آئین رونمایی از کتاب بی آرام برگزار شد
سایر منابع:
سایر خبرها
ضیافت یلدا با چاشنی کار خیر!
پوشش بگیریم باید درگیر فرآیندهای اداری زیادی شوی. اما امروز یک نفر به من خانواده نیازمندی را معرفی می کند فردا خودم میروم تحقیقات می کنم و اگر واقعا نیازمند بودند کمک می کنیم. البته الان هم بچه های خانه کرامت به ما کمک می کنند اما زیر مجموعه جایی نیستیم. _در همه این سالها قطعا سختی زیاد در مسیرتان داشته اید. نقطه ای بود که خسته شوید و دیگر نخواهید ادامه دهید؟ بارها ...
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی-4
اشتباه نمی کنم. آن شب، سوم ماه بود و من هم چند ماه بود در منطقه بودم ولی هیچ شبی چنین نبود. نمی دانید چه لحظات عجیبی به من گذشت. با خودم تکرار می کردم مگر امکان دارد ماه از مغرب ظاهر شود! دوباره سراغ بی سیم رفتم. تماس حاصل نمی شد. احساس می کردم گم شده ام. هیچ خبری از نیروهای طرفین نبود. ترس عجیبی در جانم افتاد. شاید این هم معجزه باشد. نمی دانم چطور شد که سوره فیل به ذهنم آمد. آن ...
هدایت الله بهبودی از مصائب روایت تاریخ گفت/ دشواری کنار زدن قرائت های رسمی
رود با شرمندگی به دانشگاه می رفتم چون فکر می کردم رفقای من در جبهه زیر خمپاره هستند ولی من در دانشگاه هستم. به خاطر همین تمام تلاش خود را می کردم که در حوزه کاری خود، بهترین باشم. از تاریخ خیلی بدم می آمد! وی با اشاره به اینکه قرار بود پزشکی بخواند، بیان کرد: رخدادهای اجتماعی خیلی در تصمیم گیری و روحیات آدم تاثیر می گذارد. من از تاریخ خیلی بدم می آمد، به طوری که در سال دهم تحصیلم ...
دیدگاه هایی کمتر متعارف!
پررنگ است و مثلا ممکن است دیدن یک گلدان، خاطره دعوای راوی با یک گلفروش را به یادش آورد و بعد خود این دعوا جر و بحث شدید پدر و مادر راوی را برایش تداعی کند. نمونه ای از دیدگاه تک گویی درونی را بخوانید: پس چی که کردیم چطور می شه ندونی اگه اون یه خرده صبر کنه بهت می گم چطور بود جنایت بود ما یک جنایت موحشی کردیم که نمی شه پنهونش کرد تو خیال می کنی می شه، ولی صبر کن کونتین حیوونکی تو هیچ وقت ...
یه یاد حاج ابوالفضل/ لات ها میگن گر جهنم میروی مردانه رو
ترک کرد، فرمانده گردان میثم بود. کتاب کوچه نقاش ها که حاوی خاطرات این فرمانده است، در حوزه کتاب های دفاع مقدس، کتابی مشهور است. این جانباز جنگ دوشنبه این هفته به یاران شهیدش پیوست و به آرزوی دیرینه اش- که شهادت بود- رسید. همه او را با مرام داش مشتی می شناسند. از سال 1390 که کتاب کوچه نقاش ها منتشر شد، خیلی ها او را شناختند و با کارهایی که در زمان جنگ انجام داده بود، آشنا شدند. به بهانه شهادت این ...
رونق سینما و گردشگری اینجاست
توانسته از رقبای خود در آن سوی مرزها پیشی بگیرد. با نخستین و تنها سازنده انیماترونیک های ایرانی گفت وگویی کرده ایم که می خوانید. به ما می گویید که اصلا انیماترونیک چیست و چطور با این حوزه آشنا و به آن علاقه مند شدید و این حرفه را یاد گرفتید؟ حدود 25 سال است که انواع کارهای فنی و هنری، از جوشکاری و طراحی گرفته تا مجسمه سازی، خیاطی و پیکرتراشی را انجام می دهم. آشنایی ام با انیماترونیک ...
