تفریح در کنار خانواده از برنامه های همیشگی امام بود
سایر خبرها
آخرین دیدار با امام(ره)
ساعت 6 بعد از ظهر از دفتر مبارک با امداد تماس گرفتند، حاج سیّداحمد آقا گفتند: خودت را برسان! گفتم: چرا؟ گفت: خودت را برسان! شاید بنده با نیم ساعت، سه ربع فاصله بعد از تماس به جماران رفتم. دیدم خیلی شلوغ هست و جمعیت زیادی آمده اند. حاج سیّداحمد آقا یک گوشه ای نشسته بود. من رفتم سلام کنم، گفت: بیا اینجا! رفتم کنار ایشان نشستم، پرسیدم: چه خبر؟ گفت: همان طور که گفتم، هنوز هم به من امید می دهند، ولی من امیدی ندارم. شما از آن در داخل برو و امام را ببین! من رفتم، دیدم آنجا خانم ها نشسته اند؛ برگشتم. حاج سیّداحمد آقا گفت: نرفتی؟ گفتم نه! گفت: چرا؟ گفتم: آنجا خانم ها نشسته بودند، رویم نشد . ایشان گفت: خانوادهٔ امام بودند! پس از آن طرف برو، احوال امام را از تلویزیون ببین! رفتم در یک اتاق دیگر که تلویزیون نشان می داد، امام با چشمان بسته، یک لااله الا الله شکسته بر زبان آورد. ...
زندگی به سبک روح الله
خانم به مسافرت می رفت، اخم های امام درهم بود تا خانم برگردد. خانم که پایش به منزل می رسید آقا با لبخند به استقبال شان می رفت و می خندید. تو نباید بشوری؟! آقا نمی گذاشتند خانم در خانه کار کند. مثل بعضی از مردها این را وظیفه زن نمی دانستند که در خانه کار کند. اعتقاد داشتند زن اگر خودش دلش خواست انجام دهد ولی مرد نباید دستور بدهد و مثلا بگوید شام درست کن! دختر امام می گوید: یک بار ...
قتل وحشتناک پدر به دست دختر معتاد
: آن زمان به همه فامیل گفتم پدرم گم شده و نمی دانم کجاست. بعد هم خودم به کمپ رفتم، ترک کردم و به تهران آمدم، اما همیشه عذاب وجدان داشتم و به همین دلیل تصمیم گرفتم تسلیم شوم. در حالی که تحقیقات درباره ادعای این دختر آغاز شده بود برادرناتنی اش شناسایی شد و گفت: آن زمان من در شهر دیگری مشغول کار بودم اما به من گفته بودند پدرم خواهر ناتنی ام را معتاد کرده است؛ اما خبر قتل پدرم صحت ندارد و من ...
دختر زنجانی از قتل پدرش عذاب وجدان گرفت/ من قاتل پدرم هستم
و با ماشین به بیابان های اطراف زنجان بردم و جسد را به آتش کشیده و همانجا رها کردم. بعد هم به همه بستگانم گفتم پدرم به همراه دوستانش به سفر رفته و ناپدید شده است. پس از قتل به کمپ رفتم و اعتیادم را ترک کردم. سپس برای ادامه زندگی به تهران آمدم اما در این مدت عذاب وجدان داشتم و مدام کابوس جنایت می دیدم. به همین دلیل تصمیم گرفتم به این کابوس ها و عذاب وجدانم پایان بدهم و خودم را معرفی کنم. ...
خدمت به عالم آل محمد(ص) و صاحبان عِلم برایم مقدس است
نزدیک هیچ وقت اتفاق نمی افتاد. من تقریبا هفته ای و حتی هر روز برای جواب درخواستم به کتابخانه مراجعه می کردم و یک روز مسئول روابط عمومی کتابخانه بهم گفت: مسئول اداره خدمات که شما را به آنجا معرفی کردیم الان کربلا است. من آن لحظه به داخل صحن انقلاب رفتم و رو به حضرت گفتم: آقا می خواهی من حاجتم را از امام حسین(ع) بخواهم؟ و طی پیگیری هایم چندبار از حضرت خواسته بودم که قسمت شود در کتابخانه مشغول کار شوم ...
