پدرم قبل از داعش به حساب پژاک رسید + عکس
سایر منابع:
سایر خبرها
پدر شهید علی اکبر کاوه به فرزند شهیدش پیوست
برایم زحمت کشیده و واقعا برای من یک مادر واقعی بوده است، خیلی ممنون هستم. من همیشه در خجالت بودم که چرا هیچ کاری برای مادرم نکردم. امیدوارم مرا ببخشد؛ همچنین پدرم، برادرم، خواهران عزیزم و همسرم ... گفتنی است شهید علی اکبر کاوه، بیست و پنجم آبان ماه سال 1333 در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش محمدباقر و مادرش اشرف الملوک نام داشت، تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت، معلم بود، ازدواج کرد و ...
روایت عاشقانه زندگی اولین شهید بی سر شهر قم
در مؤسسات آزاد خواند و نتوانست تحصیلات دانشگاهی داشته باشد، بعد هم مشغول کار و زندگی شد. یک مدت کلاً خانه ما بود. از یکجایی به بعد مستقل شد و با چند تا از دوستانش خانه گرفت ولی پدرم هم حواسش به او بود. 5 سال خواستگاری / سید احمد شبیه پدرم بود من خیلی سنم کم بود تقریباً دوم راهنمایی و حدود 14 ساله بودم، اولین بار احمد (که آن موقع حدوداً 20 ساله بود) به پدرم گفت من می خواهم با ...
مشت و لگدهای داماد به عروس خانم تحت تاثیر خواهرشوهر / مرد غریبه در خانه عروس که بود؟
. او گفت من هم به عمه گفتم یک روز مردی به خانه ما آمده بود اما وقتی مادرم وارد خانه شد آن مرد به بالای پله ها رفت و بعد هم فرار کرد ... با شنیدن این حرف ها بسیار ناراحت شدم و به خواهر شوهرم گفتم که در زندگی ما دخالت نکند ولی او با ارسال پیامک های توهین آمیز تهمت های ناروایی به من زد به همین دلیل وقتی همسرم به خانه بازگشت من هم ماجرا را برایش بازگو کردم و پیامک های تحقیرآمیز خواهرش را به ...
دختر جوان فریب چرب زبانی های پسر 30 ساله را خورد/ رابطه نامشروع و فرار از خانه
مرا به منزلی در نزدیکی منطقه گلبهار برد اما روز بعد وقتی دوباره به مشهد بازگشتیم مورد ظن ماموران قرار گرفتیم و دستگیر شدیم اینجا بود که فهمیدم مرصاد سال گذشته ازدواج کرده است و من در رویای ازدواجی خیالی به سر می بردم حالا نمی دانم چگونه به چشمان پدر و مادرم نگاه کنم .
نامزدی پسر 19ساله با زن 56 ساله / عجیب اما واقعی
احساس می کنم می خواهم مطمئن بشوم که کسی که دوستش دارم زندگی راحتی دارد. او ادامه می دهد: خانه قدیمی و فرسوده ا ش را دیدم و به دنبال راهی بودم که به او کمک کنم در شرایط بهتری زندگی کند. او زن سخت کوش و صادقی است. من تحسینش می کنم. با اینکه حدود دو سال است که جانلا و وُتیچای با هم صمیمی شده اند، رابطه خود را از خانواده و دوستانشان مخفی نگه داشتند. آنها در نهایت اوایل سال جاری میلادی این ...
دانشگاه می تواند جای خالی اکبر عالمی و امیرحسن ندایی را پر کند؟
حاضران در مراسم گفت: دوستان عزیز پدر من، استادان، هنرمندان، خواهران، برادران، من نیلوفر ندایی فرزند عشق هستم. پدر و مادر من در سال های جوانی هم را دیدند و مادرم عاشقانه با پدرم زندگی کرد. فکر می کنم مادرم در آرزوهای پدرم زندگی کرد و لحظه ای نبود که به او فکر نکند و با شادی اش شاد و با غمش محزون نشود. وی در پایان تأکید کرد: پدر همه ما اشتباه می کنیم، همه ما بخشیده می شویم. در ...