حال و هوای برخی اعزام های دهه 60
.... پس این همه جانباز از کجا آمدند؟ غیر از اینکه تو جنگ بی دست وپا شدند؟! گیرم که این طور که شما می گویی باشد، آخه نَنِه! من که خونم از بقیه رنگین تر نیست. مگه این همه شهید که آوردند، مادر نداشتند؟ کمی فکر کرد و گفت: والا چی بگویم؟ برو آقا تو راضی کن. گفتم: نَنِه! می دانی که او راضی نمی شود. من هم جرأت ندارم بروم با آقا حرف بزنم. دوباره ...
سرگذشت نویسنده ای که کتاب نمی خواند
اولین کتابتان در چه سالی منتشر شد؟ سال 1391 با همکارانمان در روایت خانه یک جلد از مجموعه سرداران ایران را برای انتشارات امیرکبیر کار کردم؛ جلد ویژه شهید سردار آبشناسان با عنوان بی قرار مثل موج . این مجموعه را بچه های قدیمی روایت خانه نوشته و تدوین کرده اند. قبل از اینکه اولین اثرتان را بنویسید، در نشریات و جراید هم می نوشتید؟ من برخلاف بسیاری از نویسنده ها، از ابتدا در وادی نوشتن نبودم. مثلا در دوران نوجوانی ...
وصف حماسی شهید اسداللهی از سردار سلیمانی/ واکنش مادر شهید به اغتشاشات اخیر
ه ها را از دوران بعد دبستان برای تشویق درس، سفر زیارتی می بردیم. یک سال شرط سفر حج گذاشتم معدلش 5 صدم بالاتر از شرط معدلی که گذاشتیم شد. بچه ها در حفظ و قرائت کوشا بودند، حمیدرضا حلقه قرآنی برای بچه های مسجد در مسجد موسی بن جعفر برگزار می کرد و در این زمینه فعال بود. وی تصریح کرد: امسال هفتمین سال شهادت حاج حمید است و شب چله هایمان مصادف با سالگرد شهادت شده. او از خادمین پژوهشی جمکران ب ...
حرف های شنیدنی کوتاه قدترین مرد جهان / در کف دست بلندترین مرد جهان جا می شوم!
پرسم چه آرزوهایی برای خودش دارد که می گوید: این سوال را خیلی از افراد در خیلی جاها از من پرسیدند. به همه هم یک جواب را دادم و گفتم که تنها آرزویم این است که مثل یک جوان امروزی، یک زندگی عادی داشته باشم. بتوانم راه بروم، رانندگی کنم، درس بخوانم، سر کار بروم، امکاناتی برای خودم داشته باشم، برای تماشای فوتبال به ورزشگاه بروم، خرید بروم و... . آرزویم این است یک زندگی عادی داشته باشم، همین. بتوانم خودم ...
بعضی ها معتقدند من از زندگی عقب افتاده ام!
تربیت جنسی کودک را دنبال کردم و بعد هم شروع به تدریس کردم. معتقدم حتی در بین افراد تحصیلکرده هم اطلاعات تربیت جنسی کودک به شدت پایین است. الان در همین زمینه فعالیت دارید؟ به پیشنهاد خودم برای مادران، دوره هایی در قالب پایگاه های تابستانی برگزار و تدریس کردم و در حال حاضر هم در ایتا تولید محتوا را در این حوزه دارم. آیا انتخاب چنین مسیری، صرف نظر از انتخاب شغل ثابت ...
منابع طرح کتاب خوان ماه اعلام شد
اعدام سعی دارند با شاه، از ایران فرار کنند. اما هایزر آن ها را متحد نگاه می دارد. از طرفی سولیوان سفیر خروج شاه از ایران است. آمریکایی ها معتقدند که باید ائتلافی از آیت الله خمینی و بختیار به وجودآورند، اما هایزر کاری از پیش نمی برد و انقلاب به پیروزی می رسد. هزار جان گرامی (روایت نامه بدرقه حاج قاسم سلیمانی) به قلم گروه نویسندگان که در انتشارات سوره مهر منتشر شده است. ...
