مسافرکش قلابی زنان را به تله می انداخت
سایر خبرها
شکارچی زنان برای نقشه شوم قهرمان شطرنج بازی ایران بود / برای اجرای نقشه اش از 10 پزشک کمک گرفته بود
رخ داد؟ یک روز که در شرکت بودیم با آبمیوه مرا بیهوش کرد. سپس از من کلی امضا گرفت و تمام اموالم را تصاحب کرد. چند روز بعد هم از ایران رفت و شنیده ام که در کانادا زندگی می کند آن هم با پول من، پولی که با هزار سختی و زحمت به دست آورده بودم. من زمانی قهرمان شطرنج در کشور شدم. حتی یک مقام هم در ورزش های رزمی دارم اما خب سرنوشت با من خوب تا نکرد. چه شد که نقشه دزدی کشیدی؟ ...
همسرم باعث شد با دختران دم بخت طرح دوستی بریزم! | او مرا به زندان انداخت
برمی داشتم و حساب شان را خالی می کردم. رمز کارت هایشان را داشتی؟ معمولا قبل از اجرای نقشه و در قرار ملاقات های قبلی، آنها را برای خرید به مغازه می بردم و رمز کارت هایشان را به خاطر می سپردم. بعد از سرقت هم با کارت هایشان، سکه می خریدم تا به همسرم بدهم. از چند دختر با این ترفندها سرقت کردی؟ فکر می کنم بالای 10، 12 نفر. ...
ریاست شبکه موریانه ای تبهکاری از زندان تهران/ جزئیات باورنکردنی
اختیارشان قرار می دادم. وقتی از آنها می خواستم که پول من را پرداخت کنند، می گفتند بگذار بعد از معرفی چند نفر دیگر همه طلبت را یکجا به تو می دهیم تا پول خوبی به دستت برسد.اما همه این وعده ها پوچ بود و من وقتی دستگیر شدم، فهمیدم که خودم هم بازی خورده ام! قدم دوم: تماس با طعمه ها به عنوان برنده وقتی طعمه ها شناسایی می شدند و اسم و مشخصات آنها به دست سردسته های باند می رسید؛ حالا وقت ...
پسر خشمگین پدرش را به طرز فجیعی به قتل رساند
خانه برگشتم و از پدرم خواستم چند لحظه ای در ماشین منتظرم بماند تا کارت ماشینم را بردارم. اما چند دقیقه بعد وقتی برگشتم ناباورانه با صحنه وحشتناکی مواجه شدم. پدرم غرق خون روی صندلی افتاده بود. به همین خاطر بلافاصله با پلیس تماس گرفتم. من زمانی که در خانه بودم صدای شلیک گلوله را شنیدم. پدرم با کسی دشمنی نداشت و احتمالاً از سوی یک ناشناس کشته شده است. افشای اختلافات خانوادگی ...
ربودن دوست دختر قدیمی برای اثبات عشق به زن تبهکار/ نقشه قتل عملی نشد
مردی که به اتهام ربودن و شروع به قتل زنی تحت تعقیب پلیس قرار گرفته بود، بازداشت شد.
نجات 5محکوم به قصاص در روز میلاد امام هشتم
بود که 22سال قبل مرتکب قتل شد. وی زندگی اش را مدیون رئیس قوه قضاییه است و می گوید: من 20سال قبل درزاهدان، یک فرد افغان را سوار اتوبوسم کردم و راهی تهران شدم. وقتی به مقصد رسیدیم، جوان افغان از پرداخت کرایه طفره رفت. بر سر همین موضوع درگیری میان ما شکل گرفت که پایان خوبی نداشت. من که به شدت عصبانی بودم نتوانستم خشمم را کنترل کنم و جان مرد افغان را گرفتم اما خیلی پشیمان شدم و در همه این سال ها با ...
