سایر منابع:
سایر خبرها
پولاد کیمیایی: خانم گوگوش! هیچ زن عاقلی شوهرش را به دست شما نمی سپارد!
پولاد کیمیایی، فرزند مسعود کیمیایی و گیتی پاشایی، دو ماه پس از مصاحبه جنجالی گوگوش، بار دیگر ویدئویی ضبط کرد و سخنانی را به تندی علیه گوگوش مطرح کرد. A post shared by Ghadeer Petrochemical Co (@ghadeerpetro) بیشتر بخوانید: . چندی پیش گفتگوی گوگوش درباره زندگی شخصی اش با موجی از انتقاد و اعتراض از جمله واکنش تند پولاد کیمیایی مواجه شده بود. ...
اعتقاد به خداوند در میان آمریکایی ها!!
...> اطلاعیه درباره ماجرای یارانه 300هزار تومانی ماجرای بازداشت 4 خواننده زن در میناب جزئیات تغییر فهرست یارانه بگیران تیر رانندگان تاکسی در قم به این زبان ها حرف می زنند! رویت توله یوزپلنگ آسیایی در حیات وحش خراسان صاحبخانه ها چقدر باید مالیات اجاره بدهند؟ توضیح درباره تعطیلی تئاتر نوید محمدزاده پولاد کیمیایی: خانم گوگوش! شما خیلی رندی حمله رائفی پور به فیلم جنجالی جشنواره مرگ مشکوک مرد تهرانی در استخر استوری گلایه آمیز وریا غفوری جنجالی شد رونمایی از نخستین خودروی کراس اوور ایران خودرو ...
همدستی مادر و پسر در قتل پدر
...، راهی خیابان ها می شد به این امید که شاید ردی از پسر گمشده اش به دست آورد. او حتی عکس پسرش را روی در و دیوار شهر چسبانده بود تا شاید خبری از او به دست آورد. نگرانی های پیرمرد ادامه داشت تا اینکه 2هفته بعد، نوه اش پیمان به او گفت: شاید پدرم تصادف کرده و جسدش در بیابان افتاده باشد . او ادامه داد: پدرم قصد داشت برای انجام یک معامله به تهران برود و احتمال دارد که از جاده حسن آباد به تهران رفته ...
روایت عجیب کودکانی که از والدین شان سرقت های میلیونی کردند
برود پیش پلیس تا شکایت کند اول فکر کردم که متوجه نمی شوند که من انجام داده ام، اما بعد ترسیدم و خودم به پدرم گفتم. به او می گویم وقتی پدرت متوجه شد، چه رفتاری با تو داشت؟ با کمی خجالت می گوید: سرم داد زد که من به سختی کار می کنم و پول پس انداز می کنم برای آینده ایت، آن وقت تو به راحتی آن را خرج بازی آنلاین می کنی؟ تا چند روز با من حرف نمی زد رفتار مادرم هم مثل قبل نبود از کارم پشیمان ...
حاج قاسم می گفت شهادت احمد کمرم را شکست
پدرشان خوب نبود، برای کار و درس راهی کرمان می شود و، چون سن کمی داشتند با سختی و مشقت کار پیدا می کنند و بعد از مدتی پول هایش را جمع می کند و به خانه برمی گردد. بابا تمام دستمزدهایش را به پدرش می دهد. به ظاهر کم سن، ولی دنیایی از معرفت بود. ایشان کارهایش را مخلصانه برای خدا انجام می داد و اهل ریا وخودنمایی نبود. لباس سپاه و سفره عقد پدر و مادرم فامیل بودند و مادرم دختر عمه شان بود ...
سبک زندگی شهیدبهشتی ازنگاه دختر بابا/ مردی از تبار خوبان
گروه زندگی -نفیسه خانلری: محبوبه سادات بهشتی که حالا کارشناس ارشد فقه و مبانی حقوق اسلامی است، در زمان شهادت پدر، 7 سال بیشتر نداشت. او کوچکترین فرزند آیت الله بهشتی بود و شاید کمترین بهره را از وجود پدر برده بود اما با این حال، حرف های بسیاری برای گفتن دارد و به خوبی می تواند شخصیت شهید بهشتی را برایمان وصف کند. محبوبه سادات سال هاست روی شناسایی شخصیت پدر کار می کند و هرروز و هرسال، زوایای ...