چند رویای غم زده از شب یلدای 20 سالِ بعد
، راه می افتم با پراید قدیمی ام، همان رفیق قدیمیِ باوفایم، همسفر خیابان ها می شوم، خُرده خریدی برای چله نشینی در کنار پدر و مادر. بی حوصلگی من برای همراهی با جمع و چشمان منتظر مادر، چه تناقضی! دلخوشی دیگری هم نیست جز همین خواهرها و برادرم و فرزندانشان... المیرا فلاحیان 20 سال بعد، 46 ساله ام! در 46 سالگی روزهای زیبای جوانی ام را کاملا پشت سر گذاشته ام و احتمالا در حال کنار آمدن ...
سی ویکمین رمان املی نوتومب درباره خواهری چاپ شد
رشد کنی... بله اینجا درباره دختر کوچکی صحبت می شود که تقریباً بدون اینکه پدرومادرش برای به دنیا آوردنش برنامه ای داشته باشند، پا به این دنیا گذاشت. آنها پدر و مادر خوبی هستند اما متوجه نمی شوند که باید به کودکشان نگاه کنند. تا اینکه برای او خواهری به دنیا می آورند و دختر کوچولو تمام توجهی را که از پدر و مادر نگرفته صرف نوزاد می کند. آنها به خواهران پیوند خورده ای بدل می شوند و این رابطه ...
طلبه جانباز اغتشاشات اخیر: 1500 تماس تلفنی با بنده گرفته شد | خجالت می کشم مصاحبه کنم | دستم فدای چادر ...
، یا خانواده هایی مستضعفی که سالیان سال با آن ها ارتباط داشتیم. خدا شاهد است که بعضی از همان ها تماس می گرفتند و می گفتند: می خواهیم چند روزی به خانه تان بیاییم و خانه تان را جارو کنیم، دستشویی ها را بشوییم. می گفتم: این حرف ها چیست، ما اینجا خانواده داریم. می گفتند: نه، می خواهم یک کاری بکنم. دارو فراهم کرده بودند. کسی بود که کرایه ی راه را آن چنان نداشت که بیاید و از یک روستای دور بود ...
دعوای ژاله صامتی با آقای بازیگر روی آنتن زنده | بازیگر معروف اشک ژاله صامتی را درآورد
کرده اند اما اگر تجربه مادر بودن در دنیای حقیقی را داشته باشند حسی که روی صحنه یا جلوی دوربین ظاهر می شود هم حقیقی خواهد بود. خود مادر بودن خارج از هر شغل و هر حیطه ای به نظرم از موهبت های بزرگی است که خداوند به یک زن بخشیده. این حس آنقدر شیرین و خوشایند است که با هیچ چیز دیگری نمی توانم مقایسه اش کنم. یاس: هفده سال دارم و در رشته طراحی لباس درس می خوانم و طراحی و دوخت از علایق اصلی ...
سایه گرانی بر سفره یلدا/ دهک های پایین جامعه از مراسم شب یلدا فاصله گرفته اند
بسیاری از خانواده ها از دست داده است. گرانی و بیکاری هر روز به آمار نیازمندان و فقرای جامعه اضافه می کند. کمرها زیر بار گرانی خم شده، بسیاری از مردم برای تامین معاش روزانه با مشکل مواجه هستند. متاسفانه گرانی و تورم استمرار دارد و کالاها گران تر می شوند. این روند چند سال است که توقف نداشته و معکوس هم نشده است. قدرت خرید مردم هر سال کمتر از سال قبل شده است. به نظر شما کم رنگ شدن این مراسم چه ...
حال و هوای برخی اعزام های دهه 60/ شنیدم می خوای بری جبهه!
مخالف بود و نمی خواست من به جبهه بروم. برای همین، به مادرم گفتم که دیدم مادرم هم مخالفت کرد، گفت: ببین علی جان، من تو را با خون دل بزرگ کردم. الان هم رضایت نمی دهم که بروی یک گلوله بخوری برگردی. بعد هم یا دست نداشته باشی یا پا. گفتم: نَنِه، قرار نیست که هر کی جبهه رفت، بی دست وپا برگردد. پس این همه جانباز از کجا آمدند؟ غیر از اینکه تو جنگ بی دست وپا شدند؟! گیرم که این طور که ...
