سایر منابع:
سایر خبرها
سرنوشت اولیاخوان و اشقیاخوان تعزیه/تعزیه خوان هایی که شهیدشدند
تعزیه می کردند. آخرین نقشی که مهرداد در تعزیه اجرا کرد در روز 28 صفر بود و نقش امام سجاد(ع) را بازی کرد. *آخرین تعزیه در 28 صفر مهرداد 16 ساله بود که یک روز به خانه آمد و گفت می خواهم به جبهه بروم. گفتم در این سن و سال تو را چه به جنگ مادرجان! گفتم عمو خسرو به تو شمشیربازی را در تعزیه یاد داده است. در جبهه, جنگ با اسلحه است. گفتم ما از جنگ در آبادان فرار کردیم و به تهران آمدیم ...
مشک آبی که حیثیت یک لشکر را گرفت
هاشم یک به یک به میدان می روند همان جا که علی اکبر حسین تمام قد رفت و اربا اربا بازگشت، عباس کوه آتش فشان خاموشی بود که اگر اراده می کرد، گدازه های خشمش تمام جبهه دشمن را می سوزاند و خاکستر می کرد اما آنچه این آتش فشان را مهار کرده تنها ادب و اطاعت عباس از ارباب و مریدش حسین ابن علی فرزند زهراست. اما راز اذن میدان ندادن حسین چیست؟ گویا حسین هم نمی تواند از عباسش دل بکند و به میدان رفتن ...
نهمین روز محرم؛ روزی به نام حضرت ابوالفضل(ع)
تو را مشاهده کنم، برادر مرا به خیمه نبر چون شرمنده اطفال تو هستم. وقتی حضرت ابوالفضل(ع) گریه کرد امام حسین(ع) به او گفت برادرم چرا گریه می کنی گفت: برای تنهایی تو گریه می کنم من الان که دارم جان می دهم سرم در دامن تو است اما تو وقتی شهید می شوی کسی نیست سر تو را در دامان بگیرد. حضرت ام البنین بعد از شهادت پسرانش کنار بقیع می نشست و صورت چهار قبر به یاد چهار پسرش درست می کرد ...
حامد و مش نعمت و چوب خدا
چوب خداست. دست مرا هم می بینی؟دست یک بنده ی خداست. خودت هم که گفتی بنده ی خدا هستی. حالا بگو ببینم آیا اشکالی دارد که بنده ی خدا با چوب خدا، بنده ی دیگر خدا را کتک بزند؟ آنگاه دوباره چوب دستی اش را بلند کرد و بر پشت حامد کوبید. حامد از جا بلند شد و در حالیکه از درد به خود می پیچید گفت: از آنچه گفتم معذرت می خواهم. باغ، باغ خداست ولی من نباید دزدانه داخل آن می شدم. چوب هم چوب خداست ولی تو را به خدا دیگر مرا با آن نزن! مش نعمت با شنیدن این سخنان چوب دستی اش را بر زمین انداخت و گفت: زود از باغ من بیرون برو و سپس از آنجا دور شد. ...
قتل وحشتناک باجناق زیر چرخ های خودرو!
برگزار شد و مرا هم به جشن عروسی در تالار دعوت کردند ولی من به خاطر این که می دانستم احتمال درگیری وجود دارد، قصد رفتن به مجلس عروسی را نداشتم اما با اصرار اطرافیان به ناچار عازم عروسی شدم. آن روز مقداری آب معدنی، شیرینی و دیگر لوازم را به سالن مخصوص بانوان بردم تا در آن جا توزیع کنند ولی زمانی که از تالار بیرون آمدم و سوار پراید شدم ناگهان فیض محمد (برادر ناتنی و باجناقم) را در آن سوی ...
شعر شب نهم محرم
خورد و در پر من رفت چشم قشنگ تو سه شعبه ی مسموم وای چه ها بر تو ای برادر من رفت گفت مرا هم ببر به علقمه – گفتم : زودتر از رفتن تو مادر من رفت رفتی با رفتن تو دست حرامی تا بغل گوشواره ی دختر من رفت طفل رضیع مرا رباب کفن کرد فکر کنم دیده آب آور من رفت جان حسین – روی نیزه باش مراقب دیدی اگر سمت ...
مقتل جانسوز حضرت علی اکبر(ع)
مرا قطع کردی و خویشاوندی مرا با رسول خدا حفظ نکردی، امیدوارم خداوند کسی را بر تو مسلط سازد که در رختخواب تو را ذبح کند. آنگه محاسن خود را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: خدایا تو شاهد باش که شبیه ترین مردم به پیامبرت از حیث آفرینش و اخلاق و گفتار به سوی این قوم رفت که هرگاه مشتاق سیمای رسول تو می شدیم به چهره اش می نگریستیم . بارالها پسرم اکبر رفت گل نورسته ی من دیگر رفت ...
