خانم بازیگر برای فرزندانش دست از کار می کشد
سایر منابع:
سایر خبرها
عکس/ پریناز ایزدیار و یک گلاه گیس جنجالی
انتشار عکسی از پریناز ایزدیار می توانست حاشیه هایی برای او به همراه داشته باشد. به گزارش وقت صبح ، در این تصویر یک کلاه گیس بر سر پریناز ایزدیار است که مربوط به نمایش بی نوایان می باشد. ده ها خواننده- بازیگر در نمایش موزیکال بینوایان به کارگردانی حسین پارسایی حضور دارند که نقش های مختلف را ایفا می کنند. . در این نمایش مهرداد بابایی خواننده و مدرس آواز نقش کشیش را ...
تقدیم 8 شهید مدافع امنیت در اغتشاشات اخیر تهران/ آرمان ها، چهاردهه پای انقلاب ایستاده اند
، دست و دلباز و احترام فراوانی برای پدر و مادرش قائل بود. هر زمان که منزل مادرش می آمد دست و پای مادر را می بوسید. رزق شهادت را به هر کس ندهند، به قول حاج قاسم باید شهیدگونه زندگی کرد تا شهید شد. آقا سلمان پدر محمدصالح 7 ساله و عباس 17 ماهه است. محمدصالح عاشق پدر است و هر شب چشم به راه بابا می ماند تا از سر کار برگردد و با او بازی کند. دست به سرش بکشد تا او آرام بخوابد. در این مدت بهانه ...
عقاب تیزپرواز جبهه های جنگ
کوپتر) کبری را در اصفهان به مدت یک سال ونیم با موفقیت سپری کند. سپس به مدت 6ماه دوره پیاده نظام را در شیراز طی کرد و به اصفهان بازگشت. احمد کشوری که بعد از پایان دوره دبیرستان و قبولی در امتحان افسری هوانیروز، به خواستگاری دختردایی خود، شیرین سیلاخوری رفته بود، در اسفند سال 1355با او ازدواج کرد؛ ازدواجی که به گفته سیلاخوری در کمال سادگی و بدون تشریفات برگزار شد؛ تنها خرید ازدواج ما ...
کودکان کار و جور روزگار
ها و جمع آوری ضایعات هستند. شیرمحمد 15 سال دارد و افغان است. می گوید مادر ندارد و پدرش هم مریض است، اما 6 برادر دارد که همه کار می کنند. _ می پرسم روزی چقدر درآمد داری؟ سرش را زیر می اندازه و بعد از مدت طولانی با خنده زیر لب می گوید: کم، روزی 30 تا 40 تومن... _ ضایعات را کجا می فروشی؟ _ همین ضایعات فروشی های محله _ مدرسه می روی؟ با ...
شوهرم روابط خصوصی را برای دخترم می آموزد!
زن 50 ساله با بیان این که دخترم حاضر نیست به خانه بازگردد و ما را تهدید به خودکشی می کند! درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری توضیح داد: پدرم اگرچه مردی کارگر بود و سواد هم نداشت اما در میان آشنایان و فامیل از احترام خاصی برخوردار بود و دیگران به خاطر صداقت و ایمان پدرم کلامش را قبول داشتند و نظرات و قضاوت های او را می پذیرفتند. در همین حال پدرم به تحصیل فرزندانش اهمیت ...
پدری که برای فرزندانش گواهی فوت جعل کرد!
را که ساکن سوئیس اما اهل گچساران است، پیدا کند و از طریق همان فرد موفق می شود شماره برادر همین مادر گمشده را پیدا کند. انگیزه مبهم پدری که برای فرزندانش گواهی فوت جعلی گرفت! این مستندساز ادامه داد: این خانواده در ابتدای ادعای ماهر را نمی پذیرند و احساس می کنند او به دنبال سودجویی است. بعد مشخص می شود پدر این خانواده وقتی بچه ها به عراق برده، به ایران بازگشته و شناسنامه این ...
(عکس) این بلاگر مشهور به دلیل توهین به حجاب دادگاهی شد!
ملیس بوسه بتکایان در مرکز خریدی در استانبول به همراه مادرش، به زنی با حجاب که همراه همسر و نوزادش بود توهین کرد. او به این خانم محجبه که در کنار پله برقی ایستاده بود جملات توهین آمیزی گفت. ملیس بوسه همسر این خانم محجبه نیز برای ثبت این لحظات دوربین موبایلش را روشن می کند. به گزارش وقت صبح، ملیس بوسه نیز به تحقیر کردن آن ها ادامه داده و به همسر آن خانم نیز الفاظی رکیک می گوید ...
