سایر منابع:
سایر خبرها
امیدوارم دختران محمود را مثل زینبِ حاج قاسم تربیت کنم
. ایشان فرزند سردار پرویز آبسالان یکی از سرداران سپاه و جانشین فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان بود. مریم جهان تیغ همسر شهید آبسالان در گفتگو با ما از روز های همراهی وی با شهید سخن گفته است که در ادامه می خوانید. چند سال به عنوان همسر کنار شهید آبسالان بودید؟ من و همسرم هر دو سیستانی هستیم. زندگی مشترکمان از سال 1390 شروع شد. بعد از یک دوره آشنایی در تیر ماه همان سال عقد و هشت آبان ...
پلاک 70 و فرخ نگهدار
شمال شهری هستیم اما اونجاها رو بلدم. زمین عادل . ما دیگر ما نبودیم. ما مکان بودیم. مهرآباد جنوبی، زمین خاکی فوتبال عادل و بچه های مهرآباد جنوبی، یدی، خسرو، علی که از بقیه سرشناس تر بودند برای ما. وصل شده بودیم به هم. گفتم: اسمت چیه؟ گفت: حمید گفتم: حمید چی؟ گفت: حمید اشرف . گفتم: لاکردار زدی تو خال. با این اسم و فامیل چه جوری گذاشتند اومدی جبهه؟ سرخ شد. خوشش نیامد. بعد فهمیدم وقتی از چیزی خوشش نمی ...
سرهنگ گمنامی که اشرار منطقه از او به تنگ آمده بودند
در خانه تنها بودم. یک روز در خواب دیدم که چادر نمازی به سر دارم و صدایی به من گفت: شما در آینده مثل همسر شهید صیاد شیرازی، همسر شهید می شوی. من درباره خوابم با کسی صحبت نکرده بودم، اما به واسطه همین خواب تقریبا مطمئن شده بودم که همسرم شهید می شود. به همین خاطر همیشه انتظار شهادت او را داشتم. بعد از شهادت او همیشه با خودم می گفتم: من راضی به رضای خدا هستم و از سختی های اهل بیت ...
گفت وگو با بانوی جانباز اعصاب و روان معصومه علیخواه نمونه هایی دیگر از مشکلات و مسایل عدیده ی جانبازان
...، خانواده ام جهیزیه ام را برگرداندند و آن را به دیگر فرزندانشان دادند. از آن زمان دیگر ازدواج نکردم. فاش نیوز: چطورمگر با خانواده، خواهر و یا برادرانتان ارتباط ندارید؟ - نه زیاد. فاش نیوز: پس ازجدایی چه کردید؟ - از همسرم که جدا شدم و در یک کارخانه تولید کیف و کفش مشغول به کار شدم. بعد هم چندسال مربی شیرخوارگاه بیمارستان شفا بودم. یک سال هم در یک ...
حساب میلیاردی خانواده آبیاری کجاست؟! + عکس
؛ شما هم حساب بانکی تون پر بشه! من فقط یک بار گفتم یه دنیا هم پول بِدن، مگه آدم بچه ش رو با پول عوض می کنه؟! به من گفتند سنگدلی؛ نامادری؛ تو احساس مادری نداری! توی حرم حضرت فاطمه معصومه بودیم؛ رو به روی ضریح به من گفتن تو نامادری هستی که گفتی به من تسلیت نگید؛ گریه نکردی؛ مگه میشه مادر انقدر استوار باشه و گریه نکنه؟ گفتم واگذارت می کنم به همین حضرت معصومه. خیلی ها به ...
وعده صادق حاج قاسم در بازگشت شهدای خان طومان
که با حاج قاسم داشتیم به او گفتم: ببخشید سردار می تونم یک سوال بپرسم؟ گفت: بله. پرسیدم: از شهدای خانطومان خبری نیست، پیکر همسرم و چند شهید دیگر هنوز برنگشته، و با حالت مستأصل گفتم: بالاخره برمی گردن؟! حاجی دوباره چند لحظه سکوت کرد و بعد سه مرتبه گفت: میان، میان، میان. همسر شهید حسن رجایی فر درباره آن دیدار می گوید: از ما خانواده شهدا خواستند دعا کنیم تا پیکر شهدا پیدا شود و ما قول دادند ...
از معلمی تا کارآفرینی/ آموزگاری که برای دانش آموزانش اشتغال زایی کرد
سر کلاس، همکارها و مدیر مدرسه اصرار داشتند که به خانه بروم و استراحت کنم ولی من سر کلاس رفتم و دوباره شروع به درس دادن کردم. همه بچه ها تعجب کردند که من با این حالم چطوری برگشتم، شب رئیس آموزش و پرورش زنگ زد گفت، چند روز استراحت کن نیازی نیست به مدرسه بیایی. با خنده گفتم من همان موقع برگشتم مدرسه و درس آن روزم را تمام کردم. از جنگیدن در جبهه تا تدریس در مدرسه در میان ...
