سایر منابع:
سایر خبرها
نمره قبولی شهید حسین مرانلو در مکتب شهادت
...، مرحم یتیمان برادر هوای پاییز برایم سخت دلگیر بود. دوست نداشتم لحظه ای به اول مهر فکر کنم؛ وضع مالی خوبی هم نداشتیم و هنوز داغ از دست دادن پدرم آزارم می داد. چند ماهی بود که عمو حسین سرپرستی من و محبوبه را برعهده گرفته بود. اما عمو در یکی از نانوایی های تهران کار می کرد و آخرهفته به خانه می آمد. با عمو حسین صمیمی بودم و خیلی خاطرش برایم عزیز بود اما بعد از اینکه سایه بالای سرمان ...
در آرزوی مدافع حرم شدن خود را در شمار لشکر فاطمیون جا زد
به گزارش سدید ؛ بی بی زینب (س) از زبانش نمی افتد، این را از مادر و خواهر آموخته؛ اما حاصل این نام، ارادتی است که در قلب و روحش خانه کرده. برای همین است که وقتی می شنود پای حرامیان به سوریه باز شده و حرم مطهر بی بی زینب (س) در خطر است، به هر دری می زند تا خود را به حرم برساند و جانش را سپر بلای دخت حیدر کرار (ع) کند. هیچ کس، اما راضی به رفتنش نیست، بس که محمد دوست داشتنی و مهربان است و می دانند نبودنش را با چیزی نمی توان پر کرد. محمد که از ارادت خانواده به بی بی زینب خبر دارد، ...
علی اصغر به من چک سفید امضای شفاعت داد!
فرزند دارید، شهید چندمین فرزندتان بود؟ من هفت فرزند داشتم؛ سه دختر و چهار پسر. شهید سومین فرزندم بود که به شهادت رسید. علی اصغر زمان شروع جنگ خیلی کوچک بود. اما از همان زمان دوست داشت به جبهه برود و شهید شود. از کودکی اخلاق و رفتارشان چطور بود؟ دلسوز و مهربان بود. به من و پدرش احترام می گذاشت و همیشه با وضو بیرون می رفت. اگر خوب نبود شهید نمی شد. اهل مسجد و هیئت بود. زمان شاه ...
خواب تکان دهنده مادر شهید درباره شهادت دومین شهید خانواده
که بعد از شهادت عباسش دیده است، بیان می دارد: بعد از شهادت عباس خواب دیدم حسین را هم دفن می کنیم. دوباره در خواب یک نفر به خوابم آمد و گفت: مادر! بلند شو با دخترتان به مشهد بروید. وقتی جلوی حرم حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) رسیدیم، سیدی مشکی پوش که در صورت نقاب داشت به اشاره به من گفت: این مادر شهیدان و این نیز خواهر شهیدان است. مجدداً از خواب پریدم و به یکی از بچه هایم تلفن زدم که هر طوری ...
دیوان عاشقانه ای به نام "مادر شهید"/ یک عمر مجاهدت فرهنگی و صبر با یادگاران پسر شهیدش
...، مگر نمی بینید، جنگ است و باید از مرزها دفاع کرد؟! مادر شهید اضافه کرد: بعد هم با همه نگرانی های من و گاهی ممانعت ها رفت، عضو نیروهای سپاه شد و "نمی خواهد بروی" های من به "کی برمی گردی" ها تبدیل شد، من می دانستم شهید می شود. وی با اشاره به اینکه در عملیات خیبر سال 1362 شهید شد، گفت: به شوهر خواهرم که همان وقت زخمی شده بود و بعد از چند روز بی خبری از جبهه برگشت، گفتم می ...
داکیودرام قالبی مهم در سریال سازی/ چرا بچه زرنگ مهم است؟
.... در این پژوهش با استفاده از اسناد و مصاحبه شرحی از چیستی و ویژگی های این ژانر ارائه می کنیم. در شبکه دو چهار قسمت با همین قالب داکیودرام روی آنتن رفته، شبِ گذشته مخاطبان شاهدِ داستان اعزام شهید حسن قاسمی دانا بود. همان شهید مدافع حرمی که خودش را یک مهاجر افغان ساکن ایران، معرفی کرد و اسم مستعارش را حسن قاسم پور گذاشت. او 25 فروردین ماه سال 1393 راهی سرزمین شام شد و 22 روز آنجا بود ...