خانواده جذاب شاهرخ خان + عکس
نفر مسلمان به زبان پشتو بدنیا آمد، مادرش لطیف فاطمه دختر یکی از فرمانده هان ارتش هند و اهل پنجاب پاکستان کنونی، پدرش از فعالان استقلال هند از پشتو و تنها یک خواهر به نام شهناز لاله رخ دارد که بزرگتر از خودش است. عکس شاهرخ خان در کنار پسرش ازدواج شاهرخ خان و فرزندانش شاهرخان در یک جشن تولد با گوری چیبر آشنا شد و این آشنایی در 25 اکتبر 1991 به ازدواج ختم شد، این زوج ...
دست خالی
آفتاب یزد - یوسف خاکیان: شب بود، نشسته بود کنار پیاده رو و خواهر کوچکش را در آغوش گرفته و به نقطه ای دور خیره شده بود، چند وجب آنطرف تر یک جفت دمپایی روی زمین افتاده بودند که به نظر نمی رسید مال او باشند، چرا که از قواره دمپایی ها مشخص بود که مال آدم بزرگ ها هستند اما او خودش هم مثل خواهرش کوچک بود و فوقش می توانستی نوجوانش به حسابش بیاوری. عرض پیاده رو آنقدر زیاد نبود که دو نفر بتوانند دوشادوش هم از آن عبور کنند، این را می شد از یکی از پاهایش که از جدول کنار پیاده بیرون زده و بخش بسیار کوچکی از خیابان را گرفته بود فهمید. پایش حتی جوراب نداشت، از طرز لباس پوشیدنشان پیدا بود که هوا سرد است و شاید هم لباس هایی که بر تن داشتند کفاف سرمایی را که تن و بدنشان را می لرزاند، نمی داد. آن ها حتی زیرانداز مندرسی (حتی کارتن پاره) هم نداشتند که رویش بنشینند تا حداقل سرمای زمین آزارشان ندهد، خواهر کوچکتر چسبیده بود به برادر و بخشی از صورتش را در لباس برادر پنهان کرده بود که سرما بیش از اندازه آزارش ندهد. از آنجا که نشسته بودم نمی توانستم حتی یک وجب جلوتربروم به آن ها نزدیک شوم، دلم می خواست برایشان کاری کنم، اما نمی توانستم، جلوتر از آنجا نمی شد رفت، چرا که من با یک تصویر مواجه بودم که آنچه شرحش را بیان کردم، در آن تصویر قرار داشت. هرچه به عکس نگاه می کردم غم و اندوهم بیشتر می شد، نمی دانستم آن ها اهل کدام سرزمین هستند یا آن لحظه ای که یک نفر آن عکس را از آن ها گرفته بود، شام خورده بودند یا نه، لابد نخورده بودند دیگر، چرا که دو کودک با چنان وضعی وقتی در پیاده روی یک خیابان نشسته اند معلوم است که شکمشان هم گرسنه است، کسی چه می داند شاید ناهار و حتی صبحانه هم نخورده بودند. نمی دانستم که آن شب را چگونه گذرانده اند، شبهای قبلش را چطور، شبهای بعدش چگونه. آن عکس به طرز دیوانه واری یک مظلومیت عجیب را به تصویر کشیده بود، مظلومیتی که این بار یقه دو کودک را گرفته بود. راستش کودکان بسیاری را دیده ام که وضعیت خوبی نداشته اند، یا در اوج کودکی مجبور بوده اند که کار کنند و تازه درآمدشان را هم به کسی بدهند که از آن ها مراقبت می کنند، یا باز هم در اوج کودکی از آن ها سوءاستفاده شده و به شغل تکدی گری گماشته شده اند و یا باز هم در اوج کودکی مجبور بوده اند نان آور خانه ای باشند و سخت کار کنند. این در حالیست که همه ما می دانیم کودکان باید در دوران کودکی شان بازی و تفریح کنند، این سو بجهند، آن سو بپرند، زندگی شاد و بی دغدغه ای داشته باشند، زندگی ای که در آن از سختی و مرارت خبری نباشد، آن ها به اندازه کافی در دوران بزرگسالی فرصت دارند که با سختی های زندگی بجنگند و به قول معروف پدرشان در بیاید، بنابراین انصاف نیست که دوران کودکی شان هم مرارت بکشند و زندگی داشته باشند، اما هم من و هم شما می دانیم که کودکان بسیاری در سراسر دنیا هستند که دوران کودکی شاد و خرمی ندارند، آن ها نه تنها از داشتن وسایل بازی محروم هستند که حتی از داشتن یک خانواده معمولی هم محروم هستند و گاهی اوقات حتی از خوردن یک وعده غذایی هم محروم می شوند، اصلا چرا راه دور برویم؟ کودکان فقیر آفریقای جنوبی را درنظربگیرید، همانهایی که از فرط گرسنگی و غذا نخوردن پوست بدنشان به استخوانشان چسیبده و آنقدر شکننده هستند که وقتی نگاهشان می کنی، ترس بَرَت می دارد که نکند زیر نگاه غمبار تو ترک بردارند و بشکنند، یا کودکان یمن و فلسطین را در نظر بگیرید، همانهایی که سالهاست به جای تفریح و خوشگذرانی صبحانه و ناهار و شامشان با بمب و موشک و تفنگ و تیر مواجهند و روزگار نشان داده که از این وضعیت خلاصی ندارند، یا همین کودکان سرزمین خودمان، همانهایی که در سیستان و بلوچستان و شهرها و روستاهای دیگر زندگی می کنند و به جای بازی کردن در پارک، در زمین های خاکی بدون کفش می ایستند و از ظاهرشان پیداست که در زندگی هیچ دل خوشی نداشته اند و روزگارشان با سختی و رنج سپری می شود، همانهایی که دست و پای بعضی هایشان خوراک گاندوها شده، همانهایی که در سر سیاه زمستان با لباس نامناسب مجبورند کیلومترها راه بروند تا به مدرسه برسند و سر کلاس حاضر شوند، اما چه کلاس و مدرسه ای، سالهاست که مسئولان در بوق و کرنا می کنند که در سراسر کشور حتی یک چپر نداریم، اما ما که می دانیم در همین مملکت خودمان کلی چپر هست که کودکان در آن ها زندگی می کنند و درس می خوانند. عکس هایش در اینترنت موجود است، همان فضای مجازی که خیلی ها معتقدند چیز بدی است و مشکلات زیادی را به وجود آورده، از شما می پرسم، آیا فراموش کرده اید آن دختر بچه هایی را که در سر کلاس طعمه آتش بخاری شدند و دست و صورتشان سوخت و با اینکه چندین و چند بار روی صورتهایشان عمل جراحی انجام دادند، اما رخسارشان دیگر هیچوقت به حالت عادی برنگشت؟ راستی خبری از آن ها دارید؟ حالا حتما دیگر بزرگ شده اند و نان آور خودشان شده اند. گاهی وقت ها در خود فرو می روم و به این کودکان فکر می کنم، به همه کودکان دنیا فکر می کنم، وقتی کودکی را می بینم که از زندگی مرفهی برخوردار است و هرچه می خواهد توسط پدر و مادرش برایش مهیا می شود، وقتی کودکی را می بینم که از یک زندگی متوسط برخوردار است و هرچه می خواهد پدر و مادرش به هر سختی ای شده سعی می کنند خواسته اش را برایش مهیا کنند، وقتی کودکی را می بینم که در شرایط خوبی زندگی نمی کند و هرچه می خواهد توسط هیچکسی برایش مهیا نمی شود، وقتی کودکی را می بینم که در دوران کودکی مجبور است مثل آدم بزرگ ها زندگی کند و مجبور است هیچ چیزی نخواهد چرا که حق خواستن چیزهای مختلف توسط دیگران از او سلب شده، غم و اندوه از سر و صورتم بالا می روند و را وادار می کنند که گوشه ای گز کنم و همانند حلزونی در خود بچپم و این سوال را مدام با خودم تکرار کنم که چرا باید اینگونه باشد، چرا بعضی از آدم ها باید در زندگی آنقدر مشکلات داشته باشند که نتوانند حتی نفس راحتی بکشند و برخی دیگر آنقدر رفاه داشته باشند که حد و حسابی برایش تصور نمی شود؟ مگر ما آدم ها چند مدت قرار است در این دنیا زندگی کنیم؟ چرا باید بعضی هایمان اینقدر راحت باشیم و برخی هایمان آنقدر ناراحت؟ مگر همه ما را یک خدا خلق نکرده، مگر همه ما بنده او نیستیم؟ پس چرا اینهمه تفاوت میان زندگی ها وجود دارد؟ چرا من نوعی باید شب که شد چیزی برای خوردن داشته باشم ولی آن کودک و خواهرش شب که شد حتی بالشی نداشته باشند که سرشان را با شکم گرسنه رویش بگذارند؟ اجازه دهید یک مسئله را روشن کنیم، ما در این نوشتار به تفاوت هایی که خداوند در زندگی آدم ها قرار داده کاری نداریم، ما داریم درباره تفاوت هایی که آدم ها باعث به وجود آمدنشان شده اند سخن می گوییم، حرف اصلی این متن آن است که چرا هیچکس به حق خودش قانع نیست؟ اینهمه جنگ و خونریزی در دنیا به چه دلیل است؟ صهیونیست ها برای چه کودکان فلسطینی را می کشند؟ برای چه روی سر کودکان یمنی بمب ریخته می شود؟ علت اینکه کودکان آفریقایی سوء هاضمه دارند، چیست؟ مگر جز این است که عده ای به حق خودشان قانع نیستند و می خواهند حق دیگران را هم برای خودشان بردارند؟ چرا باید کار ما انسانها به جایی برسد که مجبور باشیم در چنین جهانی زندگی کنیم؟ آیا زیستن در چنین جهانی شایسته است؟ مگر ما انسان نیستیم؟ مگر خداوند ما را به عنوان اشرف مخلوقات خود نمی داند؟ آیا اشرف مخلوقات باید به درجه پستی برسد که چشم به حق همنوع خود داشته باشد؟ آیا جهانی که کودکانش مجبور باشند در شرایط روزگار بگذرانند، زیبنده انسانی است که خداوند بابت خلقت او به خودش آفرین گفت؟ چرا ما آدم ها چنین جهانی را برای خودمان رقم زده ایم؟ وقتی قرار است همه ما از دنیا برویم و هنگامی که از دنیا رفتیم بجز دو متر پارچه چیز دیگری با خود از دنیا نبریم چرا باید این همه دست و پا بزنیم برای اینکه مال بیشتری را نصیب خودمان کنیم؟ آیا تا به حال از خودمان این سوال را پرسیده ایم که اینهمه مال اندوزی چه منفتی برای ما دارد؟ قرنهای متمادی آمده اند و رفته اند و میلیاردها نفر تا همین امروز تمام عمرشان را صرف مال اندوزی کرده اند و دست آخر همه دارایی شان را برای وارث گذاشته و رفته اند در دو متر جا خوابیده اید و حتی یک پاپاسی از مال و ثروتشان را با خود نبرده اند و غم انگیزتر آنکه آنهمه مال و اموال حتی یک گره از مشکلات آخرت آن ها را باز نکرده، اما عجیب اینکه ما انسانها با اینکه می دانیم در انتها چه سرنوشتی نصیبمان می شود باز هم حرص می زنیم و می خواهیم همه چیز را برای خودمان داشته باشیم، این همه بشر روی کره زمین به دنیا آمده، زندگی کرده و دست آخر دنیا را با فی ها خالدونش ترک کرده و در زیر خاک خفته است، اما دریغ و هزاران دریغ که از میان اینهمه بشر حتی یک نفر پیدا نشد که از خودش بپرسد واقعا چرا حرص مال دنیا را بزنم؟ چرا باید زندگی را به کام دیگران تلخ کنم؟ چرا باید اینهمه منیت داشته باشم و همه چیز را فقط برای خودم بخواهم؟ منی که حتی نفس کشیدنم هم دست خودم نیست و هر آن ممکن است نفسی که فرو می برم بیرون نیاید و کارم تمام شود چرا باید اینهمه به خودم غره باشم و فکر کنم که کسی هستم و می توانم هر کاری را با زندگی دیگران انجام دهم؟ کاش برخی از ما آدم ها به اندازه یک دانه ارزن کوچک که خوراک گنجشکان است پیش از آنکه مرتکب رفتاری شویم، درباره نتیجه آن کردارمان فکر می کردیم و می اندیشیدیم که کاری که ما در حال انجام آن هستیم چه تبعاتی برای دیگران دارد؟ چه تبعاتی برای خودمان دارد؟ آیا خداوند از اقدامی که ما می خواهیم انجام دهیم رضایت دارد؟ آیا خلق خداوند از اقدام ما راضی خواهد بود؟ آیا نتیجه کاری که ما می خواهیم انجام دهیم باعث از بین رفتن حق کس دیگری نمی شود؟ هزاران هزار سوال دیگر وجود دارد که بسیاری از افراد هیچگاه از خودشان نمی پرسند و چون نمی پرسند با پاسخ هم کاری ندارند، به پاسخش هم فکر نمی کنند و همین موضوع باعث می شود تبعاتی ناخوشایند برای زندگی دیگران به وجود بیاید، باعث می شود خداوند از نتیجه اقدام صورت گرفته ناراضی باشد، باعث می شوند خلق خدا هم از این مسئله رضایت نداشته باشد، باعث می شود حق بسیاری از افراد پایمال شود و تمام اینها در حالی رخ می دهد که همه ما آدم ها می دانیم که مسئول کارهایی که انجام می دهیم، خودمان هستیم، اگر یک نفر در حال رانندگی با خودروی شخصی اش به یک زن عابر پیاده می زند و از محل حادثه فرا می کند و همین مسئله باعث می شود که فرد مصدوم به دلیل دیر رسیدن به بیمارستان از دنیا برود، در