درمانگاه شبانه روزی شهدای کمیل تعطیل شد
آل داود در مورد تعطیلی درمانگاه و ارتباط آن با استعفای خود گفت: درمانگاه مشکل مجوز ندارد و همه چیز آن آماده است. در واقع تعطیل نشده و باید با پزشک هماهنگ می شد. پزشکان هم که من با اصرار و اعتبار خود آنها را آورده بودم، وقتی دیدند من نیستم، دیگر نیامدند. قرار بود هماهنگ کنم که درمانگاه به بخش خصوصی واگذار شود که بعد به من گفتند دخالت نکن. من با اعتبار خودم از دوستان کمک گرفتم و پزشکان را راضی کردم که بیایند و کار کنند. حال باید نفر بعدی بیاید و همین راه را ادامه دهد. ...
پایان وحشت کوچولوها از 3 زورگیر خشن
.... بعد از سرقت به کلانتری مرزداران رفتم اما فکرش را هم نمی کردم به این زودی سارقان دستگیر شوند. 20 ساعت بعد از سرقت بود که کارآگاهان پلیس آگاهی با ما تماس گرفته و اعلام کردند که زورگیران دستگیر شده اند. تحقیقات در این پرونده تا بازگرداندن اموال مالباختگان و رسیدگی به اتهامات متهمان در دستور کار مأموران پلیس آگاهی قرار دارد. ...
قرار ازدواجی که به مرگ ختم شد | ماجرای قتل دختر جوان با چاقو توسط مرد افغان
بازداشت شد. رحمان بعد از دستگیری و در همان بازجویی های اولیه به قتل پروانه اعتراف کرد و گفت: من و پروانه چند ماه قبل در خیابان آشنا شدیم. از همان ابتدا با او روراست بودم و صادقانه گفتم که هم افغانستانی هستم و هم کارگرساختمان. پروانه هم قبول کرد که باهم دوست باشیم.بعد از چند هفته به خاطر علاقه به او پیشنهاد ازدواج دادم که قبول کرد.از آنجا که به پروانه اعتماد داشتم پول هایم را به ...
خلبانی که پس از سه بار اخراج برگشت، جنگید و اسیر شد/ از جمهوری اسلامی چیزی نمی خواهم!
است که از سال 1363 در اسارت سیگار کشیدن را شروع کردم! حالا این بچه ها بعد از بار اول و دوم آمده بودند و می گفتند خوش به حالت! ما هم اگر می توانستیم می رفتیم. ولی وقتی برگشتم، می خواستند حذفم کنند. وقتی اسیر شدم نفس راحتی کشیدند. خیلی مسائل هست که باعث می شوند از درون خودم را بخورم. لحظه آخر که داشتم می رفتم، یکی از همین ها را گرفتم و حسابی با او ماچ و بوسه کردم! که بچه ها آمدند ...
نامزدم را بی عفت کردند برای انتقام زنان را آزار شیطانی می کردم
... چند سابقه زورگیری با همین شگرد دارم. درباره شگردت بگو می دانم شگردمان خیلی خشن بود. من و اعضای باندم گاهی به پارک های مختلف در غرب، شمال و شمال غرب تهران می رفتیم و به محض شناسایی دختر یا پسرهایی که برای تفریح به پارک رفته بودند، به سمتشان حمله می کردیم، و قمه را روی گردنشان قرار داده و با تهدید اموال قیمتی آنها را به سرقت می بردیم. چنانچه طعمه هایمان مقاومت می کردند ...
سرقت های خطرناک در بخش پیمانکاری شهرداری مشهد
می پرداختم و همه دوربین های مداربسته را زیرنظر می گرفتم تا مطمئن شوم که کدام نقطه برای سرقت در زاویه دید قرار ندارد و به قول معروف نقطه کور برای سرقت دستگاه سوئیچینگ است! بعد هم به همراه ع- ب (تکنیسین برق) و با پوشیدن لباس شهرداری شبانه به محل های مذکور می رفتم و پس از باز کردن دستگاه ها با شیوه ای که آموزش دیده بودم! آن ها را دوباره به م- س تحویل می دادم که او هم در مقابل مبالغی را برای این سرقت ...