رابطه جنسی با زن سبزی فروش لو رفت
اعتنایی نداشتم و حتی با او لجبازی هم می کردم تا این که در یکی از همین جلسات با سپهر آشنا شدم. او جوان 25 ساله ای بود که هر روز مرا از محل جلسات به منزل می رساند و بین راه از زندگی خصوصی خودش صحبت می کرد. با آن که بیش از یک سال از زندگی مشترک او و همسرش نمی گذشت ولی اختلافات شدیدی با هم داشتند. در این میان من هم از سردی روابط عاطفی با همسرم سخن می گفتم تا این که آرام آرام ...
برای سلطان مینیاتور ایران
شد که فلان استاد از دنیا رفت، اما در ایران هیچ کاری نکردند! حتی بعد از فوت پدرم به مسئولین پیشنهاد دادیم که خانه ما را بخرند و به موزه تبدیل کنند اما گفتند شما باید خانه را اهدا کنید! متأسفانه مسئولین برای هنر خرج نمی کنند. من یادم است زمانی که به کیش رفتم و سردیس تعدادی از هنرمندان را در آنجا دیدم به مسئولین شهر اصفهان از جمله آقای جمالی نژاد شهردار وقت اصفهان گفتم که اصفهان شهر هنر و هنرمندان ...
عکس / دروازه بان تیم ملی هندبال جوانان چگونه کشته شد؟ + جزئیات
شرکت رفتم. او ادامه داد: ما روی زمین درختکاری و زراعت می کردیم اما مسئولان شرکت محصولات ما را نابود می کرد تا نتوانیم اعیان را به دست بیاوریم. ما حتی شکایت کرده بودیم ولی به جایی نرسیده بودیم. وقتی پدرم گفت تو عرضه نداری حق ما را بگیری، من تصمیم گرفتم انتقام بگیرم. ساعت حدود 7 صبح بود که به زمین مورد نظر رفتم ،آنجا 6 نگهبان در اتاقک های نگهبانی جداگانه حضور داشتند و من به سراغ نگهبانان ...
مرحوم دعایی یک روزنامه چند ورقی را به یک موسسه عظیم فرهنگی تبدیل کرد
شغل شما خبرنگاری که نبوده؟ گفت نه. در پایان صحبتهاش به من گفت، روزنامه اطلاعات کم برای آسایشگاه میاد و وقتی دست من می رسد بیات شده،گفتم: یعنی یک ماه دیرتر به شما می رسد در جوابم گفت نه، پرسیدم پس کی می رسد؟ گفت: سه روز بعد چاپ من گفتم جناب دعایی و جناب دکتر نفیسی انسانهای خوبی هستند بنده به دفترشون زنگ می زنم شاید سهمیه روزنامه آسایشگاه را زیاد کردند و بهش قول دادم که اگر دوباره مسیر ...
سایت عقد موقت پولدارمون کرد
که من به خلافکاری های او واقف بودم باز هم به خاطر همان هیجانات دوران نوجوانی و هوسرانی های عاشقانه قصد داشتم به هر طریق ممکن با او ازدواج کنم در این شرایط و با پیشنهاد عظیم به شمال کشور فرار کردیم و یک ماه با یکدیگر در استان مازندران بودیم ولی بعد از گذشت این مدت برادرم ما را در حالی پیدا کرد که خطبه عقد بین ما جاری شده بود. وقتی به خانه بازگشتیم و من به خانه پدرم رفتم او تا سر حد مرگ ...
فیلمی از میکاپ فریبا نادری در اتاق گریم / بتونه کاری خانم بازیگر در ملا عام!
