سایر منابع:
سایر خبرها
قتل افسر پلیس به دست سارق
دلیل مصرف مشروبات الکلی دستگیر و روانه زندان شد. مادرم نیز در همان دوران کودکی از پدرم طلاق گرفت و با مرد دیگری ازدواج کرد. این درحالی بود که برادر سه ساله ام نیز به دلیل بیماری صرع فوت کرد و عمویم مرا نزد مادربزرگم در روستا برد. در واقع عقده های خشونت در من از همان دوران کودکی شکل گرفت چرا که مادربزرگم به هر بهانه ای مرا کتک می زد. مثلا اگر گاو کمتر از همیشه شیر می داد من باید کتک می ...
جهاد در ایران و افغانستان و 40 ماه اسارت در گوانتانامو
زندگی خودش را وقف مردم کرده بود. مادرم می گفت از ماه رمضان همان سال 97 بابا نماز شب ها را با سوز عجیبی می خواند. انگار که می دانست عن قریب شهید می شود. آقای رجایی از دوستان پدر هم بعدها تعریف می کرد که بابا آرزوی شهادت می کرد و من متعجب بودم، در حالی که جنگی در کار نیست او چرا چنین دعایی می کند. شهادت شان چطور اتفاق افتاد؟ شهادت پدرم جمعه 12 مرداد 1397 اتفاق افتاد. پدر زودتر از ...
زن19ساله: مادر شوهرم به من مشکوک شده است
دختر 19 ساله ای که برای شکایت از مادرشوهرش به قانون پناه آورده بود در حالی که ادعا می کرد تهمت ها و دخالت های او زندگی ام را نابود کرده است و اکنون در آستانه جدایی از همسرم قرار دارم به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: تک دختر خانواده ای 6 نفره هستم که از نظرمالی اوضاع خوبی نداشتیم اما زندگی ما در حالی در مسیر سختی و بدبختی قرار گرفت که پدرم در یک سانحه رانندگی قطع نخاع شد و به ناچار روی ویلچر نشست ...
پنجشنبه های شهدایی|پروازی عاشقانه از کران تا بیکران
شده است و سرنشینان همه به شهادت رسیده اند، من ماندم و آن انتظار ناتمامی که هنوز هم در دلم به جا مانده است، شوقی که برای همیشه خاموش شد و داغی که تا همیشه بر دل ماند. دخترِ بابا محروم از دیدن بابا علی می گوید بردارم متأهل بود و علاوه بر دو فرزند دختر یک دختر توراهی دیگر نیز داشت اما دست روزگار با پرواز ابدی پدر، دیدارشان را به قیامت رساند، محمد هنگامی که به شهادت رسید 36 سال ...
اوضاع وخیم رضا رویگری خون به دل می کند | رضا رویگری بدتر از همیشه
شنیدم اصلا مانده بودم که واقعا این صدای خودش است؟ چیزی که واقعا می خواهم این است که رضا یک بار دیگر بتواند بخواند. آقای رویگری از کارهای خودتان آرشیوی دارید؟ رضا: همه را ندارم. گاهی هم کارهای خودم را در خانه دوره می کنم و می بینم. هنوز شاهگوش را کامل ندیده ام. خیلی از آن تعریف می کنند؛ حتی داوود میرباقری می گوید: رضا بازی خوشگلت را در این کار هم آوردی. به نظرم بد نیست آدم گاهی ...
چگونه درباره ازدواج مجدد با کودک مان صحبت کنیم؟
ای می رساند که با خودش فکر می کند پس مادر یا پدرم دیگر به فکر من نیست و آنقدر ها برایش کافی و مهم نیستم. بهترین روش مطرح کردن ازدواج مجدد به کودکان گفتگو به تنهایی بسیاری از بحران های خانوادگی را رفع می کند. در این زمینه نیز این راهکار موثر است .دکتر فلاح در این باره می گوید: اولاً پدر یا مادر باید در موارد مختلف با فرزند گفت وگو داشته باشد و تصمیم های مختلف را نه از باب مشورت ...
