سایر منابع:
سایر خبرها
دلدادگی زیر سایه سکوت
کنه . آرزو ادامه می دهد: شماها بخواید نقاشی بکشید از شنوایی استفاده می کنید. مثلا استادان شعر می خونند شما از حس شعر، گوش می کنید حس می کنید و نقاشی می کشید اما ما نه؛ مقطوع. ما فقط می بینیم. فکر می کنیم. چیکار کنیم؟ بعد می کشیم . به تابلوی بزرگ نقاشی شاپرکی که بالای سرش خودنمایی می کند اشاره ای می کند و می گوید: مثل این. من عاشق شاپرکم. چرا؟ مادر و خواهرم از این دنیا رفتن ...
پاییز، فصل رویاهای جامانده است
است آن را به آسمان باز فرستید و آن گاه تن من را به زمین باز دهید و قلب من را به سکوت و تاریکی بسپارید وسپس به آهستگی از من دور شوید تا هرگز از رفت و آمد شما با خبر نباشم --3-- بعد از ظهر های دلگیر آبان ماه که برگ های نیمه زرد به تن درخت عاریتی ...
خاطرات تولیت آستان قدس رضوی از هم نشینی مرحوم علامه حکیمی با رهبر انقلاب اسلامی
خدمت آیت ا... بهجت رسیدم و بعد از اینکه دستوری از ایشان گرفتم، دو سه تذکر اخلاقی به من دادند. بعد از مدتی، با آقازاده ایشان، آقای شیخ علی بهجت، تماس گرفتم و گفتم اگر می شود در فلان قضیه از آقا توصیه ای برایم بگیرد. گفت: فردا زنگ بزن. خبر می دهم. فردای آن روز زنگ زدم. گفت: آقا فرمودند همان هایی که گفتند. حلال و حرام خدا را رعایت کنید. به هیچ چیز دیگری نیاز ندارید و دنبال هیچ چیز دیگری نباشید. حلال ...
متشکرم که به موقع رفتی!
اجازه ی یک بازی دیگر را نمی دهد و من از بازی حذف می شوم؛ به همین راحتی! توی دلم گفتم: آفرین برق عزیز، خیلی ممنون که به موقع رفتی! مامان معلوم نیست به کی گفت: دست شما درد نکند. الآن چه وقت قطع کردن برق بود؟ دستش را گذاشت روی شانه ام و ادامه داد: دستت درد نکند، خیلی خوب بازی کردی. اگر برق نمی رفت، حتماً برنده می شدی. ...
ماجرای ازدواج نسرین مقانلو / کدام بازیکن فوتبال همسر اوست؟
...: با کارنامه خودروی خود را بدون کمیسیون نقد کن تو همیشه تخفیف های خوبو از دست میدی، این دوره بمبو از دست نده پناه بر تو که بی صدا مرا میشنوی!!!! ماجرای ازدواج نسرین مقانلو ماجرای ازدواج من سر فیلم همسر آقای فخیم زاده بود که به خاطر اسمش سرنوشت من را رقم زد و در همان گیرودار ساختش بودیم که برای خواستگاری از من به منزلمان آمدند و بعد از 5 -6 سال کار مداوم در عرصه ...
موافقان و مخالفان بازگشایی مدرسه ها چه می گویند؟ | دوگانه مجازی - حضوری
: بچه هایی که پدر و مادر شاغل دارند و تک فرزند هستند بیشتر از همه از کرونا آسیب دیدند، چون تمام مدت و بدون حضور والدین در خانه بودند و حالا بعد از دو سال، حس خستگی از چهاردیواری خانه دارند. با جان عزیزان مردم بازی نکنید اما تأکید موافقان ادامه تحصیل به شیوه مجازی برای سلامت بچه هاست. فرشته مادر دوقلو هایی 9 ساله است. او از موافقان مجازی بودن مدارس است و حتی می گوید در نظر داشته ...
ناگفته های زنی که یک بار تا پای چوبه دار رفت؛ یک شبه موهایم سفید شد!
