ماجرای تکان دهنده دزدی که آدم کشت و کور شد
سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای سکته قلبی مهران غفوریان از زبان خودش
کردم یکی دو دقیقه مردم و دوباره مرا برگرداندند. خدا را شکر می کنم که این اتفاق سر صحنه فیلمبرداری برایم افتاد و من فعالیت داشتم و این آلارم را به من داد، در حالی که متاسفانه این اتفاق برای خیلی از همکاران و دوستانمان افتاد و به عنوان مثال شب خوابیدند و صبح بیدار نشدند و ما متاسفانه خیلی از همکارانمان را همینطور از دست دادیم ولی من خدا را شکر می کنم سر کار بودم و این آلارم ها را دیدم. ...
فلج کردن دختر 7 ساله به دست پدر سنگدلش | خودکشی پدر بعد از فلج کردن دختر
به گزارش شمانیوز : فلج کردن دختر به دست پدر سنگدلش اتفاق افتاد. پدر بی رحم بعد از فلج کردن دختر بی گناهش خودکشی کرد. فلج کردن دختر 7 ساله با خوراندن مواد مخدر توسط پدرش رخ داد. ماجرای فلج کردن دختر 7 ساله توسط پدر سنگدل و بی توجهی مادرش را در ادامه می توانید بخوانید: کاظم پس از خوراندن داروهای مخدر به دختر هفت ساله ام رگ دست خودش را نیز زد، دخترم به هوش آمد و از مرگ نجات پیدا کرد اما ...
این 3 مرد مسلح کرجی 8 کیلو طلا به سرقت بردند / در دادگاه چه گذشت؟ + عکس
چندی قبل یک باند دیگر سرقت مسلحانه را که معروف به باند داعشی ها بودند هدایت می کرد ادعا می کند بخاطر فقر و بی پولی دست به این کار زده است. سابقه داری؟ بله، سال 95 در تهران بخاطر سرقت مسلحانه از یک صرافی دستگیر شدم. زندان رفتی؟ بله، به 10 سال حبس محکوم شدم که بعد از 2 سال با قرار وثیقه از زندان بیرون آمدم و دیگر بازنگشتم. چرا دوباره سرقت مسلحانه ...
قتل به خاطر 300 گرم طلا
شده است. بعد از آن از ترسم دیگر نرفتم و شروع کردم جلوی خانواده مقتول نقش بازی کردن. چه نقشی؟ روزی که فهمیدم مراسم خاکسپاری مقتول است، سر مزارش رفتم و کلی گریه کردم و با خانواده اش احساس همدردی کردم. خلاصه تا روز هفتم مراسم مقتول کنار این خانواده بودم و تنهایشان نگذاشتم. وقتی آن ها سر مزارش می رفتند، من می ماندم و ساعت ها گریه می کردم. عذاب وجدان داشتم و فقط می گفتم مرا ببخش و حلالم کن ...
پیشکسوت صدا تجلیل شد/ پاسداشت نیم قرن گویندگی رادیو
فراخوان دادند که نیاز به یک همکار دارند من هم علاقه داشتم و وارد رادیو شدم. وی با اشاره به علاقه ای که توسط پدرش ایجاد شده بود گفت: از دوران کودکی، پدرم زیر کرسی برایمان با صدای بلند شعر و ادبیات می خواند و وقتی من به مدرسه رفتم خودم هم دوست داشتم اشعار را با صدای بلند بخوانم، در زمان دبیرستان معلم ادبیاتی داشتیم که در زنگ ادبیات از من می خواست اشعار را بخوانم. این گوینده ...
