فروش کلیه مادر و کودک توسط پدر خانواده ! + سرنوشت تلخ
سایر منابع:
سایر خبرها
از برادرکشی برای زمین های پدری تا جزئیات قتل پاکبان مشهدی
گذشت سه هفته از این ماجرا پدرم به مشهد آمد و با دستور دادگاه مرا تحویل گرفت و حالا نیز به دایره مشاوره آمده ام. بررسی های کارشناسی و اقدامات حمایتی درباره ادعاهای این زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد. فاش شدن راز قتل راننده جوان اواخر فرودین امسال، مرد جوان اهل بندر ترکمن به نام اراض مراد اکباتانی برای آخرین بار صورت دو فرزند خود را بوسید و برای کسب روزی حلال ...
سرگذشت تکان دهنده زن کارتن خواب! / از فروش فرزند تا زندگی سیاه زن جوان
این ها بخشی از اظهارات است که با لباس های کثیف و ظاهری ژولیده در ساعات اولیه بامداد به کلانتری سناباد مشهد هدایت شده بود. به گزارش رکنا، این زن 40 ساله در حالی که فریاد می زد رهایم کنید تا مقداری کراک تهیه کنم، درباره سرگذشت اسفناک خود به مشاورو مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 12 سال بیشتر نداشتم که پای سفره عقد نشستم و خیلی زود باردار شدم . هنوز 7 سال بیشتر از زندگی مشترکم نگذشته بود که ...
فرار از خانه بخاطر بدرفتاری های برادر
به گزارش رکنا، زن 45 ساله در حالی که بیان می کرد به خاطر ناآگاهی ام درباره ازدواج با اتباع بیگانه زندگی ام را نابود کرده ام به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: در یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمدم و تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم اما اوضاع مالی و اقتصادی خانواده ما بسیار ضعیف بود تا جایی که هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند به تحصیل ادامه بدهند. خواهر بزرگ ترم نیز که با مرد ...
غافلگیری دختر تنها در نزدیکی خانه شیطان / یک قدم تا سرنوشت تلخ
به گزارش رکنا، دختر 18 ساله که توسط ماموران انتظامی به کلانتری هدایت شده بود با بیان این که قصد رفتن به خانه مجردی یک جوان 25 ساله را داشته است، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) مشهد گفت: چهارمین فرزند یک خانواده شش نفره هستم و سه برادر بزرگ تر از خودم دارم که ازدواج کرده اند و به دنبال سرنوشت خودشان رفته اند. 3 سال بیشتر نداشتم که سرنوشتم در مسیر تباهی رقم ...
فرار عروس مشهدی از دست مادرشوهر ! / موبایلش را هم گرفته بودند !
اورژانس اجتماعی به منتقل شدم اما آن جا نیز روزهای سختی را می گذراندم چرا که فرزندم را به فرستاده بودند. بالاخره بعد از گذشت 3 هفته از این ماجرا پدرم به مشهد آمد و با دستور دادگاه مرا تحویل گرفت. حالا هم به دایره مشاوره آمده ام. گزارش خراسان حاکی است، بررسی های کارشناسی و اقدامات حمایتی درباره ادعاهای این زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد. ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی اخبار وبگردی را در اینجا بخوانید: ...
از 5 روز اسارت پسر 7 ساله در چنگال گروگانگیران تا فرزندکشی در تهران
ساله ای از ترس فروش کلیه به کلانتری پناه آورده بود. این زن جوان با بیان اینکه پول رهن منزل مسکونی 50 متری در حاشیه رودخانه را اطرافیانمان پرداخته اند، درباره قصه تلخ زندگی خود به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: 17 سال بیشتر نداشتم که با حیدر ازدواج کردم. او از بستگان مادرم بود اما شغل مناسبی نداشت من هم آخرین فرزند یک خانواده هفت نفره بودم و خانواده ام دوست داشتند هرچه ...