تفریح و نشاط| خانواده ما و این چنارهای هزار ساله برغان
گل می اندازد یکی با لهجه خاص و قشنگش می گوید: یه کم که رودخونه رو بگیرید و برید بالا می رسید به چنارهای سن و سال دار. امام زاده و مسجد و حسینه هم بعدشن. وقتی اشتیاق ما را برای شنیدن می بیند، ادامه می دهد: اگه محرم اینجا بودید می دید چه تعزیه هایی می خوانن ، دل آدمیزاد تکون می خوره از سوز و گدازش عزیز جان. بعد چشم هایش برق می زند و می گوید: البته اینجا شادی هاشم یه جور دیگه ست. ما هفت روز ...
نقش خاندان جمشیدی در فرش قم مورد بررسی قرار گرفت
و من قالی بافی را از مادرم یاد گرفتم. وی ادامه داد: به دلیل اینکه پدرم پیش از تولدم از دنیا رفت و ما برای کمک به مادر برای مخارج خانه از چهارده سالگی شروع به کار کردم که علاوه بر شاگردی، فرش هم می بافتم که چند فرش پشمی برای خودم بافته بودم و داشتم و به مرور فعالیتم را زیاد کردم. در آن دوره که ما فعالیت خود را شروع کردیم همه فرش پشمی می بافتند و فرش ابریشم مرسوم نبود. وی با ...
همسر سابق لادن طباطبایی از یک راز بزرگ پرده برداشت | او دلیل جداییش را بیان کرد
تربیت فرزندم متوجه شدم که فرزندمان با اختلالی روبه رو است که ده سال قبل با واژه اوتیسم برای نخستین بار آشنا شدم. با توجه به این که 70 واحد روانشناسی در دانشگاه پاس کرده بودم به تحقیق درباره این بیماری پرداختم و تا حدودی اطلاعاتی کسب کردم. بیماران مبتلا به اوتیسم ظاهر خوب و سالم و سرزنده دارند اما اختلال در یادگیری دارند و تا دو سالگی تشخیص آن سخت است. بارها به لادن طباطبایی درباره ...
خونی که ریخته شد تا امنیت برقرار شود/ نجات زنان گرفتار در شعله های اغتشاشات، توسط سلمان
برادرم وارد شدیم فاصله ما کمتر از یک متر بود که یکدفعه از پشت بام یکی از ساختمان ها با اسلحه شات گان به سمت برادرم شلیک شد که 52 ساچمه به او اصابت کرد. حدود ساعت 10 شب بود که برادرم را به بیمارستان رساندیم. آن زمان نمی توانستیم به خانواده اطلاع دهیم و به اقوام خبر دادم و صبح روز بعد اقوام آمدند و مادرم متوجه شد که چه اتفاقی افتاده است. شهادت روح الله در سال 85 هم ناجوانمردانه ...
صولت مرتضوی کیست؟ / بیوگرافی
اطله از مجموع 258 نماینده حاضر در مجلس شورای اسلامی برای تصدی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی رأی اعتماد بگیرد. نگاهی زندگی شخصی و همسر و فرزندان او سید صولت مرتضوی در سال 61 ازدواج کرد. ثمره این ازدواج 5 فرزند پسر است. او درباره نحوه آشنایی با همسرش گفته: آن زمان خیلی راحت بود. خواستگاری من در دوران دانش آموزی ام بود. من دبیرستانی بودم که به جبهه می رفتم. مرحوم پدرم گفت باید ...
صولت مرتضوی کیست؟ / بیوگرافی
باطله از مجموع 258 نماینده حاضر در مجلس شورای اسلامی برای تصدی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی رأی اعتماد بگیرد. نگاهی زندگی شخصی و همسر و فرزندان او سید صولت مرتضوی در سال 61 ازدواج کرد. ثمره این ازدواج 5 فرزند پسر است. او درباره نحوه آشنایی با همسرش گفته: آن زمان خیلی راحت بود. خواستگاری من در دوران دانش آموزی ام بود. من دبیرستانی بودم که به جبهه می رفتم. مرحوم پدرم گفت باید ...