برابر کودکی که فرزند آن زن بوده و حالا مادرش را از دست داده، او مسئول یتیم شدن آن کودک است، مسئول مشکلاتی است که پس از فوت آن زن برای آن کودک ایجاد شده است، او تا پایان عمر در قبال آن مادر و آن کودک مسئولیت دارد و زمانی که عمرش به پایان رسید هم تازه مشکلاتش شروع می شود، چرا که حالا دیگر با خدای آن مادر و کودک روبرو می شود، حالا دیگر مجالی برای فرار کردن نیست، جایی برای فرار کردن نیست، خداوند نمی گذارد تو حق کسی را پایمال کنی و اگر پایمال کرده باشی، او به عنوان عادل ترین قاضی از آن حق پایمال شده، احقاق حق می کند و تو را با این پرسش مواجه خواهد کرد که چرا آن زمان که می توانی برای نجات مادر آن کودک کاری انجام دهی، فرار را بر قرار ترجیح دادی و از معرکه گریختی؟ اگر کمی واقع بینانه به ماجرا بنگریم درمی یابیم که تمام اتفاقاتی که در دنیا می افتد را می توان به همین مسئله تعمیم داد، به این مفهوم که آدمی در مقابل هر تصمیمی که می گیرد و هر کاری که انجام می دهد، مسئولیت دارد و باید پاسخگو باشد. اگر تصمیمی که گرفته و اقدامی که انجام داده باعث از بین رفتن حقی نشده و تازه منفعت هم به دیگران رسانده که هیچ (بی شک ثواب عملش را خواهد گرفت)، اما اگر تصمیمی که گرفته و اقدامی که انجام داده موجب پایمال شدن حق یک انسان یا یک حیوان و یا هر موجود دیگری شده، او باید در مقابل خودش، در مقابل آن انسان، حیوان یا موجود، در مقابل کائنات و در مقابل خداوند پاسخگو باشد و تمام این پاسخ ها را باید در دادگاه خداوند بدهد و حتما همه ما می دانیم که هیچ گریزی برای هیچ انسانی از دادگاه خداوند نیست. همه ما در روز قیامت در محضر خداوند حاضر خواهیم شد و به نیک و بد اعمالی که مرتکب شده ایم آگاه خواهیم شد و البته پاسخگو خواهیم بود.کاش می شد همه آدم ها حداقل یکبار واژه های این نوشتار را می خواندند و کاش می شد درجه حساسیت وجدان همه آدم ها حداقل یکبار بسیار بالا بود و آن ها با خواندن واژه های این نوشتار از خواب غفلت بیدار می شدند و روش دیگری را برای زندگی برمی گزیدند، بی شک اگرچنین اتفاقی رخ می داد، هیچ کودکی مجبور نبود درحالیکه خواهر گرسنه اش را در آغوش گرفته در هوای سرد روی سنگ فرش پیاده رو بنشیند و به دور دست خیره شود، آن زمان دیگر هیچ کودکی گرسنه نمی ماند، هیچ کودکی مجبور نبود به جای بازی کردن کار کند یا تکدی گری نماید، دیگر هیچ پدر و مادری شرمنده فرزندش نمی شد، در چنین صورتی حتما دنیا جای بسیار زیبایی برای زندگی کردن می شد، چرا که همه آدم ها اخلاق را محور اندیشه ها و رفتارشان می کردند و به این ترتیب، هیچ حقی از هیچ فردی ضایع نمی شد، اما راستش را بخواهید تجربه حداقل به نگارنده این خطوط ثابت کرده که اگر هزاران هزار متن دیگر در باب آنچه در این نوشتار نگاشته شد، به رشته تحریر درآید و پیش روی آدم ها قرار بگیرد و آن ها آن نوشته ها را بخوانند باز هم بسیاری از افراد از خواب غفلت بیدار نمی شوند و مسیر زندگی خودشان را تغییر نمی دهند و این یعنی قرار است تا دنیا دنیاست کودکانی پیدا شوند که از همان ابتدای طفولیت با مشکلات زیادی مواجه باشند که هیچ نقشی در به وجود آمدن آن مشکلات نداشته باشند، اما به تحمل شرایطی که آن مشکلات برایشان ایجاد کرده، باشند. متاسفانه هیچ گریزی از این امر غم انگیز وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت، چرا که آدمی موجودی است که در درجه اول فقط به منفعت خودش می اندیشد و در بسیاری از موارد برای کسب این منفعت ها دست به هر اقدام کریه و ناجوانمردانه ای می زند بی آنکه از آخر و عاقبت عملی که انجام می دهد واهمه داشته باشد. ...