فیلمنامه خوب آبجی مرا به حضور ترغیب کرد
به گزارش قدس آنلاین به نقل از روابط عمومی موسسه هنروتجربه ، گلاب آدینه بازیگر فیلم سینمایی آبجی به کارگردانی مرجان اشرفی زاده که این روزها در سینماهای هنروتجربه روی پرده رفته است، درباره چگونگی آشنایی خود با مرجان اشرفی زاده کارگردان و حضور در این فیلم سینمایی گفت: خانم مرجان اشرفی زاده فیلمنامه را برایم فرستاد و زمانی که آن را خواندم، متوجه شدم با فیلمنامه بسیار خوبی روبه رو هستم همین موضوع ...
سال آخر در تراکتور اذیت شدم!
ها شاید عجیب باشد که من به لیگ یک قطر آمدم. من خیلی وقت بود که با تیم الشحانیه در تماس بودم حتی پیش از اینکه به تراکتور ملحق شوم. امسال قسمت شد و پس از صحبت با بدنساز ایرانی این تیم متوجه شدم که تلاش زیادی برای صعود به لیگ برتر در سال جاری دارند و خیلی دوست دارند که من هم در تیم شان باشم. با فکر و صحبت هایی که داشتم این تصمیم را گرفتم و خدا را شکر راضی هستم. با این تیم به جام جهانی می ...
درگیری خونین در شهرری / آقای داماد دست به جنایت هولناکی زد
در شهرری مشغول به کار شد.او شامگاه بیست و نهم خرداد 95 هنگامی که پس از تعطیلی نانوایی قصد داشت به شهرستان محل زندگی اش برگردد همکارش به نام علی درگیر شد و وی را با چند ضربه چاقو کشت. مصطفی که بعد از قتل دست به خودزنی زده بود به بیمارستان منتقل شد و پس از مداوا تحت بازجویی قرار گرفت.وی به قتل اعتراف کرد در شعبه 11 دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. در ابتدای ...
بازیکن تیم ملی چاقو چاقو شد | جزییات قتل وحشتناک بازیکن تیم ملی
مقابلم دیدم که قصد عبور از عرض خیابان را داشت. اگرچه پایم را روی ترمز گذاشتم ولی فایده ای نداشت و موتورسیکلت واژگون شد. مهدی که آن طرف تر افتاده بود، با تهدید قمه و چاقو از محل فرار کرد. من هم قصد فرار داشتم که متوجه شدم یکی از چشمانم چیزی نمی بیند. در همین هنگام رهگذران و رانندگان خودروهای عبوری اطرافم را گرفتند و نتوانستم از آن جا بگریزم. هنوز در فکر راه فرار بودم که ماموران کلانتری آبکوه ...
روایت مهران غفوریان از اتفاق خطرناکی که سرصحنه نیسان آبی برایش افتاد
یکی دو دقیقه مردم و دوباره مرا برگرداندند. خدا را شکر می کنم که این اتفاق سر صحنه فیلمبرداری برایم افتاد و من فعالیت داشتم و این آلارم را به من داد، در حالی که متاسفانه این اتفاق برای خیلی از همکاران و دوستانمان افتاد و به عنوان مثال شب خوابیدند و صبح بیدار نشدند و ما متاسفانه خیلی از همکارانمان را همینطور از دست دادیم، ولی من خدا را شکر می کنم سر کار بودم و این آلارم ها را دیدم. غفوریان ...
کتک خوردن دزد بدشناس از دست زن بوکسور
کار و علاقمند به این تخصص بودم. یواش یواش پخته تر و باتجربه تر شدم و سال 1376 پرونده سرقت منزلی به من ارجاع شد. پس از مطالعه وتحقیقات ازمالباخته که سرهنگ بازنشسته ارتش و ساکن امیرآباد بود به اتفاق از محل سرقت بازدید کردم. باتوجه به نحوه و شگرد، حدس زدم سرقت توسط سارقی که چند سال است دم به تله نداده صورت گرفته باشد. نزد رییس شعبه، سرگرد خزاعی که از افسران مجرب وکاربلد بود رفتم و موضوع را ...
