سایر منابع:
سایر خبرها
اعترافات زشت و شرم آور یک زن متاهل درباره روابط نامشروعش
آرایشگاه مرا پرداخت بلکه حمایت های مالی دیگری نیز از من کرد تا نزد زن برادرم چیزی کم نیاورم، ولی با وجود این سیروس نیز خواسته های نامتعارفی داشت که باید به آن ها پاسخ می دادم این بود که همسرم از تصاویر گوشی همراه و دروغ هایی که برای حضور نداشتن در منزل سرهم می کردم پی به این رابطه خیابانی برد و ...، اما ای کاش معنای نگاه های عاشقانه او را می فهمیدم. ...
منافقین می خواستند پیکر همسرم را بسوزانند/ دروغ پراکنی اسرائیل پیرامون یک ترور
توجه خاص داشت و نوایش در این مسجد می پیچید. این شهید بزرگوار قبل از پیروزی انقلاب هم به دلیل فعالیت های مذهبی که داشت تحت تعقیب ساواک قرار داشت. با همسر این شهید بزرگوار گفت وگویی ترتیب دادیم که در زیر می خوانیم. چطور با شهید مصطفی آشنا شدید و ازدواج کردید؟ سال آخر دبیرستان بودم و دیپلم گرفته بودم که از طریق یک معرف با این شهید آشنا شدم و سال 49 با هم ...
کودک ربایی برای ازدواج اجباری با مرد همسایه
همین دلیل آپارتمانم را اجاره دادم و رفتم. در ماجرای ناپدید شدن بچه این زن نقشی ندارم و اصلاً زمانی که او می گوید من در محل دیگری بودم و شاهد هم دارم. به دنبال اظهارات مرد جوان، تیم تحقیق دریافت که سیروس واقعیت را بیان کرده است. از سویی مأموران دریافتند که پسر ناپدیدشده در خانه یکی از اقوام مادرش در شهرستان است و فتانه، خودش او را به آنجا منتقل کرده است. با برملا شدن این موضوع ...
مفقود شدن دختر 12 ساله مشهدی / یک سال و نیم از او خبری نیست / مظنون خودکشی کرد
به گزارش صدای ایران ، ملیکا ؛ دانش آموز 12 ساله در مدرسه ای مشغول به تحصیل بود که در کوچه محل زندگی شان قرار داشت، روز حادثه ملیکا برای خرید از خانه تا سوپرمارکت سر کوچه شان رفت، اما دیگر هرگز به خانه بازنگشت. هنگامی که خرید این دختر 12 ساله تمام می شود دوربین های مداربسته در داخل کوچه بازگشت او را به سمت خانه ثبت می کنند، اما برخی شاهدان عینی پس از مفقود شدن مرموز ملیکا به خانواده او ...
کارگردانیِ توطئه علیه انقلاب
ندارد و می خواهد خانه بخرد و از من دست قرضی کرده که بگیرد و پس از مدتی این را برگرداند. حالا شما هر وقت تهران رفتید، من پاکتی است می دهم که به ایشان بدهید. بنده یک روز که تهران می آمدم یک پاکت دربسته ای که حتی یک قطعه و یک برگ آن را نشماردم که ببینم چه قدر است و چه اندازه است ، همین طور به صورت پاکت بسته آوردم و یک روز عصری در منزل آقای مناقبی ، قبل از نماز مغرب و عشاء که ایشان آمد آن جا، به طور خصوصی ...
معمای مرموزِ ناپدید شدن ملیکا در شریف آباد شیراز
بود که در کوچه محل زندگی شان قرار داشت، روز حادثه ملیکا برای خرید از خانه تا سوپرمارکت سر کوچه شان رفت، اما دیگر هرگز به خانه بازنگشت. هنگامی که خرید این دختر 12 ساله تمام می شود دوربین های مداربسته در داخل کوچه بازگشت او را به سمت خانه ثبت می کنند، اما برخی شاهدان عینی پس از مفقود شدن مرموز ملیکا به خانواده او گفته بودند که ملیکا را دیدند که به داخل حیاط مدرسه رفته بود. یک ...