سخت بود، اما از دختر یکساله اش گذشت
؟ گفتم اطمینان دارم حسین برگشته است. بعد از مراسم به خانه برگشتم. نزدیک غروب خواهر شوهرم زنگ زد و پرسید کجا بودی؟ گفتم پیکر حسین آمده است، برای تشییع شهدا رفته بودم. گفت که از کجا می دانی پیکر حسین آمده است؟ گفتم جلوی یکی از تریلی ها که رسیدم هر کاری کردم که بروم نمی توانستم، انگار یکی مرا آنجا نگه داشته بود و نمی گذاشت حرکت کنم. چطور یقین حاصل شد که پیکر ایشان همراه آن کاروان شهداست؟ ...
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی-2
گفته شد در جزوه ای مستقل، یا ضمیمه چاپهای بعدی کتاب منتشر خواهد شد. در پایان صمیمانه از تمام مسئولین نظامی و اجرائی، به خصوص فرماندهان اردوگاهها که نهایت صمیمیت و همکاری را برای تهیه این مصاحبه ها مبذول داشتند سپاسگزاری می کنم، هر چند چشم امید به همکاری آنان همچنان باقیست! و دیگر از انتشارات محترم سروش است که زحمت طبع این کتاب پر کار را تقبل کردند. امیدوارم چیزی از قلم نینداخته باشم. ...
مبارزه علیه فراموشی
یال این حیوان ها را حذف کرده بودند. شاید به این دلیل که نیاز به آموزش بوده و یا در صرف هزینه صرف جویی شده است. در تدوین متن فیلم نامه دخالت داشتید؟ یک کار عجیب این است تا به امروز حق التالیف کتاب با این که من مدیر دفتر داستان حوزه هنری هستم و این کتاب را انتشارات سوره مهر منتشر کرده، هنوز پرداخت نشده است. دوم این که سوره مهر حق اقتباس فیلم را بدون این که من را در جریان قرار ...
ماجرای عجیب دختری که فرزند همسر صیغه ای پدرش است جنجالی شد!
اصلاً از سرقتی بودن فرش ها خبر نداشت. *چرا تنها رفت وآمد می کنی. خواهر و برادر یا مادری نداری؟ راستش تا چند سال پیش فکر می کردم خواهر و برادر ندارم اما بعد متوجه شدم دو برادر دارم. مادرم هم وقتی نوجوان بودم فوت کرد. *چطور می گویی چند سال قبل متوجه شدی دو برادر داری؟ وقتی مادرم فوت کرد روزهای سختی را می گذراندم، یک روز دو پسر همراه زنی جاافتاده مقابل خانه ...
مقاومت یک زن برای آزادی
بخش از جنگ را با صدای بلند فریاد زد. از قدیم گفته اند سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند. دو سال از اولین دیدار من با مادر شهیدان شاه آبادی گذشت. گاهی که حاج خانم جویای احوالم می شد عرق شرم بر پیشانی ام می نشست. نظر تعدادی از دوستان اهل قلم را درباره این سوژه پرحاشیه پرسیدم. واکنش ها متفاوت بود. عده ای گفتند: نه! ننویس. حرمت پدر شهید شکسته می شه. آبروی خانواده شهدا...! قانون طلایی میانه را به ...
امروز سالروز درگذشت حسین باغی است
یک کشش غریبی بود و بیشتر بچه های دبیرستانی را جذب خود کرده بود. از یک طرف هم مرحوم عزت الله مقبلی یکی از اقوام ما بود که آن زمان در رادیو و صنعت دوبله تیپ گویی می کرد. او را خیلی دوست داشتم و هر وقت که به خانه مان می آمد، سوال پیچش می کردم که این صداها را چطور می گوید. یک مدت کارم شده بود تقلید و در مدرسه بچه ها را دور خودم جمع کرده و برایشان تقلید صدا و ادابازی و تیپ سازی می کردم. یادم است یک بار همین کار را پیش مرحوم مقبلی کردم. گفت این تقلید است ...
