نقشه شوم برای ربودن دختر زیبای مشهدی
سایر منابع:
سایر خبرها
دسیسه سیاه برای لیلای 17 ساله / مرد تنومند عفتش را در رستوران متروکه برد !
رسیدیم که شبیه به یک رستوران متروکه بین راهی بود. با هم داخل رستوران شدیم اما ناگهان آن مرد کرکره مغازه را پایین کشید. من که ترسیده بودم پرسیدم پس سعید کجاست؟ چرا مرا به اینجا آورده ای که مرد قوی هیکل خنده شیطانی کرد و گفت: دختر ساده لوح زودباور ... وحشت کرده بودم، می خواستم فریاد بزنم و فرار کنم اما ... وقتی به خودم آمدم روی صندلی یکی از پایانه های مسافربری بودم. از دیدن خودم در ...
سرنوشت سیاه عروس 16 ساله مشهدی ! / مادرم را بدکاره نامیدند !
ماه بعد از این ماجرا روزی اسحاق به روستا آمد و ما نیز برای دورهمی شبانه به منزل عمویم دعوت شدیم. آن جا بود که دختر عمویم به شوخی سخنی را درباره ازدواج من و اسحاق مطرح کرد و خیلی زود با توجه زن عمویم مواجه شد. چند روز بعد آن ها با هماهنگی پدرم به منزل ما آمدند و مرا که سیزدهمین بهار زندگی ام را می گذراندم برای اسحاق خواستگاری کردند. با آن که پسرعمویم 17 سال از من بزرگ تر بود و علاقه قلبی ...
سرگذشت سیاه دختر رفیق باز ! / کیومرث آبرویم را برد
هرکاری انجام می دادم. او هم به خوش گذرانی و رفیق بازی هایش ادامه می داد تا این که سه سال به همین ترتیب سپری شد. من که دیگر احساس بلاتکلیفی می کردم از کیومرث خواستم مرا به عقد رسمی خودش درآورد اما او با شنیدن این جمله به توهین و فحاشی پرداخت و به شدت کتکم زد و دیگر حاضر نشد با من ازدواج کند. رفتارهای سرد و بی عاطفه او از آن روز به بعد درحالی آغاز شد که اکنون خانواده اش به خواستگاری دختر ...
فرار نو عروس 16 ساله با دوست پسرش/ در خانه ویلایی چه گذشت؟!
این زندگی خسته شده بودم، احساس تنهایی و بی کسی به سراغم آمده بود، نمی توانستم خودم را به کاری مشغول کنم، نیاز به کسی داشتم که در کنارش احساس آرامش کنم این در حالی بود که از عزیز متنفر بودم، او هر کاری می کرد که دل مرا به دست آورد من هر روز از او دورتر می شدم. یک روز در مدرسه از طریق دوستانم و به پیشنهاد آنها برای اینکه از این حالت کسالت بار رها شوم با شبکه مجازی لاین آشنا شدم. ابتدا نمی ...
تجاوز خواستگار پلید به نیلوفر در باغ | بهزاد فیلم گرفته بود
حتی نمی دانستم با بهزاد به کجا رفته ام و گفت وگوی ما چند ساعت طول کشیده است. از آن روز به بعد بهزاد مدام مرا تهدید می کند که از ارتباطمان فیلم و عکس تهیه کرده است و اگر با او ازدواج نکنم، آبرویم را می برد. من که از شنیدن حرف های او ترسیده بودم تصمیم گرفتم تا به هر طریق ممکن فیلم ها و عکس ها را از او بگیرم چرا که می دانستم اگر مادرم متوجه این ماجرا شود، حادثه ناگواری رخ خواهد داد. به ...
(ویدئو) تابوشکنی دختر جوان؛ راندن ریکشا در جامعه ای مردسالار
سایر رانندگان ریکشا، علیشاه نیز در هنگام جستجوی مشتریان با مشکلاتی روبرو می شود. او افزود: برای محافظت از خودم، سعی می کنم به خانواده ها یا زنان خدمات ارائه کنم. وی گفت که اگر ریکشای او خراب شود، خودش آن را هل می دهد و به مکانیکی می رسد تا آن را تعمیر کند. او افزود: وقتی بیرون می روم، مادرم مرا دعا می کند... و بعد از آن هیچ ترسی ندارم. او افزود: بخش بزرگی از درآمد من صرف خرید ...
درخواست قاتل پدر از خانواده اش
ناراحتی مادرم را و تنها به فکر این بودم که به هر قیمتی شده پول مواد را به دست آورم. با این حال پدرم با داد و فریاد وارد خانه شد و فحاشی کرد آنقدر عصبانی شدم که در یک لحظه کنترلم را از دست دادم و چاقویی را که در اتاقم پنهان کرده بودم برداشتم و به گردن پدرم زدم. بعد از ترس لباس پوشیدم و از خانه فرار کردم. آن شب به خانه برنگشتم و فردای روز حادثه هم متوجه شدم که پدرم فوت کرده است. متهم در پایان گفت: از روی خواهرهایم شرمنده ام و حالا هم راضی ام که قصاص شوم فقط از آنها می خواهم که حلالم کنند. پس از اظهارات متهم قضات برای صدور رأی وارد شور شدند. ...