سرخ معرفی شد و با سریال گل بارون زده باعث شد که اهالی سینما روی بازی او حساب ویژه ای باز کنند. او به جز بازیگری به خانه داری به ویژه آشپزی علاقه ویژه ای دارد و هرگاه که در منزل است، وقت خود را صرف آشپزی می کند. فریبا نادری می گوید: در سال 1363 به دنیا آمدم، از بچگی عاشق بازیگری بودم و بزرگ ترین آرزویم این بود که جای قهرمان فیلم هایی که دوستشان دارم، قرار بگیرم، اما پدر و مادرم مخالف ...
ببینید | منزل لوکس رضا رویگری در شمال تهران!/ مهمان نوازی رضا رویگری در خانه جدیدش + فیلم
داد و زمانی که این فیلم را دیدم یک جورهایی واقعا ترسیدم و فکر کردم نکند شخصیتش مانند شخصیت داخل فیلم باشد و برای همین تا یک مدت به تلفن هایش جواب نمی دادم تا اینکه خودش پیامک داد و من هم پرسیدم شخصیت شما همین طوری ست؟ و ایشان هم پاسخ داد آن فقط یک نقش است و سپس پیشنهاد داد “اجاره نشینها” و بعد “مختارنامه” را ببینم. پدرم مخالف ازدواجمان بود تارا کریمی که موقع ازدواج با رویگری ...
ادعای قتل پدربررسی می شود
...، اما مادرم همیشه مواظبم بود تا اینکه مادرم فوت کرد و از آن روز به بعد زندگی من رو به سیاهی رفت. افراد خلافکار زیادی به خاطر اعتیاد پدرم به خانه ما رفت و آمد داشتند. پدرم نه تنها از من حمایت نمی کرد، بلکه مرا معتاد به مواد مخدر هم کرد. من کینه زیادی از پدرم به دل گرفتم تا اینکه حدود دوسال قبل او را به قتل رساندم و جسدش را در بیابان های اطراف شهرمان آتش زده و دفن کردم. به همه بستگان گفتم که پدرم ...
روایت هایی کمترشنیده شده از سید اهل خبر
برای امام داریم. صدام حسین خواست امام نماینده ای که اختیار تام داشته باشد برای مذاکره به عراق بفرستند. من این را به امام گفتم و گمانم این بود که امام آقای هاشمی را برای مذاکره می فرستند. روز بعد که من خدمت امام رفتم، امام گفتند که من در عراقی ها حسن نیت نمی بینم و شما به آنها بگویید که ما در آینده نزدیک، انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را داریم که من ترجیح می دهم نمایندگان منتخب مردم، نماینده ای را ...
چگونه خانه مان را برای ورود سارقان ناایمن کنیم؟
قالب سرقت منزل تشکیل می شود عمده ترین عاملی که منجر به سرقت می شود، فراهم بودن شرایط سرقت است از جمله نداشتن حفاظ در بالکن و پنجره های مشرف به خیابان یا کوچه، نداشتن قفلی استاندارد درهای ورودی واحدهای آپارتمانی، خروج از منزل بدون انجام نکات ایمنی. همه این موارد سبب می شود تا سارق فرصت را غنیمت شمرده و بدون هراس و واهمه اقدام به سرقت کند چون شما با زبان بی زبانی به او گفته ای بفرمایید خانه گویا در را ...
اسرایی که خودشان سپاهی شدند/ کاک جلال دلش می خواست متوسلیان را یک بار دیگر ببیند اما ندید
مردم مریوان تقسیم می کردند. به همین خاطر هنوز هم مردم ارادت زیادی نسبت به حاج احمد متوسلیان و شهید بارنامه دارند. در آن زمان، این رفتار باعث شده بود که مردم مریوان به حاج احمد متوسلیان می گفتند: برادر احمد! و شهید بارنامه را کاک جلال خطاب می کردند. پدرم هیچ وقت دنبال پرونده جانبازی نبود کاک جلال در دوران مبارزه با ضدانقلاب سه بار مجروح شده بود. به گفته فرزند شهید، او حتی یک ...