کی و با چه کسی ازدواج کنیم؟
. این که می گویند به هم عادت می کنید ، علاقه بعداً پیدا می شود همیشه و در همه جا صحیح نیست. زمانی علاقه بعداً پیدا می شود که پایه و اساس ازدواج بر معیارهای عقلانی استوار شده باشد. با عنوان های دعواهای پدر و مادرم مرا خسته کرده بود! ، در تنگنای مالی بودم ، همه دوستانم ازدواج کرده اند و ... تن به ازدواج تحمیلی و ناخواسته ندهید. اگر از دعواهای والدینتان خسته شده اید دنبال فکر و ...
از سفر به ایران برای انتقام گیری تا قتل مرد کارتن خواب
شد و آن دختر مرا به خاطر وضع مالی بد رها کرد. بعد از این اتفاق آن قدر حالم بد بود که حتی قرص روانگردان مصرف کردم. شب قبل از جنایت به خانه عمه ام رفتم. فردای آن روز از سر عصبانیت به عمو و پدربزرگم ناسزا گفتم. چون اگر پدربزرگم حق پدرم را داده بود، من به خاطر بی پولی از سوی دختر مورد علاقه ام طرد نمی شدم و در زندگی شکست نمی خوردم. عمه ام وقتی دید من دارم به پدر و برادرش بدوبیراه می گویم ...
بی پولی و شکست عشقی؛ دلیل قتل عمه | نجات بوکسور 24 ساله از قصاص
: روز حادثه من خیلی ناراحت بودم. چند وقت قبل با دختری در اینستاگرام دوست شده بودم. اوایل خودم را پسری پولدار معرفی کردم و برای اینکه به آن دختر ثابت کنم وضع مالی خوبی دارم، خودروهای مدل بالا کرایه می کردم و سر قرار با او می رفتم؛ اما بالاخره دستم رو شد و آن دختر مرا به خاطر وضع مالی بدم رها کرد. بعد از این اتفاق آن قدر حالم بد بود که حتی قرص روانگردان مصرف کردم. شب قبل از جنایت به خانه عمه ام رفتم ...
روایتی از تلخ و شیرین های روزهای جهاد و ایثار/ ایمان و معنویت در دوران دفاع مقدس موج می زد
نام کردیم و پس از آموزش در پادگان امام حسن(ع) و پادگان حمزه سیدالشهدا(ع) به جبهه غرب کشور اعزام شدیم و حدود 5 ماه در منطقه بودم. وی ادامه داد: مدتی پس از بازگشتم به خانه مجدد تصمیم به رفتن گرفتم و این بار به منطقه عملیاتی جنوب اعزام شده و حدود 20 ماه در آنجا حضور داشتم. برادر شهید باب الله داودی عنوان کرد: آن زمان 17 یا 18 سالم بود و یادم می آید که مرحوم پدرم به من گفت حال که ...
مادر شهید: مرتضی پسر من نبود!
در محضر مدافعان حرم/ گفتگو با مادر شهید مرتضی کریمی شالی مادر شهید: مرتضی پسر من نبود! مادر شهید: بیست روز در کُما بودم! من که نفهمیدم معصومه خانم فوت کرده اند. تا بیست روز در بیمارستان بودم. در حالت کما بودم. همان دختر کوچکم زهرا بغلم بستری بود و نمی شناختمش که این دخترم است! بعد دیگر یک شب دیدم یکسری از آقایان آمدند. سه داغ و غم فرزند، حاج خانم کریمی را آنقدر ...