شوهرم از زندگی مشترک با من لذت نمی برد
به خوبی می دانم که همسرم هیچ گاه از بودن در کنار من لذت نمی برد و حتی از نوع گفتار و رفتار من نیز راضی نیست اما من با این وضعیت خو گرفته ام و نمی توانم رفتارهای مردانه ام را کنار بگذارم چرا که... زن 21 ساله ای است که با چشمانی گریان به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آمده بود تا راهی برای حفظ زندگی مشترکش بیابد، درباره ماجرای عجیب اش گفت: پدرم یکی از تعمیرکاران حرفه ای خودرو است که مهارت ...
بازداشت دختر 15 ساله در پاتوق 5 مرد / ناگفته های تلخ در کلانتری مشهد
که با ابوطالب در خیابان قدم می زدیم توسط ماموران دستگیر شدم و آن ها مرا تحویل خانواده ام دادند. اگرچه بعد از این ماجرا باز هم به صورت تلفنی با ابوطالب ارتباط داشتم ولی او دیگر حاضر نبود به صورت حضوری یکدیگر را ملاقات کنیم، این درحالی بود که اختلافات من و پدرم شدت می گرفت و نمی توانستم رفتارهای او را تحمل کنم به همین دلیل باز هم برای دومین بار از خانه فرار کردم و در خیابان با جوان 17 ساله ...
5 شخصیت مهم زندگی قرآنی استاد موسوی بلده/ بلد نیستمی که سبب خیر شد
ندانم می دانم. از سال 59 جلسه صبح جمعه خودم را آغاز کردم. یک سال بعد اولین فرزندم به دنیا آمد. طی این مدت حتی یک روز جمعه فرزندانم من را در خانه ندیده اند. این حمایت و مهربانی خانواده ام بود که مرا در ادامه مسیر آموزش قرآن قوت و قدرت بخشید. باور دارم اگر صبر و تحمل همسر و فرزندان نباشد هیچ مردی نمی تواند در هیچ امری به صورت جدی و راسخ عمل کند. مؤسس مؤسسه قرآنی احسن الحدیث در خصوص تشکی ...
مصاحبه ای جدید با پدر بیرحم مشهدی که 2 فرزندش را کشت
بزرگ ترها نخواستی برای ادامه زندگی مشترک شما میانجی گری کنند؟ من با خانواده ام زیاد ارتباطی نداشتم از طرف دیگر هم آن ها مرا مقصر می دانستند و از همسرم حمایت می کردند چرا که او با گریه و زاری دل خانواده ام را به دست آورده بود. در مشهد خانه اجاره کردی؟ نه! با آن که از تابستان سال 98 فرزندانم را به مشهد آوردم ولی در خیابان ها و اماکن تفریحی و زیارتی سرگردان بودم. پسر 4 ساله و ...
مرد جوان در دادگاه: حالا که همسرم به مادرم توهین می کند، باید برویم و در خانه آنها زندگی کنیم
شخصیتی نداری مادرت به تو یاد داده است. در دوران عقد هم یکی دو بار مادرش حرف هایی زده و باعث دعوای من و محسن شده بود ولی من توجه نکرده بودم محسن اصلاً مرد زندگی نیست هر چه مادرش می گوید بدون چون و چرا قبول می کند. محسن گفت: آقای قاضی من اشتباه کردم الان هم از همسرم عذرخواهی و از او خواهش می کنم مرا ببخشد و سر خانه و زندگی مان برگردیم. مرسده با ناراحتی گفت: در این یک سال گذشته متوجه شدم تو ...
عاشق بچه ها بودم اما دزد طلایشان شدم
با گزارش سرقت طلای کودکان، تحقیقات پلیسی آغاز شد و خیلی زود زن جوان دستگیر شد. این هفته رو در روی او نشستیم و او به تشریح زندگی پر از غصه اش و همین طور نقشه اش برای سرقت از کودکان پرداخت. سرقت از کودکان، چه شد که این فکر به ذهنت رسید؟ ایده من نبود. پرویز، همسرم این ایده را مطرح کرد و من هم قبول کردم. می گفت همسر یکی از هم سلولی های شان برای به دست آوردن پول، از ...
