سایر منابع:
سایر خبرها
روایت حضور خواهر شهید در فهرست اعزام به جبهه؛ شماره یک: بتول خورشاهیان!
که گفتم برادر سپاهی نامه را نگرفت و رفت مات و مبهوت. با رفتار او غرق خاطراتم با مرتضی شدم. من 2 برادر داشتم که حالا هر در جبهه بودند. هر دو برادرم برایم عزیز بودند اما مرتضی همه زندگی ام بود. محمد از من خیلی بزرگتر بود اما فاصله سنی من و مرتضی کم بود. 9 ساله بودم که پدرم از دنیا رفت. از همان سا ل ها مرتضی با این که برادر کوچکتر بود اما برایم هم پدر شد، هم برادر و هم رفیق. بعداز ازدواج هم با مرتضی ...
روایت حریف امین طاهری از اتفاق جنجالی؛ کجای دنیا مسابقه را تکرار می کنند؟/ از کشتی زده شدم
ماشین خریدم، اما قبلش هر روز کنار جاده می ایستادم تا یک سواری بیاید و خودم را به تمرین برسانم. هزینه ها اذیتم می کرد. خرجم با پدرم هست که از گلوی بچه ها می زند تا بتوانم تمرین کنم. یک برادر هم دارم که او هم کشتی می گرفت، اما به خاطر شرایط مالی نتوانست تمریناتش را ادامه دهد. پدرم از من حمایت می کند که به کشتی ادامه دهم. هر روز 110 کیلومتر می رفتم و برمی گشتم، اما با این اتفاق انگیزه ای برای ادامه ...
از پریود بگو
میگفتن خال پری اومده، یا مریض شدم منصوره هم گفت: من هنوز هم معذب هستم با مامانم از پریود حرف بزنم، اما به پسرم 12 ساله ام میگویم امروز حوصله نداشتم غذا بپزم چون پریود بودم!یک نفرمان محصول تربیت سیستم آموزشی و اجتماعی است و دیگری در کشور نرمال درس می خواند و بزرگ می شود. الهام از نقش اساسی مادر در این زمینه گفت: دوست داشتم اولین بار مامان دربارهٔ پریود باهام حرف بزنه، اما ...
دخترانی که در جنگ قهرمانان نامرئی بودند
زندگی دیگری باشی. شخصیت اصلی کتاب، نشات گرفته از شخصیت درونی خودم است. وی ادامه داد: دغدغه اصلی من در کتاب این بود که نشان دهم با وجود اینکه برادر کوچک تر خودش را مرد خانواده می داند؛ اما بار اصلی مشکلات و مسئولیت ها بر دوش دختر قصه ما است. حتی دخترک قصه ما لحظه ای اجازه نمی دهد که برادر کوچکش این فکر را بکند که مرد خانه نیست! تصمیم نهایی با برادر کوچک تر است؛ اما تمام اقدامات با دختر ...
بی بال پریدن!
ترس ندارد، من قبل از این اتفاق نگاه دیگری به فرد معلول داشتم اما از زمانی که خودم با آن مواجه شدم متوجه شدم که چقدر یک فرد معلول قلبی پاک دارد. * به خاطر شرایط مالی خانواده امکان ادامه تحصیل نداشتم 2 سال اول زندگیم دچار افسردگی شدید شدم و از همه چیز ناامید بودم به طوری که حتی تا خودکشی پیش رفتم اما نیروی درونی به من قوت قلب می داد و همین امر سبب شد تا حس ناامیدی کم کم از بین برود و ...
پوشیدن لباس سپاه هنگام شهادت، وصیت پسرم بود
محمدسعید در جبهه بر رفتارش تاثیر گذاشت و بیشتر معنوی شده بود، علاقه عجیبی به حضور در جبهه داشت حتی با وجود اینکه یک بار در جبهه مجروح شده بود اما دست از آن برنداشت. وی اضافه می کند: یک بار ترکش به پایش اصابت کرده بود و بعد از درآوردن ترکش و مداوا کردن حال جسمی اش به خانه آمد، از مجروحیت خودش به خانواده مطلبی نگفت و در این مدت ما بی خبر بودیم تا اینکه از بیمارستان مرخص شد. مادر ...
