درخواست عجیب دختر دبیرستانی از پلیس مشهد / پدرم با جن ها حرف می زند!
سایر منابع:
سایر خبرها
فرار د ختر 18 ساله از د ست اجنه!
التماس می کرد م که بازگرد یم. بالاخره پد رم د ر کنار اولین قبر پوست چرمی را آتش زد و من د ر حالی که آشکارا صد ای تپش قلبم را می شنید م و همه وجود م می لرزید ، به خانه بازگشتم. اکنون نیز مرد رمال چگونگی ارتباط با اجنه را به پد رم آموزش د اد ه است و خانه ما د ر اجاره اجنه قرار د ارد . هیچ چراغی د ر خانه روشن نمی شود و پد ر و ماد رم مد ام مشغول احضار اجنه هستند ، د ر حالی که من از ترس نمی توانم به خواب ...
جانباز انقلاب شهید دفاع مقدس شد
به همین دلیل پیکرش را به آنجا بردند و دفن کردند. بعد از شهادت بابا، مادرم در همین سنندج ماند و ما بچه های خانواده هم در همین شهر بزرگ شدیم. الان خانه ما در شهر سنندج است. هر سال تابستان برای زیارت مزار پدرم به مشهد می رویم. در یکی از این سفرها، غروب وقتی از مزار پدرم برمی گشتیم، حال و هوای عجیبی داشتم. درد بی پدری را با همه وجودم احساس می کردم. تصاویر پدرم را مدام در ذهنم مرور می کردم. خیلی ...
صحنه سازی برای فرار از اتهام قتل پدر
، من پا های او را نگه داشتم و مادرم او را خفه کرد و بعد هم جسدش را به بیابان های اطراف تهران بردیم و رها کردیم. وی ادامه داد: پس از این، پدر بزرگم خیلی بی تابی می کرد و من برای او نقش بازی می کردم تا اینکه تصمیم گرفتم این بار نقش دیگری بازی کنم و به پدر بزرگم گفتم احتمالاً پدرم در راه تهران تصادف کرده و جسدش در همان حوالی رها شده است. می خواستم با کشف جسد پدرم، پدر بزرگم را از انتظار رهایی دهم که دست ...
من پاهای پدرم را گرفتم، مادرم هم دور گلویش را گرفت و خفه اش کرد
...: اوایل خرداد امسال، پسر جوانی با مراجعه به پلیس یکی از شهرستان های اطراف تهران از ناپدید شدن پدر 52 ساله اش خبر داد و گفت پدرم برای انجام کاری روز گذشته از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. دوستان و فامیل هم از او خبری ندارند. با شکایت پسر جوان تحقیقات پلیسی برای یافتن مرد میانسال به نام شاپور آغاز شد. اما در حالی که تلاش ها برای یافتن سرنخی از وی ادامه داشت 15 روز بعد پدر شاپور با پلیس ...
من پاهای پدرم را گرفتم، مادرم هم دور گلویش را گرفت و خفه اش کرد
اوایل خرداد امسال، پسر جوانی با مراجعه به پلیس یکی از شهرستان های اطراف تهران از ناپدید شدن پدر 52 ساله اش خبر داد و گفت پدرم برای انجام کاری روز گذشته از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. دوستان و فامیل هم از او خبری ندارند. با شکایت پسر جوان تحقیقات پلیسی برای یافتن مرد میانسال به نام شاپور آغاز شد. اما در حالی که تلاش ها برای یافتن سرنخی از وی ادامه داشت 15 روز بعد پدر شاپور با پلیس تماس ...
قتل مرد 52 ساله به دست زن و فرزندش!
به گزارش تازه نیوز، مدتی قبل خانواده مردی میانسال به نام حجت، راهی اداره پلیس شدند و خبر از ناپدید شدن او دادند. آنها می گفتند که حجت که در اطراف تهران زندگی می کرد، آخرین بار برای انجام کاری از خانه خارج شده و قرار بوده تا شب برگردد، اما دیگر از او خبری نشده است. با این گزارش، تحقیقات مأموران برای یافتن ردی از مرد 52ساله شروع شد. اما روزها گذشت و ردی از او به دست نیامد. این درحالی بود که پدر حجت ...