روایتی از غیرت دهه هفتادی ها | عباس از کودکی به رفتن مسجد عادت کرد
که عباس عزم سفر به سوریه کرد و سرانجام برای مبارزه با دشمنان تکفیری در 2 اردیبهشت ماه 1395 به جبهه مقاومت در سوریه پیوست. شرایط دشوار منطقه سبب شد که او پس از پایان دوره ماموریتش، ماندن را بر بازگشت به ایران ترجیح دهد و هفت روز سخت را در کنار هم رزمانش در جبهه مقاومت بگذراند. آخرین مسئولیت او در حلب سوریه، فرماندهی گروهان بود. او سرانجام عصر روز 20 خردادماه 1395 در حالی که بیست و سومین ...
نگارش نامه در وصف شهدای معلم چاروسا
به گزارش راک نیوز، روزی،روزگاری درگیر پیچ و خم جاده ای بوده ام و غرق تماشای طبیعت دل انگیز دیار چاروسای کهگیلویه روستای توریستی الگن باجمعی از دوستان،دل به کوه زده ایم مواجه شده ایم با جاده ای صعب العبور امکان عبور با ماشین نبود،مجبور شدیم دوتا موتورسیکلت امانت بگیریم و سوار شدیم و تا فتح کوه سیاه درامتداد به روستای رسیدیم خالی از سکنه،به اسم انجیر سیاه چشم به قبر شهیدی افتاد به دوستان گفتم، ...
حمله احمدرضا براتی به حسن کامرانی فر؛ بدون مشورت، به فیفا توصیفات اشتباهی ارائه شده است
فدراسیون رسیده و چند روز بعد پاسخش داده شده است. بنده نه اصل نامه را دیدم و نه پاسخش را! در حالی که فردا همین مجمع بنده را به خاطر این نامه خطاب قرار می دهد. برخی از اعضای مجمع سوالاتی را در رابطه با برخی اعضای هیات رییسه مطرح کرده اند که من به شخصه در هیچکدام آن موارد نه مدخلیتی داشتم و نه تصمیم گیرنده بودم. دوستان با اختیارات مدیریتی خودشان تصمیماتی گرفتند بنده هم اعتراضی ندارم. من چرا باید برای ...
من مادر دوم تورجم نقد شد
ذوق به سمت پدرم رفتم و گفتم که می خواهم خواهرم را ببینم، پدرم که از سوال من خیلی متعجب شده بود گفت که خداوند به تو برادری دیگر داده است، از پاسخ پدرم شوکه شدم و با ناراحتی در گوشه ای از اتاق نشستم که پدرم با قنداقه تورج به کنارم آمد و از من خواست که برادرم را در آغوش بکشم در همان لحظه مهر نوزاد تازه به دنیا آمده به دلم نشست و با وجود اینکه چهار سال بیشتر نداشتم به عنوان مادر تمام مسئولیت برادرم را ...
تبانی؟خودم دیدم مربی تیمم چطور رعایت حال پرسپولیس را کرد/ آقای مجیدی همه دشمن تو نیستند/ در مورد من کسی ...
رد به میدان رفتیم و در نهایت هم باختیم تا پرسپولیس به خواسته اش برسد. می دانید این موضوع بعد از بازی پرسپولیس با پیکان مطرح شد؟ این وصله ها اصلاً به مجتبی حسینی نمی چسبد. او اهل این کارها نیست. آقای عطابخش مدیرعامل پیکان هم یک فرد لوتی و یک جوانمرد است. اصلاً نباید به این افاراد شک کرد ولی همانطور که گفتم خودم به شخصه دیده ام که تیمی که خودم در آن بازی میکردم چطور در دیدار م ...
رها شده؛ همچون جزیره ای دورافتاده
به گزارش خبرنگار ایمنا ، مضطرب، سراپا ترس و استرس، با احساس ناامنی و دل شوره ای بی پایان برای آینده ای مبهم؛ این ها حال زنی است که به تازگی دچار یک بیماری صعب العلاج شده و دردناک تر از آن اینکه، همسرش او را در خانه پدری رها کرده و ازدواج مجدد کرده است. از او درباره حمایت همسرش می پرسم، با لحنی سرد می گوید: کدام حمایت؟ تمام هزینه های درمانم به عهده خودم است، تمام طلاهایم را فروخته ...
