بهاره رهنما برای ساختن فیلم ماشینش را فروخت
سایر خبرها
تغییر چهره باورنکردنی دختر بهاره رهنما سوژه شد | دختر بهاره رهنما هم مثل مامانش کوبیده از نو ساخته
او: من زمین را دوست دارم ، بوی خوش زندگی (بازنویسی)، نان و عشق و موتور هزار است که برای ابوالحسن داوودی و فیلمنامه هتل را نیز برای مرضیه برومند نوشته است. او در سال 75 با بهاره رهنما ازدواج نمود. او پس از جدایی از قاسم خانی در شهریور 1396 با امیر خسرو عباسی ازدواج کرد. سوابق هنری بهاره رهنما بهاره رهنما می گوید: تا 10 سالگی جز اینکه بچه حاضر جواب و سرتق جمع بودم ...
زنی که ادای شعر مردانه را درنیاورد به اصالت خود نزدیک خواهد بود
استعداد شعر داشتند اما در شرایط سخت گیری خانواده قرار گرفتند که چشمه شعرشان از جوشش افتاد. پس قطعاً شاعران خوب با جوشش و کوشش به موفقیت می رسند. وی در ادامه با اشاره به دیگر آثار خود و با بیان اینکه بیشتر از همه شعر آئینی را دوست دارم گفت: خمیرمایه شعر آئینی هم عشق است؛ عشق به اهل بیت (ع) و خدا و به نظرم اصلاً عشق سرچشمه همه ادبیات است. نویسنده کتاب آنیماه در پاسخ به این ...
درخت آرزوهایمان مُرد
...، چون خودم مراقبشان بودم . باغدار قدیمی تأکید می کند: اگر الان هم هر کسی ادعا می کند می خواهد درختان جزیره را نجات بدهد، خودش باید کنار هر کدام آنها موقع آبیاری بایستد نه اینکه او به کسی بگوید و آن هم به نفر بعدی که مثلا برو با تانکر از دریا آب بیاور بریز پای درخت ها . ابراهیم د رحالی که درست وسط تَلی از تسمه سیاه مخصوص بسته بندی بلوک های سیمانی نشسته، دارد از آنها یک سبد خیلی بزرگ برای جمع ...
عطر آخر اردیبهشت اولین فیلم بلند بهاره رهنما چگونه بود؟
به گزارش گروه فرهنگ و هنر برنا؛ با آغاز اکران فیلم عطر آخر اردیبهشت اولین فیلم بلندی که بهاره رهنما تهیه کنندگی و کارگردانی آن را برعهده دارد در ادامه به برخی از نقدهایی که روی این فیلم ایجاد شده است می پردازیم. زهرا بالاور_ فعال رسانه ای هنر؛ بهاره رهنما باتوجه به اینکه سابقه خوب بازیگری و نویسندگی در حوزه سینما و تئاتر دارند، عطر آخر اردیبهشت به عنوان اولین کار بلند ...
نجات همکلاسی توسط دختر 15 ساله در مدرسه شاهین دژ ! + عکس خانم قهرمان
چپ و برنز برای دست راست. کارینا کرمی، در پایان می گوید: دوست دارم که در حوزه هلال احمر فعالیت بیشتری داشته باشم و از مسئولان می خواهم که در شاهین دژ، کلاس های حرفه ای تر هلال احمر هم برای علاقه مندان برگزار شود. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، حادثه پیش می آید؛ ولی درست آن است که راه های مقابله با آن را یاد بگیریم. وقتی حادثه ای اتفاق می افتد، نمی توانیم زمان را به عقب بازگردانیم؛ بنابراین باید کاری کنیم که شرایط بدتر از آنچه رخ داده نشود و ما بر آن موضوع مسلط باشیم. زهرا علی هاشمی / ایران کدخبر: 892510 1402/02/24 07:00:00 لینک کپی شد ...
چرا کارگردانی موسی را نپذیرفتم؟/ پرونده هفت را بسته ام!