رقص تیغ قصاص در مرداب ارتباط خیابانی!
جوان موتورسوار را نداشتم و تنها می خواستم او را بترسانم! درباره چگونگی وقوع این جنایت هولناک به قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی گفت: آن شب منتظر دخترم بودم تا از سرکارش به خانه بازگردد. او به عنوان فروشنده در یکی از فروشگاه های مشهد مشغول کار بود و هر شب به تنهایی به منزل بازمی گشت ولی وقتی من از حیاط بیرون آمدم او را در کنار جوان موتورسواری دیدم که دستش را گرفته بود و قصد داشت ...
راز جنایت هولناک در بندعباس فاش شد | قتل زن بارداری که به دست شوهرش خفه شد
ریب زن جوان را خوردم. با اینکه من همسر و فرزند داشتم اما او با من ارتباط برقرار و کاری کرد که از زندگی و همسرم زده شوم. او با حرف هایش باعث ایجاد اختلاف بین من و همسرم شد و زندگی ام را نابود کرد. باور کنید که من نیتی برای قتل همسرم نداشتم و از عمو و زن عمویم می خواهم که به خاطر فرزندمان من را ببخشند. با وجود پشیمانی این متهم اما از آنجا که همه شواهد و مدارک علیه او بود قضات دادگاه پس از شور او ...
شکنجه مرد جوان در باغ به دلیل رابطه نامشروع
من نقشی در این قتل نداشتم اما از امید شکایت کرده بودم. او گفت: من در بازار میوه و تره بار کار می کردم و بیشتر ساعات شب را خارج از خانه بودم. یک روز دم صبح وقتی که کارم تمام شد، به خانه آمدم و متوجه شدم مردی غریبه که بعدها فهمیدم نامش امید است در خانه ام است و با همسرم ارتباط دارد. راز این قتل زمانی برای مأموران پلیس فاش شد که آنها متوجه شدند مردی جوان به نام امید گم شده است. ساعاتی بعد ...
راز سیاه خودکشی همسر مرد پولدار مشهدی
عاطفی بین ما شد و او به من ابراز علاقه کرد. پس از مدتی روابط پنهانی بالاخره رحیم در حالی بدون رضایت خانواده اش با من ازدواج کرد که آن ها به هیچ وجه مرا در شأن خانوادگی خودشان نمی دانستند اما من از این که با جوانی پولدار و سرشناس ازدواج کرده ام در پوست خودم نمی گنجیدم اما این عشق هوس آلود به نتیجه ای نرسید و هر روز روابط ما سرد و بی روح می شد. من هم در حالی از تغییر رفتار رحیم دلسرد شده بودم که ...
زن متاهل: تفریحی با مردان غریبه دوست می شدم!
در مکان های مختلف قرار می گذاشتیم. او چنان با حرف هایش مرا خام کرده بود که گاهی فقط منتظر تماس او بودم. در روزهای اول این آشنایی فکر می کردم همه چیز یک ماجرای شوخی و تفریح گونه است اما کم کم دیدارهای مخفیانه ما به مکان های خصوصی کشیده شد و از یک ارتباط عادی فراتر رفت تا جایی که ... در همین حال ارسلان از همه لحظات این ارتباط هوس آلود فیلم و عکس های زننده تهیه می کرد. او می گفت: ساعاتی که ...
ماجرای تلخ دخترجوان توسط پسر هوسران/رابطه نامشروع با وعده پوشالی!
خانواده ام بازگو کردم و حالا هم دریافته ام که همه حرف های او دروغی بیش نبود و من جوانی ام را نابود کرده ام. شایان ذکر است به دستور سرهنگ حمیدرضا علایی (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) و با کسب مجوز قضایی، متین دستگیر شد تا این پرونده مراحل قانونی خود را طی کند.