نقد عماد باقی بر احکام زندان و اعدام برای متهمان اعتراضات اخیر: کمی به سهم خود توجه کنید
سال های گذشته به کرات در مورد نقش ضابطین و حاکمیت ضابطین بر قضات هشدار دادیم؛ به تاثیرات مخربی که بر اعتبار دستگاه قضایی گذاشته و شگفتا که مقامات مختلف قضایی قوه قضاییه از آقای رئیسی و اژه ای تا برخی دادستان ها هم تلویحا و تصریحا به این نکته اشاره کرده و تذکر و هشدار داده اند و قبلا با ذکر مستنداتش این موارد را در روزنامه ها منتشر کرده ام اما هیچ وقت آنها موفق به حل مسئله نشدند؛ تا اینکه در شرایط ...
بانوی تبریزی، کارآفرین همه فن حریف/ از اشتغال زایی تا صادرات فناوری
در آورده و شماره یکی از این بانوان دانش بنیانی جزو 12 درصدی ها را که چندتاییش در استان ماست را بگیری. همین کار را هم می کنم و شماره یکی از مدیرعامل های موفق زن در استان که طبق گفته روابط عمومی پارک علم و فناوری، این خانم از آن مدیرعامل های قَدَر یک شرکت دانش بنیانی است که کاری کرده کارستان را می گیرم. طبق هماهنگی انجام شده، عصر یکی از روزهای پایانی پاییز، چند ساعتی میهمان شرکت شان می ...
روایت وداع با شهید دهه هشتادی امنیت
دورش را گرفته اند. یک سیل آدم عاشق که به شوق دیدنش آمده اند. جوان و پیر فرقی نمی کند. ردیف اول انگار سهم دهه هشتادی هاست؛ دهه هشتادی هایی از جنس خودش که آرام پیغام شان را در گوش حسن نجوا می کنند: سلام ما رو به ارباب برسون رفیق، حالا که می ری به بی بی زهرا بگو توفیق سربازی امام زمان رو نصیب ما هم بکنه، یادت نره بگی اسم ما هم تو لیست شهدا بذارند، تو لیست فدایی های حضرت مهدی! و بعد صدای هق هق گریه ...
روایت یکی از جنایت های بزرگ دموکرات در کردستان/ شیرزنی کُرد که برای آزادی شوهرش جان داد
نزده مجبور شد دست به دامان همسایه شود و از او بخواهد مسئولیت نگهداری از دو طفل کوچکش را بر عهده بگیرد تا بتواند خبری از شوهرش پیدا کند. فاطمه در آن صبح زود به سمت پایین روستا رفت محل کار همسرش را چند روز قبل از او شنیده بود، در طول مسیر خدا خدا می کرد پدر فرزندانش را در صحت و سلامت پیدا کند ولی هرچه گشت کمتر نتیجه ای رسید، آخرین خبر از شاه محمد این بود که دیروز تا غروب قنات صاحب کار را ...
استقبال عجیب مادر از پسرش پس از آزادی از زندان
...: ویدیویی پر بازدید در تیک تاک لحظه خروج مرد 30 ساله ای را نشان می دهد که به خاطر مستی در بازداشت بود. جوان که با لبخند به سمت مادرش می رفت که به استقبال او رفته بود انتظار تنبیه شدن با کمربند در دست مادرش را نداشت. مرد برای در آغوش گرفتن به مادرش نزدیک می شود، اما مادرش چند بار با کمربند او را می زند تا احساسش را در مورد دستگیری پسرش به وضوح نشان دهد. زن دیگری که از لحظه آزادی ...
قربانیان تجاوز یا نگاهِ سیاست زده به زنان؟
سال ها پسر این خانواده به نام برایان به شهرشان بر می گردد و ایلین مادر این پسر، به همراه خانواده اش از این بازگشت بی خبر، غافلگیر می شوند. بعد از مدتی برایان تصمیم می گیرد برای کسب درآمد، به شغل سابق خانواده رجوع کند و در این میان یک شب که با مادرش به بار ساحلی رفته بودند، او دوباره با دوست دختر سابقش سارا رو به رو می شود و مادرش را ترک می کند تا با سارا مشروب بخورد و تنها بماند... مدتی ...
زندگی خدانور لجه ای به روایت خواهرش /او ایرانی بود یا افغانی؟ /خواهر 21 ساله او دق کرد و حال مادرش وخیم ...
. با اینکه روزه بود و گرسنه. این منبع مطلع در ادامه می گوید: یکی از خواهران خدانور هم پس از مرگ برادرش دچار حمله قلبی شد و جانش را از دست داد. برخی منابع محلی نیز گزارش کرده اند که وضعیت مادر خدانور بعد از مرگ دخترش وخیم تر شده است. همان طورکه شمس آبادی می گوید نحوه فوت خدانور توسط دستگاه قضایی در حال بررسی است اما از زمان انتشار اظهارات دادستان عمومی انقلاب اسلامی زاهدان هیچ خبری درباره این بررسی ها منتشر نشده است. ...
