حال و هوای برخی اعزام های دهه 60
سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگو با پسری که جای خالی پدرش در دزدی را پر کرد!
.... بعد از آن چون لنگ می زد و پادرد داشت سرقت های سنگین را نمی توانست برود، من به جای او رفتم. یعنی پدرت تو را به جای خودش معرفی کرد؟ آنها دوستان پدرم بودند، قبول کردند من جای او بروم. در خانواده فقط تو و پدرت دزد هستید؟ من دو برادر دیگر هم دارم که از آنها خبر ندارم ولی می دانم خلاف هستند. مادرم هم جیب بری می کند. البته آنها فعلاً بیرون هستند. ...
عجیب ترین لو رفتن خیانت مرد 2 زنه در ایران ! / دختر همسر صیغه ای اش تنها ماند !
مالخری شده است در حالی که پدرم اصلاً از سرقتی بودن فرش ها خبر نداشت. چرا تنها رفت وآمد می کنی. خواهر و برادر یا مادری نداری؟ راستش تا چند سال پیش فکر می کردم خواهر و برادر ندارم اما بعد متوجه شدم دو برادر دارم. مادرم هم وقتی نوجوان بودم فوت کرد. چطور می گویی چند سال قبل متوجه شدی دو برادر داری؟ وقتی مادرم فوت کرد روزهای سختی را می گذراندم، یک روز دو پسر ...
مادر شهید: از عروسم راضی ام + عکس
کنی و کارهایت را نگویی. یک بار رفته بود بیمارستان خاتم و نوبت گرفته بود که قلبم ناراحت بود، بروم دکتر. من را بردند خانه شان و از آنجا رفتم بیمارستان و آنژیوگرافی کردم. * همه از بچه هایش راضی هستند خیلی به بچه هایش حساسیت داشت. روی مدرسه شان خیلی حساس بود. پسر بزرگش که در اراک درس می خواند می رفت و سر می زد که مشکلی برایش پیش نیاید و با بچه های بدی رفت و آمد نکند در دانشگاه ...
شهید مهدی ایرانی زاده همدانی: به این دلیل می جنگیم که حقانیت دین خدا را ثابت کنیم!
پیامبرانی نیز جانشین پیغمبر هستند. خدایا، چیزی ندارم که برایت با خود به آن دنیا بیاورم چون که در این دنیا به جز گناه کاری دیگر انجام ندادم و می خواهم این جان ناقابل این جانی که خودت دادی برایت هدیه کنم و می خواهم طوری شهید شوم که تمام بدنم از هم جدا شود و تکه تکه شود شاید که گناهانم کمتر شود. شاید که این جان ناقابل را اینطوری زودتر قبول کنی. خدایا، به جبهه آمدم که بگویم قیامت ...
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد (+فایل صوتی)
من عروس خوشه های اقاقی شدم ... انگار مادرم گریسته بود آن شب . چه روشنایی بیهوده ای در این دریچهٔ مسدود سر کشید چرا نگاه نکردم ؟ تمام لحظه های سعادت می دانستند که دست های تو ویران خواهد شد و من نگاه نکردم تا آن زمان که پنجرهٔ ساعت گشوده شد و آن قناری غمگین چهار بار نواخت چهار بار نواخت و ...
جهاد بی وقفه از پژاک تا داعش نتیجه اش شهادت شد
و دخترش آنیسا و دامادمان، مهرداد را به فرودگاه رساندند و برای اولین و آخرین بار به سوریه اعزام شد. حضورش در سوریه تا زمان شهادت 20 روز طول کشید. در این مدت هر 2،3 روز تماس می گرفت و با خانواده و بیشتر با مادر حرف می زد. آخرین بار که تماس گرفت همان عصری بود که به شهادت رسید، چند ساعت قبل از به شهادت رسیدن تماس گرفت و با مادر صحبت کرد و گفت قرار است به محل دیگری منتقل شویم و اگر تا ...