زندگی سیاه زن جوان زیر سایه سوء ظن شوهر
در این مدت من و اسماعیل چندین بار با هم بیرون رفتیم تا با اخلاق و رفتار یکدیگر بیشتر آشنا شویم. مادرم نیز نظر خاصی نداشت و معتقد بود که باید شوهر آینده ام را خودم انتخاب کنم. بعد از این ارتباط های تلفنی و دیدارهای خیابانی، اسماعیل تاکید کرد که چون خانواده اش تعصب خاصی به نوع پوشش دارند من باید چادر بپوشم! و او هم قول داد سیگار را ترک کند! بالاخره خانواده اسماعیل به خواستگاری ام آمدند ولی من ...
روایتی تلخ از زندگی با یک جانباز اعصاب و روان
مالی و اقتصادی مان فکر می کنیم. گاهی سعی می کنیم بیشتر از روزهای دیگر کار کنیم و گاهی ترجیح می دهیم در خیابان با همسر، دوست و یا اصلاً تنهایی قدم بزنیم و به بهتر شدن حال و روزمان فکر کنیم. به خانه بر می گردیم و شب به خواب می رویم. گاهی از روزگار گله می کنیم و می گوییم چقدر این زندگی کسالت بار و روزمره است. اما در همسایگی ما، یک خیابان یا یک شهر دیگر هستند خانواده هایی که زندگی روزمره شان از تلخ ترین ...
تلخ ترین روایت "بی بابا" از نگاه نویسنده
.... خودتان از نوشتن این اثر چقدر راضی بودید؟ از بین هفت اثری که دارم، این اثر را بیشتر از همه دوست دارم. یعنی کم فروشی نکردم. نه اینکه در دیگر آثار کم گذاشته باشم و بعدها بخواهم حسرت بخورم که کاش بهتر می نوشتم. بلکه به این معنا که در بی بابا بخشی از زندگی خودم را روایت کردم. دورانی که با درد یتیمی و دغدغه ذهنی عملی شدن وصیت پدرم گذشت. و این فقدان پدر در تمامی شئون زندگی من ...
مرگ معمایی خانم والیبالیست/ آیا دست مادر به خون او آلوده است؟ + تصویر
ترتیب بررسی ها ادامه پیدا کرد و خواهران و برادران خانم والیبالیست تحت تحقیق قرار گرفتند. بالاخره یکی از آنها موضوعی را مطرح کرد که مسیر جدیدی در روند قضایی این پرونده باز کرد. او به بازپرس پرونده گفت: چند سال قبل پدر ما به رحمت خدا رفت و از همان موقع مادرم حقوق بازنشستگی او را می گرفت. وقتی شیما از همسرش جدا شد، 50 درصد حقوق به خواهرم تعلق گرفت که مادرم از این موضوع ناراحت بود. برای همین ...
مداح باید کفش جفت کند
ز پایان عزاداری جارو را در دست این پیرمرد خوش سیما می دیدند. حالا حاج محمدعلی هم با همان سادگی و متانت پا جای پای پدرش گذاشته است. از همان روز اول محرم که مراسم عزاداری در خانه اش آغاز می شود، به رسم قدیمی ها و سادگی هایشان دیگ آبگوشت را در حیاط خانه بار می گذارد و در را به روی همه همسایه ها باز می کند. دیگ آبگوشت را که بار می گذارد بچه ها و نوه ها را دور خودش جمع می کند و با کلام شیرین و دلنشین برایش ...
مرگ دلخراش کودک 2 ساله زرندی
کفشهایش را پوشید به محض اینکه قدم رو آب های ریخته شده از کولر گذاشت ناگهان نقش زمین شد، آن لحظه که با پیکر بیجان فرزندم مواجه شدم، سعی در نجات فرزندم را داشتم. بلافاصله پیکر بیجان فرزندم را بغل گرفتم در حالی که خون از بینی می ریخت و بی حال بود با خودرو وانت پدرم به تنهایی در حالی که اشک می ریختم و داد و فریاد میزدم به بیمارستان رساندم. متاسفانه فرزندم جلوی چشمان خودم پرپر شده. ...