مصاحبه ای با خواهر خدانور لجعی و یکی از ساکنان بومی منطقه
واقعیات زندگی و مرگ خدانور لجه ای از زبان خواهر خدانور و براساس رسالت خبری خبرنگار اعتماد روایت شود. خدانور سنی مذهب و بلوچ بود. در حاشیه شهر زاهدان و محله شیرآباد ساکن بود و گفته شده که در فضای مجازی خصوصا اینستاگرام فعالیت داشته است. از لحظه ای که خدانور لجه ای جانش را از دست داد، تلاش کردم با یکی از اعضای خانواده او گفتگو کنم. در نهایت موفق شدم با مادر خدانور لجه ای از طریق تلفن صحبت ...
نوجوان نخبه ای که جبهه را به دانشگاه ترجیح داد
پدر و مادر خیلی تاثیرگذار هستند، پدرم بیشتر زمان خدمتش مربوط به قبل از انقلاب بود و پنج سال بعد از انقلاب باز نشسته شد ولی در آن زمان هم فردی مقید به قرآن ، مال حلال خوری و نماز سر وقت بود. زمانی که سن کمی داشتم و پدرم برای نماز صبح بیدار می شد ما بچه ها را هم بیدار می کرد. پدربزرگم هم آدمی مذهبی بود و پدرم هم رویه او را ادامه داد و در نسل بعد هم همین داستان ادامه دارد، حتی این ...
رابطه سیاه با دختر 13 ساله با موافقت مادرش ! / مادرم تن من را فروخت !
اجاره کردم تا فرزندانم را از این اوضاع وحشتناک نجات بدهم خودم نیز بلافاصله نزد پزشک رفتم تا مصرف قرص ها را کنار بگذارم بعد از آن نیز تقاضای طلاق دادم و تلاش می کردم تا سرپرستی فرزندانم را به عهده بگیرم اما در همین زمان مادر شوهر معتادم محل زندگی مرا پیدا کرد و اکنون به همراه همسرم برای من ایجاد مزاحمت می کنند و آسایش و آرامش را از زندگی ام سلب کرده اند برای همین به قانون متوسل شدم تا چاره ای برای رهایی از این وضعیت بیابم. منبع:منیبان کدخبر: 851727 1401/09/20 14:10:29 لینک کپی شد ...
کریستیانو رونالدو ناکام ترین در جام جهانی 2022
کریستیانو رونالدو در جام جهانی 2022 هم ناکام بود تا احتمالاً پرونده 5 دوره حضورش در این تورنمنت بدون کسب جام به پایان رسیده باشد. به گزارش وقت صبح به نقل از خبرورزشی: پایان یک آرزو برای همیشه؟ کریستیانو رونالدو مثل لیونل مسی نگفته که قطر 2022 آخرین جام جهانی اش خواهد بود، ولی در دوره بعدی 41 ساله است و خیلی بعید است بتواند همراه سلسائوی اروپا در مسابقاتی که به طور مشترک در آمریکا ...
آیا مسی اسطوره است؟
کیسه ای می نوشد. مسی در نظر بیشتر مردم کسی است که به فقرا کمک می کند، دست پیرمردها را می گیرد و آنها را از خیابان رد می کند، صبح ها به پدر و مادر خود سلام می گوید و به آنها احترام می گذارد و چیزهای کلیشه ای از این دست. اما او هم مثل همه آدم های عادی ایرادهایی در شخصیت دارد و هرگز آدم بی اشکالی نبوده است. این را هم در نظر بگیرید که هم او و هم کریستیانو تحصیلات آکادمیک نداشته اند؛ هر چند که نمی توان ...
آنقدر برای پسرم گریه کردم که چشمانم آسیب دید!
در محضر مدافعان حرم/ گفتگو با مادر شهید حسین امیدواری دو سال است آنقدر گریه کرده ام که چشمانم آسیب دیده. چشمهایم باد کرده بود و قرمز شده بود و اصلا نمی توانستم ببینم. الان چند تا قطره و روغن می ریزم که بهتر شده. الان هم دلم می سوزد ولی... حسین امیدواری متولد سال 65، یازدهمین فرزند و آخرین پسر خانواده 14 نفره خود بود. پدرش در زمان جوانی به شغل شریف بنایی مشغول بود و حسین نیز ...
خانم رز تایتانیک فرزندانش را از فضای مجازی منع کرد!
فضای مجازی را خط قرمز می داند. به گفته او هیچ کدام از فرزندانش تا به حال فضای مجازی نداشتند و نخواهند داشت. دلیل این ممنوعیت اما منطقی و قابل قبول است. نه تنها صفحات مجازی غیرواقعی از این برنده اسکار بلکه از فرزندانش هم فراوان است. او همچنین می خواهد از فرزندانش در برابر نفرت پراکنی موجود در فضای مجازی محافظت کند. به گزارش وقت صبح، کیت برای فرزندانش توصیح داده است ...
