پدر برادران تصویربردار سینما میهمان شب نشینی شد
سایر منابع:
سایر خبرها
منتظر بودم از سربازی برگردد و دامادش کنم
فراموشش نشود، هر طور که هست با حال و هوای سخت این روز ها و کسالتشان همراهی مان می کند و می گوید: سال 1334 وقتی که 13ساله بودم، ازدواج کردم. هفت فرزند داشتم. پنج پسر و دو دختر. پرویز اولین پسرم بود که به شهادت رسید و پسر دیگرم دو سال پیش درگذشت. اصالتاً ملایری و ساکن تهران بودیم. همسرم در سازمان آب کار می کرد. بعد از مدتی که در تهران بودیم، به اسلامشهر نقل مکان کردیم. پرویز قبل از خدمت سربازی اش در ...
مدافع حرم همسرش را به تنهایی روانه تهران کرد! + عکس
را دید، همینطور گریه می کرد و ناراحت بود که چرا تنها آمده ام؟ می گفت: آخر نوید چطور دلش آمد که تو را تنهایی بفرستند... هم دلتنگ آقانوید بودند و هم برای من ناراحتی می کردند. دوست آقانوید آمد و گفت: آقانوید چیزی ش نمی شود.آنجا هیچ خبری نیست. مادر آقانوید هم گفت: شما که نمی دانید من چقدر دلتنگ آقانوید هستم؟! به ش گفته ام این بار که بیاید، هفت بار دورش می گردم! رابطه عاطفی ...
قتل همسر به بهانه پیامک بازی با دوستان
ساله دارم و در این مدت هم برای آسایش خانواده ام در یک کارواش کارگری می کردم. از دو سال قبل با همسرم اختلاف پیدا کردم، چون او همیشه سرش در گوشی بود. البته خودم مقصر بودم، چون گوشی را خودم برای او خریده بودم. هر وقت از سر کار به خانه می آمدم به من توجهی نمی کرد و با دوستانش به صورت پیامکی و تلفنی در ارتباط بود. کم کم به رفتار و کارهایش مشکوک شدم و اختلافات ما هم زیاد شد، به طوری که هر روز با هم ...
همسر و مادری که همسفر خوبی برای اُنس با قرآن بود
ازدواج کردیم که صاحب سه فرزند پسر به نام های جواد، مصطفی و محسن شدیم. همسرم اهل رفتن به بیرون منزل نبود و صبح تا شب تمام وقتش را برای فرزندان مان گذاشت و الحمدالله آنها را قرآنی بار آورد که هر سه نفرشان استاد قرآن هستند. از سنین نوجوانی جلسات قرآن داشتم و این جلسات خیلی برایم مهم بودند و حتی شب عقدم مجلس را ترک کرده و به جلسه رفتم. حاج خانم آن شب از من گلایه نکرد و راضی بود. او همسفر خوبی برای ...
چه شد که این زن به مردش خیانت کرد؟
در صد هستم به او گفتم خسارت خودرواش را می پردازم، سلمان هم پذیرفت و من با همسرم تماس گرفتم تا به کمکم بیاید. با آن که از قبل پاسخ او را می دانستم ولی در شرایط بدی گرفتار شده بودم و چاره ای جز التماس به همسرم نداشتم اما ارژنگ از آن سوی خط گفت: خودت هر غلطی می خواهی بکن! و بلافاصله گوشی را قطع کرد. من که دیگر امیدی به هیچ کسی نداشتم مدارک خودرو را به سلمان دادم و شماره تلفنش ...
سرنوشت 3 تفنگدار فیلم فارسی چه شد؟ + عکس
تماس می گیریم. تازه دیپلمم را گرفته و در آموزش و پرورش در حرفه معلمی استخدام شده بودم که از استودیوی عصر طلایی با من تماس گرفتند و خواستند به آنجا مراجعه کنم. مدیرتولید فیلم با من صحبت کرد و گفت برای فیلمی به نام بازگشت به زندگی، می خواهیم از شما استفاده کنیم. در این فیلم ناصر ملک مطیعی نقش اول را دارد و شما نقش دوست او را بازی می کنید. چون خیلی حساس بودم که ورودم به سینما با ...
پول برایم اهمیتی ندارد/فقط دوران ماه عسل با کیارستمی نبودم!
