در امتداد تاریکی؛ ماجرای دختر گوژپشت!
سایر منابع:
سایر خبرها
مردم همیشه جانبازان را به عنوان قهرمانان جنگ، ادای احترام می کنند
، نشانی های دختری را به من داد که سیده بود. من در شرایطی ازدواج کردم که مادر و پدر نداشتم. پدرم را در سه سالگی و مادرم را بعد از سه سال که از مجروحیتم گذشت از دست داده بودم اما چون خدا می خواست، عشق و علاقه آن باعث شد که خودم در این امر مصمم و به تنهایی پیش بروم. البته باید بگویم من از حمایت های فوق العاده زیاد خانواده این دختر برخوردار بودم. آن خواهر اهوازی ام هم خیلی دنبال کارهای من بود. خانواده ...
پژمان جمشیدی ازدواج کرد | افشاگری سام درخشانی از ازدواج پژمان جمشیدی با بلاگر معروف
کنند؟ پدر و مادرم هر دو فرهنگی بازنشسته هستند. مادرم معلم اول دبستان بود و پدر دبیر زمین شناسی و زیست شناسی بود. او لیسانس تربیت بدنی دارد و فوق لیسانس زمین شناسی. پدر پیش از انقلاب سال ها رئیس هیات کشتی کرج بود. بعد از انقلاب رئیس هیات کوه نوردی کرج شد. فکر می کنم او از بهترین کوهنوردهای تاریخ ایران است. مادرم هم زمانی والیبال بازی می کرد. نسبتا خانواده ام ورزشی بودند اما درس برای شان در ...
صیغه کردن زن جوان به مدت 5 سال
زن 39 ساله که با کوله باری از غم وارد کلانتری شده بود در حالی که دادخواست تقاضای مهریه را روی میز مشاور و مددکار اجتماعی می گذاشت درباره قصه زندگی اش گفت: روزی که از همسرم به دلیل اعتیاد شدیدش به مواد مخدر صنعتی جدا شدم دیگر حاضر نبودم با هیچ مردی ازدواج کنم چرا که سختی های زندگی با یک فرد معتاد مرا به شدت فرسوده کرده بود. اگر چه اوضاع مالی پدرم نیز به اندازه ای نبود که همه خانواده در رفاه و ...
سلفی هوتن شکیبا و بچه!
به همان بهانه دوباره فوق لیسانس خواندم واقعا آن هشت سال من همه اش در حال تمرین بودم و دوستانم شاهد بودند چقدر تلاش می کنم و کارم را دوست دارم عکس کودکی هوتن شکیبا علاقه به کارتون آن زمان انیمیشن خیلی زیاد دوست داشتم ، همه کارتون ها را دوست داشتم و پدرم هم دوست داشت و وقتی کارتون شروع می شد پدرم را صدا می کردم زمانی که بزرگتر شدم یادم می آید از ...
ماجرای ترور خانواده سردار خلیفه سلطانی چه بود؟
...> ماجرای ازدواج پدر و مادرم همانند دیگر فرازهای زندگی شان با دیگران متفاوت بود. آن دو یکدیگر را از لحاظ فعالیت های عقیدتی و سیاسی می شناختند. در آن زمانی که پدرم توسط ساواک زندانی شده بود، مادرم در جلسات دعایی که در منزل پدربزرگم برقرار می شد، شرکت می کرد. پس از آزادی پدرم از زندان، سوالات عقیدتی، سیاسی و اجتماعی مادرم از او باعث شده بود که بیشتر با خصوصیات و روحیات یکدیگر آشنا شوند. بعضی از ...
ماجرای ازدواج پژمان جمشیدی + عکس
...؛ سام درخشانی در برنامه خندوانه و در گفت وگو با رامبد جوان برای اولین بار از ازدواج پژمان جمشیدی البته به زودی خبر داد. ژمان جمشیدی متولد 10 شهریور 1356 در تهران، بازیگر است. دانشجوی انصرافی لیسانس رشته عمران با 110 واحد می باشد، فوتبالیست حرفه ای بود، یک برادر بزرگتر از خود بنام هومن متولد 53 و یک خواهر کوچکتر از خود بنام مامک متولد سال 61 را دارد. پدر و ...
