وصیت نامه محرمانه سردار به همسرش
سایر منابع:
سایر خبرها
عطر برکت| صاحب خانه هایی در بهشت!
گروه زندگی: صاحبخانه ها راسته ندارند، صنف ندارند، جایی نیست که مراجعه کنی و دفترکار یک صاحبخانه باشد. صاحبخانه بودن، اغلب یک شغل انحصاری نیست. آدم ها می توانند شاغل به هر شغلی باشند و در عین حال، صاحبخانه هم باشند. اصلا بعضی از صاحبخانه ها خودشان مستاجرند. صاحبخونه مون گفته ... جمله ای که با این کلمات شروع شود، حتما حواس مخاطب را خوب به خودش جلب می کند. یعنی صاحب خانه شان چه گفته؟ شاید گفته باید خانه را تخلیه کنند. شاید می خواهد کرایه را بیشتر کند. شاید از رفت و آمدها و سروصدای بچه ها شکایت کرده. شاید هم ... پس چرا کمت ...
تجربه متفاوت مربی برزیلی در ایران؛ با همه جای دنیا فرق دارید!
امور رسیدگی می کند. هر چیزی را که لازم دارم مستقیم به خود او می گویم و برایم فراهم می کند. مثلا در بوشهر که بودم، اردوی پاراکانو در تهران بود و زمانی که برگشتم، دیدم ورزشکاران اردوی خوبی داشتند و حمایت شده بودند. این حمایت فدراسیون، پروژه موفقیت را جلو می برد. *برای سال جدید ایرانی ها چه آرزویی برای مردم ایران دارید؟ هر شب دعا می کنم که همه چیز در صلح باشد و همه سلامت باشند. ویدئوی این گفتگو را در زیر مشاهده می کنید: About Nastooh. ...
به مناسبت روز بزرگداشت شهدا؛ از لذّت فرماندهی تا بی هوشی حاج احمد متوسلیان
که مجروح شده. با این تأکید، قبول می کنند. موقع عمل که می رسد، دکتر بی هوشی سراغ حاج احمد می آید تا او را برای عمل بی هوش کند.ولی هر کاری می کنند، حاج احمد قبول نمی کند و می گوید: امکان دارد اگر مرا بیهوش کنند، در حالت بیهوشی تمام مسایل نظامی را به دکتر لو بدهم و به عملیات ضربه بخورد. وقتی قرار می شود پای حاج احمد را بدون بی هوشی عمل کنند، همه نگران هستند. بعد از عمل می فهمند که در موقع ...
شهیدی که با سوره مؤمنون به آرامش قلبی رسید
شهید می شوند غصه و ناراحتی زیادی داشت که چرا از قافله جا مانده است، جمشید آن روز برایم تعریف کرد که به خدا گلایه کردم و متحیر شده بودم گفتم خدایا چه گناهی کردم که همه رفتند و من مانده ام در این حال قرآن را باز کردم و سوره مؤمنون آیه 114 انْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا ۖ لَوْ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ شما اگر از حال زندگانی خود آگاه بودید می دانستید که مدت درنگتان در دنیا بسیار اندک بوده است ...
خارگ و هزاران صفحه خاطره از جنگ
آوری از این به بعد یا برای همه شهدا گل بیاور یا برای من هم نیاور. حاج قاسم هم از آن به بعد دیگر برای محمدرضا هم گل نمی برد. یک زمان آقای آقازاده وزیر نفت به خارگ می آید و می گوید این آقا، هرچه سنگر هست طراحی کرده و ساخت سنگر بتنی را خودش انجام داده است. حاج قاسم حیدری می گوید می خواستند از من تقدیر کنند، آقای آقازاده به من گفت ازمن چه می خواهی؟ من گفتم هرچه بخواهم به من می دهید؟ وزیر نفت هم ...
اختلاف با همسر، سامان را به سمت اعتیاد هل داد
اعتیاد رفتم. *چرا؟ همسرم دخترعموی من بود. من عاشق دختر دیگری بودم ولی به اصرار پدرم با دختر عمویم ازدواج کردم. هیچ وقت او را دوست نداشتم، ما هیچ وقت با هم خوب نبودیم. چند ماه بعد از ازدواج دوباره رفتم پیش دختری که دوستش داشتم. همسرم متوجه شد و همین اختلاف بین ما را بالا برد. در نهایت من زنم را طلاق دادم که با دختر مورد علاقه ام ازدواج کنم. پدرم همه چیز را از من گرفت و بعد هم دیگر ...