، می پرسم: عباس کیارستمی برای علی اکبر صادقی چه کسی است؟ می گوید: من فقط 10 روز با عباس کیارستمی نبودم آن هم به خاطر این بود که تازه ازواج کرده بودم و ما به ماه عسل رفته بودیم. آن دوران خوش دوستی با عباس کیارستمی هیچ وقت از مغز من بیرون نرفت. هیچ وقت برای ملاقات از او به بیمارستان نرفتم؛ چون دوست داشتم آن دوران خوشی که سالم بود و با هم بودیم، از مغز من بیرون نرود. کسی که می میرد، وقتی او ...
قتل فجیع یک استاد دانشگاه تهرانی در خانه اش / دستگیری یک مظنون
فارسی تدریس می کرد. ما دو آپارتمان داریم که یکی از آپارتمان ها محل زندگی مان بود و آپارتمان دیگر تبدیل شده بود به دفتر کار همسرم که کارهای پژوهشی اش را در آنجا انجام می داد. آن شب هم قرار شد تا دیر وقت در دفتر بماند تا یکی از پروژه های کاریش را به اتمام برساند آپارتمانی که همسرم در آن به قتل رسیده درواقع دفتر کارش بود و روز حادثه تا حوالی ساعت 11 شب من هم آنجا بودم و بعد با او ...
استقلالی ام اما علی پروین را دوست دارم!/ بین مربیان ایرانی کار امیر قلعه نویی را می پسندم
؟ مخصوصا که شما بازیکن هم بودید. من همیشه از بچگی مدیریت خوبی داشتم، همیشه مبصر کلاس و نفر اول بودم و این خصلت را داشتم. یکی از مشخصه های ذاتی من این بود که باید نفر اول می بودم. من در 17 سالگی که مربی شدم، در ابتدا یک بازیکن داشتم، بعد از آن تعداد بازیکن ها زیاد شد و من کوچک ترین فرد مجموعه بودم و هر وقت یاد آن زمان می کنم خنده ام می گیرد، چرا که با سن کمی که داشتم، خیلی جدی بودم، در زمین ...
قاتل دکتر محفوظی: اخراج من توسط او انجام شد / قبل از اینکه راننده شخصی اش بیاید 2 تیر شلیک کردم
تحقیقات از او صورت گرفت. در یکی از پروژه ها با دکتر به اختلاف برخوردیم و همین مسأله باعث اخراج من به دستور دکتر شد وی در تحقیقات اولیه منکر ماجرا بود اما با گذشت یک هفته از دستگیری، بالاخره لب به اعتراف گشود: مدت ها بود که مقتول را می شناختم و باهم کار می کردیم. اما در یکی از پروژه ها با دکتر به اختلاف برخوردیم و همین مسأله باعث اخراج من به دستور دکتر شد. بعد از آن هم مجبور شدم ...
از قتل در خانه مجردی تا قتل مرموز استاد دانشگاه آزاد در دفتر کار
بودم و بعد با او خداحافظی کردم تا به خانه نزد بچه هایم بروم. فاصله دو آپارتمان زیاد نبود و معمولاً شب هایی که همسرم تصمیم می گرفت برای انجام کارهایش در دفتر بماند برایش غذا می بردم. آن شب هم قرار شد تا دیر وقت در دفتر بماند تا یکی از پروژه های کاریش را به اتمام برساند و پس از اینکه برایش غذا بردم پیش بچه ها برگشتم اما خبر نداشتم پس از رفتن من حادثه ای مرگبار در انتظارش است. وقتی ...
دنیای بعد از مادر شدن / روایت یک مادر آتش نشان
. در حالی که این طور نبود و ازقضا فراخوان برای نیروهای عملیاتی داده شده بود. هر مرحله را که می گذراندم برایم جذاب تر می شد. در آن زمان در اردوی تیم ملی تکواندو بودم. در ایران باب نبود که یک خانم آتش نشان باشد. در نهایت من در سال 1381 جذب سازمان آتش نشانی کرج شدم و از سال 82 مشغول به کار شدم. 24 ساعت سرکار هستم و 48 ساعت استراحت دارم. روز یک آتش نشان چطور آغاز می شود؟ ...
دختری که امیر آقایی انتخاب می کند / عروس زندگی بازیگر جذاب کیست ؟!