اختلاف بر سر ارثیه پدری به قتل ختم شد
ارثیه پدری بود. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده، بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد، دختر مقتول به عنوان تنها ولی دم پدرش در جایگاه قرار گرفت و گفت: برای عمویم درخواست قصاص دارم و او را نمی بخشم. من پدرم را خیلی دوست داشتم. او مرد خوبی بود. عمویم به او حمله کرد و من درخواست دارم مجازات شود. ...
پیامکی به رنگ جنایت!
با آغاز سکوتی ترسناک، آیناز نیز به همراه خواهرش از خانه بیرون آمد و به منزل یکی از دوستانش رفت که در همان مجتمع مسکونی زندگی می کرد و با یکدیگر همسایه بودند. او قصد داشت برای ساعاتی خود و خواهرش را از فضای درگیری و مشاجره های توهین آمیز پدر و مادرش دور کند اما هنوز مدتی از این ماجرا سپری نشده بود که پیامکی عجیب روی گوشی آیناز نقش بست دخترم مرا حلال کنید! و به همه فامیل هم بگویید! . دختر ...
از مرگ مرموز نوعروس قبل از عقد تا قتل زن مشهدی به دست شوهر
از فضای درگیری و مشاجره های توهین آمیز پدر و مادرش دور کند اما هنوز مدتی از این ماجرا سپری نشده بود که پیامکی عجیب روی گوشی آیناز نقش بست: دخترم مرا حلال کنید! و به همه فامیل هم بگویید! . دختر 14 ساله با دیدن این پیامک که رنگ جنایت داشت، وحشت زده کفش های خود را پوشید و درحالی که خواهرش را به دوستش می سپرد، سراسیمه خود را به خانه رساند. او که با چهره ای رنگ پریده قدم به پذیرایی گذاشته بود ...
پیرمرد ثروتمند زن جوانش را فلج کرد؛ چه کسی در دادگاه شهادت دروغ داده است!
توانستم صحبت کنم. تا اینکه آخرین بار وقتی همسرم برای خرید از خانه بیرون رفته بود توانستم با پدرم تماس بگیرم. پدر و دایی ام به خانه مان آمدند و مرا به بیمارستان بردند. در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار گرفتم، اما یکی از پاهایم به خاطر عفونت قطع شد و اعصاب پای دیگرم نیز به شدت آسیب دیده و حالا باید تا آخر عمر ویلچر نشین باشم. این زن با اشاره به همسرش گفت: احمد می خواست مرا بکشد، اما من معجزه ...
معاون حوزه علمیه گیلان: تخریب قبور ائمه(ع) سند مظلومیت شیعه است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از رشت، حجت الاسلام احسان عرب خراسانی امروز بعد از نماز صبح در مدرسه امیرالمومنین علی(ع) در مجلس روضه به مناسبت تخریب قبور ائمه(ع)، به فضائل و مظلومیت اهل بیت(ع) پرداخت و اظهار داشت: تخریب قبور ائمه(ع) در بقیع سند مظلومیت شیعه است. معاون آموزش حوزه علمیه گیلان افزود: صدوق در امالی با سندهای معتبر از سلیمان بن مهران اعمش که بین شیعه و اهل سنت در صدق حدیث ...
فائقه آتشین و ادعاهایی که راست و دروغ شان معلوم نیست
: امیدوارم چند سال بعد از امروز خود پشیمان نباشید. من، مهرداد آسمانی به خاطر ساختن چهار آلبوم برای خانم آتشین و ترانه هایی که گمان کنم می شناسید اول از خانواده خودم که باعث رنج فراوان آن ها شدم و سپس از مردم خوب و دنبال کنندگان موسیقی فاخر پوزش می طلبم. تاریخ موسیقی در غربت را نه هما سرشار می نویسد و نه من... تاریخ موسیقی در غربت را مردم ایران می نویسند... شهیار قنبری و زویا زاکاریان مفاخر ادبی ...