همسر شهید امرالله آورنده در گفتگو با حیات مطرح کرد؛ شهید آورنده می گفت انقلاب به خاطر اسلام زنده است
عقیله خداوردی همسر شهید امرالله آورنده در گفتگو با خبرنگار فرهنگی حیات ، بیان کرد: شهید امرالله آورنده در دوم شهریور 1335 متولدشد. پدر او محمدابراهیم، کشاورز بود و مادرش صدیقه نام داشت. در سال 1353 با او ازدواج کردم و صاحب 4 فرزند پسر شدیم. شغل همسرم بنایی بود، زمانی که جنگ شروع شد همسرم به خواست خودش به جبهه رفت، بعد از چند سال از جنگ عضو بسیج شد و برای دفاع از مردم سرزمین مان و راه خدا در منطقه ...
خاطرات پستچی کتابخانه سیار
چه به دخالت در امر تربیت و... تا جا های دیگر. اما همه این ها یک طرف، ماجرای کوه های سفید هم همان طرف و کلی طرف دیگر؟! * * قضیه این جوری بود که چند تا از بچه های یکی از روستا های نزدیک بینالود، خیلی روح تازه ای داشتند، منظم تر بودند و علاقه مندتر، یک روز که خیلی سرذوق بودم و دماغم چاق بود، کتاب خوبی که خودم دوستش داشتم را روی دست گرفتم و گفتم: - بچه ها من کوچیک که بودم این کتاب رو ...
جنگ دیده بان ها را در جاده ام القصر ما بردیم
سر و کار حاج کریم چطور به دیده بانی افتاد؟ بنده سال 60 که به عضویت سپاه درآمدم، ابتدا یک دوره آموزشی را در پادگان غدیر سپاه گذراندم. بعد، چون من و تعدادی از بچه ها ریاضی مان قوی بود، ما را به دانشکده توپخانه ارتش فرستادند تا دوره دیده بانی ببینیم. دیده بانی نیاز به فردی داشت که ریاضی اش قوی باشد. من هم از دوره دانش آموزی در این زمینه استعداد داشتم. خلاصه 22 نفر بودیم که به این مرکز رفتیم. مرکز آموزش توپخانه ارتش از قدیم در اصفهان قرار داشت و یک دوره ای هم شهید صیاد شیرزای فرماندهی آنجا را برعهده داشت. بعد از گذراندن دوره آموزشی، ...
عکس هایی با نمک از حیواناتی که قند در دلتان آب می کنند
.... " من یه زمانی یه ابهتی داشتم "همسر من باردار است و جدیدا مشغول یادگیریِ تکنیک های مختلف قنداق کردنِ نوزاد از یوتیوب است و خب هر تکنیک را روی سگمان امتحان می کند. " شما مامانِ ما میشی؟ "این 8 بچه صاریغ یتیم هستند و متاسفانه مادرشان را از دست داده اند. به نظر می رسد هر 8 بچه به این نتیجه رسیده اند که این موش خرما گزینه مناسبی برای سرپرستی آن هاست ...
جنجال فیلم سیاه از زن مطلقه تهرانی / خودش گفت فیلم بگیرید؟!
باز کرد به او گفتم می خواهیم با تو صحبت کنیم.پرسید در چه مورد و وقتی اسم همسر سابقش را شنید، ما را به خانه اش دعوت کرد و گفت حق و حقوق من را هم نداده است.من و همسرم با دعوت زن جوان وارد خانه اش شدیم.نه تهدیدی در کار بود و نه ما مسلح بودیم.در خانه اش او پیشنهاد داد که از او عکس سیاه تهیه کنیم تا برای شوهرش بفرستد و او را وادار کند پول ما و پول خودش را بدهد.اما وقتی با بی اعتنایی همسرش مواجه شد؛ گفت ...