توهین به خواهر آتش یک دعوا را شعله ور کرد!
پرهام به او تلفن کرده من زیاد تهدیدش را جدی نگرفتم تا اینکه یک روز به من زنگ زد و گفت برای حل اختلافمان به دیدارش بروم.شاکی گفت: سوار بر موتورسیکلت راهی محل قرار شدم. به محض رسیدن، پرهام از خودروی پژواش پیاده شده و شروع به عربده کشی کرده و چاقویی را روی پهلویم قرار داد و می خواست با زور مرا سوار خودرواش کند. وقتی شروع به داد و فریاد کردم با سر و صدایم کم کم رهگذران و اهالی جمع شدند و پرهام که موفق ...
تجاوز پسر جوان به دختر نقاش
ن اتاقک زندانی و از من سوءاستفاده و تجاوز کرد تا اینکه یک روز که از باغ خارج شده بود، به سختی طناب دست و پایم را باز کرده و از آنجا فرار کردم. اما به دلیل تزریق آمپول بیهوشی بی رمق بودم و وقتی خودم را به کنار جاده رساندم از هوش رفتم. پس از آن متوجه شدم که خانواده ای مرا نجات داده و به بیمارستان منتقل کرده اند. دختر جوان می گفت که داروهایی که ایرج به عنوان قرص لاغری به او می داده مخدر ش ...
معرفی خودش را به خاطر شناساندن اسلام و شهدا پذیرفت
، دوستانش او را میهمان و از ایشان به خوبی پذیرایی می کردند. انتخاب حجاب برتر ماحصل زندگی مشترک شان سه فرزند می شود؛ یک دختر و دو پسر. بلقیس بابایی از همان ابتدا از فضای خانه شان می گوید: فضای خانواده ما مذهبی بود. پدرم انسان معتقدی بود. وقتی که بزرگ شدم و متوجه شرایط خانواده شدم، خودم به عینه رفتار های پدرم را می دیدم. مادرم از همان اوایل آشنایی خاصی با اسلام نداشت. ایشان اسلام را بعد ...
اعتراف تلخ نوعروس 17 ساله مشهدی / شوهرم سایه مرد غریبه را در کنار هوویم دیده بود !
خانواده اش را به یاد نمی آورد. او از چندین سال قبل مواد مخدر صنعتی مصرف می کرد و برای تامین هزینه های اعتیادش به دنبال زباله های بازیافتی در سطل آشغال خانه های مردم می گشت و شب ها را نیز با دوستان معتادش در کوچه و خیابان یا پاتوق های حاشیه شهر و در زیر پل ها و پارک ها سپری می کرد. او آن قدر ظاهری آشفته و چهره ای وحشتناک پیدا کرده بود که مادرم برای حفظ آبرویش اجازه نمی داد حتی به محل ...
پریدن دختر از بالکن برای فرار از تعرض دوست پسر و دو پسر دیگر
رسیدگی به این پرونده با شکایت دختر 15ساله به نام ویانا آغاز شد . وی که همراه مادرش به پلیس آگاهی و رفته بود از 3 پسر نوجوان شکایت کرد. وی گفت: مدتی قبل در اینستاگرام با پسر 15 ساله ای به نام حامی آشنا شدم. ما در فضای مجازی چند مرتبه با هم صحبت کردیم و متوجه شدیم خانه هایمان در نزدیکی هم قرار دارد .یک روز در غیاب مادرم از حامی خواستم تا مقابل خانه مان بیاید تا یکدیگر را ببینیم. اما او ...
پیشنهاد کتاب اینگرید برگمن – داستان زندگی من – در زادروز اینگرید برگمن
حامی قدرتمند سال های کودکی او بود و توانست او را با محبت پرشورش سیراب کند. خیلی به او افتخار می کردم، اگرچه کار های من همیشه مایه مباهات او نبود. وقتی دختربچه بودم، تخیلی افسارگسیخته داشتم که مرا وا می داشت تا خودم را کاملاً چیز یا کس دیگری تصور کنم؛ از یک پرنده گرفته تا رعد و برق، مأمور پلیس و پستچی و حتی گلدان. روزی را به یاد می آورم که تصمیم گرفتم توله سگ شوم. وقتی پدرم به قاطعانه ...