اینجا وطن من است
به گزارش سدید ؛ دلم سرود می خواهد؛ پر از شور، شعر و موسیقی... دلم رقص می خواهد؛ همین بالای آسمان، بالای دماوند، قلب ضحاک همیشه دربند... اینجا وطن من است، انگار زمان از لحظه رفتنم متوقف شده بود. این عبارات با صدای پرویز پرستویی برشی از اپیزود مصطفی است که شامگاه پنجشنبه 15 دی ماه روی آنتن رفت. مصطفی ، عباس ، حسن و مهدی روایت رضا میرکریمی از سرداران بزرگ ایران است که تحت عنوان مجموعه انیمیشن ...
مرجانه گلچین راهی زندان شد | شوخی زشت مرجانه گلچین با بازیگر معروف کارش را به دادگاه کشاند
...، زوج یا فرد و خنده در باران اشاره کرد. زندگی شخصی مرجانه گلچین بازیگر تلویزیون مرجانه گلچین در دوم اسفند ماه سال 1347در تهران متولد شد. پدرش آذری و مادرش شمالی است. او فرزند آخر خانواده بوده و شش خواهر و برادر دارد. او در کودکی پدرش را از دست داده است. مرجانه گلچین خواهرمنیژه گلچین (بازیگر) و دخترعموی مرحومه نادیا دلدار گلچین (بازیگر) است. مرجانه گلچین ...
کوله جبهه آماده و همیشه همراهم بود
بیرون هل می داد! در مدت سه روزی که آن جا بودیم چند نفر از بچه ها مجروح و حسن حیدری یکی از بچه محل های ما اسیر شد. حسین، برادر حسن همراهمان بود و از اسارت برادرش خیلی ناراحت شده بود. بعد از سه روز گفتند به عقب برگردید. وقتی لب آب رسیدیم دیدیم خیلی شلوغ است. هر دفعه چند قایق می آمد. آنقدر پر می شد که همانجا قایق ها می رفت زیر آب. با سختی زیادی با قایق تا جزیره مجنون رفتیم. در جزیره یکی دو تا از بچه ها ...
دلنوشته های مخاطبان راهیان نور در خصوص شهدای غواص عملیات کربلای 4
دانم شاید می خواست با این کارش چیزی به من بگوید. بیچاره لیلا و عباس، خواهر و برادر دو قلویم را می گویم که با همان 5 سالگیشان هراسان پشت سرم دویدند اما وسط کوچه و باز هم روی همان خاک ها زمین خوردند و وقتی از برگشتنم نا امید شدند گریه کنان به دامان مادر بازگشتند. مریم دختر معصومه خانم، همسایه دیوار به دیوارمان که پدرش پارسال از ساختمان افتاد و به رحمت خدا رفت در شب خواستگاری ...
خیّر زاهدانی قربانی اخاذی و طمع تروریست های جیش العدل!
محلی به نام بندرآباد در مرز پاکستان و افغانستان بیاورند. جنازه دفن شده بوده که نبش قبر می کنند و آن را می آورند. سال 88 بود که پدر را گروگان گرفتند. هشت سال زمان برد تا جنازه را بیاورند. در این هشت سال خیلی به ما سخت گذشت. ما هیچ خبری از پدر نداشتیم، فقط چشم به راه بودیم که برگردد. در این مدت مادر بزرگم را از دست دادیم، مادرم هم ناراحتی قلبی گرفت و عمل قلب انجام داد. چه کسی خبر داد که ...
سردار اشتری: خوشحالم که فرماندهی فراجا به فردی شایسته سپرده شد
ما در این سال ها تلاش فراوان کردیم که ضمن تکریم این شهیدان و خانواده های بزرگوارانه فرهنگ ایثار و شهادت را پاس داریم. وی گفت: علاوه بر این ها چهار انتخابات سراسری و مهم داشتیم که به حمدالله همگی با امنیتی مثال زدنی برگزار شد. وی گفت: ارتقای سطح معیشت کارکنان و چند بار ترمیم حقوق آنان از توفیقات خوب این دوران بود که البته استحقاق و شایستگی کارکنان خدوم را می طلبد. ...
سال های دور از خانه
ابتدایی با مادرم بودم و پدربزرگ و مادربزرگم از نظر مالی به ما کمک می کردند اما به دلیل فوت آن ها فشار مالی زیاد و مادرم با توافق ما راضی شد تا به بهزیستی برویم. خواهر بزرگتر من در مرکز دیگری ساکن شد، برادرم به گلستان علی(ع) رفت و من نیز به یک خوابگاه در اطراف مشهد رفتم . وی اضافه می کند: من تا سال 90 که ترم اول دانشگاه بودم در خوابگاه زندگی می کردم. بعد از آن با پس انداز مادرم و مستمری30 ...