متن روضه شب هشتم محرم حضرت علی اکبر (ع)
شو ببینه .. اینا همه برات مقدمه بوده روضه زیاد شنیدی میخوام زودی روضه بخونم ای عصایِ پیریِ بابا بلند شو از جا به خاطرِ دل لیلا بلند شو تا در کنار پیکر تو جان نداده ام آرام جانم از دلِ صحرا بلند شو ای با ادب به مویِ سپیدم نگاه کن روی مرا زمین نزن از جا بلند شو یعقوبِ دل شکسته به بالینت آمده ای یوسف مقطع الاعضاء ...
سخنان امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا / پیامبر(ص) خبر شهادتم را به پدرم داده بود
با حسین(ع) به سلامت بگذرد، گفت: برو در پناه خدا، تا آنگاه که همراه سایر مردم به نزد ما آیی. مروان به ولید گفت: به خدا قسم اگر اکنون بیعت نکرده از تو جدا شود، دیگر هرگز مانند اکنون بر او دست نخواهی یافت، تا آنگاه که کشته های بین شما و او بسیار شوند. او را نگه دار تا یا بیعت کند یا سر از بدنش جدا کن ! حضرت از جا برخاست و به وی گفت: یا بن الزرقاء تو مرا می کشی یا او؟! به خدا ...
پرده هشتم: قاسط بن زهیر تغلبی؛ فرمانده ای که رخت شهادت را بر تن برادرانش دوخت
...! خودش را از آغوشم بیرون کشید و گوشه ی اتاق مچاله شد، صدای هق هقش خونم را به جوش آورد، یقه اش را گرفتم و از زمین بلندش کردم: برخیز پسر تغلب! بزرگان خاندانت به عزایت بنشینند! تو را چه شده که چون کنیزکانِ بی دست وپا به گریه افتاده ای؟! با خشم نگاهی انداخت و رو گرفت، مسقط در آستانه ی در ایستاده بود. ما می رویم حال او هم چندان خوش تر از کردوس نبود، خاکی و خونی بودند ...
نام همسر حضرت قاسم چه بود؟
خود آمد تا اذن جهاد بگیرد اما امام حسین (ع ) به او اجازه جهاد نمی داد. امام حسین به دلیل علاقه ای که به فرزند برادر داشت ، به او اذن رفتن به میدان را نمی داد و فرمود : ای یادگار برادر ، با حضور تو تسلی می جویم. قاسم که برای رفتن به میدان نبرد در پوست خود نمی گنجید از این وضع ناراحت شد و در گوشه ای نشست و با حالاتی از حزن واندوه بنای گریستن نهاد. اما شهادت علی اکبر ، قاسم را بی طاقت نمود و دیگرموسم ...
پشت پرده بازیگرشدن خسرو شکیبایی
چهارپایه ی بلند بغل دیوار بود و آقاهه مرا بلند کرد گذاشت روی چهارپایه بغل گونی آرد و گفت: حالا شدیم هم اندازه. بعد ادامه داد که تو قرار نیست چیزی بگویی و من فقط توی چشم هات نگاه می کنم، اگر توانستی جلوی خنده ات را بگیری در امتحان قبولی، اما اگر خنده ات بگیرد رفوزه می شوی. بدون این که شکلکی دربیاورد زل زد توی چشم من و من بی دلیل خنده ام گرفت. با قسم و آیه ی بسیار گفتم: آقا قبول ...
مقتل شب نهم؛ چگونگی شهادت حضرت عباس(ع) میر و علمدار سپاه+ اسناد دقیق
به گزارش برنا؛ حضرت امام حسین (ع) به ایشان فرمودند: ای برادر! تو علمدار منی و از رفتن تو لشکر من از هم میپاشد. حضرت عباس فرمود: ای برادر بزرگوار! سینه من از کشته شدن برادران و یاران و دوستان تنگ شده است و از زندگی ملول شده ام و آرزومند لقای حق تعالی گردیده ام و دیگر تاب دیدن مصیبت دوستان ندارم و می خواهم در طلب خون برادران و خویشان دمار از مخالفان برآرم. آن امام غریب فرمود که: اگر عازم ...
حضرت علی اکبر علیه السلام: جنگ است که گوهر مردان را آشکار می کند
تو را چنان که قطع کردی رَحِم مرا و مبارک نفرماید بر تو آن چه را که آرزو می کنی و مسلط کند بر تو بعد از من کسی را که را در خانه ات تو را بکشد چرا که قرابت مرا با رسول خدا (ص) مراعات نکردی. پس به صوت بلند این آیه مبارکه را تلاوت فرمود: اِنَّ اللّهَ اصْطفی آدمَ وَنُوحاً وَ آلَ اِبراهیمَ وَ آلَ عِمرانَ عَلیَ العالَمینَ ذُرِّیَةً بَعضُها مِن بَعضٍ وَاللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ. از آن سوی ...