ام اس دارم اما حیات دوباره گرفتم
باید مراعات کنم. بچه پررو بودم! با همین حال و اوضاع تلاش می کردم تا درسم را تمام کنم. هم زمان در قسمتی از بیمارستان میلاد هم کار می کردم. خودم را به دلیل بیماری از کار و زندگی نینداختم؛ چون روحیه خوبی داشتم. بیمارستانی که برای کار رفتم هیچ مهارت یا کاری بلد نبودم، اما سه ماهه راه افتادم و دکتر روی کار من حساب باز می کرد. هم زمان به خاطر شدت بیماری، کاردرمانی و فیزیوتراپی هم می رفتم. آمپول ...
ارتباط پنهانی زن جوان و پیرمرد 76 ساله به جنایت ختم شد | کشف جسد شوهر 32 ساله با آثار خفگی
داشتم و با افراد زیادی آشنا شدم و مدتی قبل هم با این زن آشنا شدم. او از مشتریانم بود و بارها از من خرید کرده بود. آخرین مرتبه اما مقدار زیادی جنس نسیه خرید. دستفروش سالخورده ادامه داد: بعد از گذشت چند روز با زن جوان تماس و سراغ طلبم را گرفتم. او از من خواست بعد از پایان کارم برای گرفتن پول به خانه اش بروم. وقتی در خانه را زدم او گفت که بیا داخل. گفتم من کاری ندارم که داخل بیایم و آمده ام ...
پهلوانی در مکتب شاهرخ ضرغام ها و ابراهیم هادی ها تفسیر می شود
باید اول بروی مشهد و امام را ببینی. خانواده اش می گفتند رفت مشهد و امام رضا (ع) را دید و توبه کرد. اولین کار انقلابی اش این بود که همراه آقای طالقانی در کمیته استقبال حضور داشت. چشمش که به امام خمینی افتاد هوشیار شد و چون بچه انقلابی ها را دوست داشت، این راه را آمد تا وقتی که شیپور جنگ نواخته شد. با تعدادی از دوستانش اول به سوسنگرد، بعد خرمشهر رفت و سپس به آبادان منتقل شد تا نگذارد آبادان سقوط کند. او یکی از کسانی بود که با دشنه و چاقو مقابل ارتش عراق ایستاد. انتهای پیام/ 141 ...
پدر تهرانی بی رحمانه به قتل رسید / زن و بچه هایش نقشه قتل را کشیده بودند!
مسرش را بکشم.من هم با همدستی دو پسر مقتول او را کشتم. قرار بود از فرزندان مقتول پول بگیرم تا مشکلات زندگی ام حل شود. وی در تشریح جزییات قتل گفت: کلید خانه و چاقو را از شهرام گرفته بودم .طبق نقشه به حیاط رفتم و پشت یک خودرو پنهان شدم تا اکبر وارد شود. او مقابل پله ها قصد داشت سوار آسانسور شود که به او حمله کردم و چند ضربه به کتف، قفسه سینه و دستش زدم .وقتی روی زمین افتاد ضربه آخر را ه ...
ساناز طاری کیست؟ + بیوگرافی و عکس و فیلم
ماجرای تلخ را در خفا نگه داشتم اما بعد با خودم گفتم که از چه کسی باید بترسم؟ من که کاری نکردم و ضمنا می خواهم دیگر بازی نکنم. حتی مدتی از ایران رفتم و در رشته های دیگر کار را امتحان کردم اما نتوانستم ادامه دهم و دوباره به وطن بازگشتم. ساناز طاری با بغض صحبت هایش را ادامه داد و اظهار کرد که می خواهد به قدری استعدادهایش را پرورش دهد که کسی برای ظاهرش او را در شغلی نخواهد و مهارت هایش موجب ...
یاغی پرسپولیس و رازهای ناگفته از پروین،انصاریان و سینما/تیم ملی ام پرسپولیس بود!
در استیل آذین کمک فرهاد کاظمی بودم. *چرا خب امثال شما در فوتبال نیستند؟ مشکل این است که رابطه ندارید یا دلیل دیگری دارد؟ قطعا به خاطر رابطه است. فوتبال ایران رابطه ای است. یک زمانی می گفتند حق به حقدار می رسد یا باید حقت را بگیری که من اصلا این قبول ندارم. در این سال ها این مسائل را رد می کنم وگرنه قبلا قبول داشتم و می گفتم تو تلاش کن خدا حقت را می دهد. الان خدا حقت را می ...
رفت و آمد سیاه مرد با دوست صمیمی زنش لو رفت! / سمیرا خیلی دیر فهمید!