زنده شدن مرده بعد از یک ماه
چهلم بودند، پسرش به خانه برگشته است. او با دیدن بنرهای تسلیت و آگهی ترحیم خود شوکه شده است. گفتم یعنی پسرت زنده است؟ گفت بله الان هم پشت در اتاق شماست و ماجرا را از زبان خودش بشنوید. پسر جوان وارد شد و در تشریح ماجرا گفت؛ پس از قهر با پدرم به تهران آمدم و ناخواسته به خاطر جرمی دستگیر و به زندان افتادم. در زندان با یک زندانی که خیلی شبیه خودم بود آشنا شدم و کم کم رفاقت ما عمق ...
بوی بنزین؛ رایحه قدرت و صنعت!
واقعه مهم دیگر از آبله کوبی خود به یاد دارم. شاید پنج ساله بودم؛ چون یکی از برادرهایم در دوسالگی از آبله مرده بود، پدر و مادرم بر سر این موضوع نگرانی خاصی داشتند. تلقیح آبله به تازگی در شارسان شایع شده بود. پدرم به شهر نوشته بود که یک آبله کوب را با مایه و همه وسایل به ده ما بفرستند. بدین گونه، آقای سلطان را که در عین حال طبیب هم بود، با اتومبیل با آب وتاب تمام وارد کردند. این نخستین اتومبیلی بود ...
بدشانس ترین عروس ایران ! / خواهرشوهر و داماد بیچاره اش کردند
به گزارش رکنا، این ها بخشی از اظهارات زن 27 ساله ای است که بعد از 10 روز جدال با مرگ از بیرون آمده بود. این زن جوان درباره ماجرای شکایت از همسرش به کارشناس اجتماعی شمالی مشهد گفت: 15 ساله بودم که به عقد پژمان درآمدم. او 17 سال بیشتر نداشت و هنوز خدمت سربازی هم نرفته بود اما خانواده اش در محله ما زندگی می کردند و من هم گاهی او را در کوچه و خیابان می دیدم. پژمان ادعا می کرد عاشق من شده ...
زن مطلقه از پدرش کتک خورد ! / 2 بار طلاق سوسن در 22 سالگی !
این ها بخشی از اظهارات زن مطلقه 22 ساله ای به نام سوسن است که برای خود وارد کلانتری شده بود . این زن جوان که ادعا می کرد پدرش او را کتک زده است درباره سرگذشت تاسف بارش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: هنوز به 3 سالگی نرسیده بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. به گزارش رکنا، پدرم مردی لجباز بود و همواره با بستگان مادرم اختلاف داشت تا این که بالاخره این لجبازی های ...
قتل پسر جوان در صحنه قرار ملاقات زن غریبه + عکس
به رابطه ما پی برد. او مرا مجبور کرد تا شبانه به شاهرخ پیامک ارسال کنم و با او قرار ملاقات بگذارم.من سر قرار رفته بودم که همسرم نیز همراهم آمد و یکباره با چاقو به شاهرخ حمله کرد و او را زد. سپس ما بلافاصله با موتور فرار کردیم . با اعتراف های زن جوان، فرزاد 35 ساله یک ماه پس از جنایت ردیابی و بازداشت شد و به قتل عتراف کرد . وی در تشریح جزئیات ماجرا اظهارات عجیبی را مطرح کرد و ...
چه خبرتان است؟ این همه خبر نخوانید!
سبکی و آرامش می کنم. کانال هایی که مرا به سمت طلاق هل می داد فاطمه شهبازی، خانه دار همان نخستین ماه های ازدواج مان چیزی نمانده بود کار من و همسرم به طلاق بکشد. همسرم صبح تا شب سرکار بود و من برای سرگرم کردن خودم به اینستاگرام و کانال های خبری پناه بردم، ولی از آنجا که آدم ناخودآگاه غرق فضای مجازی می شود، نتوانستم تعادل را رعایت کنم و متأسفانه شب که همسرم خسته از کار روزانه به ...