اشعار شب تاسوعا
مرتضی امیری اسفندقه: اگر چه مادر تو، دختر پیمبر نیست کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست حسین، پیش تو انگار در کنار علی ست کسی چنان که تو، هرگز شبیه حیدر نیست زلال علقمه، در حسرت تو می سوزد کنار آبی و لب های تفته ات، تر نیست به زیر سایه ی دست تو می نشست، حسین چه سایه ای و چه دستی! شگفت آور نیست؟ حدیث غیرتت آری شگفت آور ...
اثر پارتی بازی
. در آن زمان رئیس بنیاد شهر ما به خاطر اینکه آشنای خودش را سرکار بیاورد، به من گفت: حقوق شما از بنیاد قطع می شود و نیازی به سرکار رفتن نداری، ولی من با اصرار گفتم اشکال نداره حقوق و مستمری ام هم قطع شود، می خواهم شاغل شوم، با این حال هنگام صدور معرفی نامه برای مثال اداره 6 نفر تقاضای جذب نیرو کرده بود، بنیاد 12 نفر را معرفی کرد تا فقط نیمی از این افراد جذب شده و مابقی بمانند. ...
سروده هایی در مدح حضرت علی اکبر (ع)| آمدی مثل عمو جانت عَلم برداری
رفتن دریغا وصف او در بیتهای ما میسر نیست شگفتا ! مانده ام باید به جز اکبر چه گفت او را که از اوصاف او گفتن کم از الله اکبر نیست الا شاعر چه می جویی میان واژگان او را فقط یک بیت را در خور اگر داری بیاور ، نیست علی های حسین بن علی مانند هم هستند برادر را چه کس گفته است مانند برادر نیست!! همین یک بیت را یک روضه می خوانم ؛ عبا پهن ...
آسمان بودی و آخر به زمین افتادی
سوگواره هایی عاشورایی از محمد مبشری ***=================*** با منِ تشنه لب اِی مشک وفاداری کن دلِ اهل حرم این جاست تو دلداری کن همره آبِ درونت به زمین می ریزد آبرویم به بر یار خریداری کن خواهم آبی ببرم بهر گلویی کوچک آه اِی مشک زمین خورده مرا یاری کن یاد لب های حسین آب نخوردم هرگز یاد مظلومی او باش تو غمخواری کن ...
گفت وگو با حاج غلامرضا عینی فرد زنجانی/ موافق استفاده از موسیقی در مداحی نیستم
تنبیه شوند، بچه ها می گفتند اگر دستمان خاکی باشد درد را کمتر احساس می کنم برای همین دستم را به آجر فرش کف کلاس مالیدم و آماده کتک خوردن شدم، یکهو از جایم بلند شدم و گفتم: من بودم ، در همین حین بود که یک صدایی مثل وز وز باد در گوشم پیچید که گفت: عینی فرد ... معلم به سمت من برگشت و گفت: عینی فرد، اگر یکبار هم مثل قبل بخوانی کاری با تو ندارم! اگر نتوانی آنقدر می زنم که...، همین جا بود که عشق ...
نخستین شهید بنی هاشم در میدان کربلا
که به سوی آن ها جوانی رفت که از نظر جمال و کمال و سخن گفتن، شبیه ترین مردم به رسول توست و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر تو بودیم به چهره علی اکبر می نگریستیم. حضرت علی اکبر (ع) به میدان آمدند و با دشمن می جنگیدند و چنین رجز می خواندند: من علی پسر حسینم، سوگند به کعبه، ما نزدیک تر و شایسته تر به (مقام) پیامبر (ص) هستیم. سوگند به خدا نباید پسر زنازاده (ابن زیاد) بر ما حکومت کند، با شمشیر ...
4 بار خواستگاری امام خمینی(ره) از همسرش / مهریه چقدر بود ؟! + عکس خدیجه ثقفی
ماهی که آقام مرا به زور نگه داشت، خیلی ناراحت بودم. مراحل خواستگاری شروع شد آقاجانم می گفت: از طرف من ایرادی نیست و قبول دارم. اگر تو را به غربت می برد، آدمی است که نمی گذارد به قدسی جان بد بگذرد. روی رفاقت چند ساله اش روی آقا شناخت داشت. من می گفتم که اصلاً قم نمی روم و جهاتی بود که میل نداشتم به قم بروم. پس چطور شد که به قم رفتید؟ ظاهراً خواب دیدید اگر یادتان هست بفرمایید ...
