سایر منابع:
سایر خبرها
خیانت عروس 14 ساله قبل از ازدواج با داماد خیانتکار
شدم و با پیگیری و کنجکاوی که در گوشی صابر کردم فهمیدم با دخترهای دیگه هم در رابطه هست وقتی بهش گفتم و معترض شدم او هم قبول کرد که این کار رو کرده و بابتش عذر خواهی کرد ولی من هر کاری می کردم دیگه نمیتوانستم مثل قبل به او علاقه داشته باشم . صابر متوجه تغییر رفتارم شده بود و بجای اینکه جبران کند از من دور شد و رابطه ما هر روز سردتر می شد در حدی که در هفته شاید کمتر از 2 یا 3 ساعت همدیگه ...
عکس 19 سالگی نسرین مقانلو قبل از معروف شدن لو رفت | چهره طبیعی و بدون عمل زیبایی نسرین مقانلو همه را ...
که آیا می توانم مدتی از آنچه دوست دارم، دور باشم یا نه! آن 10 سال خیلی بر من سخت گذشت؛ بسیار دلتنگ بودم، خیلی شب ها می نشستم برنامه چشم انداز را می دیدم، همکارانم را نگاه می کردم، گریه می کردم. 10 سال پیش بالاخره تصمیم گرفتم با همسرم صحبت کنم و میزان دلتنگی و علاقه ام به کارم را به او گفتم، خوشبختانه او هم قبول کرد به همراه بچه ها به ایران برگردیم تا بتوانم بدون دغدغه و استرس به کارم ...
علیرضا دبیر: من حمال کشتی هستم
ماساژور نمی برده است. همه برای کشتی و موفقیت هایش پیام می دهند، اما معاونت قهرمانی پیام نمی دهد. خب در همان تکواندو می ماندی که البته رأی هم نیاورد. او دو ماه است صورت جلسه را امضا نکرده است، نمی داند کار ما قفل می شود. او مشکلش با کشتی است، نه علی دبیر. حمید سجادی واقعا بچه خوبی است. به او گفتم این آدم در ورزش قهرمانی نمی تواند کمکش کند. من روی نظامم و جمهوری اسلامی تعصب دارم. به جز المپیک ...
دو هم زبان و خاطرخواهی امام رضا (ع)
زائران بوده ام و هستم. انگار راضی نشد به این جمله ام یا باورش نشد. صدایش زمختی بعد گریه شدید را داشت و نگاهش نور. لبخندش عمیق تر شد و این بار خط چروک چشم هایش هم نمایان. با همان حالت، خیره شد به چشم هایم و ادامه داد: از راه دوری آمده ام و حاجت مهمی دارم. دست به دامان دعای همه خادمانی که به دلم نشسته اند شده ام. دیدم شما هم توی خودت هستی. رفتارت مثل بقیه خادم ها نبود و زیر ...
مراسم ختم لاکچری خانم بازیگر برای سگش | سنگ قبر لاکچری سگ بازیگر معروف
سوسن پرور در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نوشت: وینر جانم از آغوش خودم به آغوش خدا می سپارمت. خوشحالم که من و مهدیه تونستیم دنیای با عشقی رو برات بسازیم. خوشحالم که بدی های دنیا رو نفهمیدی دنیایی که تو داشتی شاید مریضی داشت درد داشت جراحی داشت، ولی پر از مهر بود پر از عشق بود هممون دوستت داشتیم وینر و تو قهرمان همه ما بودی و مثل یک قهرمان هم رفتی حالا دیگه راحت بدو کاری که هیچ وقت نتونستی انجام ...
شهید صفری با لباس عزای حسینی به عملیات رفت
و می گوید: مامان! دوم شدم... من در ذهنم این بود که آقانوید جانباز شده. البته اصلا تصوری از جانبازی شان نداشتم. به نظرم محال بود. یا شهادت یا سالم برگشتن. روحیه اش روحیه جانبازی نبود. با خودم گفتم اگر شهید شده، دوم شدن حتما بعد از شهید حججی است چون در این مدت خیلی با شهید محسن حججی ارتباط گرفته بود و در دستنوشته هایش هم آورده بود که: دوست دارم مثل محسن شهید بشوم. **: منظورتان ...