روایت یک پناهنده افغان از سختی های ترک وطن
در راه 50 الی 60 نفر از کودکان از دنیا رفتند. نازیلا در مورد حال بد پدرش می گوید: پدرم ناراحتی قلبی داشت و از شب گذشته حالش خوب نبود، مادرم گریه کرد و به مأموران گفت حال شوهرم خوب نیست، آن ها هم پدرم را به درمانگاه رساندند. مادرم گریه می کرد و می گفت 8 دختر دارم که یکی از آن ها ازدواج کرده و 7 دختر دیگر مجرد هستند و 3 فرزند پسر دارم، اگر ما را به افغانستان برگردانید، طالبان دخترهایم را ...
زن32ساله: شوهرم روزی چندبار مرا کتک می زند
مورد سرزنش خانواده ام قرار داشتم ولی کاری از دستم برنمی آمد. در همین زمان پدر و مادرم اصرار داشتند که سن ازدواجم گذشته است و من باید ازدواج کنم. از سوی دیگر وقتی دیدم پنج سال از جوانی ام را به پای پسری ریخته ام که فقط بازیچه تفریحات تلفنی او بوده ام با خودم تصمیم گرفتم فقط به دلیل لجبازی با آن جوان و همچنین پدر و مادرم، به اولین خواستگارم پاسخ مثبت بدهم. خلاصه 28 ساله بودم که جلیل به خواستگاری ام آمد ...
عاشق خاک جبهه شد و 21 سال همان جا ماند
؟ پدرم با لبخند گفت نه، امروز همسایه را دیدم. از من تشکر کرد. علتش را پرسیدم. گفت که پول نداشتم و قاسم از من پول نگرفت. هر کس پول نداشت، برادرم کارش را مجانی راه می انداخت. اجر مادرانه قاسم از طریق ارتش به عنوان سرباز به پادگان چهل دختر اعزام شد و سه ماه آموزشی را آنجا سپری کرد. مادرم تعریف می کرد یک روز در حال آب دادن به باغچه بودم. قاسم جلو آمد و گفت مامان! می خوام برم جبهه و ...
ربودن دختر ایرانی برای ازدواج اجباری | نجات شگفت انگیز دختر با لباس عروس ا اقدام به قتل همسر
.... دختر جوان نیز در تحقیقات به پلیس گفت: مدتی بود که با این مرد آشنا شده بودم. روز حادثه او با من قرار گذاشت و با یکی از بستگانش سر قرار آمد. در راه ناگهان تغییر مسیر داد و به سمت رباط کریم رفت. وقتی اعتراض کردم، آنها مرا تهدید کردند و به اجبار به خانه ای ویلایی در رباط کریم بردند. در آنجا این مرد برایم لباس عروس خریده و عاقد هم خبر کرده بود. می گفت باید با هم ازدواج کنیم. اول ...
قاتل عمه از مرگ نجات یافت
در روند بازجویی با توجه به شواهد موجود بالاخره اعتراف کرد و گفت قاتل است. متهم که گریه امانش نمی داد می گفت عذاب وجدان رهایش نمی کند و ساعتی آرامش ندارد. او در شرح ماجر گفت: از بچگی عاشق عمه ام بودم. او را فقط به خاطر کینه از پدربزرگ و عمویم به قتل رساندم. پدر بزرگم قبل از فوتش همه املاکش را فروخت و پول آن را به عمویم داد. پدرم فلج بود، اما او بدون توجه به وضعیت پدرم چنین تصمیمی گرفت به همین ...
شباهت شهید باکری با پدر کارگردان موقعیت مهدی
...: * گریه خانواده شهدا در زیرزمین بوده یادم است اولین بار که احسان باکری مرا دید، با عصبانیت گفت تو اصلاً از پدر من چه می دانی؟ من از پولیور آبی حرف زدم و احسان گریه کرد. دید من بخشی از درد و تنهایی ای را که او همه این سال ها کشیده می دانم. خودم در فضای این چنینی بزرگ شده ام. پدر من دبیر ادبیات بود و ما در کوچه ای در خوی زندگی می کردیم که بقیه خانه ساخته بودند اما خانه ما ...