عقد موقت یک کلاهبردار شده ام
زود به او دل بستم و عاشقش شدم چرا که احساس می کردم در کنار او خوشبخت می شوم و طعم مهر و محبت را می چشم اما بعد از آغاز زندگی مشترک و در حالی که صاحب دو فرزند شده بودم رفتارهای همسرم تغییر کرد او راننده خودروهای سنگین بود و بیشتر شب ها را در جاده سپری می کرد. وقتی به خانه بازمی گشت به بهانه های مختلف کتکم می زد و مانند یک کنیز با من رفتار می کرد. مدتی بعد فهمیدم او با زنان غریبه نیز ارتباط دارد و ...
وقتی بلاگرها الگوی نوجوانان می شوند/دلت پاک باشه حجاب که مهم نیست!
گروه زندگی؛ زینب نادعلی: از نوجوانی بزرگ ترین سرگرمی من فضای مجازی بود. اصلا اگر کسی از زیر و بم فضای مجازی خبر نداشت. بچه ها در مدرسه عقب مانده خطابش می کردند. هر روز می آمدند و درباره فلان بلاگر حرف می زدند یا دوست داشتند خودشان را شبیه آنها کنند و مثل همان ها لباس بپوشند. من هم از این قافله عقب نبودم. تمام زندگی ام شده بود تقلید از یک بلاگر. اول فقط قشنگی عکس ها و حس و حال خوب صفحه اجتماعی اش مرا جذب کرد و بعد که به خودم آمدم. دیدم ...
روایتی از زندگی معتادی که کارآفرین شد
ا حالا دستانش را لمس نکرده بودم، نمی دانم شاید فرصتش را به من نداده بود یا من نخواسته بودم، نمی دانم اما حالا چقدر دیر بود برای لمس این همه احساس و من چقدر تهی از احساس بودم دلم می خواست در آغوش پدرم بشکنم، فقط برای چند ثانیه نگاهم در نگاهش گِره خورد از صورتش غم می بارید و صدای استخوان های کمرش را می شنیدم. داد از من و برادرم که چه کردیم با دل پدرم. مادرم با دواستکان چایی کمر باریک ...
شکایت دوباره دختر جوان از کسی که می خواست به او تجاوز کند | تحقیق برای بازداشت متهم با یک دلیل جدید
شکایت کند. دختر 20ساله در توضیح ماجرا به مأموران گفت: چند وقت قبل از طریق اینستاگرام با پسری به نام محسن آشنا شدم. در ابتدای آشنایی فقط با هم چت می کردیم تا اینکه محسن پیشنهاد داد با یکدیگر قرار ملاقات بگذاریم. وی ادامه داد: من بی خبر از نقشه شومی که او در سر داشت، در حوالی سوهانک با وی قرار ملاقات گذاشتم. او با ماشین به محل قرار آمد و من هم سوار شدم اما در بین راه متوجه شدم او ...
زن جوان شوهرش را با ساطور کشت
را که آن زمان دختر جوان 19 ساله ای بود ، دید و دلباخته او شد. پدر و مادر این دختر از هم جدا شده بودند. ما به دلیل برخی مسائل، به شدت مخالف ازدواج برادرم با او بودیم. خواهر بزرگترم بدون بی احترامی به دختر گفت بر ادرمان سن مناسبی برای ازدواج ندارد و بهتر است رابطه شان را تمام کنند. در هر صورت، ازدواج کردند و ما هم در مراسم شان شرکت نکردیم. پس از تولد برادر زاده ام، خواهر بزرگترم گفت به خاطر بچه باید ...
