سایر منابع:
سایر خبرها
سه روایت از تقابل سید محمود دعایی با جبهه ملی و نهضت آزادی در دفاع از امام(ره)
که مورد واکنش یاران امام به خصوص حجت الاسلام دعایی قرار گرفت. دعایی در خاطراتش آورده است: ...در آن هنگام آقای شریعتمداری دارالتبلیغ اسلامی در قم تأسیس کرده بود که ما این مکان را سد راه مبارزه با رژیم و مخالف راه امام می دانستیم. آقای مهندس بازرگان وقتی از زندان آزاد شد به این مکان رفت و از آنجا بازدید کرد. شاه و رژیمش هم سعی می کردند به نوعی از دارالتبلیغ اسلامی حمایت کنند. دوستان و ...
وحدت رویه امام خمینی و آیت الله بروجردی در مبارزه با شاه/ واکنش علما به حمله ساواک به فیضیه
میلانی درباره پهلوی و شور سخنرانی امام در مدرسه فیضیه بعد از فوت آیت الله بروجردی به نجف رفتم. شاگردی آسید محمودی شاهرودی را کردم و همچنین خدمت آیت الله خویی بودم، چند سال نزد ایشان تحصیل کردم و اوایل سال 42 با نامه ایشان برای تبلیغ به کراچی رفتم. بعد از یکسال به مشهد رفتم. چند روزی در محضر آیت الله میلانی بودم. سپس با نامه ای که ایشان به من داد تا به دست امام (ره) برسانم به قم بازگشتم. ...
گفت و گوی داغ مهدی نصیری با دعایی / ناگفته هایی از پیغام صدام به امام، پاسخ معنادار به نامه مصباح یزدی، ...
بگوید ما زمینه ها را فراهم کردیم گفت ایشان گفتند که شما به رهبر ایران بگویید که نماینده ی تام الاختیاری را انتخاب کنند او برای مذاکره بیاید نه اینکه ما بیاییم نه اینکه ما نماینده بفرستیم رهبر ایران نماینده ی تام الاختیاری را به عراق بفرستد فقط در تمام دورانی که من عراق بودم فقط همین یک پیغام بود من هم آمدم ایران که امام آن موقع قم بودند خدمت ایشان رفتم و گفتم که حاکمیت عراق چنین پیغامی داده است و من ...
امام خمینی (ره) شخصیتی جریان ساز بود
...> حالا برگردیم به انقلاب، شما توضیح دادید که چه اتفاقی می افتد که شخصیتی کاریزما می شود و مردم اینقدر دوستش دارند و نسبت به او محبت دارند. می خواهم بپرسم امام خیلی به جوان ها اعتقاد داشت و اگر آن دوره اول انقلاب را ببینیم، خیلی از کسانی که اطراف امام بودند و برای مسئولیت های کلان بودند، خود مقام معظم رهبری در ابتدای انقلاب خیلی جوان بودند و نماینده امام در ارتش شدند، می خواهم بپرسم چه اتفاقی افتاده ...
آخرین دیدار با امام(ره)
ساعت 6 بعد از ظهر از دفتر مبارک با امداد تماس گرفتند، حاج سیّداحمد آقا گفتند: خودت را برسان! گفتم: چرا؟ گفت: خودت را برسان! شاید بنده با نیم ساعت، سه ربع فاصله بعد از تماس به جماران رفتم. دیدم خیلی شلوغ هست و جمعیت زیادی آمده اند. حاج سیّداحمد آقا یک گوشه ای نشسته بود. من رفتم سلام کنم، گفت: بیا اینجا! رفتم کنار ایشان نشستم، پرسیدم: چه خبر؟ گفت: همان طور که گفتم، هنوز هم به من امید می دهند، ولی من امیدی ندارم. شما از آن در داخل برو و امام را ببین! من رفتم، دیدم آنجا خانم ها نشسته اند؛ برگشتم. حاج سیّداحمد آقا گفت: نرفتی؟ گفتم نه! گفت: چرا؟ گفتم: آنجا خانم ها نشسته بودند، رویم نشد . ایشان گفت: خانوادهٔ امام بودند! پس از آن طرف برو، احوال امام را از تلویزیون ببین! رفتم در یک اتاق دیگر که تلویزیون نشان می داد، امام با چشمان بسته، یک لااله الا الله شکسته بر زبان آورد. ...