توضیح می دادم که من دارم یک گاری می سازم. این پروژه یک کار تاریخی است و همه اجزای آن پول نیاز دارد. دوستان فکر می کردند برای همه این جزئیات ، 12 میلیارد تومان کفایت می کند! مدیر وقت این مرکز در تلویزیون به من می گفت در کار سینما باید بلد باشی گونی را به گونه ای تن بازیگرت کنی که به نظر برسد حریر است! در پاسخ گفتم: جدی!؟ من برای این سریال داشتم اسلحه برنو و ام یک را می ساختم، به آن ها ...
بایدن؛ مردی که همواره نگاه خاصی به زنان دارد
نزدیک شد. بیشتر خم شد و موهایم را استشمام کرد. با خودم گفتم "من امروز موهایم را نَشُستَم و نائب رئیس جمهور آمریکا درحال بو کردن آن است". همچنین "چرا نائب رئیس جمهور آمریکا موهای من را بو می کند؟" فلورس در ادامه روایت می کند: او به آرامی پشت سرم را بوسید. ذهن من نمی توانست پردازش کند که چه اتفاقی افتاد. حس شرمساری داشتم. شوکه بودم. گیج بودم. نمی توانستم حرکت کنم، نمی توانستم چیزی بگویم. [فقط ...
نقشی که نیل سایمون برای سیامک صفری نوشت/ قهر و آشتی پسران آفتاب
بازیگر در تئاتر فعال بوده است، توضیح داد: من همیشه کارگردانی را دوست داشتم و چون رشته تحصیلی خودم هم کارگردانی است علاقه مند بودم تا کارگردانی را هم تجربه کنم. پیش از این بارها می خواستم کاری را شروع کنم که به دلایلی منتفی می شد. این روزها همه می دانیم که وضعیت تئاتر نامشخص است این نمایش هم مدت ها زمان برد تا بالاخره توانستیم به مرحله اجرا برسیم. وی در پاسخ به این پرسش که قرار است از ...
حرف های ناگفته خداداد در کتاب زندگی اش
خواندنی شده است. او می گوید: برای خودم بخش هایی که مربوط به داستان های پدرم می شد خیلی جذاب بود و انگار برایم تازگی داشت. به طور کلی از نتیجه کار راضی ام و امیدوارم این کتاب به دست هرکسی که می رسد دوستش داشته باشد. خداداد درباره پیشینه این ماجرا ها می گوید: خب قبلاً هم پیشنهاد شده بود که کسی این کار را انجام دهد، ولی راستش واهمه داشتم که یا حمل بر این شود که از من تعریف کرده اند ...
چرا افراد تن به جراحی زیبایی می دهند؟
چربی خون بالا دکتر رفتم و البته چاق هم بودم. یک دکتر به من پیشنهاد این عمل را داد و بعد خودم هم درباره اش تحقیق کردم و با 4 پزشک معروف تهران هم حرف زدم. راستش ترس از اتاق عمل هم داشتم اما با چند نفر حرف زدم و دیدم چقدر لاغر شده اند و راضی اند.می دانی که این عمل این طوری است که چون معده ات کوچک می شود کم غذا می خوری وزود لاغرمی شوی و من این واقعیت را پذیرفته ام که همه با یک بشقاب غذا و من با دو ...
چاق شدن بی بی رکسانا همه را شوکه کرد! / بیماری مخوف زنانه مقصر است+ عکس
عکس های جدید بی بی رکسانا تمام توجهات را روی اضافه وزن بالای این خواننده 33 ساله جلب کرده است. او گفته است که به تازگی PCOS یا همون سندرم تخمدان پلی کیستیک شده است. بیماری بی بی رکسانا چیست؟ بی بی رکسانا درباره بیماری زنانه اش گفته است: بسیاری از زن ها که این بیماری دارن ممکنه با کلی ازمایش باز هم بیماریشون تشخیص داده نشه چون تشخیص این بیماری آزمایش خاص خودشو نداره و قبلش ...
