ناگفته های دختر 17 ساله ای که در مشهد عروس جوان را به آتش کشید
سایر منابع:
سایر خبرها
مراسم عروسی که دامادش فراری شد/عکس
عروسی گفت: با یک تماس بی پاسخ از مادرش روبرو شدم. با او تماس گرفتم و دیدم که او گریه می کرد. او به من گفت داماد از ساعات اولیه صبح با خودرو از شهر خارج شده است. من قبلاً با او توافق کرده بودم که شب قبل از عروسی با هم تلفنی صحبت نکنیم، بنابراین نمی دانستم چه اتفاقی افتاده تا اینکه فهمیدم او تصمیم گرفته به مراسم نیاید و مرا رها کند. او وقتی متوجه شد که داماد نمی آید، به پدر و مادرش گفت و ...
قتل همسر به خاطر رابطه نامشروع/ زن جوان با مرد کابینت ساز رابطه داشت!
قانونی منتقل شد و آرمین در تشریح جزئیات ماجرا گفت :ما به تازگی به خانه جدید اسباب کشی کرده بودیم اما چند ماه بود که خانه مان کابینت نداشت .سه ماه قبل مرد جوانی که کابینت ساز بود به خانه مان آمد تا کابینت ها را نصب کند .بعد از آن ماجرا بود که متوجه رابطه تلفنی همسرم با یک مرد غریبه شدم. وقتی شماره مرد غریبه را از گوشی همسرم بر داشتم متوجه شدم همان نصاب کابینت است. وی ادامه داد: من چند بار در ...
اظهارات دختری که قاتل پدرش شد؛ فقط می خواستم ادبش کنم
مبلغ 15 میلیون تومان داد تا پدرش را بکشم. او ادامه داد: طبق نقشه روزی که پدرش به خانه ویلایی رفته بود به آنجا رفتم و با شلیک دو گلوله او را کشتم. دختر مقتول در دادگاه منکر معاونت در قتل شد و گفت: پدرم مرد بدرفتاری بود. او همیشه با من و مادرم درگیر بود و با زنان غریبه رابطه پنهانی داشت. خانه پدری من مستخدمی داشت که متوجه شده بودم پدرم با او رابطه دارد. وقتی به زن مستخدم گفتم ...
ماجرای قتل شوهر معتاد | مرد جوان خود اسیر وسوسه های شیطانی و زن خانه اسیر محبت مرد جوان
می افزاید تا شاید بر ترس خود غلبه کند. سکوت عجیبی بر کوچه و خیابان حاکم است هر از چندی با صدای شاخه درختی مضطرب می شود. حالا کجا بروم. همان بهتر که بروم کلانتری محل شکایت کنم، ولی نه چند بار شکایت کردم. بعد رضایت دادم. این بار هم بالاخره می آید رضایت می گیرد. بهتر است بروم منزل خاله که تنهاست. پدر و مادرم که دیگر تحمل دیدن گرفتاری مرا ندارند. آخر چند بار باید زن خانه قهر کرده و به منزل ...
دختری که با 2 النگو قاتل اجیر کرد تا پدرش بکشد
ویلایی رفته بود به آنجا رفتم و با شلیک دو گلوله او را کشتم. اما دختر جوان منکر معاونت در قتل شد و گفت: پدرم مرد بد رفتاری بود .او همیشه با من و مادرم درگیر بود و با زنان غریبه رابطه پنهانی داشت. او حتی وقتی میخواستم با پسر مورد علاقه ام ازدواج کنم مخالفت کرد و من با سختی زیاد توانستم با پسر مورد علاقه ام ازدواج کنم . من از رفتارهای پدرم خسته شده بودم و به همین خاطر روزی که به موسسه ...
تلخ و شیرین یک شغل در گفت وگو با مردِ آتش!