روایتی جانسوز از سال ها انتظار و فراق فرزند
دیگر شهیدان یاد می کنند. بعد از انقلاب فعالیت هایش بیشتر شد و سال 1361 برای رفتن به جبهه عزمش را جزم کرد، من باز هم مخالفت کردم چون نگران بودم که او را از دست بدهم، گفت: نگران نباش اگر شهید شوم، شما را شفاعت می کنم و با خود به بهشت می برم. نامش را شاهین گذاشته بودیم اما بعد از انقلاب روزی از مسجد به خانه آمد و گفت: با یکی از دوستان تصمیم گرفتیم که ناممان را تغییر دهیم، گفتم ...
نمی دانستم مردی که با او رابطه دارم، متاهل است
ایران مهاجرت کرده و آنها از هم جدا شده اند. من هم فکر کردم راست می گوید. می دانستی سعید بچه هم دارد؟ یک روز در خانه اش عکس بچه را دیدم، بعد سعید گفت بچه با مادرش به خارج رفته است. او در این باره هم دروغ گفت. چرا با مردی در شرایط سعید رابطه داشتی؟ چرا با یک مرد مجرد ارتباط منطقی برقرار نکردی که عاقبت خوشی هم برایت داشته باشد؟ من تنها بودم، سال ها در ...
همسر شهید اهل سنت مدافع امنیت: سعید را به جرم بسیجی بودن کشتند
بعد از مدتی که از نامزدی مان گذشت حس کردم چقدر سعید را دوست دارم. البته از لحاظ خانه داری آماده ازدواج بودم. چون مادرم چند سالی در بستر بیماری بود و خواهرم هم ازدواج کرده بود. برای همین امور خانه را انجام می دادم و از این جهت مشکلی نداشتم. سعید هم خیلی آدم خوبی بود و اگر کمی یا کاستی می دید به رویم نمی آورد. خانواده شهید برهانزهی در کنار مزارش یادآوری خاطرات همسرم ...
جزئیات شهادت "شهیدتقی پور" به روایت شاهد عینی
. او اصالتاً اهل میانه و ساکن اسلام شهر بود و یک فرزند 17ساله از او به یادگار مانده است. نقی تقی پور برادر شهید حسین تقی پور است، وقتی برادرش به شهادت می رسد، او به همراه مادر در شهرستان بود، سال هاست دور از برادر در شهرستان ساکن است. او در گفت وگو با تسنیم از شهادت برادر گفت: من از سر کار آمده بودم خانه و داشتم نهار می خوردم که عمویم زنگ زد، قبل از آن به گوشی مادرم زنگ زده ...
شهید علی صالحی: خواهرانم حجاب شما کوبنده تر از خون من است
. من 30 روز روزه، که چندتایی از آن را نگرفتم و چندتایی هم مریض شده ام در عرض 1 ماه 3 سال و این ماه را که در آموزش بوده ام نگرفته ام و امیدوارم این ها را برایم بگیرید و نماز هم مقداری نخوانده ام باید برایم بگیرید. راستی لباس هایی که از بسیج گرفته بودم با چکمه را تحویل بدهید؛ اگر به شهادت رسیدم در گلزار شهدا دفنم کنید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته انتهای پیام / 78032 ...
اولین شرط گفت وگو
زمستان از لزوم ازدواج فرزندشان حرف می زدند و از این که برای ازدواج فرزند باید بُزی را که داشته اند بفروشند. در میان صحبت بحث عوض می شود پدر یادش می رود که از چه بحث می کردند و از مادر می پرسد داشتیم چه می گفتیم که فرزند که همان جا به ظاهر خوابیده بوده است از زیر لحاف بلند می گوید از فروش خر از فروش بُز می گفتید. بسیاری از تحلیل هایی که این روز ها درباره وقایع و ناامنی های اخیر منتشر می شوند چنین ...