.... به مادرشوهرم التماس کردم به خاطر دخترم مرا ببخشد که گفت، چون امروز تولد دخترت است به تو مهلت می دهم، اما بدان یک روز خودم اعدامت می کنم. وکیل بند خانم ها با آقایان فرق داره؟ نه فرقی ندارد. وکیل بند نقش حمایت از زندانیان و تازه وارد ها را دارد که بلایی سرشان نیاید، دعوا و خودزنی نکنند، پل ارتباطی ما با رئیس و مددکاران زندان باشند. اگر به آن ها احترام نگذاری، برایت دردسر درست می ...
جهاد در آخرین ایستگاه حیات!/روحانی که سرش شرط بسته بودند!
آنها اقامه می کردم و دفن می کردیم و این مراحل تا ساعت 15 به طول می کشید و بعد از ساعت 15 به شهرستان ها می رفتم. فارس: یعنی تیمم اموات کرونایی شهرستان ها را هم شما برعهده گرفته بودید ! چطور زمان را مدیریت می کردید !؟ میثم خدایی: بله؛ از ساعت 15 به بعد شهرستان ها تماس می گرفتند و هر کدام از شهرستان ها که زودتر تماس می گرفتند نخست آنجا می رفتم و یا هر کدام که سر راهم بود در آنجا ...
جرعه ای از دریا/این اتاق به شهدا ختم می شود
...، آن یکی چشمم را هم تخلیه کردند ولی یادم میاید که آنجا میگفتند شما یک دکتر خوب به نام دکتر خدادوست در ایران دارید[ که خدا بیامرزد] یکی از چشم پزشکان قهاری بود که در دوران جنگ از آمریکا برای مداوای رزمنده ها آمد و خدمات زیادی هم برای رزمنده ها کرد. آقای شهابی بعد از جانبازی، سه سال تحت درمان بود و سپس به راهنمایی یکی از دوستانش برای ادامه تحصیل اقدام کرده و بلافاصله دیپلم می گیرد و ...
عهدنامه ای شامل آیه ای از قرآن که با خون 7 رزمنده امضا شد
وثوقی بود. عبدالعلی زاده با اشاره به مشکلاتی که برای پای قطع شده اش ایجاد شده، گفت: پس از قطع پایم طی 7 بار آن را جراحی کردند استخوان پا رشد می کرد و باید بریده می شد عملی بسیار دردناک، یکی از آخرین عمل ها بود بعد از عمل وقتی به هوش آمدم از رفقای شهیدم شاکی بودم به آنها می گفتم شما شهید شدید و الان در بهشت هستید اما من ماندم و رنج های دنیا، قابل ذکر است ما یک گروه 7 نفره بودیم از ...
یکی از معجزات عالم خلقت همین پدیده شعر است
این گونه؛ وقتی درباره ی این ها شعر میگویید، این شعر میشود پرچم هویّت؛ و هویّت برای یک ملّت خیلی مهم است عزیزان من؛ ملّتی که هویّت خودش را گم کرده باشد، خیلی راحت در مشت بیگانگان آب میشود و از بین میرود. این راجع به شعر. راجع به زبان، بنده حقیقتش [این است که]نگرانم؛ واقعاً نگرانم. حالا در زمینه ی شعری خوشبختانه شعر هایی که شما ها میگویید، خب شعرِ خوب، و زبان، زبان استوار است، امّا در جریان ...
مازیار فلاحی و همسرش /عکس
برنامه ویتامین سه علی ضیا رو به مازیار فلاحی کرد و گفت :خب شنیدم که یه بار دخترت رو دزدیدن ماجرا چی بود ؟ فلاحی برای لحظاتی سکوت کرد و بعد با دستپاچگی و چهره ای شگفت زده به مجری گفت :شما این رو از کجا شنیدید ؟ این واقعیت نداره ... بعد از آن علی ضیا خیلی سریع رو به دوربین گفت :اوه فکر کنم اطلاعات طبقه بندی شده رو افشا کردم، نه هیچ اتفاقی رخ نداده اینها رو فراموش کنید. فعالیت ...