نیت شوم مادر معتاد برای دخترش / سرنوشت سیاه زن جوان
به گزارش رکنا، این ها بخشی از اظهارات زن 26 ساله ای است که از همسر و مادر شوهرش به اتهام ایجاد مزاحمت و سلب آسایش، شکایت کرده بود. این زن جوان درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت: هنگامی که من به دنیا آمدم 3 خواهر بزرگ تر از خودم داشتم که همه آن ها ازدواج کرده بودند و هیچ ارتباطی با پدر و مادرم نداشتند چرا که پدر و مادرم آلوده بودند و مدام با یکدیگر درگیری ...
سحربانو شیطان را درس می داد ! / مرد مشهدی شرمسار همسرش شد !
نکرده بودم، نمی دانستم گوشی جدید را در کجا پنهان کنم تا فرزندانم متوجه نشوند ولی روزی دخترم متوجه شد و با دیدن عکس ها و پیام ها همه چیز لو رفت در همین حال سحربانو مرا تهدید کرد اگر 50 میلیون تومان به حسابش واریز نکنم، همه تصاویر داخل رستوران و منزلش را برای خانواده ام می فرستد. برای جلوگیری از این آبروریزی 50 میلیون تومان به حساب او واریز کردم اما همسرم که از برداشت این مبلغ از حساب مشترکمان تعجب ...
از مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف تا زندان کردستان
همزمان با تحصیل، در جبهه های حق علیه باطل نیز حضور داشت؛ ایشان به تاریخ 17 اردیبهشت ماه 1360، در منطقه زندان دوله تو کردستان به فیض عظیم شهادت نایل آمد و در قبرستان شیخان قم آرام گرفت. پدر این شهید بزرگوار در وصف ایشان گفته است: انسان عادل خانواده بود از جمیع محرمات اجتناب می ورزید یعنی عفیف البطن ولسان و السمع و البصر و از سایر جهات بود. همیشه پیش از آفتاب نماز صبح را می ...
بهشت در چایخانه اهواز
جادکمه می زدند. بعد از چند روز به فکرم افتاد که چرخ سینگر خودم را همراهم به چایخانه بیاورم. چرخم را خیلی دوست داشتم و حیفم می آمد زیاد با آن کار کنم. اما وقتی پای رزمندگان به میان آمد، حاضر بودم جانم را هم در این راه بدهم. یادم هست برای عملیات بدر، 500دست لباس باید می دوختیم و در خیاط خانه با تلاش شبانه روزی خواهران موفق شدیم سفارش ها را به موقع تحویل دهیم. بار هندوانه؛ اهدایی مردم ...
مهمانان زندگی پس از زندگی چگونه انتخاب می شوند؟/ ماجرای تجربه گرانی که دوباره سمت گناه رفتند!/حاضرم با ...
رف را بگوید. چون باعث سوء تفاهم می شد. بعدا این حرف به اسم من نوشته شد. عمدتا مخاطبان در صفحه خودم می گویند چرا راجع به حجاب نکته ای نمی گویید. حرف آقای نوروزی حرف من هم هست. کسانی که می خواهند شیطنت کنند و ایرادی به صداوسیما وارد کنند، دوست داشتند این مطلب را جور دیگری جلوه دهند. کارشان درست نبود. می خواهم راجع به این موضوع چند نکته را در قالب الف و ب و ج بگویم. بر خلاف سلیقه مخاطب موا ...
عروسی که مادر شوهرش را با 70 ضربه چاقو کشت / در مشهد رخ داد
فی بزنم، ولی زمانی که گفت: "باید خانه را تخلیه کنید! " خیلی ناراحت شدم! همسرم سر کار رفته بود و کسی جز من و مادرشوهرم در خانه نبود! با همان حالت خشم به طبقه پایین رفتم و به مادرشوهرم گفتم، از جان من چه می خواهید؟ چاقو را برداشتم و چند ضربه بر پیکرش فرود آوردم او گفت تو همه را به جان هم می اندازی! پس بهتر است خانه را تخلیه کنید و به جای دیگری بروید! با این جمله دیگر چیزی نفهم ...
دعوای خانم بازیگر و شوهرش بالا گرفت؛ چه حرفها و عکس هایی
مبارزه کوتاهی را که داشتیم به یاد دارم... ویتنی، خواهرم، ناگهان خودش را در میان گذاشت ما انداخت و چون می ترسیدم خواهرم از پله ها پایین بیفتد تصمیم گرفتم از خودم دفاع کنم.در تمام رابطه ام تا امروز با جانی، ضربه ای به وی نزده بودم... برای اولین بار به او ضربه زدم، مثل اینکه در واقع به صورتش ضربه زدم تا خواهرم را از پله ها به پایین هل ندهد." هرد ادامه می دهد:" یکبار با شنیدن موسیقی مرلین ...