پوریا پورسرخ از خواهرش رونمایی کرد | خواهر چشم رنگی پوریا پورسرخ همه را میخکوب کرد
پورسرخ متولد ساعت 4 صبح روز چهارم تیرماه 1356 در محله جردن تهران میباشد. او فرزند اول خانواده است و دو خواهر و یکبرادر کوچکتر از خود دارد که هر سه نفر انها دانشجو هستند. مادرش معلم زبان است و پدرش بازنشسته شرکت نفت می باشد. پورسرخ بعد از اخذ مدرک کارشناسی ارشد مدتی را برای کار به خارج از کشور رفت و همزمان به تحصیل هم ادامه داد. وی که دکتری فیزیولوژی گیاهی است قبل از شروع فعالیت هنری در سینما ...
عکس لو رفته از نرگس محمدی با لباس ناجور در مهمانی خصوصی | خانم با این لباس ارغوانی آبروی خودشو برد
لیسانس رشته پرستاری می باشد، فعالیت خود را با حضور در کلاس های بازیگر شروع کرد و با بازی در سریال ستایش به همین نام مشهور شد. خانواده و اصالت نرگس محمدی خانم محمدی اصالتا اهل سراب آذربایجان شرفی و فرزند بزرگ خانواده می باشد، یک خواهر بنام سارا و یک برادر کوچک تر بنام محسن دارد نرگس محمدی از تئاتر تا ستایش + شهرت فعالیت حرفه ای اش را با تئاتر شروع کرد و در ...
ستاره پنجاهم: ستاره طلاب
شد و بعد از شهادت شهید مستغنی حدود شش ماه فرمانده گردان ذوالفقار بود. وقتی شهید کاوه در نقده مجروح و شبانه به ارومیه اعزام شد، شجاعانه آمبولانس او را با دوشکای مستقر بر تویوتا اسکورت کرد. او در مجموع، 12 ماه و 22 روز در جبهه های کردستان جنگید و سرانجام در منطقۀ پیرانشهر به همراه شش تن دیگر در محاصرۀ دشمن قرار گرفت و در عملیّات ارتفاعات مرزی دوپازا بر اثر اصابت ترکش به سینه اش، به درجۀ ...
دشمن می دانست که حاج قاسم یک سبک زندگی نوین برای جوانان ایرانی است
سرویس : اردبیل - زمان : شناسه خبر : 1245373 به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از اردبیل، حجت الاسلام محمد تقی وکیل پور شامگاه (17 دی ماه) در یادواره شهدای شاهچراغ و امنیت در مسجد المهدی (عج) گفت: متاسفانه قصاوت را در خصوص شهدای امنیت دیدم و حتی اگر پرونده پزشکی قانونی برخی از این شهدا را مطالعه کنید می بینید که با چه شقاوتی به شهادت رسیده اند. مشاور رئیس سازمان بهزیستی کشور ...
داستان شهادت یک دهه شصتی در بچه زرنگ
مستعارش را حسن قاسم پور گذاشت. او 25 فروردین ماه سال 1393 راهی سرزمین شام شد و 22 روز آنجا بود. در آخرین عملیات چون هشت نفر بودند، رو به فرمانده عملیات کرد و گفت: اشکالی ندارد چون هشت نفر هستیم اسم عملیات به نام آقا علی بن موسی الرضا (ع) باشد؟ فرمانده بی درنگ قبول کرد. اما نمی دانست که قرعه شهید شدن به نفر هشتم خواهد رسید که از قضا مشهدی است. او وقتی در برابر داعش و نیروهای تکفیری قرار می گرفت ...
میم مثل مادر و مادربزرگ شهید/ شهیدی که متن سخنرانی پدرش را نوشت
خیلی دوست داشت. دایی و خواهرزاده در یک نقش مادربزرگ هم کنار عکس نوه اش نشست و همان طور که چادر خاکستری رنگش را روی سرش تنظیم می کند، می گوید: وقتی یک کاسه آب را پشت سر غلامرضا، پسرم ریختم، برگشت و نگاهم کرد و گفت که مادر قشنگم گریه نکن تصدقت! می روم تا راه کربلا را باز کنم و بتوانی به زیارت بروی، راست گفت پسرم، راه کربلا باز شد ولی غلامرضایم هرگز برنگشت و حتی بعد 30 سال ...