افشای راز تعرض پدر قاتل به دختر 17ماهه
. پدر ساناز با توجه به حرف های همسرش بازجویی شد. او در ابتدا منکر همه چیز شد اما بعد مجبور به اعتراف شد و گفت: همسرم ساناز را به من سپرده بود، بچه داشت گریه می کرد و من نمی توانستم آرامش کنم. خودم را نمی بخشم لباس هایش را درآوردم، فکر کردم شاید گرمش باشد، اما باز ساناز آرام نشد. بعد آن کارها را انجام دادم، البته فکر نمی کردم باعث مرگش شوم. من از این رفتارم بسیار ...
روایت قلم در خون/ شهید فرهادی شهیدی از جنس رسانه
تولد او باعث شور و شعف خانواده شد طوری که پدر بعد از دعای عرفه امام حسین ع تاریخ تولد او را با خط قرمز با ساعت و دقیقه نوشت. خط قرمزی که راهش را در روز عرفه ارباب و مولایش رقم زد. وی گفت: محمدرضا هنوز دو سال نداشت که سایه پدر را از سرش پر کشید و مادر سرپرستی اش را به عهده گرفت و الفت های اجباری ناشی از نبود پدر و مادری که نقش هردو را داشت وابستگی و علاقه مادر به تنها پسر را بیشتر می ...
زن جوان علت خیانتش را بازگو کرد
به من خیانت کرد. من 20 سال با او زندگی کردم. در تمام این سال ها از او بی توجهی دیدم، تحمل کردم و به روی خودم نیاوردم. چند سال قبل فهمیدم شوهرم به من خیانت کرده، باز او را بخشیدم، اما شوهرم به جای اینکه قدر کار من را بداند گفت برایش اهمیتی ندارم. من هم تصمیم گرفتم برای خودم زندگی کنم. پس قبول داری فرد دیگری در زندگی تو بود؟ من ارتباط تلفنی داشتم، قبول دارم. شوهرم همه تماس های ...
سکوتی که آغاز شد
نفری پشت بام ، چندتایی در حیاط و معدودی در اتاق پنکه دار! پراکندگی خواب شبانه ی بچه ها در تابستان مشکلات کمتری برای مادر خانواده داشت ، اما زمستان بدلیل اینکه همه مجبور بودند در کنار هم و بعضاً با لحاف های مشترک بخوابند بازیگوشی و دعواها اوج میگرفت، مادر بیچاره در غیاب پدر برای ساکت کردن و خواب بچه هایش مجبور بود دست به دامن قصه های کوتاه چند کلمه ای ترس آور زده و در این رابطه شخصیت ...
درخواست صبر و شکر از خداوند
بی مقدارتر از آنم که در مقابل تو قد علم کنم و هیچ ندارم بگویم جز اینکه الهم انت رب وانا عبدک پدر عزیز و استاد ارجمندم همان طوری که در طول زندگی ام همیشه راهنمایم در امور شرعی و عرفی بوده اید امیدوارم که با صبر علی گونه فقدان مرا تحمل نمایید چرا که و الله یحب الصابرین مادر گرامی ام پس از عرض سلام و دیده بوسی خدمت شما و پدرم از این که در دوران حیاتم چه در دوران طفولیت و چه در دوران بلوغ ...
معایب تک فرزندی از بعد جامعه
زهرا حسینی خبوشان در گفت و گو با ایسنا با بیان اینکه تمایل کمتر خانواده های تحصیلکرده به تک فرزندی، می تواند سبب کاهش متوسط ضریب هوشی جامعه شود، افزود: با توجه به زیاد شدن امید به زندگی، تک فرزندان نمی توانند به راحتی همه مسئولیت های نگهداری از پدر و مادر مسن خود را تقبل کنند و بنابراین نیاز به خانه ها و محل های نگهداری سالمندان افزایش می یابد. وی ادامه داد: مطالعات متعدد در چین نشان ...