.... چند ساعت بعد مراسم روز ایمنی شروع می شود، آقای محمدی را می بینم که به همراه تیم دوباره از عملیات خاموش کردن آتش خانه خدیوی برگشته اند. هر چند هفتم مهر تمام شد اما قرار مصاحبه را با آقای محمدی هماهنگ می کنم، به دفترش که می رسم بیسیم مرتب در حال اعلام عملیات است و نیروها با عجله به محل اعزام می شوند. روی تخته وایت برد اتاقش استقرارهای مهر ماه و جشنواره آش را برای ...
ماجرای خواندن خطبه عقد یک جانباز توسط رهبر انقلاب
...> او ادامه داد: من در محله نارمک بزرگ شده بودم و در آن زمان فرودگاهی در پایین مدرسه ما وجود داشت که توجه من را به خود جلب کرده بود. مشاهده تمرین های پرواز این فرودگاه آموزشی مرا به این کار علاقه مند کرد. وی اظهار کرد: من پیش از 18 سالگی به نیروی هوایی رفتم . با گذراندن دوران خلبانی در ایران به آمریکا اعزام شدم و پس از آن مجدد آموزش خود را در ایران ادامه دادم. روزهای آخر آموزش ...
تقیه و خفقان زمان امام حسن عسکری(ع)؛ بهانه نوشتن رمان یک نفس تا نگاهت
مریم ولی، نویسنده کتاب یک نفس تا نگاهت با موضوع زندگی امام حسن عسکری(ع) در گفت وگو با خبرنگار ایکنا، درباره چرایی نگارش این رمان عنوان کرد: ابتدا دوست داشتم داستانی در رابطه با مادر امام زمان(عج) بنویسم، مخصوصا خیلی علاقه من بودم درباره آن قسمت که روایت شده ایشان شاهزاده روم هستند و اتفاقاتی که باعث ورود وی به سامرا و ازدواج با امام حسن عسکری(ع) شد، بنویسم؛ اما بعد از پژوهش متوجه شدم اینکه ایشان ...
سرگذشت دزد عهدشکن
به گزارش مردم فردا ،جوان 33 ساله که به اتهام سرقت کامپیوتر خودروها در مشهد دستگیر شده بود، در حالی که از شدت خماری نمی توانست پلک هایش را باز نگه دارد، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: در یک خانواده هشت نفره به دنیا آمدم و تا مقطع راهنمایی تحصیل کردم و بعد از آن شاگرد یک نقاش ساختمان شدم. این حرفه را به خوبی آموختم به طوری که می توانستم مخارج اعضای خانواده ام را تامین کنم چرا که ...
اذعان عراقی ها به کار بزرگ غواصان ایرانی در والفجر 8
ارشد واحد یا یگان است. به عربی چیزهایی می گفت و از اسیر کرکوکی خواستم حرف هایش را برایمان ترجمه کند: - من افسر بلند پایه حزب بعث هستم و 20 سال در ارتش عراق خدمت کرده ام. با آن همه دبدبه و کبکبه حتی در زمان صلح با قایق هم از اروند رد نشده بودم. پس ارزش زیپ لباس غواصی این رزمنده جوان ایرانی از درجه افسری من بیش تر است. به همین خاطر ناراحت بودم و گریه می کردم. شرم می کنم به روی این غواص نوجوان نگاه کنم. اگر اسیر این رزمنده هم نمی شدم صدّام به خاطر سقوط فاو دستور اعدام صحرایی ام را صادر می کرد... . انتهای پیام/ ...
برادر غیرتی عروس مطلقه را به کلانتری کشاند / عروس خانم 16 سال بیشتر نداشت!
به گزارش رکنا؛ 22 ساله ای که به منظور شکایت از برادر کوچک ترش وارد کلانتری قاسم آباد مشهد شده بود با بیان این که برادرم مرا کتک زده است درباره این ماجرا به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 16 سال بیشتر نداشتم که به خواستگاری جوان 30 ساله ای پاسخ مثبت دادم. آن زمان هیچ گاه فکر نمی کردم که این تفاوت سنی مشکلی در زندگی مشترکم به وجود بیاورد چرا که معتقد بودم عشق و علاقه به یکدیگر ...
