ماجرای رقص پرستو صالحی در سیزده بدر 1401+ فیلم
سایر منابع:
سایر خبرها
دخترک گل فروش
دنیای مومو هم درگیر زمان شده بودند. اما فکر پس انداز و صرفه جویی در وقت، از آدم ها موجوداتی اخمو و بی حوصله درست کرده بود. تنها چیزی که در خیابان توجه مرا به خود جلب می کرد، دخترک گل فروشی بود که هی دور ماشین ما می چرخید و می گفت: گل نمی خواین؟... گل... گل خوش بو دارم... گل... رفتارش کمی مشکوک بود. به خصوص که گاهی نگاهش به دست های من هم می افتاد. آستینم را روی ساعتم کشیدم و خودم را به کتاب ...
آبادی این خونه، به دست خودمونه
...> دارد شتر در حالت عادی دو کوهان /، اما سه کوهان می شود بعد از توافق! می گفت مشتی ممدلی با همسر خود / این ده چو تهران می شود بعد از توافق! مادر بزرگ مادرم دندان ندارد / دارای دندان می شود بعد از توافق! در سفره ما جای چایی هست خالی / پرقند قندان می شود بعد از توافق! ما که فقط از مرغمان هی بال خوردیم/ شکر خدا ران می شود بعد از توافق! گفته است ...
وقتی مدرک حسابداری دردی دوا نمی کند، هومر به دادتان می رسد
اُکتاویان ریپورت، گفت وگوی اُکتاویان ریپورت با دنیل مندلسون، | دنیل مندلسون، استاد برجستۀ ادبیاتِ یونان و روم باستان، زندگی نامه نویس و منتقد ادبی است. ادیسه حماسۀ هومر است و کتاب دربارۀ ادیسه1، نوشتۀ مندلسون، یکی از متأثرکننده ترین و از لحاظ روان شناختی عمیق ترین آثار روزگار ما دربارۀ این حماسه است. این اثر آمیزه ای است از زندگی نامۀ شخصی، تحلیل ادبی و تاریخ فرهنگی. سراسر کتاب حاوی مطالب خواندنی است، ولی در این مصاحبه نظرات آقای مندلسون را دربارۀ اتهام به دردنخوریِ آثار کلاسیک می شنویم. او، با ارائۀ دیدگاه هایی ...
گمنام در میان خاکیان و معروف در عرصه افلاکیان
شهید گمنامش به یکی از استان ها رفته بود. این کاروان با برکت از هر شهر و روستایی عبور کرده بود، باران رحمت الهی بر آن شهر باریده بود. همه آن 400 شهید گمنام در تمام شهرهای ایران، در بالای ارتفاعات مشرف به شهرها و در اماکن مختلف، مثل دانشگاه ها و غیره به تعداد هشت نفر، به یاد هشت سال دفاع مقدس دفن شدند. کبوتر خوش خبر گروهی نزدیک ارتفاع 143 فکه، چند ساعت زمین را با بیل مکانیکی زیر و رو می ...
هاشمی فاقد رویکرد توسعه ای واقع گرایانه بود سردار کوثری
امام سیاست پیامبر خدا (ص)، علی بن ابیطالب (ع) و ائمه (ع) را دنبال می کرد و به خاطر همین جوان ها عاشقش بودند که حرف جدیدی بود. درست است که اسلام و تشیع بود، اما با صراحت بیان کردن آن و زوایای انقلابی، حق خواهی و طرفدار مستضعفین بودنش را کسی آنچنان بیان نمی کرد؛ چون جرأت نمی کرد. اگر هم کسی بیان می کرد، محدود بود و بعد از مدتی ساواک او را می گرفت. سال 42 من هشت سالم بود. چون مغازه پدرم هم ...
قتل روانپزشک به دست پسرش با ضربات چاقو
پرداخت می کرد و مادرم با همان پول مهریه خرج زندگی مرا تامین می کرد. وقتی مادر و پدرم از یکدیگر جدا شدند من تازه 18 ساله شده بودم. این اتفاق مرا تحت تأثیر قرار داد و باعث شد تا دچار بیماری روحی شوم. حتی سال قبل 3 ماه در بیمارستان بستری شدم و تحت درمان قرار گرفتم. دلم نمی خواست خانواده ام متلاشی شود. اینکه می دیدم پدر و مادرم از هم جدا هستند عذابم می داد و هضم این اتفاق برایم خیلی سنگین بود ...
