گفتگو با جوان 20ساله ای که دو نفر را در نزاع خیابانی کشت
سایر منابع:
سایر خبرها
مرد معتاد پس از قتل پسر عمویش: او مرا جادو کرده بود! کاش زنش را هم کشته بودم
عشق او آنقدر زیاد بود که به خواستگاریش رفتم و باهم ازدواج کردیم. یک دختر و یک پسر 10 ساله و 8 ساله دارم. اما او می خواست عشق دخترش به دل من بیفتد. می گفت بیا دخترم را بهت بدهم و پیش خودم بمان. اما به او گفتم اگر کل این خانه را هم با طلا پر کنی باز هم دخترت را نمی گیرم. بعد چه اتفاقی افتاد؟ در ساکم را باز کردم و با چاقو به او حمله کردم. رفتم به سراغ زن و دخترش اما آنها فرار کردند. من هم ...
گفت وگو با بانوی جانباز 70 درصد(بخش دوم و پایانی) بانویی با دو تاریخ تولد!
خوزستان مرا دید و گفت: چه اتفاقی افتاده؟ وقایع را برایش شرح دادم و گفتم که جانبازم. سریع شماره ام را گرفت و با عجله گفت: می آیی ورزش؟ یک لحظه به خودم گفتم مگر می توانم! این شد که او با منزل ما تماس گرفت. گویا من در خانه نبودم. با پدر صحبت می کرده بود که اینجا ورزش معلولین است؛ و پدر از این امر استقبال کرده بود. هرچند که من فقط به ادامه تحصیل می اندیشیدم ، اما در یکی از روزهای پایانی سال 1376 بود که ...
پسر جنایتکار مادرش را از طبقه پنجم پایین انداخت
نشسته و سرگرم تماشای تلویزیون بودم، ناگهان صدایی شنیدم. باور کردنی نبود، مادرم به تراس رفته و خودش را به پایین پرتاب کرده بود. حل معما با وجود اینکه پسر جوان قتل مادرش را انکار می کرد اما بازپرس شعبه سوم دادسرای بندرانزلی دستور بازداشت وی را صادر کرد. بازجویی از او ادامه داشت تا اینکه وی چند روز بعد قفل سکوتش را شکست و به قتل مادرش اعتراف کرد. پسر جوان گفت: مدتی بود که مادرم ...
زن رضا رویگری از ایران رفت | رضا رویگری در خانه سالمندان رها شد
آور است؛ طوری که به این نتیجه رسیده ام انگار فقط یاد گرفته ایم به راحتی همه را قضاوت کنیم. حتی خودم را می گویم. خیلی ظاهری و با معیارهای خودمان همه چیز را می سنجیم و حکم می دهیم. آقای رویگری اصلا چطور شد که این اتفاق برای شما افتاد؟ رضا: یک شب به شدت دچار فشار عصبی شدم. البته قبلش نیز دچار بیماری قلبی شده بودم. کنسرتی داشتم که بعد از اجرای آن دیدم نفس نفس می زنم. خودم را به ...
زن و مرد خطاکار در ایستگاه محاکمه
مرا آرام کرد و از همان روز با پسرش آشنا شدم و رابطه ما آغاز شد. مدتی از آشنایی ما گذشت که مجید با حرف هایش مرا وسوسه کرد تا از شوهرم طلاق بگیرم. حتی یک بار از من خواست شوهرم را با جریان برق بکشم. آخرین بار هم تعدادی قرص خواب آور و قرص برنج به من داد تا به شوهرم بخورانم. بعد از اینکه قرص های خواب آور را به شوهرم خوراندم مجید مقابل خانه آمد. بچه هایم را به خانه دوستم بردم و وقتی برگشتم او همچنان در ...
قتل برای باطل کردن جادو
ازدواج کن . به او گفتم اگر همه خانه ات را پر از طلا کنی با دخترت ازدواج نمی کنم. او مرا نصیحت می کرد که عصبانی شدم و زیب ساک دستی ام را باز کردم و چاقویم را بیرون آوردم. ناگهان به او حمله کردم و ضرباتی به او زدم که همسر و دخترش به بیرون فرار کردند و در را روی من قفل کردند. چرا می خواستی همسر و دخترش را بکشی؟ چون آن ها با هم دست داشتند و فکر می کنم همسرش خبر داشت که شوهرش مرا جادو می کند. الان چه احساسی داری؟ احساس می کنم سحر و جادو هم باطل شد و سبک شده ام. سابقه زندان هم داری؟ بله، مدتی قبل به جرم آدم ربایی به زندان افتادم و دو ماه قبل هم آزاد شدم. ...
