جنون سوء ظن!
سایر منابع:
سایر خبرها
فرار عروس مشهدی از دست مادرشوهر !
مناسب فرزندم را برداشتم و به خانه برادرم در مشهد آمدم سپس از طریق اورژانس اجتماعی به بهزیستی منتقل شدم اما آن جا نیز روزهای سختی را می گذراندم چرا که فرزندم را به شیرخوارگاه فرستاده بودند. بالاخره بعد از گذشت 3 هفته از این ماجرا پدرم به مشهد آمد و با دستور دادگاه مرا تحویل گرفت. حالا هم به دایره مشاوره آمده ام. گزارش خراسان حاکی است، بررسی های کارشناسی و اقدامات حمایتی درباره ادعاهای این زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد. ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی ...
از برادرکشی برای زمین های پدری تا جزئیات قتل پاکبان مشهدی
خانواده همسرم آشنا بود، بلافاصله ماجرای شکایت مرا به آنها اطلاع داد به همین دلیل همسرم و مادرشوهر م مرا به خانه بردند و بسیار محدودم کردند تا دیگر نتوانم از خانه بیرون بروم. من در یک فرصت مناسب فرزندم را برداشتم و به خانه برادرم در مشهد آمدم سپس از طریق اورژانس اجتماعی به بهزیستی منتقل شدم اما آنجا نیز روزهای سختی را می گذراندم چرا که فرزندم را به شیرخوارگاه فرستاده بودند. بالاخره بعد از ...
سرگذشت دردناک زن کارتن خواب!
داشت چرا که من آبروی آن ها را برده بودم. دخترم که الان در دانشگاه تحصیل می کند چگونه می تواند یک زن معتاد کارتن خواب را مادر خودش بداند و... حالا نیز به شما التماس می کنم بگذارید به دنبال سرنوشت شوم خودم بروم و در همین زندگی سیاه جان بدهم و... گزارش خراسان حاکی است هنوز سخنان زن 40 ساله به پایان نرسیده بود که با دستور سرگرد محمد باقر بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد مشهد) تلاش مشاوران و مددکاران اجتماعی برای حمایت قانونی از این زن و معرفی وی به مراجع قضایی آغاز شد. ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی ...
مرد جوان در دادگاه: حالا که همسرم به مادرم توهین می کند، باید برویم و در خانه آنها زندگی کنیم
شخصیتی نداری مادرت به تو یاد داده است. در دوران عقد هم یکی دو بار مادرش حرف هایی زده و باعث دعوای من و محسن شده بود ولی من توجه نکرده بودم محسن اصلاً مرد زندگی نیست هر چه مادرش می گوید بدون چون و چرا قبول می کند. محسن گفت: آقای قاضی من اشتباه کردم الان هم از همسرم عذرخواهی و از او خواهش می کنم مرا ببخشد و سر خانه و زندگی مان برگردیم. مرسده با ناراحتی گفت: در این یک سال گذشته متوجه شدم تو ...
پایان خونین جشن تولد در باغ
تهران فرار کرده و باند سرقت تشکیل داده بودند با همکاری مشترک پلیس لرستان و پایتخت دستگیر شدند. بیشتر بخوانید جنون سوء ظن! عصر یک شنبه گذشته، ماجرای تکان دهنده ای در مشهد رخ داد که بسیاری از مخاطبان روزنامه خراسان را در شوک فرو برد. بیشتر بخوانید توصیه پلیسی: تبلیغات هدیه روز معلم همانطور که بار ها گفته شده است، کلاهبرداران سایبری از هر فرصتی ...
سرگذشت دختری با پوشش مردانه!
به خوبی می دانم که همسرم هیچ گاه از بودن در کنار من لذت نمی برد و حتی از نوع گفتار و رفتار من نیز راضی نیست اما من با این وضعیت خو گرفته ام و نمی توانم رفتارهای مردانه ام را کنار بگذارم چرا که... به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 21 ساله ای است که با چشمانی گریان به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سجاد مشهد آمده بود تا راهی برای حفظ زندگی مشترکش بیابد. این زن جوان ...