جایگاهی که در غرب برای زن تعریف شده، مردانه است
به گزارش خبرنگار مهر ، برنامه چراغ شبکه 5، در هفته جاری میزبان سیده اسماً حسینی کارشناس ارشد رشته فیزیک متولد مشهد مقدس که با پذیرفته شدن در رشته فیزیک به تهران می آیند و بعد از ازدواج با همسرشان به کانادا مهاجرت می کنند، الان 5 سال است که ساکن کانادا و مدرس هستند، بود. حسینی گفت: در ابتدای تحصیلات همچون هر جوان کمال گرا به دنبال زندگی ایده آل، عالی، متفاوت و دارای رفاه بودم و این نگرش ...
ناجی کیف های سرقتی دزد قدبلند بود + عکس و فیلم گفتگو
مالباخته در کیف او پولی وجود نداشت. شماره مالباخته را پیدا کردم و قراری مبنی بر پیداکردن کیف و دریافت مژدگانی با او در محله یوسف آباد گذاشتم. وی ادامه داد: در محل قرار مالباخته با ماموران پلیس آمده بود و بخاطر قد بلندم مرا زود شناسایی کردند و دستگیر شدم. سابقه از محتویات داخل خودرو را دارم و پشیمان هستم. بنابراین گزارش، با تائید سرهنگ حسین مافی رئیس کلانتری 125 یوسف آباد پرونده متهمان به مرجع قضایی معرفی شد. اخبار وبگردی را در اینجا بخوانید: ...
قسمت 14/ چطور به مردم حالی می کردم که چرا مرا به دارالمجانین فرستاده اند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : صبح روز بعد مامور حکومت نظامی یک پاکت سربسته به دارالمجانین آورد و تقدیم رئیس نمود و پاکت مزبور محتوی حکم آزادی من بود. روز قبل پس از این که وارد دارالمجانین شدم مرحوم سید جلیل اردبیلی به دیدن من آمده بود و من از آن مرد نجیب تقاضا کرده بودم که مراقبت کند خبر راجع به بردن من به دارالمجانین در روزنامه ی وطن (تنها روزنامه ای که اجازه ی نشر یافته بود) طبع و نشر نشود، ولی او مسامحه نموده بود یا این که به حرف او گوش نداده بودند زیرا بعد از رهایی معلوم شد خبر مزب ...
دستگیری قاتل کارگر میدان تره بار
...: من و مقتول کارگر بازار تره بار هستیم. شب حادثه برای خرید سیگار به دکه ای که در نزدیکی پارکی در میدان پروین است، رفتم. هنگام برگشت، ناگهان با پسری چشم در چشم شدم و سر این موضوع دعوا کردیم و او و دوستانش مرا کتک زدند. وقتی به بازار میوه و تره بار برگشتم دوستانم که ماجرا را متوجه شدند، همراهم شده تا به سراغ قاتل برویم و تلافی کتکی که خورده بودم را دربیاوریم. ساعت ...
یاسمن بدبخت به دنیا آمد / سرنوشت سیاه زن مشهدی
...> مادر شوهرم مرا به خانه خودشان برد و در کنار آن ها به زندگی مشترکم ادامه دادم اما نادر رفتاری پرخاشگرانه داشت و مدام مرا کتک می زد. من هم که کسی را نداشتم، مجبور بودم همه توهین ها و بی احترامی هایش را تحمل کنم. زمانی که باردار شدم تازه فهمیدم او جوانی رفیق باز و معتاد است و هیچ گونه مسئولیتی در برابر من و فرزندش احساس نمی کند. او حتی پول تو جیبی اش را هم از مادرش می گیرد و با رفتارهای عجیب ...