خاطرات پاسدار بیت امام از امام امت/ گفتم آقا دعا کنید شهید شوم
و به لوداب برگشتم اما خانواده به دلیل طولانی بودن مسیر و نبود امکانات نتوانستند؛ وقتی برگشتم و این موضوع را تعریف کردم، حاج احمد آقا مقدار زیادی سکه دو ریالی قدیم به من دادند و گفتند تبرک شده است اینها را بعد خطبه عقد روی سر عروس خانم بریزید. آقا برای شهادتم دعا کنید ماموریتم در بیت امام پس از 6 ماه به اتمام رسید و می خواستم به جبهه اعزام شوم برای آخرین بار خدمت حضرت امام ...
ناگفته های سیدمحمدحسن خامنه ای برادر کوچک تر رهبری/ خاطراتی از رفت و آمد با آقا
مملکت صاحب دارد، صاحبش هم امام زمان (عج) است. ما لیاقت نداریم، اما او معرفت دارد. مملکت ما را دارد اداره می کند. خداوکیلی من این را خیلی جاها گفتم و همه هم می دانند و چیزی نیست که من بگویم. این مملکت در انقلاب پیروز شد، بعد از چند روز غائله کردستان، گرگان، گنبد، خوزستان، تبریز، هر کدام اینها یک مملکت را چپه می کند. کودتا، حمله طبس، بنی صدر، غائله مرحوم شریعتمدار، دعوای انجمن های فلان و فلان، جنگ، جنگ ...
چند روایت خواندنی از ساده زیستی پیر جماران
که ازدواج کرد دختر خود من بود. این قدر آقا سفارش کرده بودند که ساده باشد، تجملاتی نباشد، که دو سه روز قبل از اینکه عقد باشد مادرم به من گفت: آخر شما نمی خواهید خریدی کنید، آیینه و شمعدانی بخرید؟ گفتم آخر، خانم حرفی نزدند من هم دیگر حرفی نزدم. بعد خانم برادرم که وارد شد، چون خواهر داماد بود، مادرم به او گفتند شما چه وقت می خواهید برای عروس چیزی بخرید؟ ایشان گفتند که امام گفته اند این کار را نکنید ...
سیمای زیبای امام
دنیا رفته بودند و من برای اولین بار از پدرم نام امام را شنیدم. وی در جواب اینکه کاندیداهای بعدی برای مرجعیت چه کسانی هستند؟ گفت: حاج آقا روح الله، حاج آقا روح الله خمینی. از این زمان ایشان به عنوان یک شخصیت برتر و مرجعی که شایستگی دارد زعامت حوزه را بر عهده بگیرد، در ذهن من نقش بست. پدرم نام حضرت امام را به عنوان یک فرد شاخص و در حد بزرگان دیگری مطرح کردند و گفتند ایشان این صلاحیت را دارد ...
فیلم سرقت وحشیانه از مادر و دختر کرمانشاهی / نیمه شب مقابل خانه شان رخ داد +عکس
سرهنگ علیرضا دلیری در گفت وگو با خبرنگار رکنا در کرمانشاه اظهار داشت: روز 11 خردادماه چند سارق با استفاده از دیلم به قصد وارد یک منزل در می شوند. وی افزود: دقایقی بعد ساکنان این منزل که دو خانم هستند به قصد ورود به منزل همراه خوردی شخصی خود درب پارکینگ منزل توقف می کنند که با صحنه باز بودن درب منزل مواجه می شوند. فرمانده انتظامی شهرستان کرمانشاه تصریح کرد: سارقان به محض ...
روایت های تلخ از 15 خرداد 63 بانه، روزی که 605 نفر شهید شدند
به خانواده دادند همه اهل محل برایش شیون کردند خانه همسایه مان پر بود از جمعیت و همه فامیلهایشان جمع شدند و گریه و زاری می کردند. بعد از 2 ساعت سعی کردم از شلوغی و شیون محله فاصله بگیرم دور از چشم مادر بیرون رفتم در مسجد محله مان زنان و مردان زیادی جمع شده بودند تا جنازه ها را غسل دهند جنازه های زیادی در حیاط مسجد بود امروز نیز وقتی وارد این مسجد می شوم خاطره تلخ این حادثه را به یاد می ...