خاطرات خواندنی حجت الاسلام قرائتی از سیلی امام(ره) و نماز شهید بهشتی
اعتنا بودی که میگفتم کافر شده ای، من ناراحتم که چرا خبر نداشتی؛ بعد فرمود: این غذا را خادم من می آورد تا پشت درب منزل آن فقیر، آنگاه شما غذا را به خانه او ببر و بگو می خواهیم امشب با هم شام بخوریم. مرد فقیر پس از دریافت غذا گفت: احدی از ماجرای من خبر نداشت شما چطور خبردار شدید که ما چیزی برای خوردن نداریم. * هشت بار زایمان در یک سال مرجع تقلید آیت اللَّه سید ابوالحسن اصفهانی ...
تغییر سرنوشت خانواده شهید با فرار از سربازی! + عکس
سوریه و در کسوت دفاع از حرم به شهادت رسید. آنچه در ادامه می خوانید، بخش اول از گفتگو با این پدر شهید است که در خانه محقرشان و با حضور مادر بزرگوار شهید انجام شد. از سرکار خانم محمودی، همسر مدافع حرم، شیرعلی محمودی هم سپاسگزاریم که موجبات این ارتباط و گفتگو را فراهم کرد. در فضای مجازی جز یک معرفی کوتاه، چیزی از شهید عباس حسینی وجود نداشت. اطلاعتمان از این شهید بسیار اندک است. به این بهانه ...
گریه و شیون نرگس محمدی بر سر جنازه اش | نرگس محمدی از دست رفت
های هنری آشنایی داشت، از طرفی تمام اعضای خانواده ام به فیلم علاقه مند بودند.اما موضوعی که وجود داشت این بود که خانواده ام اصرار داشتند اول درسم تمام شود و بعد به طور جدی وارد عرصه بازیگری شوم که خدا را شکر این اتفاق هم افتاد. مادر نرگس محمدی می گوید: من از نرگس در مورد کارهای خانه راضی ام. نرگس تنها دوست من بوده و همیشه در کنار من حضور داشته، البته این چند ساله به دلیل مشغله کاری کمی ...
مردی که برای ایران یک ملت بود
عمر ما که برای پاسخ دادن به این اراجیف تلف شود. این در حالی بود که بعد از پیروزی انقلاب، مصر بود از قلهک به مرکز شهر نقل مکان کنیم. می گفت باید سطح زندگی مان با قشر متوسط جامعه یکی باشد. پیگیری های شهید بهشتی برای نقل مکان به ثمر رسید و قرار شد به طور موقت در منزل یکی از دوستان خود در خیابان ایران ساکن شوند. روزهای اول تیرماه بود که اثاثیه را به خانه جدید بردند. مانده بود چند کتابخانه که پسرها قصد داشتند روز هفتم آنها را هم ببرند. محمدرضا تعریف می کند: پدر قرار بود شب به خانه جدید بیاید اما درست ساعت9شب ساختمان حزب جمهوری منفجر شد و ایشان به شهادت رسید. ...
تجربه زندگی در یک خانواده تلفیقی
ای که در آن مردی دیگر با مادرم زندگی می کرد و دو بچه هم سن و سال من داشت برای من شوک دیگری بوجود آورد. راستش از رابطه مادرم با آن آقا اذیت می شدم و دلیلش برایم گنگ بود. چون دلبستگی خاصی به پدرم هم نداشتم. در آن خانه هم اختلاف وجود داشت. بیشتر هم سر ناسازگاری ما بچه ها با هم. اصرار داشتند بگویند که شما ها دیگر با هم خواهر برادر هستید. اما من و آن ها نه مادر واحدی داشتیم و نه از یک پدر بودیم. دوران ...
اگر یک خواهر یا برادر داشتم همه چیز عوض می شد
زندگی کلاً کوچک بود، باید قناعت و صرفه جویی می کردیم و این عادت مان شده بود. وقتی آدم بچه است، روزگار با تمام بالا و پایین هایش بسیار عادی به نظر می رسد. سال ها گذشت تا فهمیدم که داشتم در فقر نسبی بزرگ می شدم. اگر برای چیزی که می خواستیم پول کافی داشتیم، فقط به این دلیل بود که برای مان درونی شده بود اقتصادی زندگی کنیم. همان طور که هر چیزی در زندگی بچه از پدر و مادر اثر می گیرد. این سبک زندگی ...