به احترام 6 دهه منبرهای شیخ حسین انصاریان
نشسته بودم. به او برخورد، با اشاره مرا خواست و گفت بیا برو بیرون. موقع رفتن هاشم صباغیان به من گفت: کارت تمام است. وقتی بیرون آمدم مشخصات مرا پرسید. خودم را معرفی کردم. علت دستگیری را از من سوال کرد و گفتم: قرآن و نهج البلاغه برای مردم تفسیر کرده ام. مقداری اخم هایش را درهم کشید و پرسید: ملاقاتی داشته ای؟ گفتم: نه. گفت: می خواهی ملاقات داشته باشی؟ گفتم: نه، بعد از این گفت وگوی کوتاه با کمال تعجب ...
امروز با مولانا : ز خاک من اگر گندم برآید...
ز خاک من اگر گندم برآید از آن گر نان پزی مستی فزاید خمیر و نانبا * دیوانه گردد تنورش بیت مستانه سراید اگر بر گور من آیی زیارت تو را خرپشته ام رقصان نماید میا بی دف به گور من برادر که در بزم خدا غمگین نشاید زنخ بربسته و در گور خفته دهان افیون و نقل یار خاید بدری زان کفن بر سینه بندی خراباتی ز جانت درگشاید ...
پیامک تسلیت تاسوعا 1401 + وضعیت واتساپ، استوری جدید، عکس نوشته پروفایل شب عاشورا
... با همان دیده ی زخمی نظری کن عباس شده ام بی کس و تنها مرا یاری کن تاسوعای حسینی تسلیت باد. از علقمه آمدی بگو یاس کجاست گل واژه عشق و شور و احساس کجاست دستت به کمر گرفته ای لب بگشا بابا تو بگو عمویم عباس کجاست؟ تاسوعای حسینی بر تمام یاوران علمدار کربلا تسلیت باد. با خدا عباس وقتی دست داد ه ...
زیارت عاشورا صوتی و متن با نوای حاج میثم مطیعی + دانلود
تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ خدا لعنت کند عمر بن سعد را و خدا لعنت کند شمر را و خدا لعنت کند گروهی را که اسب ها را برای جنگ با حضرتت زین و لگام کردند و برای جنگ با تو مهیا گشتند *- بِاَبی اَنْتَ وَ اُمّی لَقَدْ عَظُمَ مُصابی بِکَ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذی اَکْرَمَ مَقامَکَ وَ اَکْرَمَنی بِکَ پدر و مادرم بفدایت که تحمل مصیبت بر من بواسطه ظلمی که بر شما رفت سخت دشوار است پس از خدایی ...
دودمه/ شب تاسوعا
منشق شده فرق تو و خون شد جگر من ، برادر ابالفضل(ع) ، برادر ابالفضل(ع) دست تو جدا از تن و خم شد کمر من ، برادر ابالفضل(ع) ، برادر ابالفضل(ع) ای برادر جان چرا تنها ز میدان آمدی؟ ، پس علمدارت چه شد؟ محرم زینب(س) چرا مهبوت و حیران آمدی؟ پس علمدارت چه شد؟ ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ، علمدار نیامد سقای حسین(س) سید و سالار نیامد ، علمدار نیامد ...
پیام تبریک زیبا به مناسبت روز خواهر 1401 / عکس نوشته
دوست داشتن را داری! دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست می داری! دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق! دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند! دوستت دارم چون تو رو می خواهم و تو نیز مرا می خواهی! دوستت دارم از تمام وجودم، با احساس پر از محبت و عشق! دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور می کنی... خواهر یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی ...
پیام تبریک زیبا به مناسبت روز خواهر 1401 / عکس نوشته
دوست داشتن را داری! دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست می داری! دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق! دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند! دوستت دارم چون تو رو می خواهم و تو نیز مرا می خواهی! دوستت دارم از تمام وجودم، با احساس پر از محبت و عشق! دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور می کنی... خواهر یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی ...
شهید مهدی کاظمیان: حسین بن علی(ع) بزرگترین معلم ایثار و شهادت است
نتوانستم روزه ها را بگیرم از شما والدین و یا برادر عزیزم می خواهم که روزه های من را بگیرید و دو روز هم از سال گذشته باقی مانده است که مجموعاً 32 روز می باشد و در پیش یکی ازدوستان مقداری پول دارم که آن را بگیرید و به حساب 100 امام و یا به جنگ زدگان کمک کنید. اگرجنازه من به دستتان رسید مرا در قبرستان شهدای شیخان به خاک بسپارید. خداوندا دلم می خواست صدها بار به من جان بدهی تا آن را در راه تو بدهم. خدایا حسین گونه های زمانت را با سالار شهیدان حسین بن علی ع محشور بفرما. والسلام، خداحافظ ...