دفاع بازیگر جوان از تهمت زدن به تقلید وی از پدرش
بخواهد گویش خود را تغییر دهد از خودش دور خواهد شد. چراکه اگر من و پدرم در محفل شخصی کنار هم می نشستیم مشخص می شد که ما چقدر به هم شباهت داشتیم و این مسأله را تنها مادرم می تواند شهادت بدهد که هنگامی که من را در خانه می بیند به دلیل عدم پذیرش فقدان پدرم اعصابش داغون می شود." تعدادی از کاربران با ابراز محبت به پوریا شکیبایی و پدرش خسرو شکیبایی واکنش نشان می دهند و عده ای با تندگویی و ...
فریدون محرابی: بیشتر از رادیو در کارهای تصویری حضور خواهم داشت
دانشگاه نقش معلم را در علاقه مندی و یادگیری هنرجو مهم برشمرد و گفت: من تدریس را دوست دارم زیرا نسل جوان امروز باعث می شود که من معلم، هر شب مطالعه داشته باشم و خود را با تغییرات زمان تطبیق دهم. بازیگر نقش عروج در سریال آتش در گلستان، با اشاره به حساسیت و سختی نقش خود اظهار کرد: عروج پسری است که به خاطر یک دختر به قدرت می پیوندد و روی تمام خواسته های شخصی خود پا می گذارد. من با فرهنگ و ...
یکی از هزاران؛ روایت پر پیچ و خم زندگی جانبازی در اوج گمنامی
مادرم رفتم، حدود 19 ساله بودم، ابتدا مرا نشناخت ولی پدرم را که دید غش کرد و وقتی به هوش آمد پرسید تو کجا بودی؟ چطوری من را پیدا کردی؟ و من گفتم اصلا نمی دانستم شما هستید و الان انگار دنیا را به من هدیه دادند و دیگر نمی توانم و نمی خواهم از شما جدا شوم. جنگ و جدا شدن از کاشانه زندگی جدیدی برایم رقم زد مادر ازدواج کرده بود و چند فرزند داشت، شوهرش مرد بسیار مهربان و محترمی بود و ...
داستان بانویی که هم مادر و دختر شهید است و هم خواهر جانباز
الهام مهدیزاده | شهرآرانیوز - صبر می خواهد، صبر زینبی که غم شهادت فرزند شانزده ساله و جگر گوشه ات را ببینی، اما صبور و استوار بمانی. غم شهادت پدر را که تکیه گاه بچه هاست ببینی، اما با اقتداری زنانه پناه خواهر و برادر کوچک تر خود بمانی. همه این ها یک طرف و حالا دیدن برادری که شهید زنده است و در پی بمباران دشمن، جانبازِ 70 درصد شده است یک طرف. برادری که سال هاست بی رمق روی تخت دراز کشیده است و با ...
مروری بر وصیت نامه شهید نیک بخت
برادران در گروه مقاومت و دیگر دوستان التماس دعا دارم و طلب بخشش می کنم. مایلم که مرا در قطعه شهدا و گلگون کفن به خاک بسپارید. بار دیگر از پدر و مادرم می خواهم که بر من نگریند، زیرا این راه را آگاهانه انتخاب نمودم. به امید پیروزی حق علیه باطل در جبهه جنگ و آماده شدن زمینه حکومت مهدی (عجل الله). شهیدان زنده اند الله اکبر، به خون آغشته اند الله اکبر، شهیدان شاهدند الله اکبر، به حق پیوسته اند الله اکبر دیدار ان شاءالله کربلا پاسدار اسلام کیامرز نیکبخت منبع: نوید شاهد انتهای پیام/ 911 ...