می گفت حضور در جبهه مقاومت قدمی در مسیرظهور منجی است
آشنایی گفت من دوست دارم الگوی ما در زندگی مشترک آقا امیرالمؤمنین (ع) و خانم فاطمه زهرا (س) باشند. این صحبت شان خیلی برایم جالب و دلنشین بود. من از خدا همسری خواسته بودم که حالا ویژگی هایش را می دیدم و با تمام ویژگی های شخصیتی آقارضا مطابقت داشت. همین اخلاق و روحیات ایشان بود که باعث شد جواب من به پیشنهادشان مثبت باشد. ما مرداد 1381 عقد و سال 1382 مراسم عروسی ساده ای برگزار کردیم. حدود هفت ...
بازنشر گفت وگوی 8 سال پیش آیت الله مصطفوی/ رؤیاهای بسیاری با بوعلی سینا داشت
عالم ربانی در ادامه به گزیده ای از گفت وگوی آیت الله سعادت مصطفوی با خبرگزاری فارس که هشت سال پیش صورت گرفته است، می پردازیم: رویاهای صادقه با ابن سینا دارم یک بار منزل پدر ناهار خورده بودم در کتابخانه ایشان خوابم برد، شیخ را در خواب دیدم با همین تصویری که الان بر دیوار دارم این تصویر واقعی اوست، بر صندلی نشسته بود و من دستش را بوسیدم و گفتم جناب شیخ من و پدرم تابع فلسفه شما ...
شهید منصور خادم صادق کیست؟
عنوان یک فرمانده چیست؟ شهید خادم صادق گفته بودندسل جوان منتقل کنم.تنها آرزوی من این است که یک مرکز فرهنگی داشته باشم و روی بچه های جوان کار کنم و بتوانم مسائل مربوط به دوران دفاع مقدس را به نسل جوان منتقل کنم. شهید خادم صادق به روایت خواهرش؛ ارادت خاصی به خانم حضرت زهرا (س) داشتند در وجود ایشان اخلاص عجیبی بود که زبانزد بود و نه تنها ایشان بلکه همه شهدا ایثار و اخلاص داشتند ...
جوان بی ریایی که قهرمان شجاعت شد (حدیث دشت عشق)
خاطرات شاهرخ ضرغام را خوندم به خودم گفتم ناامید مباش چون منم مثل شاهرخ خیلی از عمرم رو به گناه و نافرمانی گذراندم ولی در آخر خدا شاهرخ را خرید، منم امیدم فقط به خداست. اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر و پرستویی که مقصد را در پرواز می بیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.چگونه دم از شهادت بزنم نه لیاقت دارم نه در حدش هستم و چگونه دم از زندگی بزنم در حالی که از آینده خود خبر ندارم. ...
سایه در هندسه زمان - 15| رفاقت 40 ساله شهریار و ابتهاج در چند قاب
...: تو که می دونی من دیونه ام منو ببخش. بعد دید نمی تونه منو آروم کنه رفت سر جاش نشست و سه تار رو دستش گرفت شروع کرد به ساز زدن... شور زد، خوب یادمه! سایه انگار دارد خاطره ساز شهریار را مرور می کند... دیگر حزن و بهتی در نگاه و صدایش نیست، هر چه هست بهجت و رضایت است... دیگه صحبت موسیقی جلو اومده دیگه شما نمی دونید رابطه من با موسیقی چه جوریه، یه بحث دیگه است، شعر و همه چیز در ...
این مورد قاتل رابطه شما است!
بگذاریم هرگز از قیمت آن کم نمی شود، باید باور کنیم که با قضاوت های دیگران (مثل لجن ریختن روی طلا) ارزش انسان کم نمی شود. سنگ بدگوهر اگر کاسه زرین شکند، قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود. حضرت علی علیه السلام می فرماید: آن قدر حق را گفتم که دوست برای من نماند. پس طبق این حدیث باید حق مدار بود نه مردم مدار. نان به اشتهای مردم نتوان خورد، زندگانی به مراد همه کس نتوان کرد. همان طور که با کفر گفتن ...