کری خوانی یک استقلالی برای بیرانوند؛ کاش دربی تکرار شود تا جواب حرکتش را بدهیم
.... این بار از ناحیه کمر دچار مشکل شدم. این شرایط برایم خیلی سخت بود. من که 10 سال مصدوم نشده بودم، از ناحیه همسترینگ و کمر دچار آسیب دیدگی شدم که رخ دادن این اتفاقات پشت سرهم، شرایط را سخت کرد. به نظر خودم این مسائل به دلیل عدم آمادگی ذهنی بودم. چون از لحاظ ذهنی وضعیت خوبی نداشتم و تحمل این همه فشار و سختی را نداشتم. فقط می توانستم خوب تمرین کنم. دوست نداشتم این مسائل را مطرح کنم و به اشتراک ...
اینجا زمین و آسمان به هم می رسند!
منع کرد اما همچنان در زمینه داوری، مدرسی و برگزاری مسابقات با فدراسیون همکاری دارم. فکر می کنم جزو اولین زنانی بودم که درخواست داوری بین المللی دادم و در مسابقات بین المللی تایوان شرکت کردم. هفت سالی هم می شود که دبیر سازمان لیگ و مسئول برگزاری مسابقات اسکواش زنان هستم. چه شد که وارد کوهنوردی شدید؟ بعد از عمل زانو، انجام داوری و مربیگری از نظر روحی برایم قابل قبول نبود و ...
تکواندوکاران ایران بالاتر از قهرمانان دنیا؟ / عبداللهی: قسم خوردم و امضا کردم طلای جهان را تصاحب می کنم
این اتفاق قسمت من شد تا در میان طلایی های تاریخ تکواندو ایران در جهان لقب بگیرم. این افتخار تا ابد با من همراه است. من در 80- کیلوگرم مدال گرفتم و این وزن یکی از پرترافیک ترین اوزان با تعداد پرشماری از قهرمانان در جهان به شمار می رود. قسم خورده بودم با وجود رباط پاره مچ پا در رقابت ها حاضر شوم و با تمام وجودم طلا را می خواستم؛ به یاد دارم شب بازی روی کاغذ برای رضا نادریان هم اتاقی ام نوشتم و امضا ...
نیما جاویدی کارگردان سریال آکتور: همه بازیگریم!
عادت های او هم با ریسک پذیری در تجربه های تازه فیلمسازان ممکن می شود. در واقع من خواستم در زمین بازی خودم دست به تجربه گرایی بزنم و چاره ای جز ریسک کردن نداشتم. اگر در ساخت فیلمی که دوست داری ریسک نکنی، هیچ وقت نمی توانی فیلم خودت را بسازی. من به کلیشه ها نگاه منفی ندارم، اما معتقدم مخاطب در وجودش از تکرار گریزان است و به تماشای تجربه های تازه تمایل دارد. اگر بتوان به این تمایل، پاسخ درستی داد می ...
من 14 روز بی حجاب بودم/ دختری که دوباره حجاب را انتخاب کرد: پدرم نگفت چون حجابت را کنار گذاشتی، دیگر ...
بودم و خیلی از دور جلب توجه می کرد. وقتی ما را صدا زد، خیلی نگران شدم. با خودم گفتم: وای بدبخت شدم. چه کار می خواهد بکند؟ عجله هم داشتم. گفتم الان نگهمان می دارند. حالا بابا رو چه کار کنم؟... چون پدرم گفته بود: ببین بیتا! هر طور میل خودت است. دوست داری بی حجاب بروی بیرون، برو اما اگر مشکلی پیش بیاید یا گرفتار شوی، من قدمی برایت برنمی دارم. من آبرو دارم. باید به عمویت یا مادرت بگویی بیایند دنبال ...