نظر امام این بود که آنها بیش از آنکه تعبّد داشته باشند، تمسّک دارند
جریان [رابطه] شما بیشتر با ایدئولوژی سازمان آگاه می شوید. البته بحث از سازمان نبود و بحث از این بود که ما جمعی هستیم که کار تشکیلاتی داریم، و اعتقاد به مبارزه مسلحانه داریم. در سفر بعد، به اتفاق حسین روحانی آمد که از کادرهای بالا بود و از آنهایی بود که روی او خوب کار کرده بودند و کسی بود که می توانستند به عنوان یک ایدئولوگ و تئوریسین روی او حساب بکنند. آمدند و خواستند که خدمت امام برسند و توضیحاتی را ...
تفریح در کنار خانواده از برنامه های همیشگی امام بود
توچه وقت آمدی؟ گفتم: دیروز از راه رسیدم، الان هم پیش شما آمده ام. گفتند: ما کمک می خواستیم، اما نمی دانستیم که شما هم آمده ای.... من در بیشتر روز ها برای دیدار با خانم، به خانه ای که در اختیار امام قرار داشت، می رفتم. یادم است یک روز، وقتی به دیدن خانم رفتم، ایشان گفتند: لباس شسته ایم، ولی کسی نیست که آن ها را آب بکشد. گفتم: من سریع آن ها را آب می کشم. لباس ها را آب کشیدم و، چون روی بند جا نبود ...
روایت دعایی از فراز و فرود های روزنامه اطلاعات/ ما اجازه نمی دادیم در اطلاعات به مرحوم مصدق بی حرمتی و ...
تامین خواهم کرد. بعداً شما اعتراض نکنید که من با حکم بنی صدر به اطلاعات رفتم و اینگونه آن را اداره می کنم. گفت نه اشکال ندارد، شما با هر کسی می خواهید تماس بگیرید، اشکال ندارد. من ابتدای کار خدمت مرحوم آقای شهید بهشتی - خدا رحمتشان کند- رفتم و به ایشان گفتم که چنین پیشنهادی به من شده و من هم تأکید کردم که از طریق شما و یاران شما نیرو می گیرم و کمک دریافت می کنم. ایشان هم استقبال کردند ...
قانون مشدی گری!
طیّب که تو یک سلول دیگه زندانی بود، بلند گفت: این حرف ها رو برای ننه ات بزن! یک بار گفتم، باز هم می گم، من با بچه حضرت زهرا در نمی افتم. فردا شب، صدایی از سلول طیّب آمد. فهمیدم دارن می برندشان برای اعدام. وقتی می رفتن، طیّب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگه یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلی ها شما رو دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم. نیم ساعت بعد، صدای رگبار اومد و ...
امام فرمود: اگر قرار به کشته شدن است می خواهم با مردم کشته شوم!
درآمیختگی عرفان امام خمینی با سیاست ورزی آن بزرگ، از مدخل های شاخص در شناخت شخصیت رهبر فقید انقلاب اسلامی به شمار می رود. در گفت وشنود منتشر نشده ذیل، زنده یاد آیت الله حاج شیخ نصرالله شاه آبادی، فرزند آیت الله العظمی حاج میرزا محمدعلی شاه آبادی استاد عرفان امام، در تحلیل این مقوله سخن گفته است. امید آنکه تاریخ پژوهان و عموم علاقه مندان را مفید و مقبول آید. ...
یادی از شهید عبدالرضا اسماعیلی در سالروز شهادتش
سرپل ذهاب و قصر شیرین به نام قلاویز مستقر بودم. روزی یکی از افسران مسئول که همراهمان بود از من پرسید یکی از بچه های ایلام را که در همین منطقه است می شناسم یا نه. من خبر نداشتم. گفتم: نه. کی هستن ایشون؟ گفت: آقای اسماعیلی اسمشه. تکاور کادری ارتشه. از این که یک همشهری کادری پیدا کرده بودم خوشحال شدم و خواستم او را ببینم. همراه آن افسر ارتش پیش عبدالرضا رفتم و از آن جا که دورادور همدیگر ...
انقلاب اسلامی ثمرۀ خون امام حسین(ع) و شهدای کربلاست
و اگر شهید شدیم، چه بهتر! زودتر به دیدار خدا می رویم. و ای پدر و مادر عزیز! اجر شما نزد خدا محفوظ است، و من امانتی نزد شما بودم. خداوند اگر قبولم کرد، او را شکر کنید که امانت را به صاحب امانت سالم دادید. در راه خودش دادید و خداوند به شما اجر و صبر و در آخرت روسفیدی در مقابل خدا و امامان عنایت فرماید. و امّا شما برادران گرامی ام! همان طور که می دانید، من آزادانه و با علاقه خود به جبهه ...