اربعین؛ راهی به سوی حقیقت
(ع) که با جوانمردی در بستر پیامبر اسلام (ص) آرمید تا جان پیامبر (ص) را نجات دهد تا حضرت ابوالفضل (ع) که با رد امان نامه اش در شب عاشورا به نماد شجاعت و جوانمردی یاران امام حسین (ع) تبدیل شد. روش و منش شهید المهندس هم در ادامه این ویژگی مهم ائمه اطهار (ع) است و به همین جهت مورد احترام مردم عراق و زائرانی است که در پیاده روی اربعین شرکت می کنند. به تولیت مزار شهید المهندس گفتم. شهید سلیمانی در ...
عکس های لو رفته شمال گردی نسرین مقانلو در پاییز
از بازیگران سینما و تلویزیون کشورمان است. بازی در سریال مختارنامه مورد توجه بود. متولد تابستان است. در یک خانواده ورزشی زندگی می کند. نسرین مقانلو دو پسر به نام های ارشیا و آرین دارد که هر دو متولد آمریکا هستند. به گزارش رکنا،نسرین مقانلو با انتشار این عکس نوشت: با کارنامه خودروی خود را بدون کمیسیون نقد کن تو همیشه تخفیف های خوبو از دست میدی، این دوره بمبو از دست نده پناه بر تو ...
زیرقولم زدم و تک تیرانداز شدم
خانواده عزیز شهید زرین باشیم. ولی این فرصت پیش آمد. می دانم که در جشنواره در یک تک سانس در اصفهان فیلم را دیدند، ظاهرا دختر ایشان تحت تأثیر قرار گرفته بود و در صحنه شهادت شهید زرین از حال رفته بودند. خیلی ناراحت شدم ولی افتخار کردم به اینکه ذره ای از قهرمانی های پدرشان را بازسازی کردم و برای دخترشان چنین باورپذیر بوده و منقلب شان کرده است. بزرگ ترین سرمایه زندگی تان بعد از 2 دهه بازیگری چیست ...
شهید محمود ایلخان ، بیسیم چی که علاقه مند به تفسیر قرآن بود
: محمود تو نرو، مهدی(برادر بزرگمان) هم رفته، نزدیک عید است و خانه خیلی خالی می شود. بدون هیچ مکثی گفت: عیب ندارد، به جایش جبهه ها پر می شود و امام زمان(عج) خوشحال می شود. اتفاقاً این بار که رفت با خودش آذوقه کمی برد. هنگامی از پله ها پایین می رفت انگار که پرواز می کرد. نگاهش طور دیگری بود و من این دفعه بی اختیار اشکم سرازیر شد و این آخرین دیدار ما بود. بعد از شهادت محمود، یک شب که از نبود او ...
فاطمه خانم؛ بانک اطلاعاتی شهدای محله
قطعه 21 بهشت زهرا(س) دفن شده است. کسی هم متوجه نشد چه روزی، توسط چه کسانی و کجا به شهادت رسیده است. شنیدن این خبر حال فاطمه خانم را خراب کرد و با رساندن او به بیمارستان، پزشکان گفتند که باید زایمان زودرس کند. اسم پسرش را بنا به وصیت شهید علیرضا گذاشتند. متأسفانه علیرضا چندسالی است به دلیل تصادف دچار عارضه نخاعی شده و تحت درمان است. زندگی فاطمه خانم پس از شهادت همسرش تغییر کرد ...
شهیدی که کاباره گردی را کنار گذاشت و در میان عراقی ها به آدم خوار معروف شد
؟ بله، برای پیگیری این موضوع و پیدا کردن خانواده شهدای آن منطقه به بهشت زهرای تهران رفتم و بر روی مزار شهدایی که مربوط به آن منطقه می شدند، شماره ای گذاشتم و گفتم برای اطلاع از محل شهادت شهید با این شماره تماس بگیرید. تماس گرفتند و موضوع را پرسیدند خیلی خوشحال شدند که قرار است بعد از 30 سال از محل شهادت عزیزانشان اطلاع کسب کنند. خانواده ها را جمع کردم و با دو دستگاه اتوبوس به محل مقتل ...