روایت رکورددار ایرانی از رانندگی در تاکسی اینترنتی
جدید دلار حتماً گران تر. کسی نمی داند، من پیش از مسابقات ناچار شدم، حدود یک ماه در یک انباری در کاشان بخوابم تا با صرفه جویی کردن بتوانم با مربی تمرین کنم. فدراسیون از شرایط اسکان شما اطلاع داشت؟ خیر. فدراسیون می گوید برو تمرین کن. کسی خبری نمی گیرد از احوال یا تمرینات. با وجود این مشکلات، هیچ وقت تصمیم به رها کردن نگرفتی؟ از وقتی خودم را شناختم عاشق ورزش بودم. دوومیدانی را در نوجوانی شروع کردم. حدود شش سال است که ملی پوشم. دوست ندارم از چیزی که می خواهم، دست بکشم. روزنامه جام جم ...
یه یاد حاج ابوالفضل/ لات ها میگن گر جهنم میروی مردانه رو
معرفت وقتی دیدند به حضورشان نیاز است، عازم شدند، کاظمی در بخشی از خاطراتش با اشاره به می گوید: آن روز، بعد از سلام و احوالپرسی، قضیه شکار تانک را برایش توضیح دادم. جلیل را راضی کردم بیاید منطقه. بعد ترک موتورش نشستم و با هم سراغ چند نفر از دوستان جلیل و بچه های مولوی رفتیم. جمع شان کردم و گفتم که فردا صبح ساعت 8 بیایند نخست وزیری. بعد به خانه رفتم تا دیداری تازه کنم. فردا صبح زود به نخست ...
ماجرای سنگ قبری در چندقدمی ضریح/خاطرات خواندنی از شیخ و حق الناس
چنان که بساطش را در خیابان ناصرخسرو پهن می کرد کتابش راهم باز می کرد و روزی چندین ساعت مطالعه می کرد. از برکت همان دست فروشی کوچک ازدواج کرد و صاحب خانه و زندگی شد. بساط کوچکش هر روز بزرگ و بزرگ تر و مشتریانش بیشتر و بیشتر می شدند. کار و بارش حسابی گرفت. دکه بزرگی سر کوچه مروی خرید و در میان بلور فروش های آن بازار برو بیایی پیدا کرد. اما بعد از کودتای 28 مرداد بود که بساط همه دست فروشی ها را جمع ...
تقلب در درس تاریخ باعث تجدیدی ام شد/ ماجرای سفر به آلمان با فروش پیکان 34 هزار تومانی
از خویشان که در آلمان بود، به من گفت بیا برویم آلمان. من گفتم در آنجا می توان درس خواند؟ گفت: بله. هدایت الله بهبودی گفت: خدابیامرزد پدرم را، پیکانی داشت که آن را 34 هزار تومان فروختیم. پس از آن با پدرم به بلوار الیزابت(بلوار کشاورز) رفتیم. آن موقع بانک ملت تازه از تجمیع چند بانک ساخته شده بود. در آنجا 34 هزار تومان را به بانک دادیم تا به مارک تبدیل شود. آن موقع یورو نبود و کشورهای ...
خادم باید همیشه خدمت کند
هم برو طلبه بشو. من یک پسر هفده ساله داشتم که طلبه مدرسه آیت ا... مجتهدی بود. رفت جبهه و شهید شد. از آن به بعد به همه جوان ها می گویم طلبه شوند. می گویم: جوان ها. نه من! سن من به تو نزدیک تر است تا پسرت. می گوید: پس مسئله از رساله یاد بگیر و به دیگران بگو؛ که هر مسئله معادل فلان تعداد رکعت نماز مستحبی ثواب دارد. از من که خلاص می شود می رود سراغ یک گروه نوجوان و مربی روحانی شان. مدتی با آن ها مشغول است و بعد هم از همان باب السلام خارج می شود. گویا وقتش به زیارت نمی رسد. (*در عرف خدمت، به زباله و آشغال، غبار گفته می شود. ...