پدرکشی فجیع در تهران | وقتی دیدم نمرده با چاقو زدمش!
بعد وقتی برگشتم ناباورانه با صحنه وحشتناکی مواجه شدم. پدرم غرق خون روی صندلی افتاده بود.به همین خاطر بلافاصله با پلیس تماس گرفتم. من زمانی که در خانه بودم صدای شلیک گلوله را شنیدم. پدرم با کسی دشمنی نداشت و احتمالاً از سوی یک ناشناس کشته شده است. افشای اختلافات خانوادگی مأموران در نخستین شاخه از بررسی ها به پرس و جو از خانواده پیرمرد پرداختند و دریافتند وی مدتی است با پسرش ...
فرار جسورانه زن گروگان از صندوق عقب خودروی لوکس
، مرد جوان به او آبمیوه ای تعارف کرد که خانم راننده فکرش را هم نمی کرد با نوشیدن این آبمیوه، اجرای سناریوی شیطانی این مرد جوان کلید بخورد. زن جوان گفت بعد از خوردن آبمیوه برای چند ساعتی گیج و منگ شد و بعد به طرز معجزه آسایی توانست خود را از چنگال این مرد نجات دهد. با اطلاعاتی که خانم راننده جوان در اختیار مأموران قرار داد، ردیابی مرد آدم ربا در دستور کار قرار گرفت و طولی نکشید که مرد ...
نقشه شوم قهرمان شطرنج کشور برای زنان | دزد بی رحم به نامزدم مقابل چشمانم تجاوز کرد
چون ورشکست شدم. شریکم سرم را کلاه گذاشت و از کشور فرار کرد. مرا اینجوری نگاه نکنید، زمانی برای خودم برو و بیایی داشتم؛ مدام سفر خارجی می رفتم و زندگی ام لاکچری بود اما شریکم که از چشمانم بیشتر به او اعتماد داشتم زندگی ام را با خودش برد و کاری در حقم کرد که تبدیل به یک ورشکسته و بعد سارق حرفه ای شدم. چه اتفاقی بین شما رخ داد؟ یک روز که در شرکت بودیم با آبمیوه مسموم مر ...
عاشقی سارق حرفه ای را گرفتار کرد
...> فقط. وسایل خانه دیگر ارزش سرقت ندارد هم ریسک دستگیری بالاست و هم مالخرها بز خری می کنند. *چطور جای طلاها را پیدا می کردی؟ 90درصد زنان ایرانی طلاها را در کشوی میز آرایش، میان رختخواب ها یا کمد دیواری میان لباس ها مخفی می کنند. درصد کمی هم داخل فریزر یا سطل برنج و لوله بخاری می گذارند. من هم مستقیم سراغ این محل ها می رفتم و دست خالی بر نمی گشتم. *هر سرقت چقدر طول می ...
نامزدم نقشه ربودن دوست دختر سابقم را کشید
جلوی خانه منتظرش بودم که دوست دختر سابقم به هوش آمد. او می کوبید به صندوق ماشین. نانوا هم جلوی در نشسته بودند دیدم دارد تابلو می شود. دنده عقب گرفتم که بروم بالاتر در صندوق باز کنم تا چسب بزنم به دهانش و دستش را ببندم که یک عابر رد شد. مجبور شدم در صندوق را ببندم و باز هم جلوتر بروم. وقتی دوباره صندوق را باز کردم دوست دختر سابقم که فهمیده بود جایی است که مردم رد می شوند سر و صدا راه انداخت و من ...