نخستین اهدای عضو قرن با مرگ مغزی مادر قائم شهری
، این زن وضعیت مطلوبی به دست آورد و با بالا رفتن سطح هوشیاری اش از بیمارستان مرخص شد. هرچند زندگی این زن مثل گذشته نبود اما همسر و 2 فرزندش از اینکه مادر خانواده را کنار خود می دیدند خوشحال بودند. دخترِ 21ساله منصوره با اینکه سن و تجربه چندانی نداشت اما پرستاری از مادر را در خانه برعهده گرفته بود. او می دانست که خانواده در شرایط سختی قرار دارد و باید برای مداوای مادرش تلاش بیشتری کند. ...
روایتی ساده از غروب روز دهم
برنامه های سفر رئیس جمهور به مشهد، جلسه دیدار با خانواده شهداست و اگر امکانش هست برای روایت این دیدار بروم. خیلی جزئیاتی رد و بدل نشد، فقط قرار شد همان روز و قبل از اذان مغرب حرم باشم. * از همان ظهر تا ساعت 18 یک سره بچه های نهاد ریاست جمهوری تماس و آمار می گرفتند که کی می رسم. دیر راه افتاده بودم و ترافیک نوروزی خیابان های منتهی به حرم را محاسبه نکرده بودم. * با کمی تأخیر می رسم ...
از نوروز خونین تا کشف جنازه دختر 9 ساله پس از چهار روز
دانستم و از او دل خوشی نداشتم. پدرم روانپزشک بود اما نتوانست زندگی خودش را کنترل کند. با اینکه در خانه دیگری زندگی می کردم اما معمولاً هفته ای یک بار به پدرم سر می زدم. شامگاه سیزده بدر به خانه او رفتم و دوباره با یکدیگر دعوا کردیم. به او گفتم اگر از مادرم جدا نشده بودی، ما مثل خیلی از خانواده ها می توانستیم عید و سیزده بدر با هم باشیم نه اینکه هر کدام تنها سال جدید را جشن بگیریم. ...
فقط می دانم من هم آمدم
از هم پاشوند. اون از اون خواهر بی عقلت که پاشو کرد توی یه کفش و زنش شد، اینم از تو که باعث شد درست رو ول کنی از دانشگاه بری وسط جنگ و بمبارون. آخه بی عقل، تو تا چند سال دیگه پزشک می شدی. حالا به جای درس، هوس جنگ زده به سرت! دیگر مادرم را ندیدم. حتی موقع رفتن هم حاضر نشد با من و هاشم خداحافظی کند و به بدرقه ما بیاید. فقط شیرین و پدرم و مادر هاشم به بدرقهمان آمدند. صدای سلام وصلوات می ...
کتاب هایی که بازتاب اسطوره های زیبای سرزمین ایران است/ از جشن ها و نماد عروسی تا نماد رنگ ها و گل ها در ...
؟ من در خانواده ی هنری زاده شدم. مادرم پیانیست، آهنگساز، نویسنده و مترجم و پدرم نقاش و رمان نویس است. برادرم نیز آهنگساز و پیانیست است و اکنون در فلورانس ایتالیا به اجرای کنسرت و... می پردازد. من افزون بر نقاشی در زمینه ی کاریکاتور، پویانمایی (انیمیشن)، داستان کوتاه و ترجمه ی کتاب فعالیت دارم. شما سه عنوان کتاب با تصویرگری های زیبا با عناوین اسطوره ها و نماد عروسی در ایران باستان ...
زندگینامه شهید کمال کورسل؛ تنها شهید اروپایی دفاع مقدس
.... بعضی مواقع هم می دیدم که گریه می کند و به زبان فرانسه صحبت می کند. یک بار که مشغول راز و نیاز بود، بیدار شدم و به او گفتم: کمال چه می گویی؟ گفت: هیچی، دارم با خودم صحبت می کنم، تو بخواب. در قسمتی دیگر آمده است: کمال پس از چند ماه حضور در ایران، تصمیم گرفت برای دیدار با مادرش چند روزی به فرانسه برود. قبل از رفتن پیش من آمد و پرسید مادرم مسیحی است، نمی دانم با غذایی که درست ...
بدرود آناتولی نوشته دیدو سوتیریو مرور شد روایت جان شیرین
بر ماست . مانند زمانی که مانولیس مادر خود را چنین توصیف می کند: مادرم زنی بود آرام و متین. اگرچه مردش خشن و بی احساسات بود اما او همواره کورکورانه و لبخند بر لب از شوهرش اطاعت می کرد. همیشه می گفت: اگر دهن به دهن یک مرد تندخو و آتشین مزاج نگذاری، برای همیشه بنده و برده تو می شود. فقط خودش معنی واژه برده را می دانست، یعنی کسی که یک جوخه بچه برای پدر زاییده بود. در میانه همین زندگی آرام ...