این پسرِ من است
...> آقای طباطبایی از پدر پرسید قابل شناسایی هست؟ پدر گفت: بله دقیقا؛ آقای طباطبایی گفت:پس برو به خانواده شهید بگو بیایند. پدر رفت و خانواده را که در حسینیه بهشت معصومه بودند با خودش آورد. مادر که صورت پسر را دید شک کرد و نپذیرفت. می گفت موهای پسرم این رنگی نبود! به او گفتند: موهاش پس از یک سال تغییر رنگ داده. گفت که پسرم روی ابروش سمت راست یک شکستگی داشت. ولی این شهید ...
مسیح گمنام خوزستان
روزهای زندگی خود را گذراندیم و هیچ نهاد و ارگانی حاضر نشد ما را تحت پوشش ببرد. و این ظلم توسط حلقه های مسئله دار به ما تحمیل شد. از فراشی تا بقالی 12 سال کم نبود. شوک از دست دادن آقا مالک و فرزند اول و آینده ای مبهم و نامعلوم و جا به جایی اجساد مالک و علی چهل روز بعد از حادثه به بهشت آباد اهواز توسط خانواده پدری و فشارهای اطرافیان همه و همه مادر را دچار افسردگی شدید کرد. مادرم سال 63 ...
روایت شنیدنی از شهید اهل سنت تایباد/ وداع با مادر در آخرین مرخصی سربازی / وصیت شهید برای حراست از انقلاب
اشتیاق فراوان برای دفاع از کشور ثبت نام کرده بود و حتی هیچکس از اعضای خانواده نیز اطلاع نداشتن که او برای خدمت سربازی قرار است عازم جبهه شود شاید می دانست که اگر من متوجه شوم از رفتنش جلوگیری می کنم. وی می افزاید: اسماعیل آخرین دفعه ای که به مرخصی آمد هرجا می رفتم دنبالم بود وقتی می گفتم چرا اینگونه رفتار می کنی در پاسخ می گفت شاید دوباره برنگردم مادر و الان دنبالت می آیم تا شاید از دیدنت ...
17 سال خاطره بازی با یک آتش نشان
کاری ام را یادم نمی رود. *آتش نشانی را دوست داشتید؟ -بله. اول راهنمایی بودم که در محله مان یک خشکشویی آتش گرفت، وقتی آتش مهار شد پیش یک آتش نشان رفتم و گفتم برای اینکه بتوانم آتش نشان بشوم چه رشته ای باید بخوانم که او گفت باید تجربی بخوانی، در دبیرستان رفتم که رشته تجربی بخوانم که رد شدم و تغییر رشته دادم، اما به عشقم که آتش نشان شدن بود رسیدم. *خانواده با شغلت ...
هنرمندی که آچار فرانسه جبهه ها شد/ عاشقانه های تکرار نشدنی
رم که در همان روزهای اول جنگ فراخوانی اعلام کردند که نیاز مبرم به راننده کمرشکن دارند و چون من فنی هستم و با رانندگی، تراشکاری، مکانیکی و غیره به خوبی آشنایی دارم، خودم را معرفی کردم که از میان داوطلبان 8 نفر را انتخاب کردند و یکی از آنان من بودم. بعد از انتخاب ما را با مینی بوس به سمت آبادان بردند اما اطلاع دادند که راه آبادان بسته شده است البته هنوز محاصره آبادان کامل نشده بود، بنابر ...
هرکس مرا می دید این پیروزی خجسته باد را می خواند!
. فرمانده گردان تا مرا دید به گرمی از من پذیرایی کرد و گفت شما برای خواندن اینجا آمده ای و من در جواب گفتم نه. اما او گفت به نظرم شما باید برای رزمندگان بخوانید و به آنها روحیه بدهید و حتما در این کار مؤثرترید. من هم قبول کردم و همان شب برنامه مفصلی برای رزمندگان اجرا کردم. به خط مقدم هم می رفتید؟ بله! پس از آن شب مأموریت من این بود که هرجا قرار است حمله ای صورت بگیرد من هم بروم ...
