ...
مادرم گفت طلا بگیر؛ گرفتم!
که روی پای خودم بایستم و مستقل باشم. اوضاع مالی خانواده ام خوب بود اما برای این که دستم در جیب خودم باشد، بعد از مدرسه کار می کردم، شانسی می فروختم و بلال؛ طوری که پدر و مادرم متوجه نشوند. حالا افتاده بودم روی تخت. باز هم تصمیم گرفتم و شروع کردم به این که کارهایم را خودم انجام دهم. هشت مهره کمرم پلاتین است و آن اوایل گاهی چنان درد می گرفت که پتو را توی دهان خودم می کردم که صدای جیغم بیرون از اتاقم ...
خاطرات نادری منتشر شد
نحوه آشنایی با شخصیت راوی و شروع نگارش خاطرات وی، می نویسد: به واسطه قلم زدن در فضای ادبیات داستانی و شعر، پایم به دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری اراک باز شد. بی تجربه بودم و بی شناخت؛ اما مصاحبه گرفتم و کلاس رفتم و خواندم و خواندم. با شوق از مصاحبه هایم برای پدرم می گفتم و باب حرف زدنمان بیشتر می شد. یک روز بعد از صحبت های بسیاری که با مسئولان حوزه هنری داشتم به منزل آمدم و گفتم ...
اکبر خرمدین از قصاص گریخت؟
پدرم فوت شد. آن روز پدرم برای پیگیری پرونده گم شدن برادرم به دادگاه رفته بود اما ظهر که برگشت، حسابی عرق کرده بود و حتی نتوانست بگوید که چه جوابی به او داده اند و ناگهان سکته کرد و بعد هم فوت شد. تا این که دایی ام به جرم قتل پسرش دستگیر شد و اعتراف کرد که سال ها قبل برادرم فرامرز را به قتل رسانده است. او ادامه داد: با مرگ پدرم، مادرم ولی دم به شمار می رود اما خیلی وقت است که حالش خوب ...
درددل سه نفر که واکسن زدند اما به کرونا مبتلا شدند
های خانه راه می رفتم، احساس سرما می کردم و متوجه موضوع می شدم؛ بیشتر شبیه یک گرگرفتگی بود که البته آن هم بیشتر از یک روز طول نکشید. اما پدر و مادرم بیشتر درگیر شدند. پدرم 30 درصد ریه اش درگیر شده بود. یکی از اقواممان پرستار یکی از بیمارستان های تهران است و، چون فکر می کردیم بهتر می تواند از آن ها مراقبت کند آن ها را بستری کردیم خدا را شکر بعد از شش هفت روز هر دو حالشان خوب شد و مرخص شدند. ...
قصاص اکبر خرمدین لغو شد؟
جوابی به او داده اند و ناگهان سکته کرد و بعد هم فوت شد. تا این که دایی ام به جرم قتل پسرش دستگیر شد و اعتراف کرد که سال ها قبل برادرم فرامرز را به قتل رسانده است. او ادامه داد: با مرگ پدرم، مادرم ولی دم به شمار می رود اما خیلی وقت است که حالش خوب نیست. از طرفی مدتی قبل دختردایی ام پیام داد و به من گفت که پدرش در زندان حالش خوب نیست و خواست که او را حلال کنیم. اکبر خرمدین سرطان پیشرفته ...
پای صحبت چند نفر که واکسن زدند و کرونا گرفتند
مشکلات زمینه ای او به منزل یکی از دوستانم رفتم و خودم را آنجا قرنطینه کردم. متاسفانه به خاطر ناپرهیزی هایی، او هم بعد از چند روز از خود علائم نشان داد. دوستم واکسن نزده بود و علائمش بسیار خفیف بود. همان روز اول به اصرار من تست داد که نتیجه تستش منفی شد، اما کماکان علائم بروز می داد؛ اصلا دچار تب نشد، دو سه روز سرفه می کرد، اما روز چهارم دیدیم که سرفه اش قطع شده. وقتی دوباره تست PCR داد نتیجه تست ...