اعترافات هولناک قاتل پزشک سرشناس و همسرش
مدتی بعد پدر و پسری که سوار یکی از خودروهای دکتر بودند، دستگیر شدند. پسر جوان در تحقیقات گفت: من راننده تاکسی اینترنتی بودم. سه سال قبل با سروش آشنا شدم و به عنوان راننده برای او کار می کردم. پدرم زمین کشاورزی داشت و خیلی اتفاقی 60 سکه طلای قدیمی در زیرزمین ها پیدا کرده بود. من به سروش گفتم و قرار شد او سکه ها را بخرد اما بعد از گرفتن سکه ها برای دادن پولش مدام امروز و فردا می کرد تا اینکه چند روز ...
اعترافات قاتل پزشک سرشناس تهرانی و همسرش بعد از دستگیری
محل سکونت دکتر که برجی در ولنجک بود شده و سرقت را انجام داده اند. به این ترتیب، شماره پلاک خودرو های مسروقه به تمامی واحد های گشت اعلام شد و مدتی بعد پدر و پسری که سوار یکی از خودرو های دکتر بودند، دستگیر شدند. پسر جوان در تحقیقات گفت: من راننده تاکسی اینترنتی بودم. سه سال قبل با سروش آشنا شدم و به عنوان راننده برای او کار می کردم. پدرم زمین کشاورزی داشت و خیلی اتفاقی 60 سکه طلای قدیمی ...
خطر! روی این لینک کلیک نکنید!
می کنند؛ در این شیوه که اصطلاحاً به فیشینگ معروف است، از طریق اطلاعات واردشده توسط کاربران در صفحات جعلی حساب های بانکی قربانیان خالی می شود. از طرفی یکی از شگرد های کلاهبرداران سایبری برای در طعمه قرار دادن مردم این است که با سوءاستفاده از احساسات شهروندان به ارسال لینک های حاوی بدافزار و سرقت اطلاعات شهروندان اقدام می کنند. به عبارتی فیشینگ یک تهدید سایبری محسوب می شود و اگر بخواهیم ...
خبرهای جدید از قتل دکتر ضیایی و همسرش مینو صابری / قاتل: فریب خوردم و بی دلیل دستانم را به خون 2 نفر ...
...> او به من اسلحه و فشنگ داد. حتی مرا به بیابان ها می برد و به من تمرین تیراندازی می داد تا بتوانم با آن نشانه گیری و شلیک کنم. از روز حادثه بگو؟ آن روز سروش به من زنگ زد و گفت: روز اجرای نقشه رسیده است. الان که فکر می کنم می بینم من واقعا فریب خوردم؛ فریب سروش را و بی دلیل دستانم را به خون 2 نفر آلوده کردم. آن روز من به خانه ویلایی او رفتم و در زیرزمین پنهان شدم. سروش به بهانه اینکه می خواهد زی ...
تیراندازی تمرینی برای جنایت در ویلای هزار متری
وحشتناک مرد جنایتکار به پایان خود رسیده بود. فقط باید اثر و رد این قتل را پاک می شد: در طبقه بالا بود که سروش گفت به پایین برو و اجساد را بسته بندی کن تا از ویلا خارج کنیم. وقتی دوباره به پایین رفتم تا اجساد را با کیسه و نایلون بسته بندی کنم با پسرم تماس گرفتم. او اصلا در جریان نبود. وقتی آمد شوکه شد. با کمک او و سروش اجساد را به شهریار بردیم و همان جا دفن کردیم. او ماشین سانتافه ای را که خانم و آقای ...
داستان رابطه با دختر مستاجر
پیش من بود برایش سنگ تمام می گذاشتم تا این که دو سال بعد من دچار نوعی بیماری روده شدم و از سوی دیگر نیز با شیوع کرونا کار و کاسبی ام را از دست دادم و به قول معروف ورشکست شدم. حالا دیگر نمی توانستم مانند گذشته پول داشته باشم. به همین دلیل طولی نکشید که او با وسوسه دایی های معتادش از من شکایت کرد که به او نفقه نپرداخته ام! وقتی با نامزدم تماس گرفتم، گوشی را قطع کرد و دایی اش در ادامه تماس های من مدعی شد که ندا طلاق می خواهد؛ چرا که تو عرضه داشتن چنین همسری را نداری و از سوی دیگر نیز یک انسان بیمار به درد خواهرزاده ام نمی خورد و تو باید همه حق و حقوق او را تا ریال آخر بپردازی و ... ...