روز اول دی ماه با فروغ فرخزاد
توریسم آنلاین: در روز اول دی ماه دوستداران ادب فارسی را دعوت می کنیم به شعر زیبای فروغ فرخزاد.فروغ الزمان فرخ زاد (زادهٔ 8 دی 1313، تهران-درگذشتهٔ 24 بهمن 1345، تهران)، معروف به فروغ فرخزاد و فروغ، شاعر نامدار معاصر ایران است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونه های قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند. فروغ فرخزاد در 32سالگی بر اثر واژگونی اتومبیل درگذشت. فروغ با مجموعه های اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلم ساز سرشناس ایرانی، و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. ...
نگویید خانه داری بگویید کشورداری!
فرزند یک مادر شاغل هستم. همیشه حسرت بودن مادر در کنارم رو داشتم. داشتن یک محیط خانوادگی گرم. نه جنگ اعصاب و اختلاف پدر و مادر به خاطر خستگی مادرم! با اینکه پدرم همیشه خیلی زیاد کمک می کرد. به خاطر همین بعد از بچه دار شدن، موندم خونه تا بچه هام بزرگ تر بشن و از دیدن لحظه لحظه رشدشون لذت ببرم و اون ها هم از بودن من کنارشون لذت ببرن. یک مادر نوشته بود: به نظرم به مادرانی که خانه داری رو انتخاب ...
محاکمه پسر بدهکاری که پدر پولدارش را کشت/ یک و نیم میلیارد بدهی داشتم،پدرم بجای کمک به من اموالش را به ...
بعد به خانه ام برگشتم به پدرم گفتم در ماشین بنشین تا من به خانه بروم و کارت ماشینم را که جا گذاشته بودم، بردارم. اما چند دقیقه بعد وقتی برگشتم ناباورانه با صحنه وحشتناکی مواجه شدم. پدرم غرق در خون روی صندلی افتاده بود و من هم بلافاصله با پلیس تماس گرفتم. وقتی مأموران کلانتری شهرزیبا به محل جنایت رفتند مشخص شد علاوه بر شلیک گلوله گردن مرد میانسال هم با چاقو بریده شده است. در ادامه جسد ...
امانت بی بی زهرا
، فکر اینجاشم می کردی. اون روزی که رفتی ستاد اسم نوشتی، یادته؟ بعدِ تو، منم اسم نوشتم. سربازیمم که دو سال پیش تموم شد؛ شکر خدا دیگه دوره ی آموزشی و این چیزا هم لازم نبود انگار. بعد هم دست مادرش را بوسید و گفت: - نترس دا! زود برمی گردم پیشت، حالا دیگه برو خونه تا سرما نخوردی. بی بی چادر گلدارش را رها کرد از دستش و به دندان گرفت، دستش را مثل پنکه ی سقفی در آسمان چرخاند ...
حرف های شنیدنی کوتاه قدترین مرد جهان / در کف دست بلندترین مرد جهان جا می شوم!
که قد کوتاه برایش دارد، سر صحبت را باز می کند و می گوید: حتی یک در را نمی توانم باز کنم. نمی توانم تنهایی به سرویس بهداشتی و حمام بروم. برای روشن و خاموش کردن چراغ ها باید چیزی زیر پایم بگذارم. لباس هایم را نمی توانم بپوشم و در بیاورم. همه این کارهایم را در این 21 سال، مادرم برایم انجام داده است. مشکل تکلم و حرف زدن داشتم که الان خیلی بهتر شده است. دندان هایم هم کامل نیست. چند سال پیش خانه مان آتش ...
وقتی عالم وهابی محو اذان شیعی مدافع حرم شد
وهابی با صدای خوبی که داشت اذان شیعه می گفت و آن ها از صوت زیبای ایشان منقلب شدند و یکی از این وهابیون، او را در آغوش می گیرد و تسبیحی هدیه می دهد که الان دست من به یادگار مانده است. او چهار پنج مرحله اعزام شد. هر وقت از منطقه تماس می گرفت از حال و هوای خالصانه رزمندگان می گفت و از شوق شهادت آن ها حرف می زد، گاهی راهکار تبلیغی هم از من حتی جویا می شد و من هم در حد توانم در این زمینه داشته ...