نقشه های شوم زن جوان برای شوهر سابق
مشاجره پرداختم ولی غلام همه چیز را انکار می کرد. حتی زمانی که خودم دختری را در منزلم دیدم، باز هم او مرا متهم می کرد که تهمت ناروا می زنم. با آن که صاحب یک دختر و پسر هم بودم و تلاش می کردم تا او را از مسیر خیانت بازدارم، نتیجه ای نمی گرفتم تا این که بالاخره همسرم با 3 کیلو موادمخدر (تریاک) دستگیر و روانه زندان شد. من هم از این فرصت استفاده کردم و از او طلاق گرفتم. در همین روزها ...
شهید محمدرضا فرهادی ؛ شهیدی که در خاکریز رسانه و مقابله با دشمن قلم زد
خانواده فرهادی هدیه کرد. آن قدر این هدیه برای خانواده گرانقدر و دوست داشتنی بود که پدر بعد از دعای عرفه تاریخ تولدش را به ساعت و دقیقه آن هم با خودکار قرمز نوشت تا برای همیشه به یادگار بماند. شاید که نه به طور حتم حکمتی در کار بود نوشتن این تاریخ دقیق، چرا که پدر کمتر از دو سال بعد زنده بود. بعد از فوت پدر سرپرستی محمدرضا را مادر عهده دار شد. دوران ابتدایی را در دبستان حجت 17 شهریور ...
فیلم های خانواده محور؛ میراثی که هالیوود از ما دزدید
...> خانه سبز و پدرسالار؛ نماد خانواده یادت هست خانه سبز را، یک ساختمان بود همه خانوادگی در کنار هم زندگی می کردند، مشکلات یک نفر مشکل همه بود، شادی یک نفر شادی همه بود، دوست داشتند خنده را و شادی را در همه جا گسترش دهند. یا اصلا پدرسالار را به یاد بیاور که اسدالله خان شمایل یک پدر مهربان، دلسوز و خانواده دوست را داشت که دست یک به یک فرزندان و نوه هایش را گرفته بود اما در عین حال با صلابت و ...
محمدصادق فرزامی نخبه شهید آزادسازی خرمشهر
می گوید: من و خواهرم در نماز جمعه مسئول انتظامات بودیم. روز جمعه آماده می شدیم که محل اقامه نماز در مدرسه شهید چمران تکاب برویم. با اینکه خرمشهر آزاد شده بود، اما غمی در دلمان بود. دامادمان وارد خانه شد و سراغ پدرم را گرفت. پدرم در حجره فرش بود و می خواست از بازار به نماز جمعه برود. دامادمان گفت: بیایید کار مهمی با شما دارم و به همین خاطر ما را از رفتن به نماز جمعه منصرف کرد. او با آرامش خاصی به ...
تیپ سانتال مانتال متین ستوده تو اینستاگرام غوغا کرد | خانم با این لباس رنگ آبی عین ملکه ها شده
....سیدحسین پدر متین که متولد 1327 در محله پشت بازار خرم آباد و کارمند صداوسیما است؛ مادر متین نیز معلم دبستان بود که پس از 35 سال خدمت بازنشست شد. خواهری بزرگتر از خودش داره به نام مریم و برادری بزرگتر به نام مانی. مرگی که به متین ستوده تلنگری شدیدی زد شنیدن خبر مرگ افراد نزدیک واقعا دردناک است و کنار آمدن با این موضوع کار ساده ای نیست. متاسفانه من سال ها قبل خاله و دختر خاله ام ...
درب های باغ سهمیه باز است، عزیزت را برای آخرین بار تماشا کن!
