نماز شب های خاص شهید مبینی با خیر رساندن به رزمنده ها
سایر منابع:
سایر خبرها
رزمندگان چگونه محرم عزاداری می کردند؛ جانباز دفاع مقدس پاسخ می دهد
ایرج رادمهر در گفت و گو با خبرنگار ایثار و شهادت ایرنا افزود: برخی از رزمندگان که در خطوط عقب تر از خط مقدم بودند و در آنجا کمتر تیراندازی و خمپاره زده می شد و احتمال آسیب به افراد کمتر بود یک سنگر بزرگ را با استفاده از گونی های شن یا بلوک درست و از آن به عنوان حسینیه برای برپایی نماز جماعت، جشن ها و مراسم سوگواری ائمه اطهار (ع) استفاده می کردند. وی افزود: رزمندگان قبل از شروع ماه محرم ...
جهاد موهبتی که با پیروزی انقلاب اسلامی نصیب مردم ایران شد
مأمور کردیم بایستد و به محض شنیدن صدای سوت خمپاره و راکت علامت دهد تا ما از خودروها پیاده شده و پناه بگیریم که چندین بار هم این اتفاق افتاد و الحمدلله مورد اصابت خمپاره قرار نگرفتیم و در چنین شرایطی موفق شدیم آن جاده را احداث کنیم. *واکنش انقلاب به انحلال وزارت جهاد سازندگی راه اندازی بسیج سازندگی بود شاهکار مهندسی پل های معلق اروند، جاده سیدالشهدای جزیره مجنون، پل بعثت و غیره ...
یاد امام ره و شهدا در هیئت علی اکبرع
...؛ یعنی 2روز بعد از شروع جنگ. اسیر شدنش ماجرای جالبی دارد و آن را برای مان تعریف می کند: با شروع جنگ های نامنظم آموزش نظامی دیدم و سال 58راهی کردستان شدم. آن زمان نیروی رسمی سپاه پاسداران بودم. در تکاب و بعد هم سقز و بانه فعالیتم را شروع کردم. آن زمان شهید بروجردی فرمانده سپاه کرمانشاه بود. شب 31شهریور از طریق تلویزیون متوجه حمله نیروهای عراقی به خاک ایران شدیم. برای دفاع از حریم کشور تا دم مرز ...
شهیدانی که دست در دست سالار شهیدان داشتند
مسجد و فعالیت های فرهنگی حفظ کنیم که همان شب، ابراهیم را در خواب دیدم. تمامی بچه های مسجد را جمع کرده بود و می گفت: از طریق تشکیل هیئت بچه ها را حفظ کنین و بعد در مورد نحوه کار توضیح می داد. مرام و شیوه ابراهیم در برخورد با بچه های محل نیز به این صورت بود که پس از جذب به ورزش، آنها را به سوی هیئت و مسجد سوق می داد و می گفت: وقتی دست بچه ها تو دست امام حسین(ع) قرار بگیره، مشکل حل می شود ...
از شام بلا، با شور و نوا شهید آوردند/ گلستان میزبان آلاله های خونین
. شهدایی که هر یک، قاسمی برای بی بی لیلا روایت ما بوده اند. غروب داشتم توی باغچه حیاط به سبزی ها آب می دادم و مشغول رسیدگی به مرغ و جوجه ها و کارهای روزانه بودم. صدای زنگ تلفن خانه را شنیدم، آرام آرام و لنگ لنگان به سمت خانه رفتم تا به تلفن برسم قطع شد. کنار تلفن نشستم تا نفسی چاق کنم، بلکه شاید دوباره تلفن زنگ بزند. دوباره تلفن زنگ خورد، آقای جعفری است. رئیس سپاه ...
مداوای مجروحان؛ چیزی فراتر از دانش پزشکی
برای کسی که ترکش به سینه اش خورده و نیز تجویز سرم و خون انجام می شد. از همان لحظه ورود به منطقه، صدای توپ و خمپاره شنیده می شد. آنجا شرایط استریل کامل مجروحان را نداشتیم. به دلیل رملی بودن منطقه گرد و خاک زیادی وارد اورژانس می شد و کار را سخت تر می کرد. مشکلات امدادگری در اوایل جنگ ترومای جنگی یا مجروحیت جنگی با ترومای شهری متفاوت است. دکتر ظفرقندی درباره تفاوت های این نوح جراحت ...