سهیل مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و از من فیلم و عکس تهیه کرد!
فرار کردم و به شمال رفتم، اما دوباره به خانه برگشتم و به ناچار ماجرای آن شب را به پدر و مادرم گفتم و به درخواست خانواده ام، برای شکایت به اداره پلیس آمدم. با شکایت دختر نوجوان، پرونده ای در شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران تشکیل شد و به دستور بازپرس محمد امین تقویان تحقیقات برای بازداشت پسر جوان ادامه دارد. همچنین در اکوایران ببینید : سرعت چاپ پول در کدام دولت بیشتر بود؟ ...
مسلمان شدن یک بهایی با رفتار شهید رجایی فر
پدر هم کلاسی ام تکان دهنده بود. بابا 200 هزار تومان هدیه هم لای قرآن گذاشته بود. همه چیز کادو شده بودند. هدیه را داد و گفت: این کتاب ها که هدیه دادم، برای ما خیلی مقدس و عزیز هستند. اگر آنها را نمی خوانید، نخوانید؛ اما بی احترامی نکنید. همینکه این کتاب ها در منزل شما باشند، گره ها را باز می کنند. لای قرآن هم مبلغی به نیت خرج خانه گذاشتم. اما شما را قسم می دهم که اول از این پول برای منزل خرج کنید ...
حکایت هایی از احترام به پدر و مادر توسط شهدا
نمی دید. از او درباره این ماجرا جویا شدیم. گفت که مادرم مرا با هزینه کار در منازل مختلف بزرگ کرده است برای همین خیلی دعا می کند که من زنده به شهرمان برگردم، دعای مادر برای من سپر می شود. وی ادامه داد: قبل از عملیاتی به مادر خود سر زد و برگشت. به ما گفت که بچه ها حل شد و ایشان در همان عملیات شهید شد. زمانی که تابوت او را برای خاکسپاری بردیم، مادرش جلوی چشم همه بچه ها روی تابوت زد و گفت دیدی پسرم دعا کردم که شهید شوی. ...
من پاهای پدرم را گرفتم، مادرم هم دور گلویش را گرفت و خفه اش کرد
...: اوایل خرداد امسال، پسر جوانی با مراجعه به پلیس یکی از شهرستان های اطراف تهران از ناپدید شدن پدر 52 ساله اش خبر داد و گفت پدرم برای انجام کاری روز گذشته از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. دوستان و فامیل هم از او خبری ندارند. با شکایت پسر جوان تحقیقات پلیسی برای یافتن مرد میانسال به نام شاپور آغاز شد. اما در حالی که تلاش ها برای یافتن سرنخی از وی ادامه داشت 15 روز بعد پدر شاپور با پلیس ...
زینت السادات بهشتی: شهید بهشتی هم در زمان حیات و هم بعد شهادت شان مظلوم بودند | ابعاد شخصیتی شهید بهشتی ...
.... ارتباط شخصی دکتر بهشتی و رفتارشان با من مانند پدر و فرزند بود. ما با هم 20 سال اختلاف سن داشتیم و ایشان خیلی احساس فرزندی به من داشتند و من هم نسبت به ایشان همین طور بودم. یعنی آنقدر رفتار پدرانه، استادانه و مهربانانه ای با من داشتند که من وقتی در سن 12 سالگی پدرم را از دست دادم، کمتر احساس فقدان پدر را کردم، چون ایشان خیلی از این نظر مراقب بودند که یک وقتی به من آسیبی نرسد. ارتباط ...
از قاتل شدن داماد در عروسی خود تا همدستی مادر و پسر برای قتل پدر
، راهی اداره پلیس شدند و خبر از ناپدید شدن او دادند. آنها می گفتند که حجت که در اطراف تهران زندگی می کرد، آخرین بار برای انجام کاری از خانه خارج شده و قرار بوده تا شب بازگردد اما دیگر از او خبری نشده است. با این گزارش، تحقیقات مأموران برای یافتن ردی از مرد 52 ساله شروع شد اما روزها گذشت و ردی از او به دست نیامد. این درحالی بود که پدر حجت به شدت بی تابی می کرد و هر روز به اداره پلیس می ...