داستان غم انگیز یک استاد اخلاق
در آغاز فاز نظامی بعد از آنکه جبهه ملی لایحه قصاص را غیرانسانی دانست و در این خصوص قصد برگزاری راهپیمایی داشت، امام خمینی در روز 25 خردادماه حکم ارتداد جبهه ملی را صادر کرد. در همین زمان که فرصت زیادی تا آغاز قیام مسلحانه وجود نداشت، شیخ علی تهرانی مجدداً دست به کار شد. وی در نامه ای سرگشاده خطاب به امام خمینی که در نشریه مجاهد نیز به چاپ رسید، اظهارات تندی را علیه ایشان ابراز داشت ...
چند رویای غم زده از شب یلدای 20 سالِ بعد
. چندین سال است که همین ساعت بیدار می شوم بدون این که ساعت بگذارم. خیلی تنهام! به خاطر اتفاقاتی که در زندگیم افتاد، هیچوقت ازدواج نکردم. کم کم دوستانم را هم از دست دادم و حالا در این سن هیچ کسی به جز پدر و مادرم نمانده که الحمدالله. در این هوای پاییزِ 55سالگی، باران هم قهرش آمده. سیگاری می کشم و قدم زنان می روم که بربری صبحانه را بخرم و بنا به عادت همیشه تا خانه و در راه، بربری سُق بزنم. بعد صبحانه ...
جهان متفاوت دخترایرانی
در راه هم با بابا تلفنی صحبت کردم و این چه حرفی است؟ دیگر جوابم را نداد. حس عجیب و غریبی به من دست داد. به مادرم زنگ زدم و پرسیدم چه شده؟ مادرم نتوانست صحبت کند و فقط گریه کرد و دیگر چیزی از آن لحظه یادم نمی آید، چون خبر دادند پدرم فوت کرده است. سوار ماشین شدم و به تهران برگشتم. پدرم حامی، رفیق و یکی از مهم ترین افراد زندگی ام بود. دختری که تصمیم گرفته بود سخت ترین و طولانی ترین نقش ...
این داستان واقعا واقعی است ...
سال ها پیش جایی کارمند بودم، با حدود صدو پنجاه همکار در بخش های مختلف. خیلی همدیگر را نمی شناختیم و فقط با برو بچه های اتاق خودمان در ارتباط بودیم، یک روز با قطار از کرمان رسیدم و دیگر نشد به خانه بروم و مستقیم رفتم سرکار، توی قطار خوب نخوابیده بودم و تمام طول روز را کوفته بودم، حوالی دو، سه بعد از ظهر رفتم توی نمازخانه نمازم را که خواندم کمی دراز کشیدم و پاهایم را زدم به دیوار که خون به مغزم ...
جنایت هولناک پسر جوان به خاطر کینه از پدر
...: پسری که به خاطر بدهی مالی و عدم کمک پدرش از او کینه به دل گرفته و او را کشته بود در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه می شود. این پسر جوان هرچند در ابتدا سعی داشت عنوان کند پدرش به دست فرد دیگری به قتل رسیده است اما بعد از اینکه متوجه شد ماموران همه چیز را درباره او فهمیده اند لب به اعتراف گشود. او حالا با درخواست قصاص از سوی اعضای خانواده اش روبه رو شده است. یک ...
اعتراف به قتل پدر به خاطر بدهی میلیاردی
مادرم را طلاق داد و با زن دیگری ازدواج کرد. او بعد از ازدواج دوم همه اموالش را در اختیار همسر دوم و فرزند او قرار داد، حتی خانه ای را که به تازگی خریده بود به نام آن زن زده بود. متهم در ادامه افزود: آن زمان مشکلات مالی زیادی داشتم و به خاطر بدهی سنگینی که برایم پیش آمده بود به دردسر افتاده بودم. او پدرم بود و در آن شرایط انتظار داشتم مرا کمک کند، اما چند بار که به سراغش رفتم و از او درخواست کمک ...