شکایت دختر جوان از دوست پسرش؛ بیهوشم کرد و به من تجاوز کرد
سارینا مدعی است پسری که به او اعتماد کرده بود با خوراندن ماده ای مسموم او را بیهوش کرده و آزارش داده است. سارینا این ادعا را در حالی مطرح می کند که پسر جوان به نام ساسان آن را رد کرده و می گوید سارینا دروغگوست! این دختر از آنچه بر او گذشته است می گوید. *چطور با ساسان آشنا شدی؟ در یک مهمانی با هم آشنا شدیم، تولد یکی از دوستانم بود من هم دعوت بودم، آنجا با ساسان آشنا شدم. ...
بی رحم ترین زورگیران ایران را بشناسید؟ / زورگیری وحشت آور از زنان در سعادت آباد + فیلم و عکس
با شیوه ای که به قول خودش شیوه خفه زنی است، گلوی من را گرفت و اینقدر فشار داد که حالت بیهوشی به من دست داد.وقتی چشمانم را باز کردم روی زمین افتاده بودم و بی حال بودم و متوجه شدم که کیف و گوشی من به سرقت رفته است. خانم جوان دیگری که یکی دیگر از مالباختگان است در توضیح روز حادثه به خبرنگار رکنا می گوید: در خیابان ولنجک کنار در خودرو خود بودم که ناگهان یک نفر از پشت سر گلویم را گرفت که یک ...
انتقام زن جوان از همدستانش؛ همه اعضای باند سرقت را لو داد!
خواهند برای عروسشان طلای گران قیمت بخرند. درحالی که چند سینی از طلاها را روی پیشخوان قرار داده بودم و آنها در حال دیدن شان بودند، چند مشتری دیگر نیز وارد مغازه شدند و سرم شلوغ شد. بعد از چند دقیقه آن 3زن با گفتن این جمله که هیچ کدام از طلاها را پسند نکرده اند، مغازه را ترک کرده و رفتند. اما آخر وقت وقتی در حال چیدن طلاها بودم متوجه سرقت گردنبند 50میلیونی شدم و یکراست به سراغ فیلم دوربین مداربسته رفتم ...
قتل خونین در درگیری هولناک چند پیک موتوری در نیاوران / راننده فراری دستگیر شد
. حتی مرا هم با چوبدستی زدند که مصدوم شدم. من قاتل نیستم و نفهمیدم آن دو را چه کسی زد. چون ترسیدم گرفتار شوم، فرارکردم . دو ماه بعد دوستانم با وثیقه آزاد شدند و به من گفتند نامی از من در دعوا نیاورده اند و کسی دنبالم نیست . خیالم که کمی راحت شد به زندگی روزمره ام ادامه دادم تا این که چند روز پیش با یکی از اقوام برای تحویل محموله آبمیوه به کرج رفته بودیم، پلیس مرا بازداشت کرد . ...
کودکان کلیددار چه کسانی هستند؟/تنها در خانه
گروه زندگی زهره سعیدی: چند وقت پیش با یکی از همسایه هایمان بنا به اتفاق آشنا شدیم، آنها در چند دورهمی دوستانه با ما حضور داشتند. این همسایه نظر مرا به دلائلی به خود جلب کرد، زن و شوهر جوانی که صبح تا شب سرکار هستند، با رده های بالای شغلی و یک فرزند پسر که همیشه در خانه تنهاست. خوب که به این بچه در چند میهمانی دقت کردم، متوجه پریشان حالی اش شدم، سرش در گوشی یا تبلتش بود، مدام پاهایش را تکان می داد و ناخ ...
قتل داماد بر سر ارثیه
...: شوهرم با برادرم اختلاف داشت که همین باعث درگیری آن ها شده و سرانجام او را به قتل رساند. ساعاتی بعد از مرگ مرد میانسال متهم 40ساله در خانه اش در یکی از محله های تهران شناسایی و بازداشت شد. متهم در بازجویی ها گفت: من و دامادمان بر سر ارثیه خانوادگی اختلاف و درگیری داشتیم. روز حادثه در خانه خواهرم بودم که دوباره بر سر ارثیه دعوای مان شد. او زیرسیگاری را به سمتم پرت و مرا عصبانی تر کرد ...