با خانه درودی ها آشنا شوید
دورانش می افتد و رو به همسرش می کند و با لبخند می گوید: این بی بی جان دل بزرگی دارد. آن زمان همه مرد های خانواده در جبهه بودند. سه ماهی بود که به خانه نیامده بودم. مرخصی کوتاهی گرفتم و برگشتم. دیدم همسرم و مادرم دم در حیاط منتظرم هستند. متعجب شدم که آن ها از کجا می دانند که می آیم. سلام کردم، همسرم اجازه نداد وارد خانه شوم. گفت فرمانده ات تماس گرفته و گفته تا درودی رسید بلافاصله او را بفرستید، چون ...
شرح دعای روز بیست وپنجم ماه رمضان توسط مرحوم ایت الله مجتهدی تهرانی/ مرا دلبسته اولیاءات قرار بده+صوت و ...
...> خاطره: زمانی در قم بودم دیدم دختران دبیرستانی از مدرسه به منزل می رفتند و همه رو هایشان را گرفته بودند و با حجاب بودند و خیلی خوشحال شدم و وقتی به تهران برگشتم به طلبه ها گفتم: اگر می خواهید زن بگیرید از قم زن بگیرید در تهران همچین دخترانی پیدا نمی شود و آفرین بر این مدیر، این مدیران را باید مورد تقدیر قرار داد و از ایشان تشکر کرد. زمانی که من می خواستم عروسی کنم [حدود 58 سال قبل]، مهر ...
فرار پدر خانواده بخاطر ازدواج با شناسنامه جعلی / بعد از تولد فرزند سوم فاش شد
به گزارش رکنا، این ها بخشی از اظهارات زن 49 ساله ای است که برای هویت بخشیدن به فرزندانش دست به دامان قانون شده بود. این زن با بیان این که فرزندانم از کم اهمیت ترین خدمات اجتماعی هم محروم هستند، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی پنجتن مشهد گفت: کودک خردسالی بودم که مادرم به دلیل ابتلا به یک جان سپرد و پدرم نیز با زن دیگری ازدواج کرد. در این شرایط سرپرستی مرا یکی از بستگان دور پدرم به ...
فرار عروس 2 جنسه با کت شلوار از سفره عقد /سرنوشت تلخ ترنس جوان در خانواده سرشناس!
آرایش های چهره ام را پاک کردم و سوار بر یک خودروی شخصی به مشهد گریختم. بعد از این رسوایی بزرگ پدرم به اندازه ای عصبانی شد که به طور کامل مرا از خانواده طرد کرد و دیگر هیچ گاه اجازه بازگشت به منزل را نداد ولی همسرم جوان فهمیده ای بود و خیلی زود شرایط مرا درک کرد و رضایت به فسخ صیغه محرمیت داد. پس از چندماه وقتی نتایج آزمون سراسری آمد در یکی از دانشگاه های معتبر دولتی مشهد پذیرفته شدم. ...
طلاق، بعد از نجات مادرشوهر
این زن وقتی روبه روی قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی اش گفت: سه سال است ازدواج کرده ام ولی از همان روزهای اول اختلافات من و شوهرم شروع شد. مادرشوهرم در زندگی مان دخالت های زیادی می کرد. هر روز به خاطر او دعوا داشتیم. از آنجا که با هم در یک ساختمان زندگی می کردیم، آرامش نداشتیم. شوهرم هم مرتب از مادرش دفاع می کرد و فقط به حرف های او گوش می کرد. من برایش هیچ اهمیتی نداشتم. مرتب ...