دبیر: وزارت ورزش با تفکرات پولادگر راه به جایی نمی برد؛ او با کشتی مشکل دارد/ حمال کشتی هستم
گرفته اند. شاید حالا یک عبارتی را بی دقتی کردم و گفتم. تُن صدای من بلند و ادبیاتم تند است، چون این دردها را در کشتی می بینم، تندتر می شوم و بهم می ریزم. جنگیدن برای کشتی را وظیفه ام می دانم. یکسری آمدند اینجا جهان پهلوان بشوند. من هیچ چیزی برای خودم نخواستم و به جز خدا و اهل بیت دستم جلوی کسی برای خودم دراز نبوده، ولی برای کشتی رو می زنم. باید از حق همه بچه ها دفاع کنم. 66 درصد مدال های المپیک برای ...
با زبون بی زبونی دوست دارم امام حسین
این عزیزان بودیم، این شور، شوق، عشق و محبت نیز در ما جاری شد. موقع رفتن، سر موکب دار آقای خالد خمیسی را بوسه زدم و تا جایی که می توانستم با اشاره گفتم که کار شما کار بزرگی ست و فقط خدا می تواند پاداش آن را بدهد چرا که حرکت شما یک حرکت عظیم اجتماعی و فرهنگی ست و ممکن است حتی در بیداری حسینی نقش بسزایی داشته باشد و دل های مرده را بیدار کند. تا جایی که توانستم سعی کردم مضمون این جملات را با اشاره به او برسانم و چشم هایش گویی همه را می فهمید، چون در آن ها لبیک یا حسین را دیدم. انتهای پیام/ ...
تیپ و قیافه باور نکردنی پژمان جمشیدی در یک فیلم لو رفت | آبروریزی پژمان جمشیدی با چادر
من هم وقتی سخت شد که برادرم سال 70 مهندسی دانشگاه شریف قبول شد و دیگر همه از من هم انتظار داشتند که یک رشته خوب در یک دانشگاه خوب بخوانم. برای همین مجبور شدم کنار فوتبال درسم را هم ادامه بدهم. زندگی خانوادگی ما یک زندگی آرام با درآمد کارمندی بود. یک برادر بزرگ تر و یک خواهر کوچک تر دارم. با این عشق تان به فوتبال لابد مرتب درس را می پیچانید و فوتبال بازی می کردید. مادرتان عصبانی و شاکی ...
تنها مادرشهید ژاپنی چگونه اسمش را عوض کرد؟
تولد من 10 ژانویه است. باید به سفارت ایران در توکیو می رفتیم تا از دو ملیت ژاپنی یا ایرانی، برای دریافت گذرنامه، یکی را انتخاب کنیم. آقای بابایی دو کلمه فارسی خانم و آقا را به من یاد داده بود و با این دو کلمه همدیگر را صدا می کردیم. پرسید: خانم کدام ملیت را انتخاب می کنی؟ گفتم: آقا هرچه شما بگویی؟ او هم گفت: به صلاح شماست که ملیت ایرانی را برای رفت و آمد به ژاپن انتخاب کنی، این جوری دردسرش کمتر است ...
شهیدی که کمپوت ها و تن ماهی ها را به سپاه پس داد!
عبدالعظیم برد برای کمک به جبهه. در والفجر یک و در نوزدهم بهمن شصت و یک شهادت نصیبش شد. بدنش را در قطعه بیست و هشت بهشت زهرا دفن کردند. در بخشی از وصیت نامه آن شهید می خوانیم: خدایا بر تن ضعیف من رحم کن و مرا از عذاب شب اول قبر به دور دار. خدایا پناه می برم قبل از این که مرا بیامرزی بمیرانی. و به تو پناه می برم قبل از این که شایسته شفاعت حضرت رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار علیهم ...