قیمت خودرو
توانستیم در اینستاگرام تبلیغات بگذاریم و پول در بیاوریم اما همسرم به گذاشتن چالش ها ادامه داد. چالش های خطرناک اینستاگرام که برخی را تا حد سکته می رساند. کم کم به او تذکر دادم اما به من می گفت تو بی جنبه هستی. من صبح می روم سر کار پیش پدرم که مغازه لباس فروشی دارد شب که برمی گردم می بینم یا هنوز نیامده یا در حال چالش گرفتن و لایو گذاشتن است انگار نه انگار که زندگی مشترکی هم دارد. ...
آدم ربایی برای ازدواج!
به گزارش جنوب نیوز ؛چند روز قبل دختر 22 ساله ای به نام شکوفه پیامکی به تلفن همراه پدرش فرستاد که نوشته بود پدر جان الان گرفتار مرد افغانی هستم. او ساعتی قبل مرا از تهران ربود و به خانه ای در رباط کریم آورد و می خواهد به زور مرا به عقد خودش در بیاورد، لطفا به دادم برس. شکوفه پس از این پیام موقعیت مکانی خود را هم به تلفن همراه پدرش فرستاد. در حالی که دختر جوان به زور لباس عروس به تن کرده ...
لحظاتی از تجربه یک جنگ/ترکش هایی در بدن یادگار روزگار جهاد وشهادت
یز پدر دو فرزند پسر و یک فرزند دختر هستم و باید بگویم که برای لحظه ای از حضور خود در سوریه پشیمان نیستم و آماده ام بار دیگر نیز اعزام شوم. وی گفت: 8 تیر ماه 1392، عملیاتی در روبروی مدرسه حکمتیه در استان حلب بود که در این عملیات، دستگاه تانک مورد اصابت موشک قرار گرفت و من از ناحیه چشم، ابرو و گوش مجروح شدم. البته بیشترین مجروحیت من مربوط به موج زدگی بر اثر شدت انفجار بود که به همین دلیل ...
پدرم را کم دیدم؛ یا ایران بود یا سوریه! + عکس
رفتید برایمان بگویید همسر شهید: اولین بار که رفتیم سر مزار شهید هر چه که داد زدیم شهید در مورد سابقه خود اصلا حرف نزد و چیزی نگفت؛ هیچی، جایش خوب بود، جای شهادتش خوب بود، ما هم رفتیم سر مزارش زیارت کردیم و آمدیم. اصلا حرفی نزد، نه با پسر خود، نه با دختر خود، نه با پدر و مادر، هیچی، جایی نرفت که حرف بزند. خانواده شهید مهردادی **: بچه ها چقدر وابسته پدرشان بودند؟ ...
جنگ در خانه جانبازان اعصاب و روان هنوز ادامه دارد
. ماهی یک میلیون و نهصد هزار تومان. دختر اول ازدواج کرده و دختر سوم کارهای خانه را انجام می دهد. ازدواج فرزندان این دسته از جانبازان متأسفانه با مشکلات خاصی رو به رو است. اغلب فرزندانی که در این شرایط بزرگ شده اند خودشان در شرایط روحی خاصی هستند. از سویی دامادی که وارد این جمع می شود وقتی کتک خوردن دختر خانواده را توسط پدر یک امر بدیهی می داند، متأسفانه خودش نیز اغلب دست بزن پیدا می کند و ...
حضرت امام سجاد علیه السلام؛ طلایه دار جهاد تبیین
یزید امر کرد تا اهل بیت (ع) را با علی بن الحسین (ع) در خانه ای که متصل به خانه خودش بود جای دادند، خانه ای که خراب بود، نه دافع گرما بود و نه حافظ سرما. چنانکه صورت های مبارک اهل بیت (ع) پوست انداخت و در آن مدتی که در شام بودند نوحه و زاری بر حضرت امام حسین (ع) می کردند. یزید امر کرد سر مطهر امام (ع) را بر در قصرش نصب کردند و اهل بیت (ع) را امر کرد که داخل خانه او شوند، چون مخدرات اهل بیت ...