افشاگری جدید راجع به زن رضا رویگری | قطع امید دکترها از حال رضا رویگری
اگر ثروتی را که همان عشق مردم است در نظر بگیریم از نظر من رضا یک مولتی میلیاردر است؛ هرچند این ثروت نفعی برای من ندارد و تنها برای خودش است. از نظر مادی خود رضا بهتر می داند که من در خانواده ای بزرگ شده ام که در آن نیاز مالی اصلا و هیچگاه جایی نداشت. پولدار به کسی می گویند که آخرین مدل ماشین زیر پایش باشد، خانه اش چندین هزار متر باشد و حساب مالی پر و پیمانی داشته باشد، اما رضا هیچکدام اینها را ...
اعترافات تکان دهنده مردی که 2 کودکش را کشت
...، سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد) واکاوی و کنکاش های این پرونده را در کنار گروه اعزامی کارآگاهان استان گیلان به 5 سال قبل کشاند چرا که اختلافات زوج جوان از آن سال ها شدت گرفته بود به همین دلیل متهم 32 ساله که در حضور قاضی صفری قتل دو کودک بی گناه را شرح می داد درباره این جنایت وحشتناک گفت: من و همسرم زندگی مشترکمان را در شهرستان لنگرود آغاز کردیم اما مدتی بعد اختلافات خانوادگی ما آغاز شد ...
حکایت اشک های فراق از عشق و اشتیاق
کار می کردم و علاقه شدید ایشان به من و محبت هایی که می کردند، مرا در انجام کارهای منزل رغبت و شوق عجیبی می بخشید. من بسیار کم سن و سال بودم که به منزل ایشان آمدم. ولی با همه آن کمی سن، هیچ وقت یادم نمی آید که از ایشان ناراحتی و رنجی دیده باشم. بسیار مهربان و با گذشت بودند، و به آسایش و راحتی من و بچه ها اهمیت می دادند. آنقدر با من صمیمی و نزدیک بودند که رنج و ناراحتی مرا نمی توانستند تحمل کنند. یادم ...
همدستی زن خیانتکار با پسر همسایه برای قتل شوهر
پرونده زن و مردی که متهم هستند در جریان حادثه ای خونین مرتکب قتل شده اند، در دادگاه کیفری یک تهران در نوبت رسیدگی قرار گرفت. روزنامه جوان نوشت، 9 اسفند سال 99 اعضای خانواده مردی 37 ساله به نام کیارش گم شدن او را به پلیس گزارش دادند. پدر کیارش به مأموران گفت: امروز صبح عروسم به خانه ما آمد و گفت پسرم روز گذشته از خانه بیرون رفته، اما دیگر بازنگشته است. همان موقع با تلفن همراه کیارش تماس ...
واکنش تارا کریمی همسر رضا رویگری به حضور او در خانه سالمندان
برنامه دیگری برای زندگی ات داشتی و نمی خواستی ازدواج کنی اما به هر حال این اتفاق افتاد. رضا: البته الان خانواده اش خیلی مرا دوست دارند. تارا: این را بگویم که در این زمینه حرف مردم برایم مهم نبود. شاید خیلی ها می گفتند و هنوز هم می گویند که رضا جای پدرت است؛ حتی به رغم آنکه می دانند ما زن و شوهر هستیم اما کنایه هایی به این شکل می زنند اما اصلا برایم مهم نبود چون یاد گرفته ام به ...
فرزند سردار شهید حسین عربعامری؛
خانه پدربزرگ ببرد اما ایشان امتناع کرد و گفت این ماشین بیت المال است و نباید استفاده شخصی بشود. آن شب سرد زمستانی را با پای پیاده به خانه پدربزرگم رفتیم. با توصیه پدرم به آرامش رسیدم عربعامری با استناد به آیه 169 سوره آل عمران مبنی بر زنده بودن شهدا اظهار کرد: سال 77 از دانشگاه شیراز لیسانس مهندسی پتروشیمی گرفتم و دو سال در تهران به دنبال کار بودم. به همه کسانی که می شناختم سر زدم، اما فایده ای ...