دانشمندانی کوچک در دل روستای یالقوز آغاج ترکمنچای/ مدرسه ای که نخستین پژوهشسرای روستایی کشور شد
، دوباره ساعت 11 شب زنگ زدم باز هم گفتند در خانه نیست هنوز نیامده. آن روز جوابی نگرفتم و چون مدرسه داشتم نمی توانستم منتظر بمانم به روستای خودمان برگشتم و از فامیل هایشان که در روستا بود حالش را پرسیدم گفتند حاج آقا مریض شده و سکته کرده است. چند مدتی گذشت و پائیز آمد و مدرسه ها باز شدند و 6 ماه از سال تحصیلی گذشت و به سال 1368 رسیدیم و در این مدت من به روستای خودم انتقالی گرفته بودم ...
عزیزی خادم: من هم می ماندم اسکوچیچ را برکنار می کردم/ شیرینی خامه ای که آماده شد، سروکله آقایان پیدا شد
آن گنجاندم تا شأن و منزلت سرمربی تیم ملی حفظ شود. (اشراقی) یک فلش بک هم بزنیم به مصاحبه مهدی طارمی با عادل فردوسی پور که نشان می داد سرمربی ریالی مورد وثوق بازیکنان بزرگ و لژیونر نیست! ببینید، خود من به عنوان رئیس فدراسیون با وجود گرفتاری کاری فراوان در تمام مسابقات و اردوها حضور داشتم و سعی کردم این موضوع را مدیریت کنم. اگر قرارداد دراگان اسکوچیچ دلاری و بالا بود ...
زن جوان: شوهرم هر شب آزار بدی به من می رساند
قبلی من پسر بودند. به همین دلیل اندکی از آزار و اذیت های او کاسته شد و دیگر کمتر مرا با کمربند و شیلنگ کتک می زد. طولی نکشید که ساسان بنایی ماهر شد و ساختمانی را به همراه باغ ویلا برای خودمان ساخت اما آرام آرام دوباره عصبانیت و خشم های وحشتناک او شروع شد به گونه ای که مرا به باغ ویلا می برد و با هر شیئی که دم دستش می رسید مرا می زد و سپس پیکر نیمه جانم را داخل خودرو می انداخت و به خانه ...
کودکان و زنان لهستانی احساسات واقعی شان از ایران را بیان کردند/ حزب توده قصد بدنام کردن لهستانی ها را ...
کودکان لهستانی از ته دل شان و براساس تجربیاتی که داشتند، بیان کردند. شاید در بخشی از خاطرات احساس کنید که غیرمنصفانه صحبت کردند اما بچه ها دروغ نمی گویند و از ته دل آنچه بر آنها رفته، روایت کردند. اهمیت ترجمه کتاب برای تاریخ ایران علیرضا دولتشاهی در ادامه این نشست گفت: به نظرم این کتاب شامل تاریخ شفاهی به شمار نمی آید. چون مصاحبه ای انجام نشده است. وقتی لهستانی ها این شانس را ...
در جلسه نقد و بررسی فیلم سینمایی قطع فوری عنوان شد؛ اطیابی: قطع فوری فیلم شریفی است/ علی انصاریان دو ...
فوری گفت: اینکه زن بودن در کنار مردان باید قوی شود. مسائل و مصائب زنان و به چالش کشیدن این مسائل در کنار مردان باید به راه حل برسد. اینکه مدام بگوییم ما زنان برای هم و در کنار هم هستیم، حاکی از یک نگاه جنسیت زده است که من خیلی با آن مخالفم و در دو اثر قبلی هم خیلی تلاش کردم که این نکته را رعایت کنم. در ادامه پدرام کریمی نیز گفت: در تمام طول فیلم منتظر بودم که فیلم به سمت زنانه سنگینی کند ...
این افراد تا یک قدمی مرگ رفتند اما به طرز عجیبی به زندگی برگشتند | معجزه در مرز مرگ و زندگی
چاه سقوط کردم. او ادامه می دهد: حسابی وحشت کرده بودم. همانطور که به داخل چاه سقوط می کردم تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که دستانم را به دیواره چاه بگیرم و هر طوری هست خودم را نگه دارم. با این کار از سرعت سقوطم کم شد و من با شدت کمتری به کف چاه افتادم. داخل چاه، کاملا تاریک بود و فقط صدای بچه ها را می شنیدم که از آن بالا من را صدا می کردند. آنها می خواستند مطمئن شوند که من زنده ام ...