شهیدی که سر و تن را به پیشگاه خدا احسان کرد و کربلایی شد
بیدار کرد. پدرم کلا آدم خونسرد، آرام و کم حرفی است، از خواب بیدار شد و نشست، با همان حالت خونسردی خطاب به برادرم گفت؛ پیرمرد تو را چه به جنگیدن؟ این درحالی بود که برادرم چهل و یک سال بیشتر نداشت. تنها جمله ای که پدر از روی دل نگرانی شدید، آن هم با زمزمه ای آرام زیر لب گفت، همین بود و دیگر هیچ تکاپو و بی قراری به خودش راه نداد. مادر بی خبر از همه جا در حال جمع کردن لباس هایی با رنگ های شاد بود ...
زیباترین حکایت های بهلول | حکایت بهلول و وزیر
...! این چاقو مطمئناً همان چاقوی گم شده پدر ماست. قاضی از مرد پرسید: ای مرد این چاقو را از کجا پیدا کرده ای؟ مرد در جواب قاضی بر اساس هر آن چه شب گذشته آموخته بود درباره چاقو توضیح داد و در پایان گفت: ای قاضی! این شش برادر پدر مرا کشته اند و اموالش را برده اند. دستور بده تا این ها اموال پدرم را برگردانند و تقاص خون پدرم را بدهند. شش برادر نگاهی به هم انداختند. آن ها در مخمصه ...
مسلمان شدن یک بهایی با رفتار شهید رجایی فر
تا تمام شود؛ بعد از پول خودتان استفاده کنید! آن روز پدرم یک پنجم حقوقش را به آنها داد. هم کلاسی ام چند وقت بعد به من گفت که پدرش زیارت عاشورایی را که لای کتاب ها بود، می خواند و اشک می ریخت. بعد هم که متحول شد و پیش روحانی مسجد محله شان اسلام آورد. می گفت: مادرم خیلی مخالفت نشان می دهد، اما پدرم دارد تلاش می کند که مادرم را هم مسلمان کند. از پدرم پرسیدم: چرا اصرار ...
زینت السادات بهشتی: شهید بهشتی هم در زمان حیات و هم بعد شهادت شان مظلوم بودند | ابعاد شخصیتی شهید بهشتی ...
یک فضای بسیار لذت بخش و دوست داشتنی برای ما فراهم می کردند. ایشان همیشه خوش رو و خوش برخورد بودند و با انس و الفت با ما رفتار می کردند. من که آخرین فرزند خانواده بودم، یاد ندارم زمانی پدر و مادرم کوچک ترین برخورد بدی با هم داشته باشند. همه اینها در رشد بچه ها اثر دارد، همیشه پدرم، مادرم را با عنوان خانم صدا می کردند و مادرم هم همیشه پدرم را با لفظ آقا صدا می کردند. این فضا، فضایی بود که ...
همدستی مادر و پسر برای کشتن پدر
کردند که این بار به قتل اعتراف کرد و گفت: پدرم به من زیاد پول تو جیبی نمی داد و همین باعث اختلاف ما شده بود. یک روز کارت بانکی اش را برداشته و 10میلیون تومان از آن برداشتم که متوجه موضوع شد و با من دعوا کرد. ازطرفی مادرم هم با او اختلاف داشت، نقشه قتل او را طراحی و اجرا کردیم. بعد جسد را در بیابان های حسن آباد انداختیم و وانمود کردیم او گم شده است. پدربزرگم دلنگران بود و گریه می کرد. با دیدن او ...