شکایت 2 خواهر از مادرشان به اتهام شکنجه های هولناک
چندی پیش دو دختر 11 و 22 ساله همراه پدرشان به دادسرای جنایی پایتخت رفتند و از شکنجه های هولناک مادرشان خبر دادند. این پرونده خیلی زود در شعبه هفتم دادسرای جنایی تهران کلید خورد و در دستور کار بازپرس غلامحسین صادق زاده قرار گرفت. به گزارش شهروند، در همان ابتدا مشخص شد که آثار شکنجه های وحشتناک روی بدن این دو دختر کاملا مشهود اس ...
پیشرفت های علمی و قرآنی ام مرهون عنایت امام مهربانی هاست
خواندن را با من و علی اکبر برادر کوچکم در قالب حفظ سوره های کوچک شروع کردند. من و برادرم که دو سال با هم تفاوت سنی داشته و من از او بزرگترم، در دوران کودکی با هم قرآن حفظ می کردیم. ما قبل از رفتن به مدرسه 5 جزء قرآن را حفظ بودیم. نیمه دوم دهه 70 به همت پدرم و دیگر اساتید، کلاس های آستان قدس رضوی راه اندازی شد و من آن زمان در دوران نوجوانی بودم و کلاس های روخوانی تا ترتیل را در رواق های دارالرحمه و ...
نقشه های کثیف رقیب عشقی برای تصاحب زن دوستش/ رازی که بعد از 20 سال لو رفت!
سال هیچ وقت نتوانستم شما را فراموش کنم! حتی یک شب هم بدون یادآوری چهره زیبای فرزندانم نخوابیدم، روزهای سختی را سپری کردم تا این که شش ماه قبل پزشکان تشخیص دادند که به بیماری سرطان مبتلا شده ام و مدت زیادی در این دنیا زندگی نخواهم کرد. این بود که دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و تصمیم گرفتم برای آخرین بار تو و فرزندانم را ببینم و بعد با خیالی آسوده بمیرم. زمانی که نشانی محل سکونت شما را پیدا ...
مسئولان وعده های خود به جامعه قرآنی را فراموش نکنند
وی را مخاطب قرار دادند، ادامه داد: از همان بدو تولد چهره مادرم که رو به روی رحل قرآن می نشست و با صدای بلند قرآن می خواند را خاطرم هست که گاهی اوقات سر بر روی پای مادر می گذاشتم و با دل و جان به تلاوت قرآن گوش می کردم. وی افزود: در بیرون از خانه نیز همراه پدرم در جلسات قرآنی بسیاری شرکت می کردم و گوش دادن به تلاوت قرآن از برنامه های هر روز من بود و پس از اینکه پدرم متوجه علاقه ام به ...
حاج قاسم و پدرم قول دادند همدیگر را شفاعت کنند
محلاتی ترجمه قرآن است که به زبان ساده و قلم شیوا رمزهای قرآنی را بازنمایی کردند تا خواننده با خواندن ترجمه قرآن در فضای آن آیه قرار بگیرد. هنگام ترجمه قرآن از صد منبع معتبر استفاده می کردند و گاهی از پشت میز به سادگی دیده نمی شد. متن اولیه آن بعد از شش ماه آماده شد اما ویراستاری و آماده سازی نهایی آن یک سال طول کشید. فرزند آیت ا... رسولی محلاتی به ویژگی اخلاقی پدرش اشاره کرد و گفت: پدرم به ...
شکنجه گر میلیاردر بازداشت شد
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جوان، چندی قبل مردی همراه دو دختر 11 و 22 ساله اش به شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران رفت و از همسر سابقش به اتهام شکنجه و آزار و اذیت دو دخترش شکایت کرد. وی گفت: چند سال قبل به دلایلی از همسرم جدا شدم و پس از آن دو دخترم همراه مادرشان زندگی می کردند. من خیال می کردم آن ها زندگی خوبی دارند، چون به همسرم ارثیه میلیاردی رسیده بود، اما چند روز قبل آن ها ...