قصاص برای نامادری به جرم قتل پسر دانشجو!
منتقل شده و چندین روز از قتل گذشته است. وقتی ماموران مقابل خانه رفتند دریافتند صاحب خانه پدر فرشاد است. این مرد به سردخانه پزشکی قانونی رفت و جسد پسرش را شناسایی کرد. ماموران در تحقیقات اولیه متوجه شدند پدر و مادر فرشاد از هم جدا شده اند. پدر فرشاد گفت: من سال ها قبل با مادر فرشاد ازدواج کردم، اما چون با هم تفاهم نداشتیم از هم جدا شدیم. مدتی بعد با زن دیگری ازدواج کردم که او نیز ...
نطق های حسن گشتاپو – ایرنا
فرار بنی صدر را به ما داد. از نظر حسن، مسلما من به عنوان معلم و الگوی بنی صدر مسوولیت سنگینی را نسبت به فعالیت های رییس جمهوری سابق داشتم. او اصلا متوجه نبود که من در کارهای سیاسی بنی صدر هیچ نقشی نداشتم. در حرف های حسن، همیشه بازتابی از آنچه در جاهای دیگر می شنید ملاحظه می شد. آن روز هم بعد از آن که سخنرانی همیشگی اش را کرد، طوری نشان داد که می خواهد برود، اما چند لحظه بعد برای تنبیه کردن ...
مرد سه زنه گلوی زن سومش که باردار بود را زیر دوش حمام برید
. وی درباره نحوه جلب رضایت اولیای دم گفت: پدر و مادر مژگان تصمیم داشتند هر طور شده مرا قصاص کنند اما با تلاش پدر و مادرم حاضر به رضایت شدند .من با پرداخت مبلغ 450 میلیون تومان توانستم رضایت اولیای دم را جلب کنم و به زندگی برگردم .حالا 11 سال است به خاطر قتل که در زندان مانده ام و حالا 46 سال دارم.من میدانم اشتباه بزرگی مرتکب شده ام و در مدت 11 سال سختی زیادی کشیدم و به اندازه کافی تنبیه شده ام. حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازات تخفیف قائل شوند تا زودتر آزاد شوم و بار دیگر بتوانم دخترم را ببینم . در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند. /رکنا ...
سارق اخراجی باند سارقان طلافروشی را لو داد
...، به همین خاطر او را از باند اخراج کردم. فکر می کردی دستگیر شوی؟ نه، اما الان متوجه شدم شهره بعد از اینکه اخراج شد مرا لو داد. البته فکرش را می کردم او ما را لو دهد، به همین خاطر هم ویلایی در شهرستان آمل اجاره و خانه ام را به آنجا منتقل کردم، اما نمی دانم چطور آدرس مرا به دست آورد. درباره سرقت ها توضیح بده؟ ما به عنوان خریدار وارد مغازه طلافروشی می شدیم و از طلافروش می خواستیم مثلاً تعدادی گردنبند به ما نشان دهد. من با حرف زدن و سؤال های زیاد سر صاحب مغازه را گرم می کردم و پرستو هم تکه طلایی را کش می رفت. ...
رسوایی بزرگ زنی که عاشق مرد همسایه شد
شده بود، گفت: مدت ها بود که به سیروس علاقه مند شده بودم، اما او تمایلی به من نداشت. به خاطر علاقه ام خودم پیشقدم شدم و پیشنهاد ازدواج دادم اما او مخالفت کرد و خانه اش را اجاره داد و رفت. مدتی بعد زن جوانی با فرزندش ساکن آن خانه شدند و من بعد از مدتی از صحبت های زن جوان و رفت و آمدهای سیروس متوجه شدم که به هم علاقه مند شده اند. از این موضوع خیلی ناراحت شدم و تصمیم به انتقام گرفتم و نقشه ربودن ...