سعید: زنان پولدار تهرانی به سراغ من می آمدند و پیشنهاد رابطه جنسی می دهند
... او ادامه می دهد: اولین بار را با خانم بسیار زیبایی که همسر مسنی داشت بودم و برای یک هفته 12 میلیون تومان به من پول داد. همین پول بی زحمت باعث شد که به این کار ادامه دهم. سامان عامل اصلی درآمد بالایش را سیکس پک و صورت زیبایش می داند. او می گوید: من تا زمانی که قصد ازدواج نداشته باشم به کارم ادامه می دهم. سامان این کار را برای مردان بد نمی داند، با این حال دوست ندارد کسی از کارش با خبر شود ...
پشت پرده شوم پیامک های عاشقانه
دلباخته او شدم. آن روز گذشت، چند روز بعد که برای گرفتن جزوه سراغ ساناز رفته بودم موقع برگشت به خانه سر کوچه مان با همان پسر موتورسوار که جوان قد بلند چشم آبی بود، چشم تو چشم شدم؛ شماره اش را داد و من بدون اینکه فکری کنم شماره را گرفتم و خیلی زود به خانه مان که انتهای کوچه بود رفتم. در را باز کردم و وارد حیاط شدم و خیلی سریع در را بستم و روی پله نشستم، صدای ضربان قلبم را می ...
میرجوان: تجربه کاپیتانی استقلال در مربیگری رحمتی تأثیر مثبت داشته است/ نتوانستم با تاوارس همکاری کنم
نفت جدا شدم. در نهایت به آبادانی ها تبریک می گویم که توانستند در لیگ برتر ماندگار شوند. این تیم برای شهری فوتبالی است که مردمان خونگرمی دارد.توافق میرجوان با باشگاه صنعت نفت برای جدایی وی در ادامه یادآور شد: در نیم فصل دوم راهی آلومینیوم شدم و فکر می کنم تصمیم خوبی گرفتم. در خط حمله این تیم رقابت زیاد بود، اما من فضای آرامی را تجربه کردم و از حس و حالی که فضای همکاری با مهدی رحمتی داشت ...
زینب نوروزی؛ از دوومیدانی تا درخشش در قایقرانی
استعدادیابی به من گفت تو که قدت بلند است، قایقرانی را هم امتحان کن. یک هفته بعد انتخابی تیم ملی بود و در دستگاه شبیه سازی قایقرانی (ارگومتر) بدون هیچ تمرین و آموزش و در حالی که فقط یه هفته بودم وارد قایقرانی شده بودم، سوم و به اردو تیم ملی جوانان دعوت شدم. شش ماه بعد از دعوت به اردو به مسابقات قهرمانی آسیا جوانان اعزام شدم. نفر اول جوانان در کشور بودم، به اردوهای بزرگسالان دعوت ...
با قدرتمندترین زن ایران آشنا شوید|فاطمه مقیمی قدرتمندترین زن ایرانی در حوزه اقتصاد
.... وقتی راه افتاد برایش پرستار گرفتم تا وقتی که حرف زد و بعد بردمش مهد کودک. وقتی از رابطه اش با زنان دیگر می پرسم بلافاصله به کانون زنان بازرگان اشاره می کند. توضیح می دهم که منظورم روابط شخصی اش است: من خیلی رفت و آمدهای دوره ای ندارم. بخش زیادی از زمانم صرف کار می شود و بسیاری از دوستانم هم دوستان کاری اند؛ پس خیلی با هم تشابه داریم. در فامیل دیگر خانم مقیمی نیستم... چرا، شاید هم ...