از قاتل شدن داماد در عروسی خود تا همدستی مادر و پسر برای قتل پدر
و اینکه می دیدم پیرمرد چطور انتظار بازگشت پسرش را می کشد عذابم می داد. دیگر نتوانستم بی تابی و گریه های پدربزرگم را تحمل کنم و تصمیم گرفتم او را به همان محلی ببرم که جسد پدرم آنجا بود اما همین کار باعث شد که لو بروم. اعترافات پسر جوان به قتل پدر کافی بود تا مادر او نیز بازداشت شود. زن 48 ساله وقتی متوجه شد که پسرش کلید اسرار جنایت شوهرش را در اختیار پلیس قرار داده و جزئیات قتل را بازگو ...
حاج قاسم می گفت شهادت احمد کمرم را شکست
پدرشان خوب نبود، برای کار و درس راهی کرمان می شود و، چون سن کمی داشتند با سختی و مشقت کار پیدا می کنند و بعد از مدتی پول هایش را جمع می کند و به خانه برمی گردد. بابا تمام دستمزدهایش را به پدرش می دهد. به ظاهر کم سن، ولی دنیایی از معرفت بود. ایشان کارهایش را مخلصانه برای خدا انجام می داد و اهل ریا وخودنمایی نبود. لباس سپاه و سفره عقد پدر و مادرم فامیل بودند و مادرم دختر عمه شان بود ...
عکس های ریحانه پارسا در جشن عروسی پدرش!
...> ریحانه پارسا کودک طلاق است و او چندی پیش در یک پست اینستاگرامی نوشته بود: از روزی که همراه با بابا به مقصد خانه مامان بزرگ برای زمان نا معلومی زندگی در آن با مامان و خانه ایی که حالا مال ما نبود خداحافظی کردیم این روزشمار شروع شد؛ تیر امسال 13سال میشود که حسرت دیدن پدر و مادرم برای یک لحظه کنار هم اشک حتی الان من است... من چند سال در محله ای پایین شهر تهران در خانه مامان بزرگ که بچه طلاق نوعی فحش بود و ...
پوشش والدین در منزل چگونه باید باشد؟
خود با پدر یا مادر است.در واقع کودکان درک زیادی از بلوغ و تغییرات آن ندارند.تصور برخی از آن ها این است که هرگز شبیه پدر یا مادر خود نمی شوند.اگر پدر یا مادر پوشش مناسبی نداشته باشند و کودک مدام در معرض دید اندام های زنانه و مردانه آن ها باشد شروع به مقایسه خود حتی با همجنس خود می کند.یعنی دختر بچه در ذهن خود مدام این وسواس فکری تکرار شونده را دارد که چرا بدن من شبیه بدن مادرم نیست ویا این که چه ...
تلخ و شیرین روزهای آقای دولنگ
بالاخره کی می شود که من به اصطلاح معروف شوم و بپرم و مادرم با این حرفش من را بسیار دلگرم کرد. هنوز بعد از گذشت این همه سال مردم چون این سریال در یادشان ماندگار شده از من درباره اش سوال می پرسند. امروز چطور؟ نسل امروز با دیروز حتما فرق هایی دارد، ارتباط بین تلویزیون با بچه ها و عکس آن را چطور می بینید؟ به نظر من در آن زمان ها، ما محدودتر بودیم و دو کانال تلویزیونی بیشتر نبود؛ حالا آن ...
صحبت های بسیار تلخ سینا مهراد درباره شرایط سخت زندگی اش | آدم دلش کباب میشه برای این بچه!
چشم آمد بحث تی شرت شخصیت بود. حسین نمازی گفته بود که می خواهد یک تی شرت فوتبالی تن شخصیت کند. چند تا تی شرت فوتبالی پوشیدم و گریم شدم. یک شب به خانه رفته بودم و داشتم با خودم فکر می کردم که ناگهان دیدم چقدر موهای من – آن جور که در تست گریم تصویب شده بود – شبیه مارادونا است. پیش خودم فکر کردم حالا که قرار است تی شرت فوتبالی هم بر تن این شخصیت برود، او را تبدیل به کسی کنیم که الگویش مارادونا است و ...