ماشینم را فروختم تا فیلم بسازم!
بهاره رهنما، بازیگر سینما پس از ساخت اولین فیلم سینمایی خود گفت: در شرایط سختی فیلم را ساختم و ماشینم را فروختم.
زنان در سینمای ایران جایگاه شان را پیدا کرده اند
که نگاه تحلیلی به کاراکترها دارد و آنها را بدون قضاوت سیاه و سفید مطلق نمی بیند، دوست دارم و عطر آخر اردیبهشت این گونه است. خود بهاره رهنما می گوید؛ این فیلم اولین فیلم زنانه ای است که مردان در آن آدم های بدی نیستند اما در آن حرف های زنانه با صدای بلندتری بیان می شود. ضمن این که زمانی که انگشت اتهام به سمت برادر، پدر یا همسر خودمان گرفتیم، باید طرف دیگر را به سمت زنان بیاوریم. نقش شما ...
من: پسر بیکار آسمان جُل شهرستانی/ او: دختر پولدار شیرازی
، رفتار خواهرم، وضع زندگی امان، جای تنگی که در آن زندگی می کردیم، تنهایی اش. بی پولی امان، از همه چیز... نمی دانم، شاید هم حق داشت... سعی می کردم درکش کنم، اما چه کار می توانستم بکنم؟ بیشتر از آن از دستم برنمی آمد. توقع داشتم سپیده بیشتر درکم کند، اما نمی کرد، نمی توانست. دوست داشت شیک بپوشد، عطر خارجی بزند، لوازم آرایش مارک بخرد و به جای یک اتاق سه در چهار، در خانه ای بزرگ با لوازم لوکس زندگی کند ...
اختراع پیشرفته ترین دستگاه بدن سازی در کشور
تنظیم می شود. وی با اعلام اینکه نمونه نیمه صنعتی این دستگاه را تولید کردم، گفت: در حال حاضر مشکل بنده ساخت نمونه اولیه نیست بلکه هم فکر و ذکرم راه اندازی خط تولید صنعتی این مجموعه است که نیاز به دریافت تسهیلات یک میلیارد تومانی دارم. این نخبه مازندرانی خاطر نشان کرد: دستگاه دیگری هم احداث کردم که بر اساس وزن بدن به صورت دیجیتال انتخاب وزنه به صورت هوشمند انجام می شود ...
گل های کاغذی ، رویایی که انیمیشن شد
از یک رویا بود. من خواب زنی را دیده بودم که با لباسی خاص در میان باغی ایستاده و به یاد دارم زمانی که بیدار شدم داستان در ذهنم برای ساخت این تصویر شکل گرفت و سپس با همکاری دوست عزیز و نویسنده ام سمیه سمساری لر فیلمنامه کار نوشته شد. نام اثر یعنی گل های کاغذی اشاره به موضوع و فلسفه فیلم دارد. کاغذ استعاره ای از برگ های نوشته شده در کتاب اوست. امین کاظمی کارگردان رستوران متروک که جوایز متعددی ...
حسرت نماز فتح خرمشهر در مسجد جامع بر دلم ماند
حدود 54 ماه سابقه جبهه و منطقه عملیاتی دارم. لحظه ای که خبر آزادسازی خرمشهر را شنیدید، چه احساسی داشتید؟ هم خوشحال بودم و هم حسرت می خوردم. چون من اگر سه روز دیگر در منطقه می ماندم، می توانستم آزادی شهر را با چشم خودم ببینم. آن لحظه همه در بیمارستان خوشحال بودند و آزادی خرمشهر را به هم تبریک می گفتند، ولی من توی دلم این حسرت بزرگ را داشتم. بعد ها که تصاویر حضور رزمنده ها در شهر ...