ابراهیم گلستان، امروز صدساله می شود! | خاطراتی از ابراهیم گلستان که هرگز نخوانده اید
هرچند در حدود وضع ابتدایی آن جور انتشار. من فرزند دوم پدرم بودم. روزنامه اش فرزند اول او بود. او چهار سال پیشتر از تولدم شروع کرده بود به روزنامه درآوردن. وقتی قانون مملکت مقرر کرد نام خانوادگی باشد او اسم روزنامه اش، گلستان ، را به ما هم داد. آن را از اسم کتاب سعدی گرفته بود، یادم است تازه سه ساله بودم که دیده بودم بعدازظهر به جای رفتن به دفترش که جای دیگر بود، در حوضخانه خانه مان می نشست سرمقاله ...
مادر شهید مدافع امنیت: قرار بود دیروز مراسم عروسی بگیرند/به شهادت غلامرضا افتخار می کنم
ج کردم چند ماه بعد از ازدواج به پابوس امام رضا رفتیم در حرم امام رضا نگاه ضریح کردم گفتم یا امام رضا دوست دارم فرزند اولم پسر باشه که اسمشو رضا بزارم تا غلامت باشه، دوست دارم مریدت باشه بعد از این سفر رضا را خداوند در وجودم گذاشت. زمانی که رضا را باردار بودم همیشه قرآن قرائت می کردم. رضا که به دنیا آمد نامش را همانطور که وعده کرده بودم، غلامرضا گذاشتم، تا غلام آقا شود، کودکی که از همان کود ...
شوهرم جلوی زن اولش من را نشناخت / کثیف ترین برخورد مرد دو زنه ایرانی !
مند می شدیم ولی سعید هیچ گاه با من به مسافرت نمی آمد یا در شهر قدم نمی زد. در طول دو سال زندگی مشترک دو بار باردار شدم ولی به اصرار او جنینم را سقط کردم تا روزهای جوانی را خوش بگذرانیم. آن زمان آن قدر خوشحال بودم که فقط به خواسته های همسرم عمل می کردم و به آینده توجهی نداشتم تا این که آرام آرام احساس کردم سعید توجه کمتری به من دارد و حتی از هر چند تماس تلفنی به یکی از آن ها پاسخ می دهد ...
آیا سلبریتی ها اشک فرزند شهید امیراحمدی را دیدند؟
کاش بچه هایش عکس او را ندیده باشند. دخترم روزی که کلمه بابا را یاد گرفت پدر نداشت وی ادامه می دهد: زمانی که مصطفی شهید شد، فاطمه کلاس اول بود و دو روز بعد از شهادت پدرش و بعد از تاسوعا و عاشورا وقتی رفت مدرسه، درس بابا برایش تدریس شد. یعنی روزی که کلمه بابا را یاد گرفت، پدر نداشت. الان فاطمه 13 ساله است و وقتی اخبار را می بیند، می گوید: مامان من اگر بودم این اغتشاشگران را قبل ...
زن قهرمان تبریزی به دنبال ثبت رکوردِ کشیدنِ هواپیما و کشتی/ تریلی 17 تنی را 41 متر را جابجا کردم
، ورزش در زندگی من محدود شد به روزی یک تا 2ساعت تمرین بدنسازی در بالکن کوچک خانه. خودم مربی خودم شدم! با مطالعه، مشورت و جست وجو، اطلاعات ورزشی را جمع آوری و بعد در قالب حرکات دست، پا، کول و سرشانه اجرا می کردم. جالب است که بگویم تا آن زمان و با وجود آن همه سال، مداومت و پیگیری در ورزش کردن، خودم هم متوجه استعدادم نشده بودم و آن را نوعی عادت و یا علاقه ای قدیمی تلقی می کردم که هر زمان و هر مکان با من ...
رأی بازها در مزارع فشافویه
گرفتار شدم. هیچ حرف و شکایتی هم نمی توانم داشته باشم، چون پیر است. اصلاً دل آن را ندارم که تقصیرها را گردن او بیندازم. خودم هم مقصر بودم. باید مقاومت می کردم و زیر بار مواد خریدن نمی رفتم. می پرسم: وقتی زمان کار تمام شد، بقیه روز را کجا می مانی تا فردا که سر کار برگردی؟ می گوید: خواهرم اینجا زندگی می کند. ازدواج کرده و خانه دار است، برادرم هم تهران است. در یک شرکت کار می کند. من هم که ماهانه حقوق کمی ...