شب چله یک دقیقه بیشتر از قبل دوستت دارم ایران من!
...> آخرین روز های پاییز است، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها! بشمار، تعداد دل هایی را که به دست آوردی؛ بشمار، تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشاندی؛ بشمار، تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی؛ فصل زردی بود، تو چقدر سبز بودی؟ جوجه ها را بعداً با هم می شماریم... #یلدا_مبارک کاربری با نام خانم برزگر : اینکه ما با کمال آرامش یلدا ها رو در کنار خانواده هامون می گذرونیم مدیون ...
وضعیت دلهره آورِ خانواده مشهورترین پزشک این روزها
برادرم بدون داشتن وکیل انجام شده است. من نمی دانم، آیا چنین روندی قانونی است یا نه؟ مادرم بعد از شنیدن خبر حکم اعدام پسرش دچار آلزایمر شده است. مادرم بر اثر این حادثه آسیب زیادی دیده و بیمار شده است. شوکی که بر اثر این خبر تلخ شکل گرفت همه خانواده را تکان داد، اما مادرم با توجه به روحیه و سن و سالی که دارند، دچار یک شوک شدید شدند. در فیلمی که اخیرا مادرم برای درخواست تجدیدنظر در حکم صادر ...
فرار از چنگ شیطان در امتداد تاریکی!
برای دیدن مادرم به محله قدیمی خودمان رفته بودم با محبوبه روبه رو شدم و تازه فهمیدم که او نیز مانند من مطلقه است و اکنون مجردی زندگی می کند! از آن روز به بعد معاشرت ها و رفت و آمد بین ما آغاز شد. محبوبه دورهمی و شب نشینی های زیادی برگزار می کرد و این شیوه زندگی را دوست داشت. من هم چند بار به همراه دخترم (لیلا) در دورهمی های او شرکت کردم. در همین هنگام بود که فهمیدم او به عقد موقت جوانی به ...
وضعیت دلهره آورِ خانواده مشهورترین پزشک این روزها
برادرم بدون داشتن وکیل انجام شده است. من نمی دانم، آیا چنین روندی قانونی است یا نه؟ مادرم بعد از شنیدن خبر حکم اعدام پسرش دچار آلزایمر شده است. مادرم بر اثر این حادثه آسیب زیادی دیده و بیمار شده است. شوکی که بر اثر این خبر تلخ شکل گرفت همه خانواده را تکان داد، اما مادرم با توجه به روحیه و سن و سالی که دارند، دچار یک شوک شدید شدند. در فیلمی که اخیرا مادرم برای درخواست تجدیدنظر در حکم صادر ...
مصاحبه با خواهر دکتر حمید قره حسنلو: برادرم به علت آسیبهای جسمی و روحی در بیمارستان است/ حکم اعدام را در ...
طریق ایشان می توانید بخشی از جزییات پرونده و وضعیت حمید را جویا شوید. برخی شایعات درباره وخیم شدن حال مادر دکتر در فضای مجازی هم مطرح شده است. در این مورد توضیح می دهید؟ مادرم بعد از شنیدن خبر حکم اعدام پسرش دچار آلزایمر شده است. مادرم بر اثر این حادثه آسیب زیادی دیده و بیمار شده است. شوکی که بر اثر این خبر تلخ شکل گرفت همه خانواده را تکان داد، اما مادرم با توجه به روحیه و سن ...
جزییات جدید از پرونده دکتر حمید قره حسنلو / احتمال لغو حکم اعدام
علیزاده طباطبایی است، گفتم از طریق ایشان می توانید بخشی از جزییات پرونده و وضعیت حمید را جویا شوید. برخی شایعات درباره وخیم شدن حال مادر دکتر در فضای مجازی هم مطرح شده است. در این مورد توضیح می دهید؟ مادرم بعد از شنیدن خبر حکم اعدام پسرش دچار آلزایمر شده است. مادرم بر اثر این حادثه آسیب زیادی دیده و بیمار شده است. شوکی که بر اثر این خبر تلخ شکل گرفت همه خانواده را تکان داد، اما ...