مسئولیت یک انسان دیگه رو و فرداش فرزند رو قبول میکنی. هر وقت بضاعت و تواناییش رو داشتم که بار دیگری رو به دوش بکشم، حتما این کار رو می کنم، من فکر می کنم خیلی با خودم یکپارچه و صادقم، وگرنه تا حالا این کار رو کرده بودم. مهران مدیری:ملاک هات چیه؟ امیر آقایی:صداقت، صداقت و صداقت آقای مدیری عزیز ماها عادت می کنیم، فکر می کنیم عاشقیم، عشق ساحت داره، ساحت عشق ...
پزشکی که با همه خوب بود جز خبرنگارجماعت
به گزارش یکتاپرس پسر 6 ماهه ام را که به آسم برونشیت مبتلا شده بود، نزد پرآوازه ترین متخصصان اطفال شهر برده بودم و هر روز حالش بدتر شده بود. دکتر همه اسپری هایی را که پسرم استفاده می کرد توی سطل زباله ریخت و تجویز کرد وسط چله تابستان برایش بخور روشن کنم و داروهایی برایش نسخه کرد که حتی پزشک داروساز داروخانه باور نمی کرد برای کودکی 6 ماهه این داروها تجویز شده است، ولی پسرم با همان تجویز و همان نسخه ...
در رسانه | تلخ و شیرین های کار در بهزیستی
را داشتند و از هم حمایت می کردند. برخی مواقع تا پاسی از شب در محوطه خوابگاه دوچرخه سواری می کردند. فضای آنجا برای من خیلی دلنشین بود و هر بار که بچه ها را نمی دیدم دلتنگ شان می شدم. شب ها بعد از خواب به اتاق بچه ها سر می زدیم، با آنها صحبت می کردیم و... وی گفت: شیرین ترین و خوشایندترین خاطره من مشاهده عاقبت به خیری این بچه ها بود. یکی از همین دخترها به لحاظ علمی تا حدی پیشرفت کرد که در ...
قاتلان رئیس پیشین نظام پزشکی چه گفتند؟/ کارمند اخراجی، قتل را طراحی کرد
بود و پروژه های عمرانی را در دست می گرفت. من هم سرپرست یکی از پروژه های کاری او بودم و سال ها بود که با یکدیگر مراوده های مالی داشتیم اما از اواخر پارسال با هم دچار اختلاف شدیم. وی ادامه داد: بحث ما با یکدیگر بر سر مسائل مالی بود و اختلافات مان که شدت یافت او در اقدامی غیرمنتظرانه مرا از شرکت اخراج کرد. اواخر اسفند پارسال بود و بیکار شدنم مصادف شد با شب عید. خیلی حال بدی داشتم. فشار ...
برای بازدید از مدرسه دو فرسخ پیاده می رفتیم
تنها معلمی بودم که با مدرک لیسانس مشاور در آن جلسه حضور داشتم و این باعث تعجب همگان شده بود. سال 1362 با افتتاح مرکز دانشسرای پسران و تربیت معلم خواهران، موظف شدم به عنوان مدرس، روش تدریس ریاضی را تدریس کنم تا اینکه در سال 1372 بازنشست شدم. البته یک مدت هم با نهضت سوادآموزی استهبان و نی ریز همکاری داشتم که مدیریت آن بر عهده ی زنده یاد سید محمود طباطبایی بود و بنده به عنوان ...
شناسایی عاملان قتل رئیس اسبق پزشکی قانونی کشور
پروژه های عمرانی را در دست می گرفت. من هم سرپرست یکی از پروژه های کاری او بودم و سال ها بود که با یکدیگر مراوده های مالی داشتیم اما از اواخر پارسال با هم دچار اختلاف شدیم. وی ادامه داد: بحث ما با یکدیگر بر سر مسائل مالی بود و اختلافات مان که شدت یافت او در اقدامی غیرمنتظرانه مرا از شرکت اخراج کرد. اواخر اسفند پارسال بود و بیکار شدنم مصادف شد با شب عید. خیلی حال بدی داشتم. فشار زیادی بر من وارد شده بود ...