درخواست برای ممنوع التصویری پناهیان
بی پدر شدن و چه مادران و همسرانی که داغدار شدن از این سوء تفاهم! ، نه کل ماجرای کرونا سوءتفاهم بزرگ است آقای پناهیان نه سیطره امثال تو بر سرنوشت چند نسل از مردم این سرزمین. کاش می فهمیدیم شما در کدام ایران زندگی می کنید که مرگ رسمی 120 هزار نفر برایتان سوءتفاهم است ، آیا وزارت بهداشت شهامت شکایت از علیرضا پناهیان به دلیل نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی رو داره؟ در حال حاضر مهم ترین معضل مملکت ...
محمود اسکندری و لقب لیدرِ شهیدپرور/از تکه تکه شدن نمی ترسیدیم
.... به در منزلش هم رفتند و پیدایش نکردند. بعد کاکاوند به من زنگ زد؛ چه ساعتی؛ ساعت 3 صبح. گفت ممکن است برای انجام یک پرواز بیایید؟ گفتم بله. اتفاقاً دو روز قبلش همین پرواز را انجام داده بودم. پرواز در ارتفاع بالا بود. طالب مهر هم جایگزین بود. من دوباره بریف را انجام دادم و راهی پرواز شدیم که وقتی داشتیم با مینی بوس به سمت هواپیما می رفتیم بچه ها گفتند امجدیان صدای خوبی دارد. اجازه می دهید آواز بخ ...
نگران شهیدت نباش
شهیدت نباش و چون بنده عرب هستم و درمنطقه ما بعضا اسم افراد "شهید" است به آن طرف گفتم شما کی هستید؟ و دوباره تکرار کرد نگران شهیدت نباش و در خواب به من الهام شد که ایشان امام زمان هستند و برگشتم گفتم آقاجان من اسم بچه ام را شهید نگذاشتم اسم بچه ام احمد است و امام زمان نگاهی به مادر شهید کرد و دوباره گفت نگران شهیدت نباش و ما هم بعد از شهادت که راز این خواب کشف شد، این جمله حضرت ولی عصر که "نگران ...
آتش؛ پایان انتظار شهادت/ مطالبه خانواده شهدای پلاسکو بی نتیجه مانده است
نا شهید نظری فرزند اول شما بود، چطور با شهادت فرزند خود کنار آمدید؟ 4 سال و 8 ماه از حادثه پلاسکو می گذرد و فقط خدا می داند که من روزها را چگونه سپری می کنم. وقتی فکر می کنم 10 روز زیر آوار در دمای قریب به 700 درجه آتش چه اتفاقاتی افتاده است طاقت آوردن برایم سخت تر می شود. پلاسکو برای من کربلایی دیگر بود، فرزندم فدای امام حسین(ع) و یاران ایشان شد. رضا را همچون حضرت علی اکبر(ع) رشید فر ...
روایتی از سال های دفاع مقدس از زبان غلامرضا محمدزاده | دید بان شدن آژیر خطر محله
غلامرضا محمدزاده! این مدارک را از کجا آوردی؟ ترسیده و هول شده بودم. گفتم پیدا کردم. به نرمی گفت آخه پسرجان! اگه توی جبهه اتفاقی برات بیفته، چطور شناسایی می شی؟ لحن صحبت کردنش آرام ترم کرد. گفتم آقا به خدا مال خودمه، فقط سنم رو دست کاری کردم. نگاهی به من کرد و درحالی که برگه ها را دستم می داد، گفت پسرجان! اینا رو بگیر، یک فکر دیگه بردار. روی برگشت به خانه را نداشتم. برگشتنم یعنی تأیید حرف باباصفر ...
تاریخ دفاع مقدس مدیون این افراد است/ 11 ماه قبل از شهادت، قبرش را نشان داد
25 دی ماه سال 66 در عملیات بیت المقدس 2 در ماووت به شهادت رسید. شهید راوی حمید صالحی، دایی سعید بود که وقتی به شهادت رسید سعید خودش او را داخل قبر گذاشت. بعد هم به قبر کنار حمید که خالی بود اشاره کرد و به دوستانش گفت اینجا جای من است. 11 ماه بعد وقتی سعید شهید شد، خانواده به بهشت زهرا (س) مراجعه کردند تا اگر قبر خالی نزدیک حمید بود پیدا کنند. از کارگری که آن اطراف کار می کرد، پرسیدند ...