قتل مرد هوسران توسط همسرش/ زن جوان: او هر روز با یک زن به خانه می آمد
21سال دارد و شش ماه است به اتهام قتل همسرش زندانی شده و در این مدت در زندان روز و شب خود را سپری می کند تا شاید بتواند دوباره دخترش را ببیند و در آغوش بکشد. تپش جام جم با این زن گفت و گو کرده است که در ادامه می خوانید: چون خیانت می کرد. زنان و دختران را به خانه می آورد و مرا مجبور می کرد از آنها مانند یک کلفت پذیرایی کنم. به خاطر دخترم . اگر از همسرم جدا می شدم ...
قتل مرد هوسران توسط همسرش
ابتدای زندگی. یک روز به من گفت به اجبار خانواده اش با من ازدواج کرده و هیچ علاقه ای به من ندارد . بعد هم هر روز با یک زن به خانه می آمد. چرا آن زمان جدا نشدی؟ بچه بودم و فکر می کردم بیشتر محبت کنم، جذب من می شود. اما نشد؟ دقیقا. حتی به بهانه ای خواستم به تهران بیاییم تا شاید اینجا آن زن ها را فراموش کند اما بی فایده بود. اینجا با زنی آشنا شد و ارتباط با او ...
قتل یک زن با 18 ضربه چاقو در مشهد!
چندین ماه قبل اختلافات ما شدت گرفت و همسرم سر ناسازگاری گذاشت و روزگار را به کام من تلخ کرد. از طرف دیگر من برای آن که او را به زندگی دلگرم کنم و به این اختلافات و ناسازگاری ها پایان بدهم منزل بزرگی را در بولوار مجیدیه گرفتم وهمه لوازم زندگی را نیز تعویض کردم اما هیچ کدام از این کارها فایده ای نداشت و در نهایت همسرم از خرداد گذشته منزل را ترک کرد و به خانه پدرش رفت. این درحالی بود که ستاره تحت تاثیر ...
گفتگو با پدر و پسری که پزشک معروف تهرانی را ربودند
. پدرخانمم گفته بود باید خانه بخری. چند قلم از وسیله های گرانقیمت خانه را هم باید تو بخری. من هم پول نداشتم. نمی دانستم باید چه کار کنم، برای همین تصمیم به گروگانگیری گرفتم. *قبلا هم گروگانگیری کرده بودی؟ اواخر سال 99 بود که در سعادت آباد راننده یک خودروی ولوو را ربودم. آن زمان تنها بودم. راننده را بردم و یک روز او را حبس کردم. اما او گفت که فقط راننده است و هیچ پولی ندارد. راست می ...
همسر شهید اهل سنت مدافع امنیت: سعید را به جرم بسیجی بودن کشتند
بود و اگر کمی یا کاستی می دید به رویم نمی آورد. خانواده شهید برهانزهی در کنار مزارش یادآوری خاطرات همسرم بعد از شهادت سخت است همسرم بارها از شهادت برایم صحبت کرده بود و خیلی دوست داشت شهید شود. به خاطر همین حرف هایش بارها بحثمان می شد. او عادت داشت وقتی بین مان ناراحتی به وجود می آمد، قبل از اینکه خیلی عصبانی شود از خانه می رفت بیرون و بعد از چند ساعت که می خواست برگردد با ...
گروگانگیری خشن و هولناک یک پزشک در تهران!
ام حل نمی شد. پدرخانمم گفته بود باید خانه بخری. چند قلم از وسیله های گرانقیمت خانه را هم باید تو بخری. من هم پول نداشتم. نمی دانستم باید چه کار کنم، برای همین تصمیم به گروگانگیری گرفتم. قبلا هم گروگانگیری کرده بودی؟ اواخر سال 99 بود که در سعادت آباد راننده یک خودروی ولوو را ربودم. آن زمان تنها بودم. راننده را بردم و یک روز او را حبس کردم. اما او گفت که فقط راننده است و هیچ ...