جان بازی در میدان مین
امام رضا (ع) رفتیم. وارد که شدیم، محمدرضا جلو من را گرفت که کمی صبر کن کارت دارم مادر. وقتی ایستادیم ادامه داد که تو را به این امام رضا (ع) قسم می دهم از من دل بکن؛ از من بگذر تا شهید بشوم. گفتم: نه مادر جان! امیدوارم هیچ کس آرزوی شهادت به دلش نماند اما شما هروقت پیر شدی، اشکالی ندارد؛ شهید شو. محمدرضا خیلی خوشحال شد، رو به گنبد امام رضا (ع) کرد و گفت: آقا! شنیدی که مادرم رضایت ...
چرا حضرت شاه چراغ، ابوالفضلِ امام رضا(ع) نامیده شدند
موسی کاظم(ع) به سراغ فرزند بزرگ شان رفتند و سعی داشتند با ایشان بیعت کنند، حضرت شاه چراغ برخواستند و فرمودند من بیعت شما را پذیرفتم ولی خودم هم در بیعت برادرم حضرت علی بن موسی(ع) هستم. همگی با هم حرکت کرده و خدمت امام رضا(ع) رسیدند و با حضرت بیعت کردند و به همین جهت ایشان به عنوان امین ولایت شناخته شدند و حتی به ابوالفضل علی بن موسی الرضا(ع) معروف هستند. به گفته تولیت آستان مقدس شاه چراغ ...
امین ولایتش می خوانند و چشم و چراغ مردم شهر شیراز است/شاه چراغ نگین درخشان فارس
تقدیم انگشتر ولایت و ادای این دین امانت سنگین الهی، در گام نخست هم من و هم تمام فرزندانم با شما جانشین بر حق سلسله پاک ائمه معصومین بیعت کرده و قول می دهیم که تا آخرین نفس، یاری رسان خاندان عصمت و طهارت و امام حاضر خویش باشیم . ام احمد(س)، راه و رسم امانتداری را به فرزندانش آموخت این زن، کسی نبود جز ام احمد(س)؛ هم آن که به زیبایی هر چه تمام تر راه و رسم امانت داری را ادا کرده و ...
حضور کاروان زیرسایه خورشیددر جمع پرسنل نیروی انتظامی دشتستان (تصاویر+فیلم)
صبح امروز همزمان با دهه کرامت و از سری برنامه های پانزدهمین دوره جشن های مردمی زیر سایه خورشید خادمین حرم رضوی در قالب کاروان زیر سایه خورشید، با پرچم متبرک گنبد حرم آن امام همام با استقبال امام جمعه دشتستان، فرماندار دشتستان، مسئول کانون های خدمت رضوی شهرستان وارد شهرستان دشتستان شدند. به گزارش دیارجنوب به نقل از آستان نیوز " خادمان کاروان زیر سایه خورشید ابتدا در جمع سبز پوشان نیروی ...
مرحوم دعایی یک روزنامه چند ورقی را به یک موسسه عظیم فرهنگی تبدیل کرد
شغل شما خبرنگاری که نبوده؟ گفت نه. در پایان صحبتهاش به من گفت، روزنامه اطلاعات کم برای آسایشگاه میاد و وقتی دست من می رسد بیات شده،گفتم: یعنی یک ماه دیرتر به شما می رسد در جوابم گفت نه، پرسیدم پس کی می رسد؟ گفت: سه روز بعد چاپ من گفتم جناب دعایی و جناب دکتر نفیسی انسانهای خوبی هستند بنده به دفترشون زنگ می زنم شاید سهمیه روزنامه آسایشگاه را زیاد کردند و بهش قول دادم که اگر دوباره مسیر ...
چرا به احمد بن موسی (ع) شاهچراغ می گویند؟
دلیل است؛ دلیل اول: خونخواهی برادرشهیدشان امام رضا(ع) با کاروانی عظیم که تا 15 هزار تن هم گفته اند و دومین دلیل برای دیدار برادر در مرو که در میانه راه متوجه شدند که امام(ع) را به شهادت رسانده اند و احمد به همراه نزدیکان خود راهی شیراز شد و سرانجام درجریان جنگ به شهادت رسیدند. وی به شهرت احمد به موسی به شاهچراغ اشاره کرد و افزود: اقوالی است از جمله اینکه در زمان عضدالدوله دیلمی پیرزنی نزد ...