سمیرا می گوید: همه فامیل می گفتند اگر یک مرد خوب در دنیا باشد، او شوهر توست. هیچ کس باور نمی کند علیرضا چنین کاری کرده باشد. زندگی خیلی خوبی داشتیم و همه آرزو داشتند جای ما باشند. مثل همه زن و شوهرها با هم جر و بحث های کوچک و بزرگ داشتیم که زود هم تمام می شد. همه چیز از سه سال پیش شروع شد. علیرضا اغلب یادش می رفت گوشی اش را در کیفش بگذارد و همیشه من باید برایش می بردم. یک روز که می ...
فرازهایی از وصیت نامه شهید مهدی نوروزی + تصاویر
...> دعا برای شهادت مهدی بچه بسیار شجاع و از همان اوایل به فکر شهادت بود. در هر شرایطی به من می گفت: مادر! فقط یک چیز می خواهم، شهادت. از شما می خواهم برایم شهادت را از خدا بخواهید. از اول تا آخرش که به شهادت ایشان ختم شد دعای همیشگی ام برای ایشان طبق خواسته خودش شهادت شان بود. می گفتم: مهدی جان! شما باید یک ماشین داشته باشید و خانه ای تهیه کنید... ؛ کلاً حرف دنیا را ...
زندگی به روایت مسعود دیانی
...: یعنی شما هیچ وقت، هیچ جا شک نمی کنید به این حرف ها؟ . اینجا دیگر درد و بی حسی کار خودش را کرده بود. بی رمق و آرام گفتم: همه اش شک بود. ما هم آن قدری که توانستیم دست و پایی زدیم برای رسیدن به یقین . بعد گفتم: اما این طرف آدم هایی بودند که یقین شان دل آدم را قرص می کرد و شک ها را تعلیق . پرسید مثل کی؟ گفتم مثل امام علی، مثل اباعبدالله الحسین. آدم مگه می تونه به یقین حسین بن علی شک کنه؟ . ...
سردار شهید رحمانی؛ خط شکنی از دیار گلستان
ازدواج او پاسخ مثبت دهم. ما در زندگی مشکل خاصی نداشتیم و همسرم بسیار با صفا و صمیمی بود. وی گفت: فقط به علت نداشتن خانه شخصی کمی به دردسر افتاده بودیم که بعد از چند سال با کمک هم منزلی نیمه ساز ساختیم. همسر سردار شهید رحمانی افزود: همسرم در اوقات فراغت در کار منزل و در پختن غذا و نگهداری بچه ها کمک می کرد. کتاب های گوناگون مطالعه می کرد و در بسیج و سپاه هم فعالیت داشت. ...
اسم سوریه را که شنیدم بی هوش شدم
؛ اگر ما نرویم و آنها به اینجا بیایند چه کسی از مملکت ما دفاع می کند؟ تلاش های امین برای راضی کردن من بود و من آنقدر احساساتی بودم که اصلاً هیچ کدام از دلایل مرا راضی نمی کرد.گفتم: امین هر وقت همه رفتند تو هم برو. الآن دلم نمی خواهد بروی. گفت: زهرا من آنجا مسئولم. می روم و برمی گردم اصلاً خط مقدم نمی روم.کار من خادمی حرم است نه مدافع حرم. نگران نباش. انگار که مجبور باشم گفتم: باشه ولی تو را به خدا برای خرید سوغات هم از حرم بیرون نرو! ...
حسن کردمیهن کیست و کجاست؟ / بازخوانی ماجرای حمله به سفارت عربستان و 7 سال قطع رابطه با ایران
بازجویی می شدیم.گفتم بنده توفیق مجریمت در این برنامه را ندارم. چون من نبودم و داشتم از ناموس شما دفاع می کردم. گفتم این صوت ها را من گفته ام ولی همه به بعد از حادثه مربوط است. شما ادعا کرده اید و من را 48 روز در زندان نگه داشته اید و باید اثبات کنید که این اصوات به قبل از حادثه مربوط است. *نامه نوشتم به آقای رییسی گفتم در قانون آمده است که معاون کمتر از مباشر جرم می پذیرد، چطور مباشرین شش ...