قتل به خاطر عشق پنهانی
1395 مرد 21 ساله ای با صدای گریان و آشفته به اورژانس خبر داد که همسرش حالش خوب نیست. زمانی که کادر درمان اورژانس به محل رسیدند متوجه شدند این زن باردار خفه شده و جان سپرده است. سپس پای پلیس به این ماجرا کشیده شد. حرف های ضدونقیض وحید در محل حادثه خود را همسر مقتول معرفی کرد و در تشریح ماجرا به مأموران پلیس گفت: از محل کار به خانه برگشتم وقتی وارد منزل شدم دیدم همسرم وسط اتاق ...
خیانت زن جوان به همسرش لو رفت/ او با فروشنده لباس رابطه نامشروع داشت!
عادی من شده بود با اورژانس تماس گرفت و مرا به بیمارستان اعصاب و روان انتقال دادند. لحظه های بسیار سختی را در بیمارستان تجربه کردم رفتار های بسیار بدی که با من می شد، مصرف مداوم انواع قرص و آمپول و پوشاندن یونیفرم آبی بیماران را هیچ وقت فراموش نمی کنم. پزشک تشخیص داده بود که من بیماری روانی "اختلال دو قطبی" دارم و بایستی تحت درمان قرار گیرم. بعد از مدتی که حالم بهتر شد مرا از ...
شربت شهادت به من نرسید!
همسرم را عصبی کرد و با ناراحتی گفت: هنوز نمی خوای حرف راست را به من بگویی؟! چاره ای نداشتم جز اینکه قسم بخورم تا باور کند هنوز در ایران هستم. جمعی از ستاره های بلوچ در جنوب حلب اینجا خبری از شربت شهادت نیست، بلکه پای استخاره در میان است! 21 آبان ماه سال 1394، موقعی که قرار بود جمع 142 نفره ما برای عزیمت به سوریه راهی فرودگاه شود، در اتوبوسی که من حضور داشتم، بلبشویی ...
همسر، همدرد، همدل
چه سالی ازدواج کردید؟ آن موقع شرایط جسمانی تان چطور بود؟ سال 1362 ازدواج کردم. زخم پای چپم 15 سال عفونت داشت. خانمم با مهربانی روزی سه چهار بار پانسمان آن را عوض می کرد و جوراب آن را می شست. موقع تعویض پانسمان بوی زخم و عفونت حال خودم را بد می کرد ولی حتی یک بار گره در ابروی همسرم ندیدم. فاطمه خانم، واقعا زن خوبی است. تا 14 سال، روزی 25 قرص و کپسول را باید به موقع می خوردم. خانمم مثل یک ...
کودکی چهل ساله ها!
هیجان و قضاوت برخی دوستان دو آتشه، تصویر نوجوانی خودم را می بینم که نادانسته و ناخوانده و متعصبانه، دنبال قضاوت بودم و هرگز شجاعت اعتراف و عذرخواهی نداشتم! از نظرات تند و بی ادبانه برخی دوستان جوان نباید ناراحت شد که اقتضای سن و فهم شان همین است، اما نظام سیاسی حاکم بر کشوز هم سن ما است و دیگر مجالی برای رفتار کودکانه و هیجانی ندارد. بغض بیخ گلویم را می گیرد وقتی لحن تحقیرآمیز و کلام پرتناقض و دور ...
قتل پد ر به د ست پسر ی که بیمار روانی ا ست
...، حتی یک بار سرم را داخل توالت فرنگی گرفت و می خواست مرا خفه کند. دیگر تاب و تحمل رفتارهایش را نداشتم، به همین خاطر روز حادثه او وقتی از حمام بیرون آمد، دوباره سر موضوعی با هم بحثمان شد و کار به درگیری کشید و با چاقویی که همراهم بود چند ضربه به او زدم. با اقرار های متهم، پرونده در حال کامل شدن بود که این بار او حرف هایش را تغییر داد و مدعی شد پدرش را به خاطر اینکه تغییر مذهب داده بود، کشته ...