روایت متاثرکننده آقای بازیگر از روزی که مادرش خودش را حلق آویز کرد!
علی سورملی بازیگر مشهور سینما ترکیه در برنامه ای که حضور داشت از مادرش که خودکشی کرده بود، صحبت کرد. وقت صبح – علی سورملی بازیگر تئاتر و سینما در بسیاری از آثار موفق حضور داشته است. مادر وی در شهریور ماه با حلق آویز کردن خود از درختی در باغ خانه اش به زندگی اش پایان داد. این بازیگر موفق که از درد مرگ مادرش ویران شده بود، در برنامه ای از ماجرای خودکشی مادرش صحبت کرد. ...
گفتگو با خانواده شهید معین قدمیاری | خدمت خوش فرجام
ساکن شوید که راحت تر باشید. قالی های خانه را که کهنه شده است، عوض کنید تا مادر خجالت نکشد. آقای قدمیاری درباره محل خدمت پسرش می گوید: وقتی به زابل رفت، اولین بار که تماس گرفت و گفت محل خدمتش در هنگ مرزی تعیین شده است، گفتم نکند یک وقت ترسیده است و می خواهد برگردد. به همین دلیل با اینکه می دانستم آنجا حداقل 50 درصد احتمال شهادت وجود دارد، گفتم پسرم! خاک وطن که نباید دست بیگانه بیفتد و ...
خانواده؛ همه جا، همه وقت
جهانی از شادی برد امشب بازیکن تیم مراکش همراه با مادرش. البته جذابیت حضور خانواده ها در این بازی به همین تصویر ختم نشد و دروازه بان مراکش بعد حذف پرتغال و قبل از رفتن در جمع بازیکن ها در رختکن، در زمین ماند و با پسرش که وقت گذراند. البته این اولین باری نیست که شادی یک تیم فوتبال در برنامه ای رسمی با حضور خانواده های آنها برگزاری می شود و فوتبال تنها عرصه حضور خانواده های ...
10 کیلو برنج بس است؛ دیگر نمی خواهیم!
یک پایش هم زخمی بود و دمپایی پایش بود. دو هفته در خانه خوابید. بعدش دیگر رفت جبهه و پایش به آنجا باز شده بود. رفت و آمد و چند بار هم آمد. تقریبا 19 ساله بود که با خانواده خانمش آشنا شد و تصمیم گرفت که ازدواج کند. من گفتم نه؛ الان زود است و کوچکی. خانمش هم بسیجی بودند و در مسجد با هم آشنا شدند. مادر شهید رضا فرزانه *اولش اجازه ندادم ازدواج کند یک سال بعد ...
علمدار کربلا به دنبال مصطفی آمد/ از بند آمدن زبان عروس خانم در جلسه خواستگاری تا پنهان کردن اعلامیه ها ...
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، هر چند عده ای دنبال اند تاریخ را مردانه جلوه دهند اما این تاریخ از کوچه پس کوچه های مدینه و پشت درب خانه علی(ع)، زنانه رقم خورد و در این مرز و بوم زنانی به تبعیت از آن بانوی 18 ساله، روزهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را غیورانه دوشادوش مردان خود ایستاده و در این راه ارزشمند از جان و مال و زندگی خود گذشتند. نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع ...
حال و هوای گلزار شهدای کرمان+تصاویر
همراه همسر کرمانی و پسر خردسالش بر سر مزار سردار سلیمانی می پردازد و بیان می کند: یک نفر به این خانم تذکر داده بود و او ناراحت شد و به همراه همسر و فرزندش در حال بیرون رفتن از گلزار بودند که من متوجه این موضوع شدم و یکی از دوستان را دنبال آنها فرستادم. حسنی سعدی می گوید: از این بانوی آلمانی و خانواده اش عذرخواهی کردیم و هدیه ای را به فرزندشان دادیم، این خانم بعد از اینکه رفتار خودمانی ...
جنگ سرد رسانه ای علیه زنان خانه دار
شفاآنلاین سلامت تصور کنید یک روز زن یا مادر، صبح زودتر از بقیه اهل خانه از خواب بیدار نشود، یکراست به آشپزخانه نرود و میلش نکشد که صبحانه را آماده کند. بعد درحالی که سینک آشپزخانه پر از ظرف های چرک شب پیش است به آن ها بی اعتنایی کند و یک گوشه بنشیند و سرش به کار خودش باشد، یا یک لقمه نان و پنیر بپیچد و خودش مشغول خوردن شود. به گزارش شفاآنلاین : حالا فرض کنید همین بانو برای ظهر هم چنین ...