امام خمینی (ره) شخصیتی جریان ساز بود
... من این را که دیدم می گویم. پسرم را داشتم داماد می کردم. به دفتر امام پیغام دادم که می خواهم امام برای ازدواج پسرم و عروسم عقد بخواند. چهار کارت برای ما فرستادند، یکی برای من، یکی برای پدر عروس، یکی برای عروس و یکی برای پسرم. وقتی خواستیم آنجا برویم، خانم من گفت من هم می خواهم بیایم. من کارتم را به ایشان دادم و رفتیم و گفت خودت چه کار می کنی؟ گفتم من را به بالا می برند. آن روز اتفاقا رئیس ...
دستگیری عوامل سرقت مسلحانه به منزل سحر ریحانی بازیگر و کارگردان
مسلحانه به منزل سحر ریحانی بازیگر و کارگردان ایرانی،سارقان با همدستی زنی که از آشنایان صاحبخانه بود، به بهانه تحویل بسته کادویی به منزل سحر ریحانی رفتند. همسر این بازیگر در آن روز منزل نبود و درب خانه را پرستار کودکان باز کرد. سارقان وی را با اسلحه تهدید کرده و به زور وارد خانه شدند. پس از ورود به منزل سحر ریحانی، سارقان دست و پای همه افرادی را که در خانه حضور داشتند، بسته و شروع به جست و جو ...
برای اولین بار منتشر شد | روایت رهبری از جلسه محرمانه امام(ره) با سران قوا در مهر ماه 67 / امام گفتند : ...
حضرت امام خمینی رحمه الله در مهرماه 67، یعنی قریب به شش ماه مانده به رویدادهای فروردین 68 که به عزل آیت الله منتظری از رهبری آینده نظام و انقلاب انجامید، در جلسه ای با سران قوا (آقایان خامنه ای، هاشمی، موسوی، موسوی اردبیلی) و حاج سید احمد خمینی، ضمن تأکید مجدد بر کنار گذاشتن آقای منتظری، رهبری آیت الله خامنه ای را پیشنهاد داده بودند. این فایل صوتی، حاوی سخنانی است که حضرت آیت الله خامنه ای در یک محفل خصوصی، از دیدار محرمانه با حضرت امام خمینی رحمه الله در سال آخر عمر امام بیان می کنند؛ جایی که امام برای اولین بار در حضور سران قوا به ایشان می گویند شما رهبر بشوید . پایگاه اطلاع رسانی رهبری برای نخستین بار روایت رهبر انقلاب از این جلسه را در نماهنگ شم ...
وقتی امام (ره) برای شستن ظرف ها از محافظش پیشی می گرفت
شانه امام با هم نماز می خواندیم. یکی از نگرانی های من در این دو روز و نیم این بود که حواسم همه جوره به امام باشد. چون وقتی سفره صبحانه و نهار و شام را جمع می کردم، فقط کافی بود یک لحظه غفلت کنم، امام سریع به سمت ظرفشویی می رفتند و مشغول شستن ظرف ها می شدند. من باید مراقب می بودم که بعد از غذا به محض جمع کردن ظرف ها خودم بایستم ظرف ها را بشورم مبادا امام پیش دستی کند. این خاطره زبان گویایی هست برای ...
وحدت رویه امام خمینی و آیت الله بروجردی در مبارزه با شاه/ واکنش علما به حمله ساواک به فیضیه
... در منزل امام (ره) بودم و جز من و ایشان کسی نبود، می خواستم نامه را تحویل ایشان دهم. از باب امانتداری چیزی از نامه نمی دانستم، به یاد دارم که امام فقط پرسید آقای میلانی نظرشان درباره اصلاحات ارضی سیاست های کشور و اقداماتی که علیه روحانیت و حوزه های علمیه می شود چیست. گفتم نظر آیت الله میلانی این است که ما باید خود را مستعد کنیم برای دفاع از حریم ولایت و حوزه های علمیه. سه روز بعد مصادف با ...