عکس عجیب غریب مریم معصومی همه رو متعجب کرد | مریم معصومی در حال موتور سواری دیده شد
روزی مهمان بیمارستان بودم. یک بار هم سرم شکست در حین تاب بازی. ماجرای تاب بازی هم از این قرار بود که سر سوار شدنش با بچه های عموم بحث مان شد و تاب از دست بچه ها رها شد و مستقیم خورد تو سر من و خلاصه دوباره کارم به بخیه زدن و بیمارستان کشید. مصاحبه با مریم معصومی : روز زیاد خوشایندی نبود ازاین جهت که مادرم می خواست مرا مستقل بار بیاورد. به همین خاطر یادم هست که روز اول مدرسه که ...
روایت نقاشی که 3 بار شهید شد!
؟ دوباره به جبهه می رود و همرزمانش را می بیند، همسنگرش چقدر امروز نورانی شده است، به فکرش می افتد که تصویر صورت او را هم نقاشی کند، این کار را می کند و یک هفته بعد همان رزمنده شهید می شود و ... قربانعلی بار دیگر به خانه برمی گردد، تصمیم دارد امروز نقاشی خودش را تمام کند، چون سه روز دیگر عازم جبهه است، نقاشی را دور از چشم اهالی خانه زیر رختخواب ها پنهان می کند و عازم نبرد با ...
از قتل خونین با ضربات چاقو تا بریدن گلوی همسر
کلانتری شفای مشهد حضور یافتند و از داماد قاتل شکایت کردند. از سوی دیگر با صدور دستوری ویژه قاضی دکتر صفری متهم 40 ساله این پرونده جنایی برای بررسی ابعاد دیگر این جنایت هولناک در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت و بدین ترتیب بازجویی های تخصصی توسط سرهنگ نوریان (افسر پرونده) ادامه یافت. قتل یک دختر برای بدحجابی سال 88 مأموران پلیس ورامین از قتل زن جوان ...
داستان کوتاه؛ تلخون صمد بهرنگی
. اما این جشن به حال تلخون اثری نداشت. برایش روزی بود مانند هر روز دیگر. همان مردم، همان سرزمین، همان خانه ی دختران تنه لش و شوهران شهوت پرست و راحت طلب، همان آسمان و همان زمین. حتی باد توفانزائی هم که هر روز عصر هنگام برمی خاست و خاک در چشمها می کرد، دمی عادت دیرین را ترک نکرده بود، این را فقط تلخون می دانست و حالش تغییری نکرده بود. یک روز به جشن مانده، مرد تاجر دخترانش را دور خود جمع کرد ...
ویدئو| بازگشت به آغوش خانواده پس از 23 سال؛ این دختر با جعل پرونده فوت فروخته شده بود!
قصاص را اجرا کرد چند روز بعد خودش قاتل شد! جنایت خونین در مشهد؛ مرد آجیل فروش گلوی همسرش را کنار سفره غذا برید! +تصاویر https://www.tazenews.com/wp-content/uploads/2022/06/دخترفروختهشدهبهآغوشخانوادهبازگشت.mp4 بیشتر بخوانید: قتل به خاطر حجاب؛ دختر عمویمان سر و وضع مناسبی نداشت/ رحیم با چاقو به سینه اش زد! فرار دختر 18 ساله به کلانتری؛ پدر و مادرم مدام در حال احضار اجنه و نوشتن طلسم هستند از ترس خوابم نمی برد! ...
یادتان باشد، ایران این 300 نفر را فراموش نمی کند
.... هر سه با هم در بیمارستان بستری می شوند. صبح روز ولادت امام علی و روز پدر، مادر از دنیا می رود. چند ساعت بعد، دختر را مشایعت می کنند برای تشییع پیکر مادرش و تازه در راه بهشت زهرا به او می گویند امروز قرار است پدر و مادرت را با هم به خاک بسپاریم. پدر تنها چند ساعت بعد از فوت پدر از دنیا می رود و نامش به فهرست شهدای مدافع سلامت اضافه می شود. به دخترک می گویند دست آخر خاله هم فوت کرد. دختر، پدر و ...