27 آدم ربایی و زورگیری توسط 5 بچه محل در تهران / با خودروی مادر امید در شهر جولان می دادند
وسایل نقلیه عمومی استفاده می کنم. آنها مرا در بیابانی رها کردند که هیچ کسی آنجا نبود و هیچ کس مرا سوار ماشین نمی کرد. من با سختی خودم را به یک گلخانه در همان حوالی رساندم. صاحب آنجا گفت من اولین نفری نیستم که به این روش به دام افتاده ام و پلیس را خبر کرد . این شاکی گفت: مادرم همان روز از شنیدن این خبر بیمار شد و به بیمارستان رفت و چند روز در بیمارستان بستری بود. اما هنوز به حال عادی برنگشته ...
جوان 31ساله همه معصومین را زیارت کرد+عکس
خواست که اگر شهید شدم، دوست دارم زینبی و صبور باشی و خودش خیلی کمک کرد. من آن لحظه همه اش به یاد پدر و مادرم بودم. خیلی برایم مهم بود که پدر و مادرم غصه من را نخورند. حتی در آن 18 روز هم همه ش حواسم به آن ها بود. می خواستم بدانند که خودم انتخاب کرده ام و نمی خواهم غصه من را بخورند. **: این که می فرمایید 4 آذر است و تا شناسایی در معراج شهدا، باز هم 4-5 روز فاصله داریم... همسر ...
تنها مادرشهید ژاپنی چگونه به مرد ایرانی بله گفت؟
با پدرم صحبت کند! پدری که جوابش را می دانستم و بارها از او شنیده بودم که از هرچه خارجی است، بدش می آید. روز بعد، واسطه ژاپنیِ سروزبان دار، که سخن گوی آقای بابایی بود، به خانه ما آمد. من در خانه نبودم. او برای پدر، مادر، برادر و خواهرانم از تمدن ایران و مسلمان بودن آقای بابایی و اخلاق خوبش و سلامت او در گفتار و کردار و علاقه اش به ژاپن تعریف کرده بود. پدرم خیلی توضیح نداده ...
زندانی شدن سحر قریشی در دبی | سحر قریشی فرزندش را از دست داد
. امروز وقتی با خانواده ام بیرون می روم، مادرم دیگر نسبت به علاقه و واکنش مردم عادی رفتار می کند ولی گاهی اوقات خیلی کلافه و خسته می شود؛ مثلا زمانی که برای صرف شام به رستوران می رویم، آنقدر که من از جایم بلند می شوم تا با مردم عکس بیندازم یا جواب سلام و احوالپرسی آنها را بدهم، خانواده ام کلافه می شود؛ به همین خاطر ترجیحا زیاد با من بیرون نمی آیند یا مثلا زیاد نمی توانم به خانه اقوام بروم و معمولا ...
بررسی صدا و تصویر آدم ربا را گرفتار کرد
خاطر من با موتورسیکلتم به محل قرار رفتم. رهگذران به دادم رسیدند وی ادامه داد: در محل حادثه، وقتی بهروز مرا دید با عصبانیت از خودرویش پیاده شد و در حالی که وسیله ای شبیه به چاقو در دست داشت به من نزدیک شد و همان جسم برنده را به پهلویم گذاشت و تهدید کرد سوار خودرویش شوم. خیلی ترسیده بودم و احتمال دادم با توجه به تهدید های قبلی اش بلایی سرم بیاورد که شروع به داد و فریاد و از رهگذاران ...
ازدواج پسر 22 ساله مشهدی با شوگر 54 ساله / مادر 50 ساله داماد به کلانتری رفت!
نداشت و من دیگر نمی توانستم نزد خانواده ام بازگردم خلاصه درحالی که به رفتارهای او عادت کرده بودم یک روز صبح درحالی که پیژامه پوشیده بود از خانه خارج شد تا سطل زباله را بیرون از خانه بگذارد اما دیگر به خانه بازنگشت. چند ماه بعد خانواده همسرم پیغام فرستادند که به دادگاه بروم و طلاقم را بگیرم چرا که الیاس دیگر حاضر نبود با من زندگی کند من هم که هیچ پشتوانه ای نداشتم به ناچار پذیرفتم تا با ...
راز سیاه خودکشی سحر 18 ساله/ او 2 سال اسیر عشقی رضا بود/ ویدئو
. بعد از طلاقم یه قولی به خودم دادم که مثل یک مرد و حتی محکم و قوی تر از بچه هام حمایت کنم که کمبودهایی که از بابای معتادشون داشتن رو جبران کنم .همین کار رو کردم، در خونه های مردم کار کردم شبانه روزی تلاش کردم و 10 سال با سختی از جونم مایه گذاشتم که بچه ها سختی نکشن. تو این سالها از مردای زیادی پیشنهاد (ازدواج ،صیغه ، روابط نامشروع و..) شنیدم . ولی هیچ وقت اجازه هیچ کدوم از این ها رو به ...
همسرم چاقی مرا بهانه ای برای خیانت کرده!