دلم می خواهد مانند شاپرک ها پرواز کنم/ می خواهم یک نقاش نائیو باقی بمانم
داشتم و حتی دلم نمی خواست آثارم روی دیوار روند و دیده شوند، چون نه در جریان چنین رویدادهایی بودم و نه می دانستم نمایشگاه چیست و گالری کدام است؟! کلا نسبت به برگزاری نمایشگاه تمایلی در من نبود و چنین جریانی را دوست نداشتم اما به واسطه همت و اصرار پسرم این اتفاق افتاد. بعد از اینکه بازخوردهای خبری را دیدم و متوجه علاقه و استقبال مخاطبان و هنرمندان و اساتید شدم، دوباره شروع به نقاشی کشیدن کردم و ...
حماسه دانشجویان دانشکده افسری در آغاز جنگ تحمیلی/ قدردانی مردم اهواز از رزمندگان اسلام
ورود برخی از یگان های نظامی به منطقه، ما به تدریج منطقه را ترک کردیم و به دانشکده افسری مراجعت کردیم. چند ماه بعد هر کدام از ما به عنوان افسران جوان و فرماندهان گروهان و یا دسته، یک بار دیگر در مناطق مرزی حضور یافتیم. منبع فرار از حلقه آتش، مرکز اسناد انقلاب اسلامی انتهای پیام/ 118 ...
۞ نکته آموزشی:
آمد؟ علت علاقه تان به کارهای رادیویی چه بود؟ من در کارهای رادیویی ام یک پل ارتباط روایی بین خودم و روستایم، خودم و پدر و مادرم، خودم و قوم و خویش ها و قبیله ام می دیدم. این ارتباط خیلی خوبی بود. اکنون دارم همه این قصه شب ها را منتشر می کنم. ضمن این که من 5 ساله بودم که رادیو به خانه مان آمد. وقتی به آن گوش می دادم متعجب می شدم که این صداهای رادیو از کجا می آید؟ من ...
از سوزاندن جسد یک دختر در کلینیک زیبایی تا نقش پرستار خانگی در قتل
مدعی بود برادر بیمارش توسط پرستار خانگی اش به شکل مشکوکی فوت کرده آغاز شد. وی در توضیح ماجرا به مأموران اداره دهم آگاهی گفت: برادرم هاشم به علت بیماری نیاز به مراقبت زیاد داشت به همین خاطر یک خانم 35 ساله به نام مریم را از طریق یک شرکت خدماتی استخدام کرده بودم. او حدود یک ماه در منزل برادرم حضور داشت تا اینکه یک روز با ما تماس گرفت و خبر فوت برادرم را داد و بعد هم دیگر هیچ اطلاعی از او ...
میرزا یعنی حسی که تجربه نکرده بودم، شبیه قورت دادن یک تکه یخ
می کرد به خودم گفتم حتما میرزا شهید شده بسیار نگران بودم سوار تاکسی شدم تا برای کارگرانی که در حال ساختن خانه برای ما بودند غذا ببرم طاقتم طاق شده بود تمام طول مسیر اشک می ریختم و مدام دعا می کردم بعد از رسیدن به خانه هم یک گوشه نشستم و باز شروع به گریه کردم برادر بزرگتر همسرم مرا دلداری می داد، می گفتم اگر او شهید شود من چگونه در این خانه زندگی کنم در دلم می گفتم یا حضرت عباس (ع) میرزا دو دست یا ...
رفاقت های ممنوع!
چگونه فکر می کنی! برخی خصوصیات اخلاقی به گونه ای است که در رفاقت ها باید از آنها دوری کرد. امام باقر علیه السلام تصریح می کنند: با چهار شخص معاشرت و دوستی نکن: احمق، بخیل، ترسو و دروغگو. زیرا شخص احمق می خواهد به تو سود رساند ولی صدمه می زند و آدم بخیل و تنگ نظر از تو می گیرد اما به تو پس نمی دهد و ترسو از تو و پدر و مادرش فرار می کند و دروغگو اگر راست بگوید کسی باور نمی کند ...