چاپخانه ذوب آهن
یک روز من سوار اتوبوس شدم که ذوب آهن بیایم، سر کوچه ای اتوبوس نگه داشت که مسافر سوار کند، دیدم یک آقایی از کوچه بیرون آمد و زنش با هل دادن او را سوار اتوبوس کرد. من پرسیدم جریان چیست؟ گفتند این کارگر دچار افسردگی شدید شده و کارگر فولادسازی هم هست و نمی خواهد سر کار بیاید. همان روز من نزد مهندس کیوان آرا که رئیس فولادسازی بود، رفتم. او هم در توصیف همین کارگر می گفت هر روز که سر کار می آید عصرها در بلندی می ایستد و پایین را نگاه می کند و من یک نفر را گذاشته ام که مواظب او باشد، مبادا خودش را از بالا، پایین بیندازد. من نزد مدیرعامل آقای مهندس شهیدی رفتم و گفتم در بین کارکنان با افسردگی و فرسودگی مشاهده می شود و خیلی ها هستند که در ذوب آهن این طوری هستند. ...
خاطرات پاسدار بیت امام از امام امت/ گفتم آقا دعا کنید شهید شوم
اتفاق دیگر پاسداران قرار شد نوبت به نوبت خدمت ایشان برسیم و عرض ادب کنیم امام با همان لباس ساده و کلاهی که بیشتر اوقات به سر داشتند روی یک صندلی چوبی نشسته بودند و با لبخند ما را نگاه می کردند نوبت که به من رسید به آرامی سلام کردم و به نشان عرض ادب دستشان را بوسیدم از این دیدار با امام بی نهایت خوشحال بودم. مراسم عقدی که در بیت امام برگزار می شد بخشی از فعالیت های بیت امام ...
احمد مدرس زاده: می خواستم بوشهر را به یک ونیز کوچک تبدیل کنم/ رییس انرژی اتمی، فریدون سحابی ، به من ...
نماز می خوانند. خود آقای خامنه ای فرمودند که به خلفای راشدی توهین نکنید که پس از این پیام از طرف الازهر تبریک گفتند. رفتم بیت و درخواست ملاقات دادم. 4 روحانی گذاشتند پیش من و من با ایشان صحبت کردم ولی آخرین نتیجه این بود که به من گفتند مراجع در قم مخالفند . فکرشهر: جناب مدرس زاده، شنیده ام شما هیچ وقت حقوق نگرفته اید؛ چرا؟ من کاری نکرده ام و ما مدیون ملت ایرانیم و باید به مردم ...
ناگفته های سیدمحمدحسن خامنه ای برادر کوچک تر رهبری/ خاطراتی از رفت و آمد با آقا
.... من و بچه هایم سعی می کنیم منش آقا را دنبال کنیم، حتی مثلا فرض کنید در دسته بندی های بیرون، قرار نمی گیریم. اوایل رحلت امام بود. خدمت آقا رسیدم و گفتم شما فرموده بودید در آن سخنرانی 14 اسفندتان که بنز و اینها را مسئولان سوار نشوند. یادتان است؟ من یک چیزی گفتم، ایشان دو تا نکته را گفتند. البته به یک مناسبتی، پیش زمینه ای داشت، پیش زمینه اش هم این بود که من که رفتم تهران، قرار گذاشتم معاون ...
سیاستمدار خوشنام و مطبوعاتی محبوب ایران رفت / دعایی درگذشت
لام و المسلمین سید محمود دعایی نماینده ولی فقیه و سرپرست موسسه مطبوعاتی اطلاعات فردا از حسینیه جماران برگزار خواهد شد. بیشتر بخوانید : ناگفته های دعایی از پیغام صدام به امام، پاسخ معنادار به نامه آیت الله مصباح یزدی، پیام تسلیت رهبری برای سحابی و ... روایت خواندنی روحانیِ معروف از ماجرای جدا شدنش از سازمان مجاهدین خلق /دعایی: امام گفت بازرگان به معاد اعتقاد دارد ...
روایت ناطق نوری از خاکسپاری امام(ره) / پشت پرده دو تابوت بدلی
دو سه روز پیکر امام(ره) در مصلی بود. بعد از این که نماز میت حضرت امام(ره) را مرحوم آیت الله گلپایگانی خواند جمعیت به سمت پیکر امام هجوم آوردند. با سرعت به طرف بهشت زهرا رفتم. به بهشت زهرا که رسیدیم نمی دانستیم کجا برویم. داخل جمعیت شدیم. مردم اطراف ماشین ریختند و اظهار ارادت می کردند. گفتند بگذارید ما هم با شما همراه و منتظر باشیم تا پیکر امام (ره) را بیاورند. در همین منطقه ...