پایان خوش بزن بزن های فامیلی
همشهری آنلاین - زهرا بلندی: کاراته در خون این خاندان است. نه زن و مرد می شناسد و نه سن و سال. سردمدارشان دایی 60ساله ای است که بعد از آغاز فعالیتش از 44 سال پیش کم کم شرایط رشد را برای دیگر اعضای خانواده هم فراهم کرد و تا جایی در این مسیر پیش رفت که حالا نه تنها بیش از 30 نفر از اعضای بزرگسال و کودک فامیل را در این رشته تربیت کرده و بیشترشان مقام های قهرمانی و درجه مربیگری دارند، بلکه این فعالیت ...
استوری عجیب نرگس محمدی برای امین حیایی | دعوای وحشتناک همسر نرگس محمدی با بازیگر معروف
ازیگر شروع کرد و با بازی در سریال ستایش به همین نام مشهور شد. خانواده و اصالت نرگس محمدی خانم محمدی اصالتا اهل سراب آذربایجان شرفی و فرزند بزرگ خانواده می باشد، یک خواهر بنام سارا و یک برادر کوچک تر بنام محسن دارد نرگس محمدی از تئاتر تا ستایش + شهرت فعالیت حرفه ای اش را با تئاتر شروع کرد و در سال 1383 وقتی 19 ساله بود اولین بار با فیلم تنهایی باد جلوی ...
دستنوشته یک رزمنده برای دوست شهیدش/ ابراهیم مهذب بود که شهید شد
المقدس مرحله سوم رد و بدل شد و من در جواب گفتم که ابراهیم مرا شفاعت کن و ابراهیم مانند همیشه لبخند زد، آن لبخند همیشگی که هیچ وقت از روی لبهایش دور نمی شد و رفت و من ماندم با مسئولیت شهید شدن ابراهیم و حقی که ابراهیم بر گردن من داشت که تا الان هیچ به این وظیفه عمل نکرده ام و واقعا از مادر ابراهیم شرمنده هستم، و این را جدا می گویم مادر ابراهیم را درست مثل مادرم دوست دارم و از او خجالت می کشم که این ...
حضرت زینب(س) خواهرم را نجات داد
جا برای من فلان کار را کرده؛ ما تعجب می کردیم و می گفتیم عه؛ عجیب است، می گفتند نه. به خاطر همین این داغ فکر می کنم فقط برای خانواده ما نبود، برای اکثریت فامیل بود. **: انگار همه فامیل احساس می کردند که بچه خودشان را از دست داده اند... خواهر شهید: واقعا همه شان می گفتند حیف شد، مهدی حیف شد، نه بابت اینکه مثلا به شهادت رسید، بابت اینکه می گفتند مثل مهدی دیگر پیدا نمی شود. ...
راز سیاه خودکشی سحر 18 ساله/ او 2 سال اسیر عشقی رضا بود/ ویدئو
....خیلی خوشحال شدم.بعدش گفت کلاس چندمی ؟ گفتم اول دبیرستان . گفت من دوم دبیرستانم گفتم هم سن برادر منی.گفت اون پسره که باهاش دیدمت برادرته؟ گفتم آره.گفت چند خواهر و برادرید ؟ بابات چکارست؟ منم همه چی رو براش توضیح دادم. بعدش گفتم الان مامان میاد برو پیام نده. فرداش که برادرم با دوستاش رفت من پیام دادم و هر روز دیگه من پیام میدادم.تا 2 ماه .یه روز گفت داداشت رفت بیا بریم بیرون. ...
حر تنها کاراکتری است که قطب مثبت و منفی اش را می بینیم
.... در ادامه بخشی از صحبت های رامین راستاد در این برنامه را می خوانید. رامین راستاد در ابتدای برنامه نشان ارادت درباره ی اولین مواجهه ی خود با امام حسین (ع) گفت: من هم مثل هر کودک و نوجوان دیگری یک شور و عشقی به ایام محرم داشتم. مدتی قبل داشتم به یکی از دوستانم می گفتم ما برای اینکه یک پرچم یا کتل در دست مان بگیریم، می جنگیدیم و دعوا می کردیم. اما این علاقه از یک جایی به بعد به اعتقاد ...