اجتماعی کلانتری گفت: 28 سال قبل کرامت به خواستگاری ام آمد. او شغل آزاد داشت و جوانی سر به راه بود ،من هم که بعد از گرفتن دیپلم به امور خانه داری مشغول شده بودم با صلاحدید بزرگ ترها پای سفره عقد نشستم و با او ازدواج کردم، روزگار خوبی داشتم و به این زندگی مشترک عشق می ورزیدم وقتی صاحب یک دختر و پسر هم شدم شیرینی زندگی مان بیشتر شد در این سال ها اگرچه من به وضعیت ظاهری خودم بیشتر اهمیت می ...
10 سلبریتی زیبا و موفق دلیل مجرد بودنشان را فاش کردند
... بریمور چند وقت پیش گفت: من نمی دانم چگونه با کسی قرار بگذارم.هنوز به این نقطه نرسیده ام. من 2 دختر جوان دارم و نمی خواهم کس دیگری را به خانه بیاورم... برای درو نیز، فرزندانش پیش از هر شریک احتمالی اهمیت دارند. در این بین، این بازیگر به طور کامل از زندگی مجردی استفاده می کند و هیچ وقت هم نمی خواهد دوباره ازدواج کند. این بازیگر 64 ساله اعلام کرد که دیگر قصد ندارد با کسی ...
درخواست قصاص برای برادر خطاکار
آرامش از زندگی ام رفت و بیچاره شدم. درآمد خوبی هم نداشتم به همین خاطر فکر تهیه مواد مرا بیشتر اذیت می کرد. تنها راهی که می توانستم مواد تهیه کنم، این بود از پدرم پول بگیرم. او هم برای اینکه مرا تنبیه کند برای پرداخت پول سخت می گرفت و کارمان به درگیری می کشید. متهم در خصوص روز حادثه گفت: آن روز خیلی حالم بد بود. پول نداشتم مواد تهیه کنم و این موضوع مرا بیشتر عصبی کرده بود. ابتدا سراغ مادرم رفتم ...
شکایت مرد جوان از همسرش به دلیل خیانت/ زن خائن: فریب خوردم! رابطه کثیف زن شوهردار این گونه لو رفت!
فیلم تهیه کرده ، او را مجبور میکند تا تسلیم سلطه گری های شیطانی اش شود. با این شکایت زن جوان تحت بازجویی قرار گرفت . او گفت :مدتی قبل به خانه مادرم می رفتند که سوار یک پژو شدم و با راننده جوان درد دل کردم.من به او گفتم همسرم سرایدار است و وضع مالی خوبی ندارد .ساسان می گفت همسر و فرزندش در شهرستان هستند و تنهایی در تهران زندگی می کند .او شماره تلفن همراهم را از من گرفت و پس از ...
زن خائن تهرانی همکار مردش را به خانه کشاند!
کارمند یک شرکت خودروسازی به دنبال رابطه پنهانی با یکی از همکارانش وی را کشت. رسیدگی به این پرونده از سال 92 به دنبال پیدا شدن جنازه یک زن جوان در خانه اش در خیابان شریعتی تهران آغاز شد. شواهد نشان می داد مهناز 30 ساله در غیاب شوهر و دختر خردسالش با سیم تلفن خانه خفه شده است. همسر مهناز به پلیس گفت: همسرم در یک شرکت خودرو سازی کار می کرد. من صبح دخترم را به مهد ...
دوست دارم همه مسیرها را تاپ کنم/ سالن سنگنوردی کمبودها و مشکلات زیادی دارد
برگزار شد. فاطمه جان چرا سنگ نوردی سالنی را انتخاب کردی؟ - سنگنوردی را خیلی دوست دارم، از ارتفاع خوشم میاد. خاطره ای از اولین حضورت در سالن سنگنوردی برازجان داری؟ - حس خیلی خوبی داشتم دوست داشتم همه مسیرها را تاپ کنم اما چون تازه رفته بودم نمی توانستم، فقط یک مسیر چوبی بود که توانستم تاپ کنم. فاطمه خانم خواهرت حسنا هم سنگ نوردی سالنی کار می کند خاطره ...
اقدام شرم آور و شیطانی زن تهرانی با برادر شوهرش سوژه شد
برادرم به خانه اش رفتم ناگهان سه نفر وارد شدند و مرا با کتک و به زور از خانه خارج کرده و به کمپ ترک اعتیاد اجباری بردند. من اعتیاد دارم اما در این حد نیست که بخواهم در کمپ بستری شوم. سه هفته در کمپ شکنجه می شدم و در نهایت مسئولان کمپ زمانی که دیدند حالم وخیم است، ترسیدند و مرا آزاد کردند . این سناریو به دستور فرنوش بود و من از او شکایت دارم. کلاهبرداری زن جوان به بهانه وام ...