آخرین رقص دختر زیبای ایرانی در لباس عروس ! / او فرشته شد + عکس
بازهم در حال تمرین رقص بوده که چنین اتفاقی برایش افتاده است. معصومه 4 یا 5 روز در بیمارستان بستری بود. بعد از آن دکترها نزد ما آمدند و از مرگ مغزی خبر دادند. آنها با ما صحبت کردند و گفتند که می توانیم اعضای بدنش را اهدا کنیم. من و خواهرم و پدرم بلافاصله قبول کردیم، اما مادر معصومه قبول نمی کرد. درواقع معصومه خواهر ناتنی ما بود. پدرم بعد از مرگ مادرم با مادر معصومه ازدواج کرد و ما صاحب یک خواهر دیگر ...
گذشت، پایان پرونده جنجالی قتل شیما
. از ازدواج همسرم پنج فرزند داشتم و بعد از جدایی با همسر دومم وصلت کردم که شیما به دنیا آمد. من به مصرف مواد اعتیاد داشتم، به همین دلیل بازداشت شدم و زمانی که می خواستند من را به زندان منتقل کنند برادرم، او را با خودش برد. آن روز شیما 10 روزه بود و زمانی که آزاد شدم، گفتند که سرپرستی اش را به یک خانواده سپرده اند. من تا دو سالگی شیما از او خبر داشتم، اما بعد از آن از او بی خبر ماندم تا اینکه گفتند ...
مرگ مشکوک دختر جوان در خانه نامزدش
...: من مهندسی الکترونیک دارم و چند سالی است از پدر و مادرم جدا زندگی می کنم. حدود هشت ماه قبل در یک میهمانی با ثریا آشنا شدم و از آن روز به بعد با هم ارتباط داشتیم. ثریا شهرستانی بود و فوق لیسانس روانشناسی داشت و در تهران هم تحصیل کرده بود و به تنهایی زندگی می کرد. زمان زیادی طول نکشید که ما به هم علاقه پیدا کردیم و قرار ازدواج گذاشتیم. پس از آن به خواستگاری اش رفتم و نامزد شدیم و قرار بود به زودی ...
انتقام وحشتناک زن از شوهر خیانتکار
آنتن دهی داشته است. اعتراف به همسرکشی با افشای این ماجرا آزاده لب به اعتراف گشود و به قتل شوهرش با همدستی برادر ناتنی اش به نام آریا در شامگاه 9 دی ماه سال 99اعتراف کرد. وی گفت: از بدرفتاری های شوهرم خسته شده بودم . تا اینکه ماجرا را به برادر ناتنی ام گفتم .جاوید همیشه به من خیانت می کرد و با دختر های زیادی رابطه داشت .به همین خاطر مدام با هم درگیر بودیم .حتی من چند روز قهر ...
دسیسه شوم خواستگار فریبکار برای دختر دانشجو / فریبا در یک قدمی مرگ
تعریف و تمجید می کرد به گونه ای که این ارتباط مجازی به جملات عاشقانه و موضوع ازدواج کشید. خیلی زود قرار و مدارهای مان در پارک ها و کافی شاپ ها آغاز شد و من و بهمن حتی در کوچه و خیابان هم با یکدیگر ملاقات می کردیم تا این که بعد از گذشت چند ماه از این ماجرا او مرا به بهانه دیدار با مادرش به منزل خودشان دعوت کرد من هم که فکر می کردم بهمن قصد ازدواج با مرا دارد پیشنهادش را پذیرفتم و به منزل آن ها رفتم ...
دختر دانشجو: اردشیر قصد آزار و اذیت مرا داشت، خودم را از خودرو به پایین انداختم
... بلافاصله موقعیت جغرافیایی ام را برای مادرم و یکی از دوستانم فرستادم. اردشیر به راه خودش ادامه داد و مدام مادرم و دوستم تماس می گرفتند و من مضطرب از حادثه ای که در کمینم بود به اردشیر التماس می کردم که مرا رها کند، اما او هیچ توجهی نمی کرد تا اینکه به میدانی در پردیس رسیدیم و وقتی سرعت خودرو کم شد، من خودم را به بیرون پرتاب کردم. با شکایت دختر دانشجو، از آنجایی که محل حادثه تهران ...