با خورشید انقلاب(خاطراتی از رهبر معظم انقلاب)
خامنه ای هم در آنجا شوخی کردم. پس از مدتی مرا دستگیر کردند و مدتی طولانی در زندان بودم. از زندان آزاد شده بودم که شنیدم استاد سمنانی در یک تصادف کشته شده اند. با شتاب به محلّ حادثه رفتم. استاد سمنانی به اتفاق مادرشان در تصادفی خونین کشته و غرق در خون شده بودند. وقتی حضرت آیت الله خامنه ای به ریاست جمهوری رسیدند، گفتم هنوز پیشگویی استاد سمنانی محقق نشده است. زمانی که ایشان رهبر انقلاب اسلامی شدند متوجّه تحقق یافتن پیشگویی سوم استاد سمنانی شدم. * راوی: غلامحسین حیدری- ماهنامه موعود شماره 108- بهمن 1388 ...
پشیمانی قاتلی که 2 ماه فراری بود
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، این درگیری شامگاه بیستم شهریور امسال در پارکی در حوالی شرق تهران رخ داد. ماجرا از این قرار بود که جوانی به نام سامان که کارگر میوه و تره بار بود برای خرید یک بسته سیگار به سمت یک مغازه رفت. سامان برای رفتن به مغازه باید از پارکی عبور می کرد که در آنجا با پسری جوان به نام شاهین چشم در چشم شد. همین مسئله کاملا پیش پا افتاده، شروع یک درگیری بزرگ بود. 2 پسر ...
به شعار خواستن توانستن است اعتقاد عجیبی دارم/ به دنبال ایده های نو هستم
ازهم نتوانستم غذا بخورم نتوانستم بخوابم استرس داشتم. بخاطر اینکه چسب ها یک مرتبه جاباز کند در بطری ها بیوفتند. به نمایشگاه تهران رفتم و ناامید کنار تابلویم ایستادم. بعد دیدم هرکسی برای دیدن اثرم می آید سمت تابلوی من خیلی نزدیک میشوند نگاهش می کنند و برایشان خیلی جالب بود دست میزدن باچی کار شده است. خیلی ها متوجه می شدند و خیلی ها متوجه نمی شدند. من کلا امیدم برگشت، وقتی یکی از استادان نقاشی آمد ...
قلب مرد جوان در شرق تهران شکافته شد + انگیزه چه بود
گرفته است. وی افزود: بعد از چند ساعت در پارک بودم که دیدیم پسر جوان که با او درگیر شدم با چند نفر از همشهری هایشان که در میدان تره بار کار می کنند به سمت من آمدند و چون می دانستم آنها برای انتقام گیری آمدند دست به چاقو شدم و در درگیری با فرید متوجه نشدم که چاقو چطور وارد سینه اش شد و وقتی به خودم آمدم دیدم پسر جوان غرق خون روی زمین افتاده است که قبل از حضور پلیس پا به فرار گذاشتم. ...
اعترافات آخرین سارق خانه سناتور
...: من صاحب بنگاه املاک هستم و در شهرک راه آهن ساخت و ساز می کردم. هیچ مشکل مالی هم نداشتم اما در همسایگی ما یک باشگاه ورزشی زنانه بود که پسر 15 ساله ای که شاگردم بود از روی شیطنت، مخفیانه به باشگاه رفته و از آنجا فیلم تهیه کرده بود. اما مسئول باشگاه متوجه ماجرا شد و به تعقیب این پسر نوجوان پرداخت او هم قصد فرار داشت اما تصادف کرد و کشته شد بعد هم وقتی پرونده به اداره پلیس رفت مرا دستگیر کردند و به زندان افتادم. با پایان دفاعیات متهم، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند. ...
خفاش شب موتورسوار 7 زن تهرانی را شکار کرد + جزییات ترسناک
منفجر شود و بهتر است به سمت فضای سبز بروم. همان موقع انها به سمتم حمله ور شدند و مرا آزار دادند.داد و فریاد و تقلاهای من بی فایده بود. آنها فرار کردند و من که شوکه بودم به کلانتری رفتم و سپس به پزشکی قانونی معرفی شدم که کارشناسان آزار مرا تایید کردند. وی در حالی که اشک می ریخت گفت: از آن شب دیگر روی آرامش را ندیدم. من هر شب کابوس می بینم و زندگی خودم و خانوده ام تحت تاثیر این ماجرا قرار ...