فخرفروشی سحر قریشی با همسر پولدار جدیدش! +تصویر
و بزرگی مثل اکبر عبدی افتخاری بود که در پرونده کار من ثبت شد. این تجربه شیرین در کنار بزیگری که از بچگی به او علاقه مند بودم و از دیدن بازی اش در سینما لذت می بردم، فوق العاده بود. " سحر قریشی وقتی با این پرسش مجری روبرو می شود که آیا فوتبال دوست ندارید، می گوید:چرا فوتبال را دوست دارم و فوتبال نگاه می کنم اماعلاقمند نیستم برای تماشای بازی به زمین فوتبال بروم. او ادامه می دهد: دوست ...
جلوه گری دغدغه آموزش قرآن در زندگی شهید کوهستانی + صوت
. خواهرم مقطع راهنمایی و من دبستان بودم، ایشان با حجاب چادر و من با روسری می رفتم، حجاب باعث خجالتمان نبود و با سرافرازی آن را سر می کردیم، همه اینها برکات ایشان بود، امروز می گویند کجای قرآن حجاب است ولی ما اینها را از بچگی در کنار ایشان یاد گرفتیم. وی اظهار کرد: ایشان معلم آموزش و پرورش نبود، مغازه سیم پیچی الکترونیک داشت و همه به انصاف او را می شناختند، مغازه اش هم جالب بود که بچه های ...
واکسن و دردی که التیام یافت
منتظر مشتری ای، چون من بودند. کادر درمانی مرکز با رفتاری خوش و نیک با مراجعه کننده سر ظهرشان برخورد می کردند. خانمی که پشت سیستم نشسته بود اول کدملی را خواست و بعد اشاره به فهرست واکسن های موجود کرد. فهرستی پر و پیمان؛ برکت؛ نورا، فخرا، اسپایکوژن؛ سینوفارم، کووپارس، برکت پلاس و ...! دز اول و دوم را برکت زده بودم و به سبب گفت وگویی که با دکتر عالی زاده سازنده واکسن برکت چند ماه پیش داشتم ...
اعترافات هولناک عوامل انتقام مرگبار از رئیس اسبق پزشک قانونی
...> چطور شد که قبول کردی به یک انسان شلیک کنی و به زندگیش پایان بدهی؟ اشتباه کردم. من سابقه دارم و کار درست و حسابی هم ندارم. معمولا با شرخری امرارمعاش می کنم اما این اواخر با مشکلات مالی مواجه شده بودم و شرایط سختی داشتم. وقتی دیدم برای قتل مرد سالخورده دستمزد خوبی قرار است به من بدهند قبول کردم. من اصلا مقتول را نمی شناختم و اصلا نمی دانستم آدم معروف و مهمی است. به من گفتند به فلانی ...
امدادگران جان خود را با سلامت رزمندگان معامله می کردند
به جبهه بیاید، چرا ما نرویم. من با اینکه همسرم شهید شده، ولی هیچ وقت خودم را جدا نکرده ام و همیشه می گویم این شهدا برای ما رفته اند. گاهی از من می پرسند اگر به عقب بر گردی، دوست داری زندگی ات چگونه باشد و من می گویم دقیقاً همین زندگی را می خواهم و دوست دارم با معرفت و ایمان بیشتری رقم بخورد. حضور زنان در امدادگری و پشت جبهه چقدر فضای جبهه را تغییر می داد؟ زمانی که من در اورژانس ...
سیمونه اینزاگی: می دانیم دربی چه اهمیتی برای طرفداران اینتر دارد؛ از نقل و انتقالات راضی بودم
واضح است که در پایان فقط یک تیم قهرمان می شود و بقیه به دیگر سهمیه های مهم خواهند رسید. جشن قهرمانی میلان در فصل قبل نراتزوری را برای این چالش برانگیخته است؟ اعضای هر تیمی در جشن ها آنچه را که فکر می کنند درست است را انجام می دهند، من شخصاً شب های فتح دو جام در میلانو و رم و همچنین حمایت طرفداران در 22 ماه می (آخرین بازی مقابل سمپدوریا) را به یاد دارم. همه ما اهمیت بازی فردا را می دانیم. ...