فرار عروس تهرانی از سرسفره عقد با دوست پسرش/ گفتگو با ربایندگان دکتر سرشناس/ ویدئو
بگیرم ومشکل راحل کنم اما پسرم زیر قرض و بدهی زیادی بود. وی افزود: در زمان فرار پسرم با دختر مورد علاقه اش اطلاع نداشتم به کجا فرار کردند و روزهای آخر بود که متوجه شدم با هم به شهرهای شمالی رفتند و پس از 15 روز بازگشتند. این مرد ادامه داد: خون به مغزم نرسید و وقتی دیدم پسرم به کمک من احتیاج دارد پذیرفتم کمکش کنم. بنا بر این گزارش، متهمان برای تحقیقات بیشتر به دستور بازپرس پرونده در اختیار کارآگاهان اداره 5 پلیس آگاهی تهران قرار گرفته اند. ...
5 سال حبس و پرداخت دیه به خاطر قتل فرزند
لوازم جهیزیه به قتل رسانده است روز گذشته در اولین جلسه بازپرسی مدعی شد: ابتدا به قصد دفاع از خود در برابر درگیری احتمالی با پدر زنم چاقو برداشته بودم اما وقتی دیدم همسرم می خواهد تصویر دو نفره عروسیمان را آتش بزند عصبانی شدم و او را به قتل رساندم! بیشتر بخوانید آدم ربایی و سرقت به خاطر اجرای شرط پدرزن پسر جوان که برای انجام شرط پدرزنش مبنی بر اجاره خانه و خرید 8 قلم از جهیزیه ...
قتل مرد 35 ساله توسط دختر جوان/ قاتل: او تقاضای رابطه جنسی داشت!
: نازی دوست صمیمی من است و همیشه به خانه ام رفت و آمد می کند. قرار بود محل زندگی ام را تغییر دهم، به همین خاطر در حال جمع کردن اسباب و اثاثیه خانه بودم که نازی هم برای کمک به خانه ام آمد. ما در حال کار بودیم که نامزد نازی تلفن زد و او هم گفت پیش دوستم هستم و آدرس خانه مرا برایش فرستاد. ساعتی بعد پیروز در حالی که مقداری میوه و خوراکی و شام خریده بود وارد خانه شد. پس از اینکه شام خوردیم، آن ها با هم صحبت ...
بازخوانی یک نامه | شش سؤال استاد قرائتی از دختران ایرانی
؟ چه گوهری گرانبهاتر از وجود خود شما است؟ چرا خود را ارزان در برابر هر چشمی قرار دهید؟ مگر نه این است که چشمان ناپاک شما را برای خودشان می خواهند و خدا شما را برای خودتان می خواهد؟. خواهرم و دخترم؛ اگر جلوه گری امروز شما دلربایی کرد و علاقه مردی را به همسرش کم کرد، فردا زن زیبایی با جلوه گری خود دل شوهر شما را خواهد ربود و رونق زندگی شما را کم خواهد کرد. خواهرم و ...
عکس جنجالی سحر قریشی در دبی | سحر قریشی همه را شوکه کرد
ذیر بودم و حرف هایی هم که پشت سر من می زدند باعث آزار و رنجش من می شد. ولی امروز دیگر حرف هایی که پشت سر من گفته می شود برایم اهمیتی ندارند و این برای من تغییر بزرگی است؛ به عنوان مثال اوایل کارم در مصاحبه ای از من پرسیده بودند که چه رنگ هایی را دوست دارم و من هم جواب دادم. چند سال بعد از آن مصاحبه، در یک مصاحبه دیگر از من در مورد رنگ های مورد علاقه ام سوال شد و من رنگ های دیگری را اسم بردم. مصاح ...