قتل پسر جوان در صحنه قرار ملاقات زن غریبه + عکس
به گزارش خبرنگار رکنا، رسیدگی به این پرونده از نیمه شب 14 اردیبهشت ماه سال 1400 با تماس یک مرد جوان با پلیس آغاز شد. وی که هراسان با تماس گرفته بود از وقوع خبر داد و گفت: من در حیاط خانه مان بودم که صدای درگیری شنیدم. بلافاصله مقابل در رفتم و با مرد جوان روبه رو شدم که چاقو خورده بود .همان موقع یک زن و مرد را دیدم که سوار بر موتور به سرعت گریختند. با تماس این مرد ماموران ...
کینه آتشین مرد بدبین برای زن مطلقه / خیر قلابی چه نقشی داشت؟
بعد و در حالی که 18 سال بیشتر نداشتم پسرم را به عهده گرفتم و از سجاد جدا شدم. به گزارش رکنا، بعد از طلاق دیگر به ازدواج فکر نمی کردم و قصد داشتم برای خوشبختی و آینده پسرم تلاش کنم اگرچه تحت پوشش بهزیستی قرار گرفتم اما مخارج سنگین زندگی وادارم کرد تا با پرایدی که با کمک خانواده ام خریده بودم، کنم . روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که 4 سال قبل با اردشیر آشنا شدم. او هم که ...
جایی به جزء ییلاق برای همبستر شدن پیدا نکرد
می رفت با آن که مخفیانه در دستشویی منزل مواد مصرف می کرد اما اخلاق و رفتارش بهتر شده بود به همین خاطر دوباره خام وعده و وعیدهای پوچ او شدم و با یکدیگر به تهران بازگشتیم. یک سال بعد درحالی که دختر دیگرم به دنیا آمده بود بالاخره خلافکاری های خسرو کار دستش داد و پلیس او را به جرم سرقت موتورسیکلت دستگیر کرد. وقتی همسرم روانه زندان شد مادرشوهرم نیز آزار و اذیت هایش را بیشتر کرد و مرا از خانه بیرون انداخت تا مخارج زندگی را تامین کنم. من هم مبلغی پول از همسایگان قرض کردم و دوباره پیش مادرم آمدم تا خودم را از آن زندگی جهنمی نجات بدهم. ...
دختر دهه هشتادی شب قدر محجبه شد
مذهبی پای من به مسجد باز شد. خدایا من بنده خوبت نیستم من را آدم کن! شب قدر بود و حوصله ام سر رفته بود. با یکی از دوست هایم تماس گرفتم و گفتم: حوصله ام سر رفته می آیی برویم مسجد؟ فقط برای سرگرمی دلم می خواست بروم مسجد. دوستم گفت قرار است خانوادگی بروند پارک. از من خواست که با آنها بروم اما مادرم اجازه نداد. چند دقیقه بعد با ریحانه همانی که پای مرا به مسجد باز کرده بود. راهی مراسم شدیم ...
مرد عصبانی مادرش را از بالکن به خیابان پرت کرد
.... پانزده روزی بود که به خاطر تعطیلات ایام عید به خانه مادرم آمده و مراقب او بودم. روز حادثه از او خواستم به حمام برود. اما مادرم بهانه آورد و گفت الان حوصله ندارم. سر حمام و موارد دیگر شروع به بحث کردیم. از دست کارهای مادرم خسته شده بودم، اما دلم نمی خواست به او آسیبی بزنم. نمی دانم چه شد که یک دفعه خیلی عصبانی شدم. اصلاً متوجه نبودم چکار می کنم، چاقو را برداشتم و به سمت مادرم حمله کردم که دستش ...
تواب ایرانی و مقیم آمریکا عنوان کرد: قرآن تلنگری به من زد و من بیدار شدم
و گواهان خود را بخوانید به جز خدا، اگر راست می گویید. این آیه برایم جالب بود که چرا تاکنون کسی جواب قرآن را نداده است؟ چرا پدر و مادرم در این رابطه با من صحبت نکرده بودند؟! وی گفت: دنبال یک دلیل منطقی بودم که این کتاب را ببندم و سراغ زندگی خودم بروم، اما قرآن ذهن مرا مشغول کرد. به جنگل های آمازون رفتم و طی چند روز قرآن را خواندم. وقتی به لس آنجلس برگشتم و به تقویم نگاه کردم، متوجه شدم ...
از قتل 2 کودک توسط پدر سنگدل تا کشف یک کیلو تریاک در کالبدشکافی جسد
که اهل لنگرود بود ولی در مشهد زندگی می کرد تماس گرفتم و او را به بهانه نقص فنی موتورسیکلت به خانه کشاندم او قصد داشت مرا متقاعد کند که خودم را معرفی کنم ولی من از او خواستم در دفن جسد دخترم مرا یاری دهد او هم در بیابان دخترم را درحالی دفن کرد که پسر کوچکم در آغوش من بود و همه این صحنه ها را می دید. چند ماه بعد در اسفند همان سال زمانی که پسرم مدام می گفت تو خواهرم را زیر خاک کردی، من ...