معرفی 10 چهره نامدار ایرانی در مجموعه کتاب کودکی نامداران
داستان کودکی 10 چهره ی نامدار عرصه فرهنگ، هنر و ادبیات ایران در قالب مجموعه ای با عنوان کودکی نامداران در دست انتشار است.
بابا به شاگردانش درس شهامت و ایثار می آموخت
رنگ و بوی دیگری گرفت. توصیف آن روز ها کار دشواری است. از آن به بعد تمام زندگی من که تازه عروسی کم سن و سال بودم شده بود انتظار و دعا برای سلامتی همسر عزیزم که بیشتر از جانم دوستش داشتم و دارم. شرم از خانواده شهدا مادرم می گوید: نیمه شب آنچنان به نماز می ایستاد که انگار سالیان سال مراحل سیر و سلوک را طی کرده است. در برابر ظلم و ظالم به هیچ وجه کوتاه نمی آمد. همان زمان هم برایش ...
رابطه با زنان و دختران در موسسه آموزشی
زن 43 ساله با بیان این که وضعیت نابسامان زندگی روح و روانم را به هم ریخته است و به دنبال چاره ای برای رهایی از این آشفته بازار هستم درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: پدرم را به خاطر ندارم چرا که زمان فوت او من شش ماهه بودم از آن روز به بعد مادرم سرپرستی من و خواهر و برادر بزرگ ترم را به عهده گرفت . آن زمان با آن که مادرم در 22 سالگی بیوه شده بود اما به خاطر آینده ما هیچ ...
تعبیرِ تلخِ خوابی که به حقیقت پیوست...
پیش خوابی دیدم و انشالله به موقع این خواب را با جزئیات در جایی خواهم نگاشت. در آن خواب به من نشان داده شد که پدرم قبل از اینکه از دنیا بروند، کتابی را خواهند نگاشت که این کتاب در زمان پس از مرگ ایشان منتشر خواهد شد. از این رو هر مرتبه که نوبت انتشار اثری از پدرم می رسید، اضطرابی شدیدی داشتم و وقتی کتاب منتشر می شد، آسوده خاطر می شدم زیرا می فهمیدم که این کتاب، آن کتابی نخواهد بود که قرار است پس از ...
قتل دختر جوان در ورامین / 2 پسر عمو وقتی زیبا خانه تنها بود به او حمله کردند + عکس
وضعی مناسب در جامعه حاضر شود. زیبا سکوت کرد به خانه شان رفت . وی ادامه داد: چند روز بعد من در محل کار بودم که علیم بار دیگر سراغ من آمد و گفت زیبا با رفتارهایش آبروی ما را برده است. او می گفت بهتر است سراغش برویم و او را گوشمالی دهیم . علیم با حرف هایش مرا وسوسه کرد .به همین خاطر ما مقابل خانه عمویم رفتیم .زیبا در خانه تنها بود که وارد شدیم .ما به او گفتیم بهتر است روی رفتارش تجدید نظر ...
ارتکاب جنایت توسط 2 پسر عمو / انگیزه قتل گلناز چه بود؟
زیاد بود و همه آنها ما را می شناختند. وقتی ما از گلناز خواستیم حجابش را بیشتر رعایت کند گلناز سکوت کرد و به خانه شان رفت. متهم ادامه داد: چند روز بعد من در محل کار بودم که علیم بار دیگر سراغم آمد و گفت گلناز با رفتارهایش آبروی ما را برده است. او می گفت بهتر است سراغش برویم و او را گوشمالی دهیم. علیم با حرف هایش مرا تحریک کرد. به همین خاطر ما مقابل خانه عمویم رفتیم. گلناز در خانه تنها بود ...