ماجرای جذب فرمانده نیروی دریایی ارتش در تشکیلات مخفی حزب توده چه بود؟
، پس از ورود به ارتش آنها را کمرنگ و پنهان کرده و تا سقوط انقلاب نیز بروز نداده است. پس از پیروزی انقلاب، دوست دوران جوانی افضلی که حالا از مسئولین استانی حزب توده است، او را به کیانوری معرفی می کند. کیانوری نیز اطلاعات او را به پرتوی داده و نهایتا افضلی به حزب وصل می شود. یک سال بعد، ستاره ی اقبال این منبع اطلاعاتی باارزش، طلوع می کند. از پیروزی انقلاب تا خرداد 59، نیروی دریایی سه فرمانده عوض کرد ...
ماجرای جذب فرمانده نیروی دریایی ارتش در تشکیلات مخفی حزب توده چه بود؟
ای داشته، پس از ورود به ارتش آنها را کمرنگ و پنهان کرده و تا سقوط انقلاب نیز بروز نداده است. پس از پیروزی انقلاب، دوست دوران جوانی افضلی که حالا از مسئولین استانی حزب توده است، او را به کیانوری معرفی می کند. کیانوری نیز اطلاعات او را به پرتوی داده و نهایتا افضلی به حزب وصل می شود. یک سال بعد، ستاره ی اقبال این منبع اطلاعاتی باارزش، طلوع می کند. از پیروزی انقلاب تا خرداد 59، نیروی دریایی سه فرمانده ...
نسرین مقانلو از ایران رفت | مهاجرت ناگهانی نسرین مقانلو برای چیست؟
دون تو مادرت آرام نیست اما تو آرام می خوابی علت مرگ سکته مغزی عنوان شده است. پنجشنبه 7 مهر ارشیا پسر بزرگ نسرین مقانلو در خانه شخصی اش جان باخت. نسرین مقانلو صاحب دو فرزند پسر بنام های ارشیا و آرین است. هر دو پسر متولد آمریکا و بزرگ شده و تحصیل کرده آنجا هستند. گریه های گوهر خیراندیش برای پسر نسرین مقانلو در مراسم خاکسپاری ارشیا خلیلیان هنرمندان بسیاری حض ...
نرگس محمدی به پیشواز شب یلدا رفت | دلیل تنهایی نرگس محمدی در شب یلدا چیست؟
ا به دلیل مشغله زیاد کمتر وقت می کنم فیلم ببینم اما کتاب همیشه همراهم است حتی سر صحنه با خودم می برم و در زمان های خالی می خوانم. همیشه در ماشین کتاب دارم و رمان خواندن را خیلی دوست دارم خانواده نرگس محمدی از خدا می خواهم روزی آنقد پول داشته باشم که بتوانم یک خانه بسیار بزرگ بخرم تا بتوانیم همیشه در کنار خانوادم با هم زندگی کنیم محس، سارا و مادرم را از ته قلبم دو ...
پانگار جوان، خالق نقش های ماندگار ایران
کلاس هنر روی روزنامه نشستم و نقاشی کشیدم، نقاشی هایم مورد تشویق و تحسین آقای ابوالفضل رضوانی نیا و همکلاسی هایم قرار گرفت، در منزل برای دل خودم نقاشی می کشیدم و هرکس به خانه ما می آمد از هر نقاشی من که خوشش می آمد، آن را با خودش می برد. برای همین از نقاشی های آن زمان یک نقاشی به عنوان یادگاری برای خودم ندارم. او به انتخاب رشته اش در دبیرستان اشاره می کند و ادامه می دهد: بعد اینکه کلاس اول ...
پرتره ای که صادق هدایت از من کشید
مجانی تجربیاتش را منتقل می کرد. خیلی شاگرد های درجه یکی تربیت کرده است. *بعد ها شما جایزه ای برای کاوه گلستان راه اندازی کردید. - کاوه که این اتفاق برایش افتاد، واقعاً فاجعه بود. هشت سال جنگ تحمیلی او خط مقدم بود، هیچ اتفاقی برایش نیفتاد. ما فکر می کردیم کاوه حتماً در جنگ بلایی سرش می آید. بعد رفت جنگ عراق و آمریکا عکاسی و این فاجعه اتفاق افتاد. بعد که این اتفاق افتاد، من فکر کردم ...