مرد بوکسور 4 عضو خانواده را با شیرموز مسموم کرد و سرشان را برید!
. ساعتی قبل به اینجا آمدم و با جنازه ها روبرو شدم. وقتی به برادرم زنگ زدم او گفت همه را کشته و فرار کرده است. هرچه به او زنگ زدم دیگر جواب نداد . مشغول کار های انتهایی صحنه بودم که زن و مردی گریه کنان با فریاد وارد ساختمان شدند. زن جوان ادعا کرد: همیشه با همسرم اختلاف داشتم و زندگی ما جهنم بود. هر کاری می کردم تندخویی او کم نمی شد. می خواستم جدا شوم که به خاطر دخترانم دلم ...
روز دربی با صیادمنش کار دارم/ منتظر بودم اسکوچیچ دعوتم کند/ همه چیز پول نیست؛ به ایران برنمی گردم
مدت شرایط رو به رشدی را طی کرده ام. زدن 6 گل در 12 بازی یعنی هر یک بازی در میان گلزنی. البته من خودم آدمی هستم که همواره تلاش می کنم تا شرایط بهتری را برای خودم رقم بزنم. در واقع خودم را تحت فشار قرار می دهم که شرایطم بهتر شود. اینکه چرا دعوت نشدم دیگر دست من نیست ولی باید بگویم که بله خودم هم انتظار داشتم اسمم را بین نفرات دعوت شده ببینم ولی صلاحدید کادر فنی تیم ملی طوری بود که مرا مجاب کند تا ...
شکارچیان زنان پایتخت بازجویی شدند
منفجر شود. از ترس قبول کردم که یکدفعه متوجه شدم آن ها به قصد آزار و اذیت نزدیک شدند و به زور به من تعرض کردند. با فرار متهمان به سختی خودم را به کلانتری رساندم. بعد از اینکه شکایتم را مطرح کردم به پزشکی قانونی معرفی شدم و کارشناسان نیز تجاوز را تأیید کردند. از آن روز تا کنون حتی یک شب آرام نداشتم و خانواده ام نیز تحت تأثیر این اتفاق تحت فشار هستند. برای متهمان درخواست اشد مجازات دارم ...
قاتل میانجی سرانجام گرفتار پلیس شد
گرفت کمی کتک کاری کردیم و بعد هم با میانجیگری رهگذران درگیری ما تمام شد و او هم از پارک بیرون رفت. وی ادامه داد: هنوز ساعتی نگذشته بود که دیدم همان پسر همراه تعدادی از دوستانش برای درگیری وارد پارک شدند که دوباره با هم درگیر شدیم و من هم با چاقو ضربه ای به طرفش پرتاب کردم، اما به دوستش برخورد. وقتی خونین روی زمین افتاد از ترس فرار کردم و برای اینکه مأموران مرا دستگیر نکنند به یکی از شهر های اطراف رفتم و در آنجا زندگی مخفیانه ای شروع کردم، اما سرانجام دستگیر شدم. متهم در ادامه به دستور قاضی محمد حسین زارعی برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. ...
منیعی : شاگردی حجازی برایم افتخار بود؛ استقلال فقط به قهرمانی فکر کند
دیدار و گفت وگو کردم. مگر می شود آن روز را فراموش کنم؛ ابهت ناصر حجازی مرا گرفت. شرایطی پیش آمد که پرسپولیسی ها مرا می خواستند و با نماینده باشگاه پرسپولیس در هیات فوتبال قرار داشتم. ناصرخان حجازی تماس گرفت و به پرسپولیسی ها گفتم تا خانه بروم بعد می آیم و مستقیم به منزل اسطوره فقید استقلال رفتم. همین که وی را دیدم او را در آغوش گرفتم و گفتم من عاشقانه شما را دوست دارم و این برایم افتخاری ...