از 5 روز اسارت پسر 7 ساله در چنگال گروگانگیران تا فرزندکشی در تهران
ساله ای از ترس فروش کلیه به کلانتری پناه آورده بود. این زن جوان با بیان اینکه پول رهن منزل مسکونی 50 متری در حاشیه رودخانه را اطرافیانمان پرداخته اند، درباره قصه تلخ زندگی خود به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: 17 سال بیشتر نداشتم که با حیدر ازدواج کردم. او از بستگان مادرم بود اما شغل مناسبی نداشت من هم آخرین فرزند یک خانواده هفت نفره بودم و خانواده ام دوست داشتند هرچه ...
اعترافات تکان دهنده مردی که 2 کودکش را کشت
متهم 32 ساله که در حضور قاضی صفری قتل دو کودک بی گناه را شرح می داد درباره این جنایت وحشتناک گفت: من و همسرم زندگی مشترکمان را در شهرستان لنگرود آغاز کردیم اما مدتی بعد اختلافات خانوادگی ما آغاز شد به طوری که هیچ تفاهم اخلاقی با یکدیگر نداشتیم تا این که بالاخره من نتوانستم این شرایط را تحمل کنم و در سال 95 با رها کردن همسر و دو فرزندم به مشهد آمدم ولی همسرم که راه دادگاه و کلانتری را در پیش گرفته ...
بدشانس ترین عروس ایران ! / خواهرشوهر و داماد بیچاره اش کردند
به گزارش رکنا، این ها بخشی از اظهارات زن 27 ساله ای است که بعد از 10 روز جدال با مرگ از بیرون آمده بود. این زن جوان درباره ماجرای شکایت از همسرش به کارشناس اجتماعی شمالی مشهد گفت: 15 ساله بودم که به عقد پژمان درآمدم. او 17 سال بیشتر نداشت و هنوز خدمت سربازی هم نرفته بود اما خانواده اش در محله ما زندگی می کردند و من هم گاهی او را در کوچه و خیابان می دیدم. پژمان ادعا می کرد عاشق من شده ...
فرار از زندگی جهنمی!
درحالی دوباره به تهران بازگشتم که همسرم همچنان به خلافکاری هایش ادامه می داد تا این که به جرم سرقت موتورسیکلت روانه زندان شد و مادرشوهرم نیز مرا از خانه بیرون انداخت چرا که ... به گزارش خراسان، زن 19 ساله در حالی که بیان می کرد دیگر نمی توانم به آن زندگی جهنمی بازگردم درباره داستان غمبار زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: 5 سال بیشتر نداشتم که پدر و ...
سرنوشت تلخ ترنس جوان در خانواده سرشناس / فرار عروس 2 جنسی با کت شلوار از سفره عقد
بود ولی من استرس عجیبی داشتم. روح و روانم آزرده بود و به هیچ وجه نمی توانستم با این خصلت های مردانه در کنار یک مرد دیگر زندگی کنم، به همین دلیل نقشه ای طرح کردم؛ وقتی از آرایشگاه به محل عقدکنان رفتیم ناگهان در یک فرصت مناسب کت و شلواری را پوشیدم که از قبل آماده کرده بودم. داخل سرویس بهداشتی آرایش های چهره ام را پاک کردم و سوار بر یک خودروی شخصی به مشهد گریختم. بعد از این رسوایی بزرگ ...
فروش کلیه مادر و کودک توسط پدر خانواده ! + سرنوشت تلخ
به گزارش رکنا، این ها بخشی از اظهارات زن 29 ساله ای است که از ترس به کلانتری پناه آورده بود. این زن جوان با بیان این که پول رهن منزل مسکونی 50 متری در حاشیه رودخانه را اطرافیانمان پرداخته اند، درباره قصه تلخ زندگی خود به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: 17 سال بیشتر نداشتم که با حیدر ازدواج کردم. او از بستگان مادرم بود اما شغل مناسبی نداشت من هم آخرین فرزند یک خانواده 7 ...
ازدواج مجدد حدیث فولادوند علنی شد | حدیث فولادوند در لباس عروسی
آنجا نیز ما را به خوبی پذیرفته اند. از مزیت های دیگر این شهر مسیر بسیار نزدیک آن به تهران است. در طول زندگی هنری تان تا به حال به شهرت هم فکر کرده اید؟ فولادوند:در حال حاضر خیر. چون بعد از این همه سال دیگر مردم چهره مرا می شناسند. من بیشتر به پیشرفت در کار فکر می کنم تا شهرت. هیچ وقت هم مغرور نشده ام، اما در مقطعی از زمان بسیار از این شهرت لذت می بردم. در حال حاضر شهرت اصلا ...