خواننده معروف متهم به تجاوز شد!/ ماجرا چیست؟
خواننده من را به خانه اش دعوت کرد. من نمی دانستم می خواهد چه کند. او مرا مورد آزار قرار داد. بعد مرا اغفال کرد و گفت از من خوشش آمده است و قصد دارد با من ازدواج و مرا مشهور کند؛ اما بعد از مدتی گفت که به خاطر یک مسئله خانوادگی دچار مشکل روحی شده و نمی خواهد برای مدتی مرا ببیند. من حرف این خواننده را باور کردم و تصمیم گرفتم مدتی او را راحت بگذارم؛ اما بعد متوجه شدم با فرد ...
روایت ساکن قدیمی محله مهرآباد از معجزه زندگی اش
اوایل ازدواج سختی زیاد کشیده اند. می گوید: من نمی خواستمش و مادرم جواب بله را داده نه من . همه می خندند و خودش هم ریسه می رود. بعد هم اضافه می کند که کوچک بودم که گیر و گرفتار بچه داری شدم و پسر بزرگم را وقتی 15 سال داشتم حامله بودم. صحبت تمام شده و هنگام خداحافظی عکس چندسال پیش آقا قاسم روی دیوار را می بینم. الحق که به قول خودش قلچماق بوده است. قوی هیکلی که در حال حاضر زانویش آرتروز دارد و چشم چپش هم نمی بیند. ...
محاکمه خواهر و برادر ناتنی به اتهام قتل داماد
همیشه به من خیانت می کرد و با دخترانی در ارتباط بود. مدام با هم درگیر بودیم و چند بار قهر کردم و به خانه مادرم رفتم اما با اصرار جاوید به خانه برگشتم. او دست بردار نبود و به من خیانت می کرد. آخرین بار بعد از دعوا مرا کتک زد که موضوع را به آریا، برادرناتنی ام گفتم و با هم نقشه قتل را کشیدیم. شب به جاوید چای زعفران دادم و داخلش قرص خواب آور ریختم. وقتی او به خواب رفت، برادرم به خانه مان آمد و جاوید را ...
خواهر و برادر ناتنی به ایستگاه محاکمه رسیدند
بدرفتاری های شوهرم خسته شده بودم تا این که ماجرا را به میلاد گفتم. شوهرم سعید، رفتار بدی با من داشت و با زنان و دختران زیادی رابطه داشت. ما همیشه سر این موضوع با هم اختلاف داشتیم تا جایی که من برای مدتی از خانه قهر کردم و به خانه مادرم رفتم. بعد به اصرار شوهرم به خانه برگشتم، اما متوجه شدم که دوباره به همان رفتارش ادامه می دهد و با زنان و دختران رابطه پنهانی دارد. آخرین بار هم به خاطر رابطه پنهانی اش با ...
“مهناز افشار” از شغل جدیدش پرده برداشت!
صحنه ی فیلم برف روی کاج ها بودم و تازه هم فیلم سامان مقدم را تمام کرده بودم. آن روزها حسابی خسته بودم. وقتی به من زنگ زدند و گفتند کاندیدا هستی، خیلی خوشحال شدم. ذکرهایم را گفتم و دو رکعت نماز شکر خواندم. این ها را می گویم که بدانید چه حالی داشتم. همان زمان آقای میری زنگ زدند و تبریک گفتند. البته یک سری صحبت ها شد که من را به عنوان بازیگر آن فیلم خوشحال نکرد. افشار در ادامه توضیح داد ...
باید اسلحه زمین افتاده برادرمان را برداریم
هر کجا که پدر و مادر صلاح دانست خاک سپارید و از بکاربردن تحولات و تشکیلات بطور کلی جلوگیری شود. خاطره ای از شهید محمدجواد صادقی همچنین در خصوص این شهید گرانقدر از همسر ایشان نقل شده است: سال 63 بود که با محمد جواد ازدواج کردم، اما ازدواج و بعد هم پدر شدن مانع او برای حضور مستمرش در جبهه نشد. به خصوص بعد از شهادت برادرش محمدجعفر و مجروحیت شدید خودش، خیلی به او اصرار داشتیم که ...