تجربه ازدواج با همسر سابق
جدایی همیشگی حتی در این شرایط هم کار راحتی برای او نبوده است چرا که به همسرش حس دلبستگی داشته است: بعد از 10 سال زندگی با دو فرزند تصمیم گرفتم قید زندگی را بزنم و طلاق بگیرم. همسرم راضی نمی شد تا اینکه خودم درخواست طلاق دادم و با کلی دوندگی، اعتیاد و عدم صلاحیت همسرم برای ادامه زندگی را ثابت کردم و جدا شدیم اما بعد از طلاق مشکلاتم بیشتر شد. بهانه گیری فرزندانم و عشق و علاقه خودم به همسرم نمی گذاشت ...
شهادت در جبهه آرزوی ما است
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از قم، سرباز شهید علی اکبر آخوندی یکی دیگر از گل های معطر گلستان جهاد و شهادت است که در لباس مقدس سربازی نیروی زمینی ارتش در جبهه حضور یافت و شربت شهادت نوشید. علی اکبر در یکی از روز های بهار سال 1339 در خلجستان قم به دنیا آمد؛ تحصیلات خود را در سال 57 به پایان رسانید و موفق به اخذ دیپلم گردید و در کنار خانواده به کار کشاورزی مشغول شد. این شهید عزیز ...
امانت خدا را شهید برگرداندیم
، چون نمی توانیم آنچه حق مطلب است را بازگو کنیم. مادرجان با علاقه فراوان شما به پسرتان حسنعلی زمان اعزامش چه حالی داشتید؟ وقتی می خواست اعزام شود، گفتم کاش درس و مدرسه ات را تمام می کردی بعد می رفتی. در جوابم گفت شما می خواهید با این چند روز نرفتن ها من را کنار خودتان نگه دارید تا جنگ تمام شود. اگر به جبهه نروم، فردای قیامت چطور به چشمان پدر شهید 13 ساله، حسن فصیحی نگاه کنم که فقط یک ...
معجزه در زندگی کودک مبتلا به ایدز
فرزندخواندگی کودکی نیست. بخش کودکان معلول و کم توان ذهنی در پرورشگاه بهزیستی ( همه عکس ها در این گزارش تزئینی است) *بی خبری از حال و روز کودکان بیمار پرورشگاه بچه دار شدند. با هزار آرزو. پسرشان سه ماهه بود که بدون نشانه ای از بیماری خاصی به طور ناگهانی فوت کرد. این زوج ماجرای زندگی شان قبل از فرزندخواندگی عماد را روایت می کنند؛ روزهای بدی را گذراندیم و بعد از این اتفاق بود ...
بی سلاح در برابر دشمن
به گزارش سدید ؛ 8سال دفاع مقدس با افتخارات فراوانی در تاریخ کشورمان ثبت شده است؛ از شجاعت، ایثار و از خودگذشتگی رزمندگان در جبهه های جنوب و غرب کشور گرفته تا مقاومت و ایستادگی مردان و زنانی که در مناطق مرزنشین، بدون سلاح و با دست خالی به مقابله با دشمن رفتند. کتاب فرنگیس به قلم مهناز فتاحی که سال گذشته به عنوان اثر برگزیده جایزه کتاب سال دفاع مقدس انتخاب شد، به ماجراهای زنی روستایی و کرد زبان می پردازد که به تنهایی با 2سرباز عراقی مقابله کرد. فتاحی، نویسنده ای کرمانشاهی که خود شروع جنگ را در دوران نوجوانی اش تجربه کرده، می گوید: فرنگی ...
یادکردی از شهیدی که مزارش بوی عطر می دهد/آنقدر می روم و می آیم که یک "آدم حسابی" بشم
رسد به اینکه شهید شویم. خدایا! تو گفتی که دعا کنید، من هم می دانم که لیاقت ندارم، ولی به امید تو، به تو وصل شدم، ناامیدم نفرما. از دست نوشته های شهید روح ایثار آخرین مسئولیت شهید پلارک، فرمانده دسته بود. در عملیات والفجر8 از ناحیه دست و شکم مجروح شد، اما کمتر کسی می دانست که او مجروح شده است. اگر کسی درباره حضورش در جبهه از او سوال می کرد، طفره می رفت و ...
ماجرای خواب شهید مطهری قبل از شهادت
، خون را بند آوردند و پوشاندند که مطمئن شدند خون بند بیاید، دومرتبه شهید بهشتی بعد از آیت الله گلپایگانی بر پیکر ایشان نماز خواند. * قبل از شهادتشان خوابی دیده بودند؟ بله، گفتند من خودم را با امام خمینی (ره) در خواب دیدم، ایشان می گفتند: من دو سه بار خودم را در مدینه با امام خواب دیده بودم، وقتی ما وارد می شدیم، پیغمبر به ما احترام خاص می کرد، به امام بیش از من احترام می کرد ...