آدم کثیف عکس های خصوصی آقای بازیگر ایرانی و همسرش را منتشر کرد! + فیلم
.... رامین راستاد گفت: چه جوری یک نفر اینقدر کثیف است که برای کسب درآمد هرکاری بکند؟. عکس خصوصی من و همسرم را پخش کردند، صورت همسرم را پوشاندند تا به مردم بگویند این هم فساد اخلاقی این بازیگر! وی در ادامه افزود: اجازه ندادم پسرم بازیگر شود چون در این کار روح آدم آسیب میبیند و کیفیت زندگی پایین است. راستاد درباره اینکه خیلی بازیگران درامد آنچنانی ندارد گفت: زمانی بود که مشغول بازی در سریال زیر تیغ بودم اما برای خرید شیرخشک پسرم ناچار شدم حلقه ازدواجم را بفروشم. منبع: وقت صبح کدخبر: 821234 1401/06/11 18:00:00 لینک کپی شد ...
خواستگاری ویشکا آسایش از عشقش + جزئیات باورنکردنی
... وقت زیادی را صرف شناخت او از راه دور کردم و هر لحظه که او را می شناختم به او بیشتر علاقه مند می شدم. اما یک روز به خودم آمدم و دیدم من دارم همین طور وقتم را هدر می دهم بدون این که حس واقعی ام را به رضا بگویم به همین خاطر، بی خیال قضاوت ها شدم و با او در مورد حس واقعی ام، حرف زدم و به او گفتم که دوست دارم با او آشنا شوم و ازدواج کنم. خوشبختانه این پیشنهاد من با استقبال ...
زن خیانتکار برای تفریح دلباخته مرد متاهل شد / فیلم سیاهش را شوهرش دید و بی آبرو شد
من و ارسلان ماه ها طول کشید و در این مدت من پولی را که همسرم با هزار زحمت و تلاش شبانه روزی به دست می آورد، به او می دادم تا بتواند جشن عروسی بگیرد و سرزنش های خانواده نامزدش را نشنود. آن قدر به او اعتماد داشتم که هر مدرک و سندی را چشم و گوش بسته امضا می کردم و اثر انگشت می زدم و به هیچ چیزی جز رضایت خاطر ارسلان نمی اندیشیدم تا این که کم کم وضعیت مالی ارسلان بهتر شد و به خرید و فروش گسترده تلفن ...
روایتی از زندگی شخصی و حرفه ای وحید والی مدیرعامل هلدینگ نیک اندیش / در پی خلق ارزش
هنوز هم حل نشده است و تا زنده هستم حل نمی شود. تفکیک کار از زندگی را هیچ وقت نتوانستم انجام دهم. در وبلاگ خودم در این باره زیاد می نویسم. هرچه تلاش کردم نتوانستم. انگار که من تک بعدی هستم. هر کاری که شروع می کنم، اولویت نخست من می شود، ولی در عین حال زندگی را پیش می برم. از آنجا که همسرم شریک من در کسب وکار هم هست، تا حد زیادی به درک مشترک رسیده ایم و توانسته ایم این همه سال کنار یکدیگر باشیم. ...
گفت و گو با جاعل حرفه ای که در آمریکا درس خوانده بود
چطور جعل مدارک و ساخت مهر را یاد گرفتید؟ من تحصیل کرده آمریکا هستم و 40 سال قبل به ایران آمدم. در آمریکا لیسانس حقوق گرفتم و وضع زندگی ام در آمریکا خیلی خوب بود، اما به خاطر عشق به وطن به ایران آمدم. بعد از مدتی هم در یکی از ادارات معتبر به عنوان کارشناس جعل مشغول کار شدم. کارهای متفرقه دولتی دیگری هم داشتم و همین مساله باعث شده بود در کار جعل حرفه ای شوم و با یک نگاه کار ساختگی را از اصل ...
نقشه سیاه خواستگار مست برای دختر زیبای مشهدی
پذیرفت و مرا نزد پزشکان متخصص می برد. خلاصه 9 سال بیشتر نداشتم که اولین سیگار را کنج لبم گذاشتم تا بزرگ شدنم را به دیگران ثابت کنم. وقتی در کنار دوستان بزرگ تر از خودم سیگار را با شیوه غرورانگیزی روشن می کردم، احساس خود بزرگ بینی داشتم. معاشرت با دوستان خلافکارم خوب به خاطر دارم آن روز وقتی به خانه رسیدم و پدرم متوجه بوی سیگار شد، سیلی محکمی به صورتم نواخت. در این هنگام مادرم به ...