صحبت های طوفانی پولاد کیمیایی درباره خواننده خانم + فیلم
به گزارش سایت طلا،پس از آنکه شبکه من و تو درخواست پولاد کیمیایی برای انجام گفتگویی با او در رابطه با ادعاهای مطرح شده از سوی گوگوش در خصوص خانواده ی کیمیایی را بی پاسخ گذاشت، پولاد کیمیایی خود اقدام به انتشار جوابیه ای در قالب چند ویدئو در اینستاگرامش کرده است. پولاد کیمیایی گفت:داستانی که خانم گوگوش در مصاحبه درباره ی آشنایی اش با پدر من گفت سرتاسر دروغ بود. Your browser ...
من پاهای پدرم را گرفتم، مادرم هم دور گلویش را گرفت و خفه اش کرد
اوایل خرداد امسال، پسر جوانی با مراجعه به پلیس یکی از شهرستان های اطراف تهران از ناپدید شدن پدر 52 ساله اش خبر داد و گفت پدرم برای انجام کاری روز گذشته از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. دوستان و فامیل هم از او خبری ندارند. با شکایت پسر جوان تحقیقات پلیسی برای یافتن مرد میانسال به نام شاپور آغاز شد. ...
جانباز انقلاب شهید دفاع مقدس شد
به همین دلیل پیکرش را به آنجا بردند و دفن کردند. بعد از شهادت بابا، مادرم در همین سنندج ماند و ما بچه های خانواده هم در همین شهر بزرگ شدیم. الان خانه ما در شهر سنندج است. هر سال تابستان برای زیارت مزار پدرم به مشهد می رویم. در یکی از این سفرها، غروب وقتی از مزار پدرم برمی گشتیم، حال و هوای عجیبی داشتم. درد بی پدری را با همه وجودم احساس می کردم. تصاویر پدرم را مدام در ذهنم مرور می کردم. خیلی ...
صحنه سازی برای فرار از اتهام قتل پدر
، من پا های او را نگه داشتم و مادرم او را خفه کرد و بعد هم جسدش را به بیابان های اطراف تهران بردیم و رها کردیم. وی ادامه داد: پس از این، پدر بزرگم خیلی بی تابی می کرد و من برای او نقش بازی می کردم تا اینکه تصمیم گرفتم این بار نقش دیگری بازی کنم و به پدر بزرگم گفتم احتمالاً پدرم در راه تهران تصادف کرده و جسدش در همان حوالی رها شده است. می خواستم با کشف جسد پدرم، پدر بزرگم را از انتظار رهایی دهم که دست ...
زندگی ترسناک دختر 18 ساله در خانه پدر و مادر خرافاتی
نمی دانم این رمال حرفه ای چگونه با رفتار و گفتارش پدرم را تحت تاثیر قرار داده بود که حدود یک ماه بعد و به طور ناگهانی موتور سیکلت پدرم پیدا شد. از همان زمان به بعد دیگر زندگی پدر و مادرم تحت تاثیر فالگیر و رمال قرار گرفت. آنها چنان به این رمال کلاهبردار اعتقاد پیدا کرده بودند که باورتان نمی شود در زندگی ما فقط رمال حکم می کند و همه درآمد پدرم به جیب او سرازیر می شود یک روز پدرم مرا به ...
همدستی مادر و پسر برای کشتن پدر
کردند که این بار به قتل اعتراف کرد و گفت: پدرم به من زیاد پول تو جیبی نمی داد و همین باعث اختلاف ما شده بود. یک روز کارت بانکی اش را برداشته و 10میلیون تومان از آن برداشتم که متوجه موضوع شد و با من دعوا کرد. ازطرفی مادرم هم با او اختلاف داشت، نقشه قتل او را طراحی و اجرا کردیم. بعد جسد را در بیابان های حسن آباد انداختیم و وانمود کردیم او گم شده است. پدربزرگم دلنگران بود و گریه می کرد. با دیدن او ...
زیباترین حکایت های بهلول | حکایت بهلول و وزیر
که دنبال صاحب این چاقو می گردم تا آن را به صاحبش برگردانم اگر این چاقو مال این برادران است من با رغبت این چاقو را به آنها می دهم. قاضی رو به شش برادر کرد وگفت: شما به چاقو نگاه کنید! اگر مال شماست آن رابردارید. برادر بزرگ چاقو را برداشت و با خوشحالی لبخندی زد و گفت: ای قاضی من مطمئن هستم این چاقو همان چاقوی گمشده پدر من است. پنج برادر دیگر چاقو را دست به دست کردند و گفتند: بلی ای جناب ...