سوخت رسانی و دفاع از شهر
ادامه داشت، ولی در خرمشهر 5 درصد از مردم عادی در شهر مانده بودند و بقیه یا رزمنده بودند یا برحسب وظیفه حضور داشتند. کارمند 60981 تا پایان سال 63، در ستاد سوخت آبادان انجام وظیفه می کند و پس از آن به عنوان مسوول سوخت گیری هواپیمایی آبادان انتخاب می شود: در شرکتی به نام انفا که روبه روی پتروشیمی ایران- ژاپن در ماهشهر است، مستقر شدیم و وظیفه تامین سوخت هلی کوپترهای هوادریا، هاورکرافت، شنوک و کبری بر ...
روایتی از مبادله آتش میان مسلسل و قلم!
کردند و تحویل ساواک دادند. از آنجا به طرف شهربانی فرستاده شدم و پس از سؤالاتی، برگه رسمی تبعیدی یعنی نامه عملم را به دست چپم داده و به طرف ماهان کرمان روانه نمودند و به شما چه بگویم؟ مرا دست به دست فروختند و خریدند. در مدت دو روز و یک شب، پس از پیمودن 300 فرسنگ راه، تحویل آخرین مشتری یعنی پاسگاه بخش ماهان دادند. یک سال در آنجا تحت مراقبت بودم. در آن محیط زمینه را مقتضی دیده و بناء اقامه نماز جمعه ...
یادکردی از شهید غلامعلی رجبی/هیأت جای کشتی گرفتن مدّاحان نیست...
او پرسیدم : کجا رفتی؟ با شوخی جواب داد : به دوربین ها بگو چرا آمدند؟! یا جای من است یا جای دوربین. برادر حسین مؤمن -قرار بود آن شب حرکت کنیم به سمت اسلام آباد و نزدیک غروب بود که متوجّه شدم آقا غلامعلی برای بچه های دسته، روضه حضرت رقیّه می خواند. آن قدر این روضه را با سوز می خواند که بچه های گردان دور او حلقه می زدند. به یکی از بچه ها گفتم : غلامعلی نوربالا می زنه، بعید می دونم سالم برگرده ...
فرار از خانه امن برای رسیدن به جبهه ناامن
، از همان منطقه رزمندگان محاصره شدند. ما به عنوان نیروی زرهی قرار بود، جاده ای 17 الی 18 کیلومتری پشت عراقی ها را می گرفتیم تا عراق نتوانند نیرو کمکی بفرستند و آنها هم که در خط هستند فرار کنند.. این جاده در تپه ای به نام تپه تیره در دشت عباس قرار داشت. ساعت دوازده و نیم شب عملیات شروع شد و ما تقریباً ساعت 2 به منطقه مورد نظر رسیدیم. قبلا که آنجا را شناسایی کرده بودیم، به میدان مین برخورد نکرده بودیم ...
معجزات و کرامات امام حسین(ع) در حق شهدا (بخش اول)
استخوانها را هم از بین می برد ولی باز هم اثر نکرد و پیکر شهید سالم بازگشت. پیکر نورانی و معطر بود و موهای سر و صورتش تکان خورده بود. مادر شهید می گوید موقع دفن محمدرضا، حاج حسین کاجی به من گفت: شما می دانید چرا بدن او سالم است؟ گفتم: از بس ایشان خوب و با خدا بود. ولی حاج حسین گفت: راز سالم ماندن ایشان در چهار چیز است: هیچ وقت نماز شب ایشان ترک نمی شد؛ مداومت بر غسل جمعه داشت؛ دائما با ...
فرهنگ دینی، وجه تمایز جامعه اسلامی ایران با دیگر جوامع بشری است
...> هر قدر از پشت سر، از روبه رویم بیشتر هر قدر از دست تازیانه اش کردم فرار آن سیاهی باز می آمد به سویم بیشتر هرچه کمتر گریه کردم، هرچه کمتر گم شدم هی تبسم کرد و زد سیلی به رویم بیشتر من به خود گفتم می آید، بچه ها گفتند: نه ریخت از عباس آنجا آبرویم بیشتر از همان عصری که دیدم خیمه ها آتش گرفت با همه قهرم ولیکن با ...
اشعار روز سوم محرم / به مناسبت شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
گوشهایم می گذارم دست خود را شاید نبینی زینت و زیور ندارم وقتی نمانده گیسویی روی سر من کاری دگر با شانه و معجر ندارم لب می گذارم روی لبهایت پدر جان تا اینکه جانم را نگیری، بر ندارم ******************* اشعار شب سوم محرم – مصطفی متولی پای دختر بچه وقتی غرق تاول میشود پابه پایش کاروانی هم معطل میشود دست بسته خواب هم ...