پایان زندگی نوعروس و داماد با شلیک گلوله
... بنگ فروشی تا آدمکشی! سه سال قبل، مادرم برای آن که مرا آدم کند و از خلافکاری بازدارد، منزلمان در پایین شهر را رها کرد و به بالاشهر آمدیم تا به خاطر معاشرت با فرزندان بالاشهری ها، من هم با ادب شوم، ولی ... بیشتر بخوانید سرقت طلا های زن رمال به قیمت جانش تمام شد زن ورشکسته که با دیدن طلا های زن رمال وسوسه سرقت به جانش افتاده بود بعد از کشتن وی طلا ها را 100 ...
فرار زیرکانه مادر و دختر از دست قاتل عجیب
روز تصمیم به قتل داشتم تا اینکه با خرید چاقو به تهران آمدم. یک راست به خانه پسرعمویم رفتم. به من گفت چای می خوری؟ گفتم نه. چون هر وقت در خانه او غذا یا چای می خوردم حالم خراب می شد. مرا جادو می کرد؛ حتی یک بار بعد از خوردن چای در خانه پسرعمویم به پشت بام رفتم و خودم را به پایین پرتاب کردم که زخمی شدم! او با جادوگری کنترل ذهنم را در دستش می گرفت. آن روز هم به من گفت چای می خوری گفتم نه. کم خونی ...
داستان زن 27 ساله و راننده کامیون
. یک روز وقتی برای خرید به بیرون از منزل رفتم دخترم را نزد همسرم گذاشتم تا مراقبش باشد ولی زمانی که به خانه بازگشتم متوجه شدم که همسرم آن قدر مواد مصرف کرده که فرزندم به دلیل استنشاق دودهای ناشی از استعمال مواد مخدر دچار مسمومیت شده و هنگامی که به او اعتراض کردم مرا به شدت کتک زد و دیگر هزینه های زندگی را هم نمی پرداخت. در این شرایط به حالت قهر به خانه پدرم رفتم اما چند روز بعد همسرم پیام داد که ...
مردم با نتایج این تیم می میرند
خبرورزشی – میلاد میداوودی چند روز قبل به تمرینات استقلال رفت و با فرهاد مجیدی دیدار و گفت و گو کرد. او که زمانی در استقلال خیلی محبوب شده بود در این موررد گفت:رفتم تا مجیدی و سایر دوستانم را ببینم که کلی هم خوش گذشت و خاطرات را مرور کردیم. من زمانی زوج فرهاد در خط حمله استقلال بودم و خوشحالم که دوباره او را دیدم. به نظرم کارش در استقلال خیلی سخت است چون کوهی از توقعات روی دوشش سنگینی می کند و ...
قهرمانی واترپلو بیشتر از فوتبال صدا کرد/ استخر زندان اوین را کردم هتل هیلتون!
خانی و .. هم مدتی به زندان می آمدند و می رفتند. من هم 4 سال زندانی بودم، چهار سالی که حتی یک روز آن هم نباید می ماندم. باز هم خداراشکر که زنده ماندم. بهمن نسیم که قهرمان کرال پشت بود اعدام شد. من به همه جای زندان می توانستم بروم و همه مرا می شناختند و کاری با من نداشتند. یک روز دادیار زندان اوین می خواست با اتوبوس از بالای زندان به دفتر برود. هیچ اتوبوسی برای او نگه نمی داشت. من رسیدم و یک اشاره ...
حمید درخشان: از استقلال پیشنهاد داشتم / برای استعفا از تیم ملی پشیمان نیستم
بازی را بردیم. بعد از چند هفته دیدیم که آقای قلیچ خانی در تمرین نیستند و بعد محراب شاهرخی را به عنوان سرمربی انتخاب کردند. او به من لطف داشت و کم کم فضا برای بازی کردن برایم باز شد. من هم هافبک چپ پرسپولیس شدم و 10 سال در این پست بازی کردم. در صحبت هایتان به بولینگ عبدو و بخشی از اموال پرسپولیس اشاره کردید. می خواهیم کمی بیشتر درباره این موضوع توضیح بدهید. پرسپولیس قبل از ...
زن رمال چرا کشته شد؟ / نقاب دار ناشناس مجبورم کرد که طلاهای مقتول را ببرم
شامگاه 7 اسفند سال گذشته، خبر قتل زنی 70 ساله در خانه اش به پلیس اعلام شد. دختر مقتول که جسد را پیدا کرده بود به پلیس گفت برای سر زدن به مادرم به خانه اش رفته بودم چندین بار زنگ خانه را زدم اما وقتی کسی در را باز نکرد، با کلیدی که داشتم وارد خانه شدم. خانه بهم ریخته بود مادرم را صدا کردم جواب نداد تا اینکه به محض ورود به اتاق خواب جسد خونین او را پیدا کردم. ...