خواسته شهید "دانیال رضازاده" حفظ حجاب و حمایت از رهبری بود
راهیان نور طرح هجرت همیشه پیش قدم بود، گفت: اگر زلزله سیل یا هر حادثه ای در کشور رخ می داد دانیال پیش قدم بود و مدت زمان هم برایش مهم نبود. مادر شهید "دانیال رضازاده" با بیان اینکه فرزند شهیدش برای ساخت و ساز حرم حضرت زهرا(س) دو ماه به عتبات رفت، گفت: او خط مقدم کرونا بود و در زمانی که مسئولان از ترس کرونا پشت میزها بودند، شهید رضازاده و شهید حسین زاده با وجودی که هیچ واکسنی نزده بودند، اما ...
گفت وگو با یار غار شهید سلیمانی| تعبیر "حاج قاسم" از قدرت آمریکا
مقاومت حاج قاسم سلیمانی، اظهار داشت: بعد از نماز صبح پسرم به من خبر داد که حاج قاسم به شهادت رسیده، شنیدن این خبر برای من بسیار سخت و سنگین بود و دلم می خواست که خبر دروغ باشد؛ قرآن را باز کردم و این آیه شریفه آمد 'کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خوش به حالشان، خوب جایگاهی دارند'. یقین پیدا کردم که حاج قاسم به شهادت رسیده است. وی با بیان اینکه مردم به میدان آمده بودند، خبر ...
گفتگوی حیات با مادر شهید مدافع حرم مرتضی کریمی؛ شهادت؛ آخرین دعا برای بدرقه/ شهیدی که ساکن بهترین هتل ...
. مدتی بعد از تولد ایشان، برادرزداه ام شهید شد. علی رغم مخالفت های مادرم برای تشییع جنازه ایشان به شهرستان رفتم؛ اما مادرم با شنیدن خبر شهادت برادرزاده ام طاقت نیاورد و از دنیا رفت. بعد از وفات مادرم سخت مریض شدم و نتوانستم دیگر به آقا مرتضی شیر بدهم. یک شب در خواب مادرم را دیدم که آمد و گفت چرا خوابیدی؟ گفتم من مریضم و نمی توانم از جایم بلند شوم. مادرم گفت بلند شو حسین (برادرزاده ام) این ...
داستان غمناک یک مسافر پرواز 752
. بعد از شهادت امیرحسین کرامات امیرحسین و خواب هایی که برای امیرحسین دیده شده بسیار زیاد است. در این سه سال محال است هفته ای یا ماهی چند مورد را نشنوم. یا زنگ می زنند یا من را حضوری می بینند و بیان می کنند که ما مشکل داشتیم و امیرحسین را واسطه گذاشتیم و انجام شد. همان دفعه اول که امیرحسین را صدا می زنیم جواب می دهد، کسی که امیرحسین را ندیده است. من همیشه به خود امیرحسین می گفتم به شما افتخار می کنم ...
دوباره نیمه شب قدر و ساعت یک و بیست
شهادت آنچه می خواستی از مقصد و مقصود همان شد چون مراد تو که از مکه سوی کرب و بلا رفت قصه حج تو و کرب و بلای تو همان شد حاج قاسم شو و احرام دگر بند پس از این می توان رفت به حج اما حاجی نتوان شد سید مسعود علوی گریم از اندوه ها، اندوه ها از ماتمت اشک ها از خون دل ها، خون دل ها از غمت عاشقان را با خروش ...
جمهوری اسلامی نوشت: فراری دهندگان مغزها را مهار کنید
زندگی می کرد و برادر سید محمد حسینی بهشتی که چند ساعت قبل از شهادتش خانه اش را از قلهک به خیابان ایران منتقل کرده بود و در کسوت ریاست قوه قضائیه خدمت می کرد، عشق می ورزیدند. اگر همان فرهنگ که در سال های اول بعد از پیروزی انقلاب نهادینه شده بود ادامه پیدا می کرد و تفاخر به ثروت، مسابقه برای بالاتر بردن حقوق های نجومی، توسل به ابزارهای نامشروع برای به دست آوردن مقام و منصب، مباح دانستن رانت خواری ...
عهد شهید نظری با همرزمش برای جابجایی در عملیات
جاودانه شد. سید حاجی عرب از دیگر دوستان شهید روایت کرد: من با امیر از سال 1362 در دهکده شهید حیدری آشنا شدم و تا شب شهادت و هنگام شهادتش همراه او بودم. ویژگی بارز امیر خستگی ناپذیری و تلاش و پشتکارش بود. فهم عمیق و درک بالا از مسائل و ابتکارش برای حل مشکلات باعث شده بود حضورش موجب روحیه و اعتماد به نفس دیگران شود. کار سخت را با شوخی و خنده دلنشین سبک می کرد. وی ادامه داد: سال ...