طوطی سخنگو
گفتم: رحیم آقا اولا شما تاج سری، مغازه مال شماست، دوما می دونید که هزینه ها امروزه خیلی بالاست، دون پرنده گرون شده، واکسن و دستمزد دامپزشک بالا رفته، امسال هم که پول برق و آب بالاست دستمزد کارگرهامون هم که دیگه نگو. حرفم رو قطع کرد و گفت: فهمیدم، می خوای پول خون بابات رو به حسابم بزنی. خندیدم وگفتم: این چه حرفیه؟ صحبت اینه که هزینه همه چی بعد از کرونا زده بالا، بخدا ساعتی قیمت ها داره ...
فرار از استرس و گرانی های جور و اجور با یک رژ لب ساده!
که پس انداز قابل توجهی برایش باقی نمیماند یا اگرهم بماند با آن اقدام اقتصادی خاصی مثل ملک و خودرو خریدن و... نمیتواند کند ، خرج کردن و هزینه کردن هاش بمراتب بیشتر و بی دقت و غیرمحتاطانه تر از زمانی است که درآمدش آن ویژگی ها را نداشته باشددر واقع آدمی با خریدهای زیاد بگونه ای غم و دردِ ناشی از کافی نبودن درآمد خود را میخواهد تسکین دهد! علی می نویسد: یه عده همین واقعیت رو تحت ...
اربعین خانوادگی| گویند سنگ لعل شود در این مسیر
حضرت ابوالفضل می رفتم. انگار بغضم یک شی قیمتی بود که میخواستم نگهش دارم و آنجا بترکد. دوباره رفتم در صف. از آن فضا یک تصویر قرمز رنگ در خاطرم مانده. چیزهای دیگر را نمی دیدم. چشمم به ضریح بود. پیش حضرت عباس اشک شدم. گریه، گریه، گریه. دریا تو دستاته برادر، ممنون دستاتم علمدار. سنگ بالاخره آب شد. وقتی رسیدم به همسر و بچه ها، همه خواب بودند. همسر را بیدار کردم و راه افتادیم به سمت جاده تا برگردیم ...
جاده ی شط الفرات/ اینجا برای رسیدن به حسین (ع) اعدام می شدند!
روحانی برایشان زیارت عاشورا می خواند، ام علی رو به سمت کربلا کرد: السلام علیک یا سیدی یا اباعبدالله، و علی ارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله ابداً، ما بقیت و ما بقی الیل و النهار بعد آه عمیقی کشید: علمای نجف نتوانستند طاقت بیاورند، دل زدند به نخلستان های اینجا؛ دیگر هیچ کس از نجف به کربلا نمی رفت، همه می آمدند و از پیچ و خم نخلستان و شط فرات خودشان را به امام حسین (ع) می رساندند تا اینکه ...
تلاش تعزیه خوانان کرمانی برای نشاندن فرهنگ عاشورایی در دل بچه ها/خاطره شنیدنی تعزیه خوان پیشکسوت
...> صدیق که بیشتر شبیه حضرت ابوالفضل(ع) را می خواند، ادامه می داد: وقتی سنم پایین تر بود، شبیه حضرت علی اکبر (ع) را می خواندم، اما سنم بالاتر که رفت و بزرگترخوانی شد، شبیه حضرت ابوالفضل(ع) و امام حسین(ع) را می خوانم. وی از علاقه خود به تعزیه شهادت امام حسین(ع) سخن به میان می آورد و بیان می کند: این تعزیه را بیشتر دوست دارم، شاید به خاطر اینکه نسبت به دیگر تعزیه ها، بخش های جان سوزتری دارد ...
بخشش قاتل به شرط تغییر محل زندگی اش
چقدر به او تذکر می دادم، فایده ای نداشت و حتی گاهی هم برای من شاخ و شانه می کشید. وی ادامه داد: روز حادثه ساعت حدود 17:30 بود که از مغازه بیرون آمدم و دیدم روی موتورسیکلتم مثل همیشه تفاله چای ریخته است. زنگ خانه شان را زدم، اما کسی در را باز نکرد و گوشی آیفون را برنداشت که مقتول را دیدم و به او گفتم به برادرش تذکر بدهد که آشغال روی موتورم نریزد، اما همان لحظه دیدم برادر مقتول از بالا دوباره ...