داستان ناجور جوان 18 ساله که گمراه شد
صاحب خانه پولداری داشت ، به آن جا رفتم ، وقتی درخواستم را مطرح کردم مادرم به تندی مرا از خودش راند و گفت من پولی ندارم که به تو بدهم . نا امید و عصبانی در حال پایین آمدن از پله ها بودم که متوجه شدم در منزل صاحبخانه که خانمی پیر بود باز است ، دور و برم را پاییدم وقتی متوجه شدم کسی آن جا نیست با احتیاط وارد شدم و چشمم به دو گوشی تلفن همراه داخل منزل افتاد یکی روی میز بود و دیگری روی جاکفشی قرار داشت ...
مقتول با رفتن به خواب زن همسایه قاتلش را لو داد!
: برای حل مشکلم به خانه مقتول رفتم وقتی به آنجا رسیدم دیدم که در خانه اش باز است. وارد که شدم فردی نقابدار داخل خانه بود. او زن دعانویس را کشته بود و مرا که دید تهدیدم کرد و خواست با سیم چین النگوهای مقتول را بریده و به او بدهم. طلاهای مقتول را بریدم و بعد قاتل نقابدار با تهدید طلاها را از من گرفت و فرار کرد. ادعای سحر عجیب و غیرواقعی به نظر می رسید. بنابراین تحقیقات از او ادامه یافت تا اینکه ...
گفت وگو با جانبازی که خانواده اش در موشک باران شهید شدند
رو بودیم. پدر هم به جبهه می رفت، برای همین هم زیاد در کنار هم نبودیم و خاطرات زیادی نداریم. جانبازِ بدون درصد ترکش هایی در بدن من باقی مانده بود؛ اما آن چند ماهی که در بیمارستان بودم، ترکش ها را از بدنم خارج کردند. من جانباز شده بودم؛ ولی چون پدرم دل نگران برادر و خواهرها و مادرم بود. می خواست مطمئن شود که آنها زنده هستند؛ لذا بدون اجازه مرا از بیمارستان مرخص کردند. بعد هم من به ...
اعتراف فرزانه به قتل زن رمال در جنوب تهران / نسخه دوم طلسم مرگ بود !
خانه زن رمال در آوردم. وقتی وارد خانه اش شدم حال خوبی نداشتم و به او گفتم برای گرفتن دومین نسخه به خانه اش آمده ام و او هم به اتاق خواب رفت تا طلسم مرا بیاورد. در همین لحظه از پشت سر گردنش را گرفتم و خفه اش کردم و بعد هم با چاقو چند ضربه به او زدم. سپس طلاهایش را با سیم چین بریدم و فرار کردم و چند روز بعد هم به 100 میلیون تومان فروختم و خرج کردم. تحقیقات از متهم به دستور بازپرس جنایی ادامه دارد. اخبار وبگردی را در اینجا بخوانید: ...
کرونای بی رحم زندگی زوج جوان را تلخ کرد / مرگ پدر قبل از تولد دخترش
تنها قطره ای اشک از گوشه چشمانش چکید بالاخره این کرونای بی رحم عزیزترین موجود زندگی ام را از من گرفت و مرا در حالی با خاطرات او تنها گذاشت که نتوانست برای دومین بار دخترش را در آغوش بگیرد و سعادت و خوشبختی او را به نظاره بنشیند و... حالا هم به کلانتری آمده ام تا راهی قانونی برای حضانت فرزندانم پیدا کنم و آن ها را تحت سرپرستی خودم بگیرم . گزارش خراسان حاکی است بررسی های کارشناسی در این باره از سوی مشاوران کلانتری آبکوه مشهد آغاز شد. ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی اخبار وبگردی را در اینجا بخوانید: ...
خواب هایی که قاتل پیرزن رمال را لو داد!
تومان بود که همه را فروختم. بعد از قتل چکار کردی؟ در خیابان سرگردان بودم. می خواستم خودم را تسلیم کنم، اما نتوانستم. حتی می خواستم موضوع را به خواهرشوهرم بگویم. باز هم نتوانستم. سمت پاکدشت رفتم. می خواستم خودم را داخل کانال آب بیندازم، اما پشیمان شدم. تااینکه فهمیدم خواهرشوهرم را دستگیر کرده اند. خیلی عذاب وجدان داشتم، با این حال ترسیدم که خودم را معرفی کنم. منبع: شهروند باشگاه خبرنگاران جوان وب گردی وبگردی ...