توهین زشت بازیگر معروف با ژاله صامتی اشکش را درآورد | ژاله صامتی برنامه را ترک کرد
تختش می گذاشتم. یاس هم مثل من آن شب بیدار بود و این موضوع کمی نگرانم کرد تا اینکه بالاخره زنگ زدم به بخش پرستاری و گفتم خانم پرستار نمی دانم چرا دختر من نمی خوابد در حالی که همه بچه ها خواب هستند. پرستار هم گفت خب مادرها هم همه خواب هستند شما چرا نمی خوابید؟ من هم جواب دادم آخه من خیلی خوشحالم خوابم نمی بره و پرستار جواب داد حتما بچه ات هم خیلی خوشحاله نگران نباش. (می خندد) یادم هست بعضی ...
این سریال ها احتمالا نوروز از صداوسیما پخش شوند
، کاظم نوربخش، نسرین مرادی، صهبا شرافتی، فریده سپاه منصور، حمیدرضا آذرنگ و... به ایفای نقش پرداخته اند. سعید آقاخانی به مانند فصول گذشته علاوه بر کارگردانی ایفاگر نقش نورالدین خانزاده است. سال گذشته نون خ جزو غایب های شبکه یک بود و همین موضوع اشتیاق طرفداران سریال برای تماشای آن را بیشتر می کند. فقط بچه زرنگ2 قطعی شده سریال بچه زرنگ2 تنها گزینه قطعی شبکه دو ...
قهرمان محله | یک محله و یک حاج بایرام که به اسمش قسم می خورند | میاندار، گره گشا و خادم حسینیه علی ...
.... خانواده حاجی بایرام آزادی که بازنشسته شرکت واحد است در اینجا زندگی می کنند. حاج بایرام تعریف می کند: جوانی کم سن و سال بودم که با حاجیه خانم فاطمه درگاهی آشنا شدم و با او ازدواج کردم. حاصل زندگی ما 6 فرزند دختر و پسر است که بحمدالله همه تحصیلکرده و موفق اند و البته در بین بچه هایم حاج محمد آزادی به عنوان منتخب مردم درشورایاری محله جوادیه، مسئولیت دارد و مسائل و مشکلات اهالی را پیگیری می کند ...
تروریست ها همسرم را در راه آبرسانی به محرومان شهید کردند
از چه سالی همراه و همسر یک شهید شدید؟ من و اکبرآقا سال 1382 ازدواج کردیم و ماحصل زندگی مشترک مان هم سه فرزند است. همسرم سال 1393 به عنوان فرمانده گردان به جنوب شرق کشور اعزام شد که در 7 دی 1393 در درگیری با اشرار مسلح به شهادت رسید. من متولد سال 1361 و هفت سال از شهید کوچک تر بودم. اگر بخواهم دقیق تر بگویم، من و همسرم شهریور سال 1379 عقد و سال 1382 به طور رسمی ازدواج کردیم. اکبرآقا از 10 سالگی پدرشان را از دست داده بود. مرحوم پدرشوهرم یک کارگر ساده بود. خان ...
سردارِ استانِ البرز، خاری در چَشمِ دشمنان
چِشمِ دشمن باشه." خبرنگاری از یکی از شهرستان های استان البرز نوشت:" با حرفِ دوستمون موافقم. سپاه جز این که بخواد به مردم خدمت کنه به چیز دیگه ای فکر نمی کنه. خودم بارها شاهدِ حضورِ سردار حیدرنیا در مناطق محروم و روستاها برای افتتاح پروژه های آبرسانی و خانه محروم بودم." خبرنگارمان راست می گفت، امروز 2 باب خانه محروم در کمالشهر با حضور سردار حیدرنیا افتتاح شد و سردار تاکید کرد ...
امتیاز ویژه نه فرشته نه قدیس نگاه کردن کلیما به جای یک زن است
؛ یکی کریستینا، یکی دخترش آنا که 16 سال دارد و معتاد است و دیگری مرد جوانی به نام یان که پیش تر شاگرد شوهر کریستینا بوده است. هرکدام از این راوی ها در روایت شان، قضاوت خود از کریستینا را بیان می کنند؛ کریستینا خودش هم قضاوت خود را می گوید. مواجهه کریستینا با مردهای رمان در سه گروه طبقه بندی می شود؛ مواجهه او با پدرش که به تازگی مرده و جعبه ای نامه و نوشته از خود به جا گذاشته، مواجهه او با همسر ...