...> تا نخبه شدم، بارها نشان بی لیاقتی و بی سوادی گرفتم این فرزند شهید اضافه کرد: تلخی کلام من را ببخشید، زیرا دنیا آن طور نشد که باید می شد آیا دختر پدر ندیده در جمع ما نیست؟، این جا جمع زخم خوردگان و اسوه های صبر، مقاومت و پایداری هستند، زینب، صابر، سمیه و ناصر همه با سهمیه حق دیگران را خورده اند، لیلا دردهایش را به آب سپرد تا دشمن شاد نشود، اما اینجا کسی نگفت چرا زینب عزیز پاره تن پدر با ...
مرگ و اصالت زندگی
برمی آمده، خوبی کرده اند؛ تو هم از گناهانشان درگذر! بعد هم برای همه آن ها فاتحه ای می خواند و می گوید: خدایا! همه شان را بر سفره پیامبر و خاندانش میهمان کن . این مراسم که بیش از بیست دقیقه به درازا می کشد، کار هر شب اوست. برای پدر هشتادو هفت ساله من، جهان مرده ها، جهان رحم است و رحمت. تا یادم می آید، اموات پدرم، بخشی از خانواده ما بوده اند. بعد از هر وعده غذا یک خدایا شکر می گوید و شروع ...
جزئیات مجازات بهلول در قتل جنجالی شیما
بیست روز در بازداشت بودم اما در همان بیست روز شیما تپل شده بود و حسابی به او رسیده بودند. آنها فرزند نداشتند و شیما را خیلی دوست داشتند. دل شان می خواست که شیما در کنارشان بماند.من هم به برادرم گفتم با تمام وجودم راضی هستم چون آنها پدر و مادر بهتری برای او هستند. در این سال ها خیالم بابت شیما راحت بود اما چند باری سراغش را گرفتم. می گفتند دنبالش نگرد چون او مرده است. چند سالی ...
پلیس های فداکار خانواده گرفتار در آتش را نجات دادند
... وی افزود: در این حادثه انفجار زودپز روی اجاق گاز باعث مصدومیت جزیی یکی از پلیس ها شده است. با حضور به موقع این سه پلیس تا رسیدن ماموران آتش نشانی از گسترش آتش از آشپزخانه به دیگر نقاط واحد مسکونی و همسایگان جلوگیری شد . صاحب خانه دچار حریق با حضور در ستاد فرماندهی انتظامی خوی از اقدام این 3 پلیس فداکار تجلیل کرد . فرمانده انتظامی شهرستان خوی هم با اهدای لوح از تلاشهای و فداکاری پلیس های فداکار خویی قدردانی کرد و گفت: پلیس وظیفه شناس و مردمی علاوه بر تامین امنیت و آرامش مردم در سختی و مشکلات نیز در کنار مردم است. ...
نصرالله ناصح پور خواننده و همسرش بستری شدند
به گزارش خبرگزاری تسنیم ، پیمان ناصح پور، فرزند نصرالله ناصح پور با تأیید این خبر توضیح داد: یکشنبه هفته گذشته پدرم در منزل زمین خوردند و بیهوش شدند و در نهایت چند روز است که در بخش آی سی یو بستری شده اند. او ادامه داد: مادرم (وجاهت توفیقی) نیز 4 ماه است که درگیر بیماری سرطان هستند و ما در حال جنگیدن با بیماری مادر نیز هستیم. مادرم همانند پدرم و البته به سهم خودش در ترویج موسیقی ایران ...
سوزان با ورودش به زندگیم، نابودم کرد/ او هوش و حواسم شوهرم را برد تا آخرش هوویم شد!
سوزان ادامه داشت و من هم هیچ وقت به رفتارهای او با همسرم مشکوک نمی شدم؛ چرا که او هم زنی متاهل بود و از سوی دیگر نیز من سوزان را از همان دوران دبیرستان به شدت دوست داشتم تا این که دخترم ساناز به دنیا آمد و رفت و آمد سوزان به منزل ما بیشتر شد؛چرا که سعی می کرد به من در امور خانه داری کمک کند، اما مدتی بعد احساس کردم اخلاق و رفتار همسرم تغییر کرده است